با این همه سیطره نگاههای اجتماعی لیبرالی در جامعه ایران در دهه هفتاد و هشتاد در نهایت داستان جنگ را نخست از محوریت ادبیات انقلاب به یکی از ژانرهای ادبی پس از انقلاب در کنار اجتماعی و سیاسی تقلیل میدهد و در دهه هشتاد حتی جهانبینی نویسندگان شناخته شده در این عرصه نیز تغییر پیدا میکند. دهه هشتاد با وجود خلق داستانهای متعددی با موضوع دفاع مقدس دهه دگردیسی بزرگی در این ادبیات به حساب میآید. نگاه انسانی به جنگ و بررسی پدیده جنگ فارغ از توجه مضمونی به پدیدهای با عنوان «دفاع مقدس» خود را در ادبیات نشان میدهد. رمانهای خلق شده در این عرصه اگر به سبک قبل نوشته میشدند انگ شعارزدگی داشتند و اگر میخواستند سری در میان سایر آثار بلند کنند، به ناچار باید نویسنده آنها به نوعی به تلخی و سیاهی پدیده جنگ اشاره میکرد و وجوهی از آرمانگرایی انقلابی دفاع مقدس که در قالب مفاهیمی مانند شهادت و یا جانبازی خودش را نشان میداد در این آثار جای خود را به شدت و خشم موجود در جنگ میدهد.
دهه نود نیز که این روزها در نیمه آن هستیم، پدیده جنگ در ادبیات فارسی را با رویدادهای تازهای تفسیر و تعریف کرده است. داستانهای این دهه اگر دفاع مقدس را با تعریف تمامی جنگهای منطقهای یک دهه گذشته تعریف نکند، آن را مصداقی بومی برای تغییر ظالمانه بسیاری از ساختارهای زیستی، اجتماعی و بر باد دهنده بسیاری از رویاها، آرزوها و مسائل ظریف انسانی نشان میدهد.
تداوم این رویکرد در روزگاران اخیر است که این سوال را پدید آورده است که آیا نوشتن از جنگ این روزها توام با مخاطره است و یا اینکه جبر اجتماعی ناشی از تغییر ساختار فکری جامعه نوع نوشتن درباره جنگ را در ذهن نویسندگان تغییر داده است؟
نگاه ابراهیم حسنبیگی از نویسندگان صاحب سبک در ادبیات دفاع مقدس نیز به این پدیده قابل توجه است. وی با اشاره به اینکه نویسندگان فعال در این عرصه از نوشتن درباره آنها خسته و کسل نشدهاند و حتی از ننوشتن خودشان نیز دلخور هستند، میگوید: کمشدن تولید اثر شاخص در این زمینه به مشوقهای بیرونی ارتباط پیدا میکند.
حسن بیگی معتقد است: از سویی ناشران علاقهمند به انتشار این دست آثار کم شدهاند. از تولید و چاپ این آثار نیز حمایت نمیشود و در طرف دیگر ناشران هم عنوان میکنند بازار تمایلی به این آثار ندارد. این اتفاق تاجایی پیش رفته که حتی ناشران قوی در این عرصه نیز میگویند که آثار با کیفیت قدیمی آنها هم افت فروش پیدا کرده است
وی در ادامه با انتقاد از موجسازی و موجسواری روی پدیده ادبیات دفاع مقدس، میگوید: ناشران و رسانهها میتوانند سلیقه مردم را در این زمینه هدایت کنند اما از این مساله غافل هستند. اگر بدترین کتاب دفاع مقدس را با عامل انگیزشی مثل مسابقه کتابخوانی «خندوانه» به مردم معرفی کنند، ذائقه آنها تغییر نکرده و کتاب را نمیخرند؟ پاسخ مثبت است اما ابهام در انفعال رسانه نهفته است.
این نویسنده باسابقه میگوید: واقعا چرا حاکمیت با ابزارهای اینچنین سعی ندارد تا این فضا را تغییر دهد؟ در شرایط فعلی تداوم وضع موجود یعنی تداوم سلیقه محوری ناشر و ننوشتن نویسنده و معرفی نکردن توسط رسانه و همه اینها یعنی کمرنگ و فراموش شدن این ادبیات و از بیت رفتن قدرت تاثیرگذاری آن.