به گزارش مشرق، آنچه در ادامه میخوانید، سه اپیزود از برساختهی رسانهای است که سه گروه از رهبر انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی)، سعی میکنند ارائه دهند. فارغ از اینکه این گروهها چهکسانی هستند، آنچه بهعنوان رهبر انقلاب در رسانههای این سه گروه ساخته میشود، بهدلیل ناروا و دروغ بودن، جنبهی تهمت به خود گرفته و لذا آنچه اتفاق میافتد ظلمی است آشکار. ظلم، ظلم است، حتی اگر دوست ناآگاه آن را مرتکب شود.
اپیزود اول: ظلم رسانههای دشمن و ضدانقلاب
اینکه رهبر انقلاب کیست و رسانهها چه تصویری از ایشان به نمایش میگذارند، دو چیز متفاوت است. تصویر برساختهی رسانهای از رهبر انقلاب، یکی از کلیدیترین محورهایی است که همواره مورد توجه ویژهی دشمنان جمهوری اسلامی ایران و ضدانقلاب بوده است؛ چراکه توجیه این دشمنی و ضدیت، نسبت مستقیمی با این تصویرسازی رسانهای دارد. توجیه مخالفت، دشمنی و ضدیت با یک مفسد، منفعتطلب و... بسیار آسانتر از توجیه مخالفت و دشمنی با فرد متقی و سادهزیست و... است.
طی سالیان گذشته، دشمنان تمام تلاششان را برای مخدوش کردن چهرهی رهبر انقلاب در افکار عمومی به کار بستهاند تا از سرمایهی اجتماعی و قدرت بسیجکنندگی ایشان بکاهند و اعتماد عمومی جامعهی ایران را به ایشان مخدوش کنند.
بررسی آماری تولید محتواهای صورتگرفته در رسانههای ضدانقلاب نشان میدهد که یکی از اهداف اصلی پیکان همهی رسانهها، شخصیت حضرت آیتالله خامنهای بوده است. شاید بتوان نامهی کذب محسن مخملباف دربارهی داراییهای رهبر انقلاب و مستند «خطونشان رهبر» را، که از رسانهی سلطنتی انگلیس (بیبیسی فارسی) منتشر شد، از نمونههای بارز و متأخر اما بهشدت کاریکاتوری و دور از واقعیت دانست. بهقدری کاریکاتوری و دروغ که حتی صدای عطاءالله مهاجرانی را درآورد.
شاید این سخن مهاجرانی که در جمعی گفته بود: «خود من که از آغاز انقلاب در مجلس بودم و در دولت بودم و آیتالله خامنهای را میشناسم، بهعنوان منتقد ایشان اقرار میکنم که یک نقطهی خاکستری حتی، نه تاریک، در زندگی اقتصادی ایشان و خاندانشان نمیشود پیدا کرد.»[1] پاسخی محسوب شود به تصویر سراسر آمیخته به دروغ و تهمت که محسن مخملباف در نامهای سرگشاده، دربارهی داراییهای رهبر انقلاب طرح کرده بود. این دو نمونه و هزاران نمونهی دیگر که بهصورت متداول از رسانههای دشمنان و ضدانقلاب پمپاژ میشود، تلاشی برای ارائهی تصویری غیرواقعی و سوء از مردی است که چهرهی واقعیاش مردم را به دور خویشتن گرد میآورد و کمترین امکان را برای مخالفخوانی فراهم میکند.
اپیزود دوم: ظلم اصحاب فتنه و رسانههایشان
در کنار همهی ظلمهایی که جریان فتنه با بهانهی دروغ بزرگ تقلب گسترده، متوجه جمهوری اسلامی نموده است، ظلمی از سوی ایشان رخ داده که کمتر مورد توجه است. تصویری که جریان فتنه و رسانههایشان، در نتیجهی ادعای دروغ بزرگ تقلب گسترده، تلاش کردند از رهبر انقلاب بسازند، آن ظلم مغفول است که باید مورد توجه قرار گیرد. ادعای تقلب گسترده در انتخابات جمهوری اسلامی، بعد از تأیید نهادهای قانونی و رهبر انقلاب، به این معناست که در امانت رأی مردم، خیانت شده است.
وقتی به بیانیههای کاندیداهای شکستخوردهی انتخابات نگاه میکنیم، تهمت خیانت در امانت به نظام اسلامی و رهبر انقلاب مشهود است. ساختن تصویر دروغین خیانت در امانت از سوی رهبر انقلاب برای توجیه دروغ بزرگ تقلب گسترده، کاری است که جریان فتنه در طول حیات خود بدان متوسل شده است.
پس از شکل جریان فتنه در 9 دی سال 1388، این ظلم و ارائهی تصویر مخدوش از رهبر انقلاب بهنحوی دیگر دنبال شد. از این مقطع تاریخی به بعد، جریان فتنه تلاش کرد تصویری کینهجویانه از نظام اسلامی و رهبری آن به نمایش بگذارد. بعد از حصر سران فتنه و عدم آزادی آنان، از خرداد 1392 این تصویرسازی بهشکل پررنگتری دنبال شد. مردی که اهل بغات ذیفیه را، که مطابق قانون مستحق اشد مجازات بودند، بخشیده بود، بهدلیل حصر (برخورد حداقلی با دو تن از سران فتنه)، به کینهتوزی متهم میکنند. این ظلم و تلاش برای ایجاد بیاعتمادی عمومی به ولیفقیه زمان، ظلم بزرگی است که نابخشودنی است. جریان فتنه همچنان بر طینت خود میتند؛ چراکه اگر یک روز تهمت ناامانتداری را به جمهوری اسلامی و رهبر انقلاب نسبت میداد، آنهم برای توجیه دروغ تقلب گسترده، امروز بدون عذرخواهی از ادعای دروغ بزرگ و بدون سند، تهمت دیگری را متوجه رهبری انقلاب میکند: کینهتوزی.
اپیزود سوم: ظلم دوستان ناآگاه
چند سالی است برخی که در بینشان ناآگاهان کم نیستند، در پاسخهای متناقض خود، دست به دامن توجیهی میشوند و فحوای این توجیه، تصویری از رهبری میسازد که افترا و تهمت را در دل خود بههمراه دارد و مصداق ظلم است. ایشان برای پاسخ به تناقضات خود، دوگانهی دفتر رهبری و رهبری را میسازند و بهتصریح بیان میکنند که دفتر رهبری خودسرانه رفتاری را به انجام میرساند که مخالف خواست رهبر انقلاب است. این قبیل تحلیلهای ناپخته، برای نپذیرفتن واقعیتها و زاویههای افراد و جریانهایی مطرح میشود که از آنها طرفداری میکنند. بسیاری از گویندگان این توجیه خام، از سر ناآگاهی دقت لازم را ندارند و نمیدانند تصویری که این بیانشان از رهبری میسازد، تصویر فردی است که توان مدیریت دفتر خود را ندارد.
مردی را به ناتوانی متهم میکنند که با نگاه راهبردی و مدیریت خود، مهمترین مناقشات را با کمترین هزینه و بیشترین انتفاع، به نفع انقلاب اسلامی تمام میکند. همهی تحلیلگران، رصدکنندگان و استراتژیستهای دوست و دشمن و داخلی و خارجی به این موضوع اذعان دارند. ساختن تصویر دروغین رهبری ناتوان از رهبر مقتدر جمهوری اسلامی، برای توجیه تناقضات گروهی، خود ظلم آشکاری به ایشان است. اینکه بگوییم دفتر رهبری و نیروهایش خودسرانه کاری میکنند و رهبری نظر دیگری دارد و ناتوان از اعمالنظر خود در حیطهی مدیریتش است، ظلمی بهغایت نابخشودنی محسوب میشود. این حد از اشتباه در کنش، اشتراک در مبانی را هم به چالش میکشد و زیر سؤال میبرد.
پی نوشت
[1]. http://www.aparat.com/v/7HZXu
جعفر حسنخانی