تحولاتی که پرونده سوریه در چند ماه اخیر در حوزه‌های مختلف شاهد آن بوده، نشان از پوست اندازی بحران جاری در این کشور دارد.

سرویس جهان مشرق - «بحران سوریه به زودی وارد مرحله جدیدی خواهد شد»؛ این کوتاه ترین عبارتی است که بازگو کننده مهم ترین تحولات عارض بر پرونده سوریه به ویژه در عرصه میدانی است.

 
چکیده:
از ابتدای بحران سوریه شاهد یک جنگ نیابتی تمام عیار در این کشور بوده ایم. اما پس از گذشت چند سال از آغاز این بحران و دست خالی ماندن آمریکا و هم پیمانانش، آنان را به این فکر انداخته است که در سوریه باید به صورت علنی و جدی ورود کرد؛ تا امتیازات حداقلی را بدست آورند و از کیک پایان جنگ چیزی به آنان برسد.
 
از همین روست که می بینیم آمریکا، ترکیه و حتی رژیم صهیونیستی به صورت علنی به منطقه جغرافیایی سوریه تجاوز کرده و صحبت از امتیاز می کنند؛ آمریکایی ها نشان داده اند برای مدت کوتاه در سوریه نیامده اند. افزایش نیرو و استقرار سامانه موشکی در سوریه برای حضور کوتاه در این کشور نیست.

مقامات ترکیه که مدت هاست به دنبال منطقه پرواز مممنوع و منطقه حائل بودند امروز با چراغ سبز آمریکا، صحبت از اشغال 5000 کلیومتر مربعی خاک سوریه می کنند و برای حمله به رقه و دیر الزور اعلام آمادگی کرده اند؛ از طرفی رژیم صهیونیستی با حمله هوایی و موشکی با ادعای اینکه وجود تروریست‌ها در مرزهای سرزمین اشغالی خطرناک است؛ به دنبال اشغال جولان می باشد و این موضوع را علنا بیان می کند.

تحولات جنوب سوریه و فعالیت تروریست ها در مرز اردن و احتمال حمله از طرف جنوب سوریه برای امتیاز گیری در شمال سوریه و شکستن کامل محاصره حلب اتفاقی است که قابل ذکر است؛ از آن طرف هم کردهای سوریه خود را برای حکومت خودمختار آماده می کنند و به دنبال قانون اساسی و تشکیل پارلمان و انتخابات هستند که تماما با حمایت آمریکا صورت می گیرد.

همه این اتفاقات از فاز جدید تحولات سوریه خبر میدهد. تحولاتی که اولین آژیر خطر آن تجزیه سوریه است. کما اینکه با توجه به مخالفت ایران، روسیه و حتی ترکیه این امر بعید به نظر می رسد اما برای طولانی کردن این بحران و امتیاز گیری در مذاکرات این اتفاقات نیاز است تا آمریکا منافع خود را دنبال کند.
 
 
جدیدترین صف آرایی‌های میدانی
 
یک: ترکیه
معادلات سیاسی و نظامی در سوریه هر روز پیچیده ‌تر می‌ شود. پس از بر هم خوردن معادلات محور ضد سوری به رهبری آمریکا در جنوب حلب و ورود مستقیم آمریکا به جنگ سوریه به بهانه حمله به داعش و تشکیل گروه مسلح موسوم به «نیروهای دمکراتیک سوریه» تحولات این کشور علاوه بر اینکه پیچیده ‌تر و بغرنج ‌تر از گذشته می ‌شود، نشان از ورود به مرحله ای جدید از بحران دارد که با مراحل پیشین تفاوت های بسیاری دارد.
 
زمینه ساز ورود به این مرحله ترکیه بود که تا شش ماه پیش به کمتر از برکناری «بشار اسد» از قدرت و براندازی نظام در سوریه رضایت نمی داد و اکنون به دلیل اشتباهات راهبردیش می دید، چگونه کُردهای مورد حمایت آمریکا پس از بیرون آمدن از تنگنای کوبانی، به حوالی «منبج» و «الباب» رسیده‌ و دم از احقاق حقوق زده، در تلاش برای تشکیل اقلیم مستقل کُردی در شمال سوریه برای خود هستند.
 
تنها بر زبان آوردن این خواسته کافی بود تا خواب راحت بر آنکارا حرام شود و اردوغان را که همچنان مشغول زدودن آثار و بقایای کودتای نافرجام 15 ژوئیه بود، وادار به واکنش سازد و به اولین اولویت سیاست خارجی ترکیه مطرح شود.
 
واکنش آنکارا در این برهه به ادامه حمایت آمریکا از کُردها، نزدیکی به محور ایران و روسیه بود که عصبانیت کاخ سفید را به دنبال داشت. آمریکایی ها نارضایتی خود از متحد ترک اشان را با حمله شبه ‌نظامیان کُرد سوریه به مواضع و مراکز نظامی و دولتی نظام سوریه در استان حسکه، واقع در شمال شرقی سوریه نشان داده، به آنکارا گوشزد کردند، مبادا از خطوط قرمز ترسیم شده در توافقات سه جانبه آنکارا – واشنگتن – ریاض عبور کند که در این صورت با واکنش آنها مواجه خواهد شد.
 
حمله هوایی دو فروند سوخو 24 نیروی هوایی سوریه به مواضع شبه‌ نظامیان جدایی ‌طلب کُرد که به تازگی از روسیه تحویل گرفته شده بود، پیامی از طرف دمشق به آنکارا و واشنگتن بود که دولت مرکزی سوریه به‌ هیچ عنوان حاضر نیست، هرگونه جدایی‌ طلبی را تحمل کند و این‌ گونه اقدامات را به ‌سختی پاسخ خواهد داد و آمریکایی‌ ها را که هم اکنون حضوری سنگین در شرق سوریه دارند، از این واکنش وحشت ‌زده کرد، چون نقاط مورد هدف تنها چند صد متر با مواضع نظامیان آمریکایی‌ فاصله داشتند.
 
اشتباه راهبردی ترکیه در سوریه، اردوغان را میان محور مسکو – تهران و واشنگتن – ریاض سرگردان کرده بود. این سرگردانی اشتباه بزرگ تر ترک ها را رقم زد. آنکارا که از قدرت یافتن بیش از پیش کُردها در شمال سوریه به وحشت افتاده بود، نظامیان خود را برای جلوگیری از تصرف شهر مرزی «جرابلس» توسط کُردها وارد خاک سوریه کرد.
 
 
 
دو: آمریکا
در گیرودار ورود مستقیم نظامی ترکیه به مناطق شمال سوریه، جبهه عملیاتی شرق سوریه شاهد تحرکات نظامی جدید بود. در واقع پیچیدگی ‌های این جبهه به دلیل اختلافات موجود بین گروه‌ های تروریستی فعال در آن، یکی از عوامل ورود مستقیم نظامیان آمریکایی، اگرچه در تعداد انگشت شمار به مناطق تحت تصرف گروه مسلح موسوم به «نیروهای سوریه دموکراتیک» بود تا اهمیت سیاسی و اقتصادی این مناطق برای آمریکایی‌ها را نشان دهد و بخشی از اهداف آنها در سوریه را آشکار کند.
 
علاوه بر اینکه این حضور نظامی در بُعد میدانی تلاش داشت، از عملیات نظامی ارتش سوریه و متحدان دمشق در این بخش از سوریه به ویژه محور «رقه» جلوگیری کند.
 
صرف نظر از اقدام کاخ سفید در اعزام نظامیان آمریکایی به سوریه، آنچه در تحرکات جدید واشنگتن در سوریه جلب توجه می کرد، روی آمریکایی ها به کُردها بود که نشان می داد، واشنگتن مایل است، نیروهای کُرد را جایگزین داعش کند، داعشی که ساخته و پرداخته سرویس‌ های اطلاعاتی آمریکا برای تجزیه و تقسیم منطقه است.
 
در اثبات این گفته باید به اقدام کُردها در تصرف مناطق نفت خیز و نقاط راهبردی و مهم مانند گذرگاه‌ های مرزی که توسط داعش در سوریه اشغال شده بود، اشاره کرد.
 
در واقع آمریکایی ها با دست گذاشتن روی کُردها درصدد دستیابی به چند هدف بودند:
- اقدام کُردها در تصرف مناطق نفت خیز و نقاط راهبردی و مهم تحت تصرف داعش در سوریه به معنای ادامه طرح آمریکا در تقسیم منطقه به نحوی است که رضایت افکار عمومی جامعه بین المللی را جلب کند
 
- اگر تاکنون آمریکا به دلیل استفاده ابزاری از داعش برای تحقق طرح هایش در منطقه مورد انتقاد جامعه بین المللی قرار می گرفت، اکنون با پنهان شدن پشت کُردها خود را از سیل انتقادات و محکومیت های جهانی حفظ می کرد، چون رسانه‌های غربی در طول بحران سوریه تمام تلاش خود را به کار برده بودند تا گروه‌ های کُرد و هم پیمانان اشان را گروه ‌هایی مبارز ضد تروریستی به افکار عمومی جهان معرفی کنند که خواسته آنها خودمختاری یا فدرالیته است و این موضوعی غیر قابل بحث و مناقشه از سوی قدرت‌ های جهانی نبود
 
 
 
- برخی گزارش ها با اشاره به نگاه ویژه آمریکا به مناطق شرقی سوریه که از لحاظ جغرافیایی به دلیل داشتن مرز مشترک با عراق استراتژیک بودند و به لحاظ منابع و ذخایر زیر زمینی مهمترین منطقه نفت خیز سوریه شمرده می شدند، تاکید می کنند، یکی از دلایل فعال کردن جبهه حلب در این برهه زمانی، منحرف کردن نگاه ارتش سوریه از شرق به شمال و جلوگیری از شکستن محاصره دیر الزور توسط نیروهای سوری و متحدان دمشق بود که اولین گام فروپاشی داعش در شرق سوریه شمرده می شد.
 
سه: رژیم صهیونیستی
به موازات جبهه های شمالی و شرقی که حکایت از ورود مستقیم ترکیه و آمریکا به عرصه میدانی سوریه داشت، جبهه جنوبی نیز شاهد تحرکات جدیدی بود.
رژیم صهیونیستی در کمتر از دو هفته چهار بار به مناطق و مواضع ارتش سوریه در شهر «قنیطره»، در نزدیکی جولان اشغالی واقع در جنوب غرب سوریه حمله کرد.
 
 
 
هم زمان با این حملات گروه های تروریستی به سرکردگی گروه تروریستی «جبهه النصره» نبرد موسوم به «قادسیه الجنوب» را علیه ارتش سوریه در قنیطره آغاز کردند.
 
هم زمانی این دو حمله، سؤالاتی را درباره ماهیت رابطه بین گروه های تروریستی و اسرائیل بر می انگیزد. این درحالی است که از ابتدای بحران سوریه رژیم اشغالگر قدس در این بحران نقش آفرینی کرده و از طرق مختلف از جمله درمان تروریست های مجروح در درمانگاه ها و مراکز درمانی خود، تامین سلاح و مهمات برای تروریست ها، دادن اطلاعات مورد نیاز گروه های تروریستی درباره مهمات، ذخایر، تجمعات و مواضع ارتش سوریه به حمایت از گروه های تروریستی پرداخت.
 
علاوه بر این شاهد چندین مورد دخالت مستقیم رژیم صهیونیستی در سوریه و هدف قرار دادن فرماندهان مقاومت اسلامی در قنیطره طی یک سال گذشته نیز بودیم که به شهادت شماری از فرماندهان حزب الله لبنان منجر شد.
 
تجاوزهای رژیم صهیونیستی از مرزهای قنیطره نیز فراتر رفت و به دمشق رسید. «سمیر قنطار»، سردار اسرای لبنان و از فرماندهان میدانی مقاومت در یکی از این حملات هوایی جنگنده های رژیم صهیونیستی، در ریف دمشق به شهادت رسید، بنابراین رژیم صهیونیستی شریک اصلی گروه های تروریستی در جنگ علیه دولت سوریه است.
 
با وجود سابقه سرشار رژیم صهیونیستی در جنایت و تجاوز علیه سوریه، اما تجاوزهای اخیر این رژیم دارای ابعاد استراتژیکی ویژه ای بود که به تحولات داخلی و منطقه ‌ای مرتبط با بحران سوریه ارتباط پیدا می کرد:
 
- دستاوردهای منحصر به فرد ارتش سوریه و محور مقاومت در محورهای مختلف علیه گروه های تروریستی در حلب و حماه و حومه لاذقیه و آزادسازی مساحت های گسترده ‌ای از خاک این کشور به نفع رژیم صهیونیستی نبود
 
- آغاز نبرد ارتش سوریه در حنوب به ویژه در محور ریف دمشق، ریف قنیطره و ریف درعا که رژیم صهیونیستی آن را عمق استراتژیک خود می ‌داند و با پیروزی های ارتش سوریه در درعا و ریف دمشق و ریف قنیطره همراه بود، از نگاه رژیم صهیونیستی به منزله عبور نیروهای سوری از خطوط قرمز بود
 
- نگرانی رژیم صهیونیستی از تجارب منحصر به فردی که مقاومت اسلامی در جنگ سوریه از طریق جنگیدن در کنار ارتش سوریه کسب کرده بود
 
- گرایش اعراب به ویژه اعراب خلیج فارس به عادی سازی روابط با اسرائیل که روند آن با اعزام نمایندگان و کارشناسان نظامی این کشورها به سرزمین های اشغالی برای امضای توافق آغاز شده بود
 
- نزدیک شدن قدرت های جهانی و در رأس آنها روسیه و آمریکا به توافقاتی که به نفع رژیم صهیونیستی نبود
 
دلایل فوق همه، رژیم صهیونیستی را به دخالت مستقیم در کنار تروریست ها در سوریه برای جلوگیری از رسیدن به حل سیاسی بحران این کشور واداشته بود.
 
جدیدترین خبرها از جبهه جنوبی سوریه حکایت از این دارد که رژیم صهیونیستی در حال استقرار پهپادهای خریداری شده خود در مرزهای شمالی سرزمین ‌های اشغالی برای کمک به رصد اوضاع و مقابله با تهدیدهای مختلف از سمت سوریه است.
 
به موازات استقرار این پهپادها که مجهز به دوربین ‌هایی با قابلیت تصویر برداری از مسافت های دور و سیستم های هوشمند تشخیص افراد از خودروها هستند، ارتش اسرائیل گشت ‌زنی‌ های خود را در مرزهای جولان سوریه و جولان اشغالی به شکل قابل ملاحظه ای افزایش داده است.
 
در خصوص جبهه جنوبی باید تاکید کرد، این جبهه اگرچه به ظاهر آرام نشان می دهد، اما منابع آگاه از برنامه ریزی های محور غربی - عربی برای این جبهه خبر می دهند، احداث پایگاه‌ هایی برای آموزش تروریست ‌ها در شمال اردن یکی از این برنامه هاست.
 
از سوی دیگر، این احتمال به قوت مطرح است که در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات واشنگتن و مسکو و توافق برسر حل و فصل بحران در شمال سوریه (هر چند به طور موقت) که کلید آن حلب و برنده آن روسیه می ‌باشد، آمریکا به ناچار روی به جبهه جنوبی و به طور مشخص محور منطقه جولان خواهد کرد و رویکرد کاخ سفید بر کمک به متحد استراتژیک خود در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی متمرکز خواهد شد.
 
در صورت تحقق این سناریو آمریکا جبهه شمالی را به اهرم فشاری برای امتیازگیری از روسیه در جبهه جنوب مبدل و از مداخله روس‌ ها در این منطقه جلوگیری کند.
 
 
 
چهار: روسیه
روسیه از دیگر بازیگران بحران سوریه شمرده می شود که از آغاز بحران همواره در کنار دمشق بود و از نظام و مردم سوریه در سطوح مختلف و در همه حوزه ها حمایت به عمل می آورد.
 
نقطه عطف حمایت مسکو از دمشق به ورود نظامی مستقیم روسیه در عرصه تحولات میدانی سوریه در 30 سپتامبر 2015 میلادی بازمی گردد که نخستین عملیات نظامی ارتش روسیه خارج از مرزهای اتحاد جماهیر شوروی سابق و حوزه کنونی جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع (سی. آی. اس) به شمار می رود.
 
ورود مستقیم نظامی روسیه بسیاری از معادلات میدانی و سیاسی سوریه را دچار تغییر و تحول کرد، به گونه ای که می توان از آن به عنوان یک نقطه عطف در روند بحران چهار ساله سوریه یاد کرد.
 
رویکرد مسکو در بحران سوریه بر 4 اصل اساسی مبتنی است. تاکید بر این اصول و مبنا قرار دادن آنها، موجب تمایز اهداف و چشم داشت های مسکو در سوریه در مقایسه با آمریکا و یا ترکیه شده است:
 
- مخالفت با هرگونه اقدام نظامی غرب در سوریه تحت پوشش حمایت از حقوق بشر و دموکراسی
- احترام به استقلال سوریه و تعیین سرنوشت توسط مردم این کشور به دور از مداخلات خارجی
- فراهم کردن زمینه آشتی ملی بین طیف های مختلف جامعه سوریه و رد هرگونه جنگ داخلی
- حمایت از اقدامات و طرح های سازمان ملل در ایجاد وفاق ملی در سوریه
حضور تاثیر گذار روس ها در عرصه میدانی سوریه، به شکلی ویژه در جبهه حلب قابل ملاحظه بود که هم اکنون مهمترین جبهه عملیاتی در سوریه شمرده می شود و ارتش سوریه و نیروهای مقاومت و متحدان دمشق از جمله روس ها خود را برای عملیات سرنوشت ساز حلب آماده می کنند.
 
پنج: چین
در این اواخر خبرهایی منتشر شده که از تصمیم چین، جهت ورود به بحران سوریه خبر می دهد. چین در آغاز بحران سوریه با عنایت به سیاست‌ های محافظه ‌کارانه پکن در قبال مسائل بین ‌المللی، موضع نسبتاً محتاطانه ‌ای در قبال تحولات سوریه اتخاذ کرد. با ورود بحران سوریه به فاز مسلحانه مواضع چین به سمت اتحادیه عرب و دوری از دمشق متمایل شد.
 
اما در دو سال اخیر رویکرد نزدیکی به اتحادیه عرب پکن به شکل محسوسی تغییر کرده و به دمشق متمایل شده است. بر این اساس، اعزام کارشناسان نظامی چین به مأموریت هایی در سوریه و رصد از نزدیک تحولات این کشور، مقامات پکن را به اتخاذ موضع نسبتاً فعال تری در ارتباط با بحران سوریه ترغیب کرد.
 
در این راستا، چندی پیش یک هیئت نظامی چینی وارد سوریه شد و با مقامات سوری دیدار کرد. سفر مقامات ارشد نظامی چین به سوریه و بحث راجع به همکاری های نزدیک نظامی با این کشور به عنوان نقطه عطفی در سیاست خارجی چین محسوب می شود که علاوه بر آثار چشمگیر در روند تحولات داخلی سوریه، تأثیرات قابل‌ توجهی بر معادلات قدرت در حوزه‌ های ژئوپلیتیکی شرق آسیا و غرب آسیا و همچنین جایگاه جهانی چین خواهد داشت.
 
 
 
عوامل تاثیر گذار بر ورود چین به عرصه میدانی را می توان در موارد زیر ملاحظه کرد:
- تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ نیازمند کنش فعال چین در مناطق حساس و ژئوپلیتیکی می ‌باشد. ناتوانی چین از نقش‌ آفرینی مؤثر در فرایند شکل گیری نظم منطقه ‌ای جدید در غرب آسیا به‌ منزله‌ شکست تلاش های این کشور برای دستیابی به جایگاهی در سطح یک قدرت سیاسی بین ‌المللی خواهد بود
 
- جلوگیری از تکرار سناریوی لیبی؛ در جریان بحران لیبی، رویکرد منفعلانه کشورهایی مانند چین و روسیه، بسترهای لازم را برای اقدامات بعدی غرب به‌ وجود آورد تا زمینه نفوذ و حضور خود را در این کشور محقق کنند، پکن خواهان تکرار این اشتباه در سوریه نیست
 
- تشدید عوامل ناامنی و بی ثباتی در محیط امنیتی چین در قالب هایی مانند سرریز ناامنی در کشور همسایه یعنی افغانستان به غرب چین و برقراری ارتباط میان جدایی ‌طلبان استان سین کیانگ چین با گروه‌ های تروریستی در غرب آسیا، پکن را واداشت سیاست عملگرایانه و درگیری فعالانه را جایگزین راهبرد انفعالی سنّتی خود در قبال بحران سوریه کند
 
- تلاش برای خروج این کشور از انزوا در مناقشه دریای چین جنوبی و امکان فراهم شدن مقابله فعالانه با طرح های امریکا جهت محاصره و مهار منطقه ای چین
 
اگرچه این عوامل چینی ها را تشویق می کند، مستقیما به بحران سوریه ورود کنند، گمانه زنی های صورت گرفته هرچند امکان مداخله نظامی مستقیم چین در بحران سوریه دور از ذهن ندانسته اند، اما تاکید کرده اند، این حضور نظامی بیشتر ماهیتی لجستیکی، اطلاعاتی، آموزشی و مستشاری دارد.
 
پوست اندازی بحران سوریه و ورود به مرحله جدید
تحلیل و بررسی تحرکات اخیر بازیگران تاثیر گذار بر بحران سوریه و ارزیابی جدیدترین تحولات جاری در عرصه میدانی این کشور برداشت می شود:
 
یک: پوست اندازی بحران سوریه
اولین و مهمترین نتیجه به دست آمده از تحولات اخیر پرونده سوریه تاکید می کند که این بحران در حال پوست اندازی و ورود به مرحله ای جدید است. مرحله ای کاملا متفاوت و مغایر با مراحل پیشین که درپی تغییر رویکرد قدرت های جهانی درحال شکل گیری و تبلور است.
 
مهمترین شاخص این مرحله پایان دادن به «جنگ نیابتی» است که طی 5 سال گذشته توسط محور مرتجع عربی – غربی به رهبری آمریکا در سوریه پیاده شد.
 
در این جنگ که در نوع خود برای جامعه بین المللی تازگی داشت، آمریکا و هم پیمانانش تلاش کردند، با بهره برداری ابزاری از گروه های مسلح تروریستی فعال در سوریه اهداف خود را در این کشور محقق کنند. به همین منظور طی بیش از 5 سال گذشته هزاران گروه مزدور تروریستی با نام و نشان مختلف در عرصه میدانی سوریه ظهور کردند که داعش، جبهه النصره، جیش الاسلام، احرار شام و غیره مشهورترین آنها محسوب می شوند.
 
ناکارآمدی راهبرد «جنگ نیابتی» که درحال پشت سر گذاشتن پنجمین سال خویش است و تبدیل شدن آن به جنگ فرسایشی و به تبع آن، هزینه بر شدن این جنگ، در کنار موفقیت ها و پیروزی های چشمگیری که ارتش سوریه و نیروهای مقاومت در جبهه مختلف عملیاتی این کشور محقق کردند، دشمنان سوریه را واداشت تا مرحله ای جدید از بحران را در این کشور رقم بزنند.
 
 
 
دو: حضور مستقیم در میدان
مهمترین شاخص مرحله پیش رو «حضور مستقیم نظامی در عرصه میدانی» است. براین اساس مشاهده می شود که آمریکا نظامیان خود را عازم سوریه می کند و یا وقتی احساس کند، منافع این کشور به شکلی جدی در معرض تهدید قرار دارد، مستقیما وارد عرصه میدانی می شود، مشابه آنچه در دیر الزور و حمله به مواضع ارتش سوریه شاهد آن بودیم.
 
چنین عملیات هایی بالطبع نیازمند افزایش حضور مستقیم نظامی است که در این راستا، آمریکایی ها 2 پایگاه نظامی در سوریه احداث کرده اند، یکی در منطقه «الرمیلان»، در استان حسكه و دیگری در جنوب شرقي شهر «كوباني» یا «عین العرب»، در منطقه مرزي سوريه و تركيه.
 
همین موضوع در خصوص ترکیه نیز صدق می کند، ترکیه وقتی حمایت هایش از گروه های تروریستی از جمله جبهه النصره راه به جایی نمی برد و حمایت آمریکایی ها از کُردهای سوریه را نوعی روگردانی و دور شدن واشنگتن از خود ارزیابی می کند، تصمیم می گیرد، مستقیما وارد میدان شود تا از بحران سوریه تنها شکست ها و ناکامی ها نصیبش نشود.
 
به نظر می رسد، رژیم صهیونیستی نیز همانند ترکیه، با مشاهده نزدیکی مواضع واشنگتن و مسکو در پرونده سوریه و به خطر افتادن منافع و اهداف خود در این بحران، سودای ورود مستقیم به عرصه میدانی را در سر می پروراند.
 
چهار بار تجاوز هوایی به مناطق و مواضع ارتش سوریه در شهر «قنیطره»، در نزدیکی جولان اشغالی واقع در جنوب غرب سوریه در کمتر از دو هفته توسط رژیم صهیونیستی و انتشار گزارش ها و خبرهایی در مطبوعات صهیونیستی که به نحوی از افزایش خطر گروه های صهیونیستی علیه امنیت قومی اسرائیل سخن می گفتند و بر ضرورت تحرک و اقدام ارتش رژیم صهیونیستی جهت مقابله با این خطر تاکید می کردند، در کنار افزایش استحکامات نظامی و گشت زنی های ارتش این رژیم در بلندی های اشغالی جولان و مرزهای مشترک بین سوریه و سرزمین های اشغالی گواهی بر این مدعاست.
 
همچنین ورود مستقیم چین به عرصه بحران سوریه را می توان اینگونه ارزیابی کرد که پکن مناسب ترین گزینه برای تامین منافع و اهداف خویش در سوریه را ورود مستقیم به عرصه میدانی این کشور ملاحظه کرده و به بحران سوریه ورود کرده است.
 
سه: پایان نقش کارکردی گروه های تروریستی
پایان نقش کارکردی گروه های مزدور مسلح و بی نقش شدن آنها دومین شاخص مرحله جدید در بحران سوریه است. شکست گروه های مسلح در تحقق اهداف و تامین منافع اربابان منطقه ای و بین المللی اشان در سوریه که در برکناری بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه؛ تشدید درگیری و جنگ فرسایشی در سوریه و تجزیه این کشور نمود پیدا می کند، موجودیت این گروه ها را به باری بر دوش حامیان اشان از جمله آمریکا مبدل کرده است، لذا مقامات غربی و عربی بارها به صورت علنی و غیر علنی با یاد کردن از این گروه ها به عنوان تهدیدی بالقوه برای امنیت داخلی کشورهایشان نشان داده اند، درپی خلاصی از آنها هستند.
 
 
 
«عبد الباری عطوان»، در یکی از سرمقاله های خود در روزنامه «رای الیوم»، چاپ لندن درباره یکی از شیوه های آمریکایی خلاصی از گروه های مسلح سوری چنین می نویسد: کشته شدن «ابو عمر سراقب»، فرمانده کل گروه تروریستی تکفیری «فتح الشام»، «جبهه النصره» سابق، به همراه «ابو مسلم الشامی» دست راست او نه تنها ضربه سنگینی به پیکره گروه های تروریستی است، بلکه کیفیت تفاهمات صورت گرفته و سناریو جدید در سوریه را نشان می دهد که در پی رایزنی روسیه و آمریکا صورت گرفته است.
 
عطوان می افزاید: آمریکا و روسیه با هم رقابت قبلی را در سوریه ندارند و همکاری خود را بر عرض اندام و قدرت نمایی متمرکز نمی کنند، بلکه هم اکنون خلاصی از شر سرکرده های گروه های تروریستی هدف مشترک آنهاست. پس از کشته شدن «ابو محمد العدنانی» نوبت به سرکردگان فتح الشام رسید که با اتهام زنی تروریست ها به یکدیگر همراه بود، بی آنکه حتی یک اتهام هم متوجه روسیه یا آمریکا کنند.
 
به گفته سردبیر رای الیوم کشته شدن ابو عمر سراقب نشان داد، آمریکا خواسته هم پیمان قطری و سعودی خود مبنی بر میانه رو خواندن فتح الشام در سوریه را رد کرده و جبهه النصره هر چند تغییر نام داده، ولی آن را از فهرست تروریسم خود خارج نکرده است.
 
به این ترتیب، هم پیمانان خارجی گروه های تروریستی مسلح اعم از جیش الفتح و احرار الشام دیگر پشت آنها را خالی کردند و بعد از آنکه نقش اشان در تنش های سوریه پایان یافت، در بهترین حالت اگر به دست گروه های مشابه خود از بین نروند، به حال خود واگذار می شوند تا دنبال سرنوشت اشان بروند.
 
این پروسه از حلب، بزرگترین پایگاه گروه های تروریستی آغاز شد که چند ماهی است،‌ مهمترین میدان عملیات گسترده ارتش سوریه و نیروهای متحد دمشق، به ویژه نیروی هوایی ارتش روسیه با هدف مبارزه با تروریسم و در نهایت آزادسازی شهر حلب است.   
 
خلاصی از گروه های مسلح سوری با رویکرد باز گذاشتن دست روس ها در پروسه مبارزه با تروریسم، گروه های مسلح سوری را در ضعیف ترین وضعیت از آغاز بحران سوریه قرار خواهد داد و آنها را نه تنها در حلب بلکه در تمام جبهه ها به ویژه جبهه جنوبی فرسوده و زمین گیر خواهد کرد، جبهه ای که پس از تعیین سرنوشت جبهه شمالی اولویت اول ارتش سوریه و نیروهای مقاومت خواهد بود.
 
چهار: تمرکز بر تجزیه سوریه
گفته شد، آمریکا در سوریه سه هدف اصلی را دنبال می کند که سومین آن، تجزیه سوریه است. در بحث برنامه های آمریکا برای تجزیه سوریه به طرح حذف حلقه های کسینجر و طرح جدید وی در این اواخر اشاره شده است.
 
کسینجر می گوید: «سوریه را باید به سه منطقه مجزا از هم تقسیم کنیم. یک قسمت در اختیار بشار اسد در غرب، یک قسمت در اختیار سنی ها در مرکز و یک قسمت هم در اختیار کردها در شمال قرارگیرد».
 
وی در بیان این منطقه شمالی به طور صریح اعلام می کند که مهم ترین برنامه آمریکا نیز همین مورد است و واشنگتن می تواند با دادن استقلال به کُردها از پایگاه های نظامی در شمال سوریه استفاده کند و حوزه نفوذی برای خود در سوریه از اینجا به وجود آورد.
 
بحث استقلال شمال سوریه امروزه بحث اصلی دوایر آمریکایی است، لذا تشکیل گروه مسلح موسوم به «نیروهای سوریه دموکراتیک» و حمایت از کُردهای سوریه و فراهم کردن امکان پیشروی های آنها در شمال سوریه که با پیروزی آنها در برخی محورها و تصرف برخی مناطق و شهرها از جمله «منبج» از اشغال داعش همراه بود، همه و همه در راستای این هدف صورت گرفت، بنابراین آمریکا در این مرحله پس از ورود مستقیم به میدان، تلاش دارد، راهبرد چند بُعدی استفاده از تمام بازیگران بدون غالب شدن یک طرف در میدان را پیاده کند و پس از وارد کردن آنها به جنگی فرسایشی و در زمان مناسب یک به یک این گروه ها را از میدان سوریه خارج کند.
 
 
 
آیا مدل عراق در سوریه نیز پیاده سازی می شود
آنچه درباره طرح ایجاد منطقه حائل در شمال و در مرحله بعد در جنوب سوریه عنوان شد، از سوی کارشناسان مسائل منطقه به عنوان پیش زمینه تقسیم و تجزیه سوریه مورد تاکید قرار گرفته است، طرحی که پیاده سازی آرام و تدریجی آن نیازمند صرف وقت چند ساله است.
 
آنچه در سوریه درحال پیاده سازی است به نحوی طی سال های گذشته توسط آمریکایی ها در عراق به اجرا گذاشته شده است، به نحوی که با وجود استقلال و تشکیل دولت در این کشور، موضوع «استقلال کردستان عراق» همواره از موضوعات مورد بحث و مناقشه و نقل محافل رسانه ای و سیاسی عراقی، منطقه ای و بین المللی بوده است.
 
به همین منظور تشکیل دولت و اداره امور کشور به واسطه آن، ادامه  روند مبارزه با تروریسم همانند روند جاری در عراق در سوریه نیز جریان یابد و مشاهده شود، اما این به معنای چشم پوشی آمریکا از طرح هایش در سوریه و همچنین عراق و تمام منطقه نیست.

سخن آخر

امروز صحنه سوریه هم از نظر داخلی و هم از نظر خارجی بسیار پیچیده شده است. از منظر داخلی، بحث وجود قومیت ‌ها، گروه‌ های مختلف، مخصوصا تروریسم وارداتی و شکل گیری جنگ نیابتی از سوی قدرت‌ های منطقه‌ ای و فرامنطقه‌ ای مطرح است. از منظر خارجی نیز منافع مختلف کشورهای بازیگر قابل ذکر است؛ بنابراین این شرایط پیچیده و چند لایه نیاز به رصد دقیق ‌تر هر گونه تحرک بازیگران خارجی در این میدان را دارد. به ویژه آنکه تاکید شده، این تحرکات در راستای فراهم کردن پیش زمینه و مقدمات گام اول تقسیم و تجزیه سوریه صورت می گیرد.