کد خبر 637835
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۳

هم‌قصه این هفته میزبان کوثر البشراوی؛ مجری سابق شبکه‌های MBC، العربیه و الجزیره بود.

به گزارش مشرق، کوثر قصه پیوستن به گروه مؤسس MBC و اتفاقاتی که منجر به استعفایش شد را برای بینندگان هم‌قصه روایت کرد. او همچنین به بیان مختصری از فعالیت‌های رسانه‌ای خود طی 26 سال گذشته پرداخت و ماجرای آخرین مصاحبه‌اش را که با رهبر حزب‌الله لبنان انجام‌شده بود با شور شوق زیادی تعریف کرد.
 
کوثر البشراوی دختر پدری تونسی و مادری ایتالیایی است. وی فعالیت حرفه‌ای خود را به‌عنوان مجری اخبار از تلویزیون دولتی تونس آغاز کرده و سپس به‌عنوان یکی از اعضای گروه مؤسس به کمپانی رسانه‌ای MBC پیوسته است. این شبکه در ابتدا با نگاه تقریب ملت‌های عرب به یکدیگر و از بین بردن سوظن‌های استعمار ساخته آغاز به فعالیت کرد. البشراوی در عین اعتقاد به چشم‌انداز MBC  همواره انتقاداتی را متوجه سیاست‌های مسئولین می‌دانست. انتقاداتی که موجب تحولی بزرگ در مسیر حرفه‌ای او شد. البشراوی در نهمین قسمت هم‌قصه به روایت ماجرا‌هایی که پس‌ازآن تا امروز، در زندگی حرفه‌ای خود تجربه کرده است پرداخت.

در ابتدای گفت‌وگو سید روح‌الله رضوی مجری هم‌قصه پس از خوش‌وبش مختصری که نشان‌دهنده آشنایی او با البشراوی پیش از برنامه داشت، از کوثر درباره چگونگی ورودش به عرصه فعالیت رسانه‌ای پرسید که وی گفت: «اعتراف می‌کنم تصادفاً وارد اين حرفه شدم، کاملاً خلاصه، هیچ‌وقت خواب رسانه رو هم نمی‌دیدم، ابداً در ذهنم نبود كه یک روز نزديك يا دور وارد اين حوزه بشم، من به همراه خواهرم وارد ساختمان راديو و تلويزيون تونس شديم، یعنی خواهرم برای تست يک برنامه تلويزيوني رفته بود و من فقط همراهیش می‌کردم، خواهرم امتحان داد ولی به‌جاش من وارد تلويزيون شدم.»
 
این مجری و برنامه‌ساز تونسی تبار پس از بیان نحوه ورودش به تلویزیون دولتی تونس با سؤال رضوی به سراغ چگونگی همراه شدنش با گروه مؤسس MBC رفت و توضیح داد: «از چهره‌های تلويزيون ملي تونس بودم، سال  ٩٠ میلادی پروژه اولين شبكه ماهواره‌ای چندملیتی مطرح شد كه براي اولين بار در تاريخ كل رسانه‌های عرب‌زبان اتفاق می‌افتاد، از تلويزيون تونس سه نفر بوديم. سه چهرۀ معروف از تلويزيون تونس و در چارچوب قرض گرفتن نیروی كار مأمور به آنجا شدیم من جزو حلقه‌ای هستم كه در تأسيس و قبل از افتتاح به این پروژه ملحق شده و در واقع از جمعی هستم كه كل شبکه‌های ماهواره‌ای عربي رو پایه‌گذاری كرده‌اند.»

 
پس‌ازاین البشروای به سراغ آغاز اختلافاتش با مدیران MBC رفت. او که به‌شدت احساساتی شده بود با چشمانی خیس گفت: «يه برنامه توی ام بی سی ساختن که يكی از خانم‌ها برنامه‌اش رو از تخت خواب پخش كرد، درحالی‌که لباس‌خواب تنش بود. من واقعاً ديوانه شدم. رفتم پيش مدیرکل و تنها هم نبودم. ما خواستيم با این سیستم مقابله كنيم و با این برنامه بجنگيم. من از كسانی بودم كه عليه اين مسئله جنگ به راه انداختم. يعنی‌چی؟ ما از کشور هامون ميايم كه بعد از هشت سال یکی بياد برنامه‌اش رو از تخت خواب اجرا كنه و پرت‌وپلا بگه؟ مگه تو از پول سعودي تأمين نميشی؟ سعودی! تو راضی ميشی كه زنت چنين كاری انجام بده؟ آيا راضی ميشی كه دخترت چنین كاری بکنه؟ اگه راضی نميشی كه بچه‌هات چنین كاری انجام بدن حق نداری كه برای بچه‌های تونس و مراكش و الجزایر رضايت به چنين كاری بدی. چنين حقی نداری. نه تو، نه مالت، نه رسانه‌ات، نه هیچ چیز دیگه‌ات همچين حقی به تو نمی‌ده. چون ما خيابونی نيستيم. ما از خيابون نيومديم. ما زن‌های رسانه‌ای جهان عرب هستيم، ما از کنار درد اومديم. از خونه‌هایی اومديم كه معنی كرامت و شرف و مقاومتُ می‌دونن.» کوثر پس از این ماجرا اختلافتاش با شبکه جدی‌تر از گذشته ‌می‌شود تا جایی که مجبور به استعفا می‌شود. استعفایی که با موافقت سریع مسئولین شبکه مواجه می‌شود. این موافقت سریع به گفته وی نشان دهنده میزان شکاف عمیقی بود که میان آن‌ها شکل گرفته بود.

در ادامه گفت‌وگو این مجری مشهور تونسی غمگینانه و در حالی که خیسی چشمانش به روی گونه‌هایش کشیده شده بود گفت: «ازم می‌پرسن چطور شد که تغيير كردی ام يوسف؟ چه شد که ناگهان طرفدار مقاومت شدي؟ من بهشون نگاه مي كنم و جا مي خورم که يعنی چی؟ مگه طرفدار اسرائيل بودم كه تبديل به طرفدار مقاومت بشم؟ اگه يک مرد وجود داره كه يک فيلم كوتاه داشته باشه كه بگه من روزی ضد مقاومت يا ضد فلسطين بودم بیاره. اگه حتی یه فيلم كوتاه هست، خيلی كوتاه حتی ١٠ ثانيه كه یکی ببينه من دارم می‌رقصم يا مردم رو به رقص بر جنازه‌های این امت رنج کشیده دعوت می‌كنم اونو برام بياره، اگه انسانی منو ديده كه اخلاق رو زير پا می‌ذارم اونو برام بياره و منو محاكمه كنه. هر کسی كه من تأثير منفی روی اخلاق بچه‌هاش يا خانواده‌ش گذاشتم بیاد بگه.»

کلمات کوثر البشراوی هر لحظه سریع‌تر ادا می‌شدند تا در نقطه‌ای به اوج خود رسیدند. جایی که او صحبت از دیدار و مصاحبه با سید حسن نصرالله رهبر حزب‌الله لبنان به میان آورد. با ذکر نام سید، چهره او که با مرور خاطرات تلخ گذشته در هم رفته و کلافه به نظر می‌رسید، کمی خنده از خاطره‌ای خوش تحویل گرفت و دوباره با همان لحن قبلی ادامه داد: «ازم پرسيدي كه راهی که تا ملاقات رفتی كوتاه بود؟ منظورت راهي بود كه با ماشين ميرن. بهت ميگم كه مسير من به سمت سيد حسن ٢٦ سال طول كشيد. توی تونس سوار هواپيما شدم رفتم به سمت لندن تا راهمو به ضاحيه پيدا كنم.راه من ٢٦ سال طول كشيد تا اين شانس رو پيدا كنم كه با حضرت شرافت، چشم در چشم بشم و رو در روش بشينم. يك ساعت و دو ساعت طول نكشيده. لازم بود از سعودي و كويت و موريتانی و ليبی و الجزایر بگذرم، لازم بود از لندن و آمريكا و پاكستان و ايران بگذرم تا بفهمم چرا ضاحيه، محل تولد عقل و روحه. اين سرنوشتي بود كه خودم انتخاب كردم و هيچ كس مجبورم نکرد انتخابش کنم.»
منبع: رجا