در کنفرانس گروزنی نیز که در روسیه برگزار شد، مقامات روسیه سعی کردند با دعوت از علمای الازهر و راه ندادن وهابیون وابسته به عربستان، به نوعی مصر را در مقابل عربستان در جهان اهل سنت قرار دهند. در ادامه این روند دیدار وزیر خارجه مصر با وزیر خارجه ایران در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل نیز خشم عربستان را برانگیخت.
بنابراین آیا می توان از فاصله گرفتن مصر از عربستان سخن گفت؟ آیا این روندادامه می یابد یا یک اتفاق موقتی است؟ مقاله پیش رو به این مسائل می پردازد:
اگر به تاریخچه روابط مصر و عربستان نظر بیندازیم متوجه خواهیم شد که به دلیل انقلابی بودن نظام سیاسی مصر در دوران ناصر و محافظهکار بودن نظام سیاسی عربستان در آن دوران عوامل واگرایی بین دو کشور بسیار زیاد بود، اما پس از امضای کمپ دیوید و پیوستن مصر به طیف طرفداران غرب و آمریکا در خاورمیانه، این عوامل واگرایی رو به افول گذاشتند.
در عین حال صلح مصر با رژیم صهیونیستی باعث اخراج این کشور از اتحادیه عرب شد. جنگ ایران و عراق بار دیگر مصر را به جهان عرب باز گرداند و مصر با قرار گرفتن در کنار عراق زمینه نزدیکی خود را به کشورهای عرب خلیج فارس فراهم آورد. در واقع میتوان چنین نتیجه گرفت که دلیل اصلی تعامل و همکاری میان مصر و عربستان به رغم عوامل واگرایی نیازی بود که مصر به خلیج فارس داشت، منطقه مزبور برای مصر اهمیت فراوانی داشت و جزء منافع ملی این کشور محسوب میشد، وابستگی متقابل مصر به کشورهای عربی خلیج فارس در دهه 1380 امنیت این منطقه را جزء منافع ملی مصر قرار داده بود، همچنین مهاجرت نیروی کار مصر به خلیج فارس، منبع درآمد خوبی برای دولت این کشور محسوب میشد.
بر اساس آمار از سال 1974 تا 1993 نزدیک به سه میلیون مصری به کشورهای تولیدکننده نفت مهاجرت کردند و از این طریق حدود 72 میلیارد دلار ارز وارد مصر شد.
در آن دوران رفتار مردم و دولت عربستان با کارگران خارجی خصوصاً مصریها بسیار خوب و دوستانه بود، اما با گذشت زمان و خصوصاً طی یک دهه گذشته که عربستانیها خود را بازیگر اول منطقه به حساب میآورند، رفتار مردم و دولت این کشور با کارگران خارجی بسیار زشت و زننده شده است.
در حالی که حدود یک میلیون مصری در عربستان مشغول کار هستند رفتار دولت و کارفرمایان عربستانی با آنان به شدت تحقیرآمیز و غیرانسانی شده است به این صورت که از یک سو دولت عربستان دائماً آنها را تهدید به اخراج شدن میکند و از سوی دیگر کارفرمایان عربستانی نهایت بدرفتاری را با آنها اعمال میکنند، این عوامل باعث شد تا در دوران انقلاب مصر و تا قبل از روی کار آمدن السیسی دهها تظاهرات در برابر سفارت این کشور در قاهره صورت بگیرد و تظاهرکنندگان با پرتاب سنگ و چوب به ساختمان سفارت عربستان خسارت وارد کنند.
برای مصریهایی که زمانی برای کشورهای عربی خلیج فارس معلم و استاد میفرستادند و تعلیم و تربیت مردم این کشورها را برعهده داشتند سخت است که مصر به عامل عربستان در منطقه مبدل شود، آنچه بیشتر مردم مصر را آزار میدهد روحیه غرور عربستانیها نسبت به مردم مصر است که برای مصریها دارای سابقه تمدن چند هزار ساله خردکننده تلقی میشود.
درباره نوع روابط مصر و عربستان و با توجه به آنچه گفته شد، یکی از علتهایی که مصر و عربستان نتوانستند روابط خود را به گونهای پایدار تعریف کنند آن است که روابط آنها تحت تأثیر مسائل سطحی و منافع زودگذر تعریف شده است، از این نمونهها میتوان در تاریخچه روابط دو کشور بسیار یافت.
رخداد چند سال اخیر یعنی تحولات مربوط به سقوط مرسی که در تیر ماه 1392 باعث پیوند خوردن سریع روابط مصر و عربستان شد مثال خوبی در این زمینه است، سیسی به یک حامی خارجی که در وضعیت بد اقتصادی، بتواند به مصر کمک کند نیاز داشت، عربستان هم به حرکتی برای متوقف کردن روند بیداری اسلامی و سقوط حکومتهای عربی محتاج بود تا پدیده انقلاب، در همان مرزهای مصر متوقف شود و به عربستان نفوذ نکند، این پدیده به سرعت برقرار شد و ملک عبدالله 15 دقیقه بعد از اقدام ژنرال السیسی در زندانی کردن مرسی با او تماس گرفت و حمایت عربستان را از وی اعلام کرد.
برپایی حکومت السیسی مدیون کمکهای عربستان بود و حاکمان سعودی توقع داشتند مصر از این پس در موضوعات منطقهای پیرو عربستان باشد، عربستان در قبال کمکهای مالی خود به السیسی توقع داشت مصر در موضوعات منطقهای مربوط به کشورهای سوریه، یمن و ایران پیرو عربستان باشد.
عربستان توقع داشته و دارد که مصر در مقابل حمایتهای عربستان از حکومت السیسی با ادامه حکومت بشار اسد در سوریه مخالفت و از مخالفان مسلح بشار در سوریه حمایت عملی کند. همچنین در پی حمله عربستان و گروه کشورهای همپیمان به یمن که مصر نیز از همین گروه بود عربستان میخواست مشارکت همهجانبه مصر در حمله به یمن و فرستادن نیروهای زمینی مصر را به خاک یمن شاهد باشد. همچنین حفظ وضعیت قطع رابطه با ایران و مقابله با تحرکات منطقهای کشورمان نیز از خواستههای عربستان از مصر است.
در یک ارزیابی واقعی از سطح همکاریهای مصر با اهداف منطقهای عربستان به این نکته میرسیم که مصر با وجود نیاز شدید به این کمکها سعی کرده به توقعات عربستان در اینباره پاسخهای حداقلی بدهد، مصر همواره در طول بیش از چهار سال بحران سوریه، گرچه ممکن بود شعارهایی به نفع اهداف سعودیها در سوریه بدهد، اما قطبنمای حرکت آنها در سوریه، حمایت از یکپارچگی سوریه و پرهیز از هرگونه سخنی درباره سرنوشت بشار اسد را نشان میدهد.
در تمام طول این مدت همکاریهای اطلاعاتی مصر و سوریه نیز روال عادی خود را داشت. حتی در زمان حکومت یک ساله محمد مُرسی نیز با اینکه اخوانیها تلاش داشتند حمایتهای بیشتری را از مخالفین بشار اسد داشته باشند اما به این علت که تصمیمگیر واقعی درباره روابط با سوریه ارتش و بخش امنیتی مصر بودند تغییر چندانی در سیاست مصر به وجود نیامد، حتی به نظر میآمد که مرسی نیز با وجود شعارهایی که در حمایت از مخالفان بشار اسد میداد، اما اقدام عملی وی برای تشکیل گروه چهارجانبه شامل ایران، مصر، ترکیه و عربستان، کاری برخلاف رضایت عربستان بود؛ گروهی که عربستان فقط در جلسات نخست آن و البته با سطحی پایین شرکت کرد و در جلسات بعدی آن که در سطح وزرای خارجه و رؤسا تشکیل شد مشارکت نکرد. درباره یمن نیز به نظر میرسد که سعودیها به ورود نیروهای زمینی مصری به خاک یمن امیدوار بودند، ولی مصریها فقط با نیروهای دریایی خود در منطقه دریایی بابالمندب گشتزنی میکنند تا مانع از کمکرسانی به انصارالله شوند.
البته این موضوع در چارچوب قطعنامه شورای امنیت درباره ممنوع بودن کمک به انصارالله بود، بدیهی است وقتی نیروهای اماراتی و بحرینی وارد خاک یمن شدهاند کنار کشیدن مصریهایی که عربستان و امارات چندین میلیارد دلار به آنها کمک کردهاند، نارضایتی و خشم عربستان را به دنبال داشته و دارد.
اما در مورد موضوع سوم، یعنی ایران و رابطه با آن باید گفت مصریها در برقراری رابطه یا همکاری در موضوعات منطقهای با ایران ملاحظات سعودیها را در نظر دارند. البته این موضوع فقط به خواست سعودیها مربوط نمیشود، بلکه این خواسته مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز است.
سابقه فشار آمریکا به مصر برای پرهیز از همکاری با ایران به دهههای گذشته برمیگردد و البته سابقه فشار سعودیها در اینباره چندان طولانی نیست و در پنج سال گذشته شدت گرفته است. مصریها دهها سال است که از کشورهای مختلف کمک مالی دریافت میکنند، بعد از امضای قرارداد کمپ دیوید، آمریکا با کمک مالی که به دو میلیارد و 300 میلیون دلار در سالهای پایانی دوره مبارک رسیده بود و اکنون نیز به زیر دو میلیارد کاهش یافته، بزرگترین کمککننده به مصر بوده است، البته عربستان در مقطع بعد از سقوط مرسی به همراه کویت و امارات وعده کمک 12 میلیارد دلاری به السیسی دادند که بخش زیادی از آن به صورت بلاعوض و یا ودیعه در بانک مرکزی مصر محقق شده است.
مصریها در این سالها آموختهاند که چگونه انتظارات و هزینههای سیاسی این کمکها را در حداقل آن پرداخت کنند و در این کار متبحّر هستند.
آنها قیمت فرمانبرداری از خواستههای کشورهای کمککننده را به خوبی میدانند و به معاملهگران کارآزمودهای تبدیل شدهاند.
گاه یک کالای سیاسی را در چهارراه سیاست به صورت همزمان به قیمت خوبی به چندین کشور میفروشند. گرچه این سیاست موجب شده که مصریها اقتصاد خود را از نابودی نجات دهند، اما این سیاستها تأثیرات منفی درازمدت خود را بر همه ارکان اقتصادی، سیاسی، اجتکاعی، فرهنگی و... مصر گذاشته است. زمانی مصر در سطح بسیار بالایی از نفوذ و قدرت در منطقه و جهان عرب قرار داشت، اما امروز گرچه تلاش میکند در برابر کمکهای اقتصادی آمریکا و عربستان به پرداخت کمترین هزینهها اقدام کند، اما مشکلات خردکننده اقتصادی و از بین رفتن زیربناهای اقتصادی مصر در طول سه دهه حکمرانی مبارک و آمد و شد حکومتهای مختلف بعد از انقلاب مصر رمق چندانی برای مصر باقی نگذاشته و شاید مجبور باشد بیشتر کرنش کند.
بیشک تضعیف مصر که در حقیقت تضعیف مردم مصر خواهد بود به مصلحت منطقه و ایران نیست و مردم مصر خود را بزرگتر از آن میدانند که ابزار دست کشورهایی مثل عربستان و آمریکا در منطقه باشند.
پایگاه بصیرت