هنوز لباس‌هام به خون شهید سیداسماعیل آغشته بود که به نماز ایستادم. احساس کردم تمام سلول های بدنم دارند نماز می خوانند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - پیکر شهیدی که از آنسوی اروند رسید. نهرعرایض. بهمن 64. پیکرسردار شهید سیداسماعیل موسوی با قایق به عقب منتقل می شود. 
 
پیکر سید بین ما و دشمن روی زمین افتاده بود و کسی جرات این را نداشت که او را عقب بیاورد. تیربارهای دشمن روی منطقه اجرای آتش می کردند. شهید نوریان خودش داوطلب شد که پیکر معاونش رو از زیر آتیش عقب بکشه. حاجی دل به دریا زد و رفت از زیر آتش دشمن بدن سید رو کول کرد و عقب آورد. دشمن هر چی تیر زد به حاج عبدالله نخورد.
 
 
وجعلناهای حاجی هم حکایت خودش رو داره. او با اعتقاد و اعتماد به خدا وجعلنا می‌خوند و یقین داشت که تیرها به او نمیخوره. حاجی وقتی سید رو به معراج شهدا رسوند سر تا پاش رو خون گرفته بود.

خودش می‌گفت: هنوز لباس‌هام به خون شهید سیداسماعیل آغشته بود که به نماز ایستادم. احساس کردم تمام سلول های بدنم دارند نماز می خوانند. سید اسماعیل موسوی از معبری که به نام مادرش فاطمه زهراء سلام الله علیها نام گذاری شده بود وارد معرکه نبرد در جزیره ام الرصاص شد و پیکر بیجان و غرق بخونش هم از همین معبر به عقب برگشت.
 
شهادت حق سید بود و به حقش رسید. سید در قطعه 53 گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها ردیف 86 شماره 4 در خاک آرمید و نامش در زمره شهدای عملیات پیروز والفجر8 می درخشد. / الوارثین