کد خبر 641256
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۹

با لحنی شماتت‌بار گفت: «چرا برداشتی؟ هر کسی آن را گم کرده، دوباره همان جا به دنبالش می آید. حالا مسئولیت این ساعت، به گردن ما افتاد. باید حتماً به دست صاحبش برسانیم.»این را گفت و ساعت را از دست گرفت و رفت.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در خاطره ای درباره شهید سیدمحسن حسنی آمده است:

شب عملیات آزادسازی «مهران»، داخل درّه مستقر بودیم. ساعت ده شب بود و همه جا تاریک. مشغول قدم زدن بودم که درخشش چیزی توجّهم را جلب کرد.
 
کنجکاو شدم و طرفش رفتم. یک ساعت مچی روی زمین افتاده بود. آن را برداشتم و به طرف سنگر «محسن» رفتم. ساعت را به او نشان دادم. گفتم: «این روی زمین افتاده بود، من پیدایش کردم. نمی‌دانم مال کیه؟»
با لحنی شماتت‌بار گفت: «چرا برداشتی؟ هر کسی آن را گم کرده، دوباره همان جا به دنبالش می آید. حالا مسئولیت این ساعت، به گردن ما افتاد. باید حتماً به دست صاحبش برسانیم.»
 
این را گفت و ساعت را از دست گرفت و رفت. دلم می‌خواست جوابی برای سؤالش می‌داشتم، اما بهترین جواب سکوت بود. بعد از مدّتی «محسن» را دیدم بلندگوی تبلیغات را به دست داشت و داخل درّه می‌گفت: «ساعتی پیدا شده، هر کس گم کرده به تبلیغات مراجعه کند نشانی بدهد و تحویل بگیرد.»
 
مدتی معطّل این کار شدیم. اما بالاخره صاحبش پیدا شد. من هم نفس راحتی کشیدم.
جرعه عطش، ص 84
منبع: تسنیم