حسینیه مشرق- از زمینههای اجتماعی نهضت عاشورا، لغزشهایی بود که از بعضی خواص امت پیامبر(ص) در صدر اسلام سر زد. مقصود از خواص در آن زمان کسانی هستند که به دلیل امتیازاتی چون سبقت در پذیرش اسلام، هجرت قبل از فتح مکه، شرکت در جنگهای نخست صدر اسلام مانند بدر و احد، قرابت با پیامبر خدا(ص)، کتابت وحی و اساساً درک محضر آن حضرت و یا اشتهار به زهد و عبادت، و بهرهمندی از دانشهای فقه و حدیث و داشتن مناصب و مقامات حکومتی و نظامی در میان جامعه اسلامی نفوذ داشتند.
این گروه پس از رحلت نبی اکرم، اندک اندک سلوک دینی و زندگی ارزشی خود را فراموش کرده به تسامح دینی و رخوت و سستی در وفاداری به آرمانهای اسلام مبتلا شدند و به دنبال آن این روحیه به توده مردم به ویژه نومسلمانان نیز منتقل شد و زمینه زوال ارزشها و حذف شخصیتهای وارسته و لایق از صحنه حکومت و سلطه افراد فاسد و بی عقیده بر جامعه اسلامی فراهم آمد.
راز این انحراف را باید در دنیاگرایی برخی از خواص جستجو کرد. مقصود از دنیاگرایی، دلبستگی به دنیا و لذتهای آن چون ریاست و مال است. دنیاگرایی دارای جلوههای مختلفی است که به چند نمونه آن اشاره میشود.
1. ریاستطلبی
جاهطلبی و ریاستخواهی از عوامل مهم اعراض از حق محسوب میشود. انحراف خلافت از جایگاه اصلی خود که خدا و پیامبر آن را تعیین کرده بودند و نیز عملکرد دنیاخواهان از سقیفه تا مرگ عثمان، معلول دنیاگرایی و ریاست خواهی برخی از خواص بود. یکی از انگیزههای مخالفان برای مقابله و رویارویی با علی(ع) در زمان خلافت او نیز همین بوده است.
طلحه و زبیر به هوس ریاست و شرکت در امر حکومت با علی(ع) بیعت کرده بودند و زمانی که پایداری او را در دین و دقت و سازش ناپذیری وی را در انتخاب کارگزاران دین مشاهده کردند که علی(ع) مصمم است خط اصلی حکومتش را برمبنای کتاب و سنت قرار دهد، سر به شورش گذاشتند.
چنین انسانهایی برای رسیدن به ریاست حاضرند همه اصول و ارزشها را کنار بگذارند همچنان که در واقعه کربلا عمر بن سعد هم با علم به حقانیت امام حسین(ع) حاضر شد برای رسیدن به ملک ری با ایشان بجنگد.
2. مالپرستی
گرایش به مال پرستی در خواص دو عامل اصلی داشت که یکی زمینه ساز بروز دیری بود گسترش فتوحات اسلامی که سبب سرازیر شدن غنایم بی شمار به پایتخت خلافت شد تغییر نگرش افراد را نسبت به زندگی دنیا در پی داشت.
فتح سرزمینهای پهناور و ثروتمندی چون ایران و روم ثروتهای کلانی را وارد جامعه اسلامی کرد اگر این ثروتها عادلانه در میان مسلمانان تقسیم میشد برای تقویت بنیه دینی و اخلاقی و ... در جامعه هزینه میشد، یقیناً ثمرات ارزشمندی برای مسلمانان به بار میآورد ولی متأسفانه خلیفه دوم و پس از او خلیفه سوم با تقسیم نابرابر آنها در میان صحابه و مسلمانان زمینه اختلاف طبقاتی و پیدایش تجمل گرایی و رفاه زدگی در میان بزرگان اصحاب را فراهم آوردند و انحراف خواص از همینجا آغاز شد.
بنابراین مجموع این عوامل باعث شد خواص به ثروتاندوزی بپردازند و در کام دنیاپرستی فرو رفته، عوام را هم بدان سو بکشند.
رفتار اینان و طرز زندگیشان ابتدا توده امت پیامبر و سپس نو مسلمانان را که اصحاب نامدار پیامبر(ص) را دارای قداست ویژهای میدانستند و برخی با نیات خالصی در سرزمینهای دور از مرکز، در شرایط سخت مشغول جهاد بودند، ناراحت و متأثر کرد.
با چنین چیزهایی و تغییر محسوسی که در سیره و سخن خواص نمایان شد اندک اندک سیمای پنهان آنان رخ کرد و مردم پنداشتند که آنچه درباره فضیلت زهد و تقوا و جهاد به آنها گفته شده یا گفته میشود مربوط به دورانی است که سپری شده و دیگران دوران رفاه و کام جویی افزون تر از دنیا فرا رسیده است.
3. خودپرستی و تکبر
جلوه دیگر دنیاگرایی، خودپرستی است یعنی خود و متعلقات خود را حق دیدن و بی چون و چرا و بدون منطق از آراء و نظریات خود دفاع کردن و آن را محور حب و بغض قرار دادن. به موازات رشد دنیاگرایی، غیرت و حساسیت دینی خواص از بین رفت عنصر امر به معروف و نهی از منکر به فراموشی سپرده شد و همین روحیه به توده مردم منتقل شد به گونهای که وقتی امام حسین(ع) فرمود: آیا نمینگرید که به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیگردد. عوام از یاریاش خودداری کردند و این بی مبالاتی نسبت به هتک اسلام و نابودی ارزشها، غم بارترین پیامد انحراف خواص بود که دامن گیر امت پیامبر شد.
در یک جمع بندی پس از رحلت نبی اکرم (ص) امواج فتنهها و انحرافها به سوی جامعه اسلامی روی آورد ولی در نخستین گام گروهی از نخبگان و برگزیدگان بودند که خود را تسلیم این موج کردند و دین و نبوت و ولایت را به سکهها و جواهر و پست و مقام و نام نشان دنیا فروختند و به دنبال آنها بیشتر مردم دست از دامن قرآن و عترت کشیده، در پی یک زندگی خوش و راحت و جستجوی نام و نان دویدند و پیشوایان جبهه حق را در میدان مبارزه با باطل تنها گذاردند.
اوضاع به گونهای شد که حضرت درباره مردمان معاصرش فرمود: مردم بندگان دنیایند و دین لقلقه زبان آنهاست. تا زمانی که معیشت آنها برقرار باشد دین دارند اما هرگاه در امتحان افتند، متدینان اندک خواهند بود. این سخن ابی عبدالله نشانگر آن است که او درد اصلی امت پیامبر را در دلدادگی به دنیا میدیده است و گناه آن بر گردن خواصی بوده که با لغزشهای خود بنیان ارزش ها را سست کردند.
منبع: تاریخ قیام و مقتل جامعه سیدالشهدا