*مهمترين اتفاق زندگيات خداحافظي بود. احتمالا خيلي روي اين قضيه فكر كردي كه چه زماني عملي شود؟
خيلي دوست داشتم به خاطر اين همه سال بازي و زحمت در تيم ملي، رفتنم خوب تمام شود. اصلا دوست نداشتم رفتنم معمولي باشد. از اين لحاظ آرامش دارم و وجدانم آسوده است كه اين چند سال هيچوقت براي تيم ملي كم نگذاشتم و هرچه در توانم بوده را رو كردم. به همين خاطر دوست داشتم هرچه انرژي گذاشتهام را بگيرم. فكر هم نميكنم تا به حال چنين مراسمي گرفته شده باشد آن هم در واليبال. مراسم خيلي خوبي بود. به نظرم زمان خداحافظي رسيده بود.
*چطور؟
من ميتوانستم بازي كنم و خيلي هم انگيزه داشتم و دوست داشتم در تيم ملي باشم. اما از طرفي من به هرچه ميخواستم با تيم ملي رسيدم. حالا احتياج است كمكم جوانها بيايند و پشتوانهسازي شود.
*اينكه گفتي با تيم ملي به همه چيز رسيدي، يعني ديگر انگيزه نداشتي؟
نه. همين حالا هم آن قدر انگيزه دارم كه به اردو بيايم. واقعا اجازه نميدهم كسي جايم را بگيرد. ميتوانيد اين را از كادر فني تيم باشگاهيام هم بپرسيد. با اينكه من در جام باشگاههاي آسيا هنوز تصميمم را قطعي نكرده و از المپيك خسته به ميانمار رفته بودم، اما كم نگذاشتم. انگيزه زيادي دارم، ولي مسير بالا و پايين زيادي دارد. معمولا اتفاقاتي ميافتد كه آدم را دلسرد ميكند. در مسيري كه من آمدم اتفاقات خيلي خوبي افتاد. دوستهاي خيلي خوبي پيدا كردم. كساني كه با حرفها و انتقاداتشان به من كمك ميكردند. البته كنارشان بعضيها هم با حرفهاي مغرضانه و بيانصافانه هميشه مرا زدند. در هر صورت مرا خيلي اذيت كردند. هر چند من اصلا به آنها توجه نميكردم و حرفهايشان هم هيچ تاثيري روي كارم نداشت. آنها حتي برنامههاي خصوصي تلويزيوني گرفتند و تنها درباره من صحبت كردند كه چرا من اين جوري هستم و آن جوري. البته آخر هم به هدفشان نرسيدند. اين مسائل مرا اذيت كرد. از طرف ديگر مرا قويتر كرد و محكمتر. من در اين مدت به خيلي چيزها رسيدم. سقف آرزوهايم هم حضور در المپيك بود كه با بازيهاي خوب در آنجا افتخار زيادي همراه تيم ملي به دست آوردم. خيلي چيزها به دست آوردم، اما انگيزهام تمام نشده است . در واقع ميخواستم خودم بروم، قبل از اينكه به من بگويند برو. اينكه در اوج بعد از قهرماني آسيا، بازيهاي خوب در المپيك و كاپ بهترين پاسوري كنار بروم. دوست داشتم با عزت بروم.
*اما ظاهرا آقاي داورزني اصلا با خداحافظي تو موافق نبود؟
من با آقاي داورزني خيلي صحبت كردم. او ميگفت اصلا خداحافظي بازيكن را قبول ندارم. شايد در دوره بعد دوباره او را بخواهيم. اما من تصميمم را گرفته بودم. آقاي داورزني مدير قابلي هستند كه خيلي به واليبال كمك كرده و البته قبل از او هم آقاي يزدانيخرم راهي را پيش گرفت كه آقاي داورزني آن را تكميل كرد. هرروز مدرنتر جلو ميروند. تيم ملي برايم خيلي مهم بود. حالا اولويت ديگري برايم وجود دارد.
*شب جشن قهرماني تيم به تو خيلي سخت گذشت؟
مديران روابطعمومي فدراسيون و بانك سرمايه مرا آن شب سورپرايز كردند. واقعا دستشان درد نكند. من ميانمار كه بودم با احمدينيا صحبت كردم و گفتم من بيانيه خداحافظي نوشتم. آن را ميدهم كه منتشرش كني. قبول كرد، اما وقتي برگشتيم گفت بيا در استوديو بيانيهات را بخوان. قبول كردم و گفتم كي پخش ميشود؟ گفت عيد غدير. عيد غدير آمد و رفت و خبري نشد. پرسيدم چرا پخش نميكني؟ وقتي در جشن كليپ را ديدم با صداي خودم و حرفهاي بچهها درباره من منقلب شدم. اصلا انتظار چنين كليپي را نداشتم. دست بچهها هم درد نكند. همه چيز دست به دست هم داد و شب خوبي را برايم رقم زدند. خاطرهاي فراموشنشدني كه هميشه در ذهنم ميماند. در اين چند سال به تنها چيزي كه فكر نميكردم خودم بودم. به خاطر همين هم آن شب خستگيام در رفت. خيلي خوب بود.
*قبل از آن شب با بچهها درباره رفتن صحبت كرده بودي؟
بله، اما كسي باور نميكرد. همه ميگفتند تو برميگردي. با سيد كه صحبت ميكردم ميگفت تو برميگردي. اما من گفتم كسي نيستمكه بروم و دوباره برگردم. اميدوارم بتوانم با انگيزه بالايي كه دارم در ليگ باشگاهها خيلي خوب كار كنم.
*قبل از شما فرهاد ظريف خداحافظي كرد، اما وقتي فدراسيون گفت، برگشت. ممكن است تو هم دوباره دعوت شوي و برگردي؟
وقتي فرهاد ظريف برگشت تيم ملي به او احتياج داشت. بازيهاي خيلي مهمي داشتيم. اما حالا نه.
*اما هرچه ميگذرد ليگ جهاني حساستر ميشود؟
اما سال آينده فقط ليگ جهاني است. حساسيتي ندارد. آن را براي ما خيلي بزرگ جلوه ميدهند. به نظرم حالا وقتش رسيده براي ليگ جهاني به جوانان ميدان بدهيم تا پخته شوند. نه فقط در پست من كه در خيلي از پستها. حتي بايد به بازيكنان اصلي استراحت بدهند تا بچهها با ريكاوري، بدنهايشان برگردد. چرا كه در اين چند سال ما خيلي تحت فشار بوديم. در هفت هشت سالي كه عضو تيم ملي بودم همه برنامه ما به بازيهاي ملي و باشگاهي ختم ميشد. خيلي از بازيكنان بويژه در پست پشت خط زن به خاطر فشار زياد بازي ها آمدند و مصدوم شدند و رفتند.
*مهدي مهدوي بين بازيكنان مليپوشي كه ميخواستند خداحافظي كنند، جسارت به خرج داد. نه؟
بازي در تيم ملي واقعا افتخار است. آنها كه لمس كردهاند، ميدانند من چه ميگويم. فكر كنيد بين هفتاد هشتاد ميليون، جزو بازيكنان رويايي تيم باشي بخصوص اگر مثل من هفده هجده سال در آن باشي، جدايي از آن خيلي سخت است. خيلي. من از اين همه سال آن قدر خاطره دارم كه اگر بخواهم بنويسم چند جلد كتاب ميشود. براي من هم خيلي سخت بود. اما آدم چيزي را به دست ميآورد و در مقابل چيزي را از دست ميدهد. من وقتي مليپوش بودم، خيلي چيزها به دست آوردم؛ اما ممكن است براي برگشت، مسائل مهمتر مثل بزرگتر شدن دخترم گلبو و همراهي با همسرم را از دست بدهم و خيلي چيزهاي ديگر كه نميتوانم به زبان بياورم. به هر حال من تا به حال برخي مسائل را فدا كردم تا در تيم ملي موفق باشم و به هدف ورزشيام رسيدم. اگر از اين به بعد قرار باشد همان برنامه ادامه پيدا كند، توازن برنامه زندگيام به هم ميخورد.
*در بياينهات روي سعيد معروف خيلي تاكيد داشتي. اين تاكيد نشان ميدهد معروف برای تو جور دیگری بود؟
در اين هشت سالي كه عضو تيم ملي بوديم-البته من فقط يك دوره كوتاه براي جامجهاني با تيم گاييچ نبودم و در بقيه زمان عضو تيم ملي بودم - هميشه با سعيد معروف هماتاقي بودم. سعيد مثل برادر من است. او شايد قيافهاش نشان ندهد اما پسر دوستداشتني و بسيار مهرباني است. شايد خيلي ها از روي ظاهرش قضاوتش كنند ولي واقعا اين طور نيست كه نشان ميدهد. او خيلي به فكر بقيه است. دوست دارد بقيه هم در چيزي كه به دست ميآيد سهيم باشند. او خيلي مهربان است. رفاقت چند ساله ما دوطرفه بوده است. سعيد خيلي لطف داشت كه ميگفت من هوايش را داشتهام. اما دوستش دارم. نه فقط سعيد كه همه بچهها را دوست دارم. اما نميتوانستم اسم او را ببرم. به هر حال چون او هماتاقي من بود، اسمش را آوردم. من با سيد، شهرام، امير غفور، عادل غلامي، حمزه، فرهاد ظريف و... خاطره زياد دارم. اميدوارم تيم در نبود من موفق باشد.
**با رفتن تو، خلأت پر ميشود؟
قطعا پر ميشود. بالاخره سخت است. كسي كه ميآيد اگر بخواهد كارهايي كه من ميكردم را انجام دهد، سختي خواهد داشت. چرا كه من در شرايطي به زمين ميرفتم كه تيم به هم ريخته و عقب بود يا درشرايط حساس دو تعويض انجام ميشد. كمي نياز به تجربه دارد، ولي با برنامهريزي خوب فدراسيون پشتوانههاي خوبي داريم.
*يكي از انتقادات اين بود مهدي مهدوي قبول كرده نفر دوم تيم باشد. به همين علت در تيم ماندگار بودي. واقعا اين طور بود؟
چه كسي قبول نكرده پاسور دوم شود كه نمانده؟ ميدانم اين حرف از كجا درز ميكند. مگر من تيم نوجوانان و جوانان كاپيتان نبودم؟ فيكس هم بودم. اولين تيمي كه قهرمان جهان شد، تيم ما بود. نه فقط واليبال كه كل رشتههاي تيمي. بعد هم جوانان. بعد كه سعيد آمد، كمي تقسيم شد. در تيم بزرگسالان اولين باركه پاسور تيم امير حسيني بود و قهرمان شديم، من بيشتر بازي كردم. در زمان ولاسكو به من بازي بيشتري ميرسيد. در جام جهاني 90 درصد من بازي كردم. اين طور نبود كه قبول كنم نفر دوم باشم. من دنبال حاشيهسازي نبودم. كساني اين را ميگويند كه هميشه مرا ميزنند. حرفهايي ميگويند، حتي اينكه به خاطر رابطه در تيم ماندهام. مگر ميشود كسي هشت سال در تيم ملي با رابطه بماند. يك سال با رابطه ميماند، نه اين كه با چند تا مربي كار كند. من با پارك، كياچ، مرحوم معدني، گاييچ، ولاسكو، كواچ و لوزانو كار كردم. اينجا روابط كجا حرف ميزند؟ ماندگاري روابط اصلا جواب ميدهد؟ پشت آن همت، تلاش، انگيزه و هدف وجود دارد. اما بعضيها چشم نداشتند ببينند.
*چرا اين حرفها پشت سر توست؟
نميدانم. نميدانم جاي چه كسي را تنگ كرده بودم. شايد يكي از باسابقهترين بازيكنان من بودم. من با دو سه نسل بازي كردهام. با امير حسيني، تركاشوند، منظمي، پيمان اكبري و سعيد. شايد باور اين ماندگاري براي بعضيها سخت باشد. همه جا كسي كه كارش خوب است ميماند، اما بعضيها چون خوششان نميآيد از قيافه من (با خنده) نقد ميكردند.
*امسال،سال سختتري نسبت به سالهاي قبل داشتيد، نه؟
بالاخره سال به سال كار سختتر ميشود، چرا كه شناخت از ايران بيشتر ميشود و ديگر ما سورپرايز نيستيم براي هيچ تيمي و تيمها با آناليز كامل ميآيند. بالاخره مصدوميتهايي هم وجود دارد. كلا هميشه سخت است، چرا كه رقبا هم بيكار ننشستهاند، بخصوص با گروهي كه در سيد يك ليگ جهاني داريم. هيچ تيمي آسان نيست. يك ساعت تمرين را تعطيل كني، يك سال عقب ميماني. بايد اين طور برنامهريزي كني كه يك دقيقه ايستادن، مساوي است با يك دقيقه عقبماندگي.
*حالا واليبال ما به جايي رسيده كه بازيكنان ما بينالمللي شدهاند. اما اين به معناي توقف كار نيست. درست است؟
صد درصد. وقتي ما شروع كرديم اين طور نبود. شرايط خيلي سخت بود. ما با سختي و تلاش زياد به ليگ جهاني رسيديم. يادتان باشد يك سال با مرحوم معدني به مصر باختيم و برگشتيم. دفعه بعد با ولاسكو به چين باختيم. بار سوم مصر و ژاپن را در تهران برديم تا به ليگ جهاني رسيديم آن هم به سختي و استرس زياد. چقدر مصريها ما را اذيت ميكردند. در فرودگاه معطل ميشديم. ژاپنيها هم همين طور. اصلا اين طور نبود. اما حالا ديگر آن زمان گذشته است. ما مدام با پاكستان و هند بازي ميكرديم و در avc كاپ حاضر ميشديم. اما حالا تيم دوم ما به avc كاپ ميرود. حتي تيم جوانان هم ميتواند در avc مقام بياورد. اما آن زمان تيم اصلي ميرفت. بالاخره با پيشرفت واليبال، تيم دوم و سوم ميرود به اين مسابقات. حالا آنها كه به تيم ملي ميآيند راه برايشان هموار است كه بازيكن 22 ساله در ليگ جهاني بازي ميكند. بازيكنان خوب و آيندهداري مثل ميلاد عباديپور و جواد معنوينژاد در بهترين سالهاي ورزشيشان در ليگ جهاني و انتخابي المپيك توپ ميزنند. زمان ما اين طور نبود. سفرهاي تيم ملي ما پاكستان و هند بود. تيمهايي كه واقعا بازي با آنها سخت بود. نهايت حريفان ما كره و ژاپن بودند كه لهمان ميكردند. بسختي ميتوانستيم آنها را شكست دهيم. ولي حالا نسلهاي جديد اگر كمي باهوش باشند و همت به خرج دهند ميتوانند با امكانات و برنامهريزي فدراسيون خيلي زود پيشرفت كنند. حالا آقاي وكيلي از بين 280-270 نوجوان 30 نفر را انتخاب كرده. همه بازيكناني شانزده هفدهساله قدبلند كه روزي هشت ساعت تمرين ميكنند. در حالي كه ما تنها روزي سه چهار ساعت تمرين ميكرديم. شرايط قدي ما اين طور نبود. حالا جوانان با اتفاقاتي كه افتاده خيلي واليبال را دوست دارند.
*گلبو اين روزها خيلي خوشحال است؟
خيلي. بالاخره هر روز بابايش را ميبيند. واقعا رفتارش تغيير كرده است. از همسرم بپرسيد بهتر جواب ميدهد. زماني كه من نيستم ناراحت است. به هر حال دختران بابايي هستند. خيلي به او سخت گذشته در اين چهار سال و نيمي كه من زياد كنارشان نبودم. بويژه به همسرم. بايد از او تشكر كنم كه نبودنم را جبران كرد. وقتي گلبو به دنيا آمد من يك ساعت فقط پيشاش بودم و بعد هم در اين چند سال نصف سال نبودم. وقتي هم بودم، درگير ليگ بودم و هفتهاي دوشب خانه نبودم. خيلي سختي كشيدند. اما از حالا به بعد سه چهار ماه اول سال را زمان دارم و بعد هم ليگ. از اين به بعد چند سالي را كه نبودم جبران ميكنم.
*همسرت با خداحافظيات مخالفت نكرد؟
چرا براي او هم سخت است. براي همسرم و بويژه پدر و مادرم، تصميمم خيلي سخت بود. بالاخره بازي من در تيم ملي براي آنها خاطره بود. ولي همان طور كه گفتم دارم چيزي را از دست ميدهم تا چيز مهمتري به دست بياورم.
*دلت براي تيم ملي تنگ نميشود؟
دلم كه خيلي تنگ ميشود. دوري از تيم ملي و بچهها خيلي برايم سخت است. اما فكر ميكنم با راهاندازي آكادمي واليبال سرگرم ميشوم و تحمل دوري از تيم ملي را برايم راحتتر ميكند.
*قهرماني باشگاههاي آسيا شروع خوبي براي بانك سرمايه بود؟
دقيقا. ما سال قبل قهرمان ليگ و بعد هم شهريورماه امسال هم قهرمان باشگاههاي آسيا شديم. استارت خيلي خوبي زديم با برنامهريزي خيلي خوب باشگاه. در اين چند سال باشگاههاي بزرگي آمدند و رفتند، اما تا به حال چنين مراسمي را نديده بودم. تشكر ميكنم از همه مسئولان باشگاه بويژه خاني و خانم مونسان. بعد هم كادر فني خيلي خوبي كه داريم. بچهها هم خيلي حرفهاي هستند و فكر ميكنم امسال يكي از بهترين سالها را درليگ داشته باشيم. چرا كه خيلي خوب تمرين ميكنيم و حتي تمريناتمان از تيم ملي سنگينتر است و شكل آن بهتر. انگيزه همه زياد است. تيم طوري بسته شده كه رقابت ميان بازيكنان خيلي زياد است. چهار تا دريافتكننده و چهارتا سرعتيزن داريم. دوليبروي خوب و دو پاسور كه فكر ميكنم كافي است براي يك فصل خوب. اميدوارم مصدوميتي پيش نيايد.
*كاپ بهترين پاسور باشگاههاي آسيا، اولين كاپ تو بود؟
يك بار در مينيواليبال كاپ گرفته بودم. وقتي 11 ساله بودم و اولين دوره مسابقه مينيواليبال ايران در سالن فدراسيون برگزار شد. من كاپ بهترين پاسوريام را از دست علي دايي گرفتم. حتي عكس آن را دارم. كاپ بهترين پاسور آسيا هم بموقع بود. خاطره باشگاههاي آسيا را برايم ماندگار كرد.
*واليبال اگر در المپيك اسير حاشيه نميشد بهتر نتيجه نميگرفت؟
جو تيم الكي به هم ريخت به خاطر يك اشتباه. بچهها به المپيك نرفته بودند كه استراحت كنند. اجباري هم براي رفتن به رژه نبود. كسي عكسالعملي هم نداشت. اما چون اين سه نفر نيامدند و عكس گذاشتند برخي سوءتعبير و بد برداشت كردند. اما تاثير خاصي نداشت. تيم ما در اين چند سال هر وقت تورنمنتي را با برد شروع ميكند تا آخرش همان طور پيش ميرود. اما با شروع بد، سخت ميگذرد. اين مشكل را هميشه داريم و اميدوارم از حالا به بعد حل شود. ما اگر آرژانتين را ميبرديم، خيلي شرايط فرق ميكرد. البته در دور دوم المپيك تيمها همه سخت بودند. ايتاليا با روسيه، برزيل و فرانسه (اتفاقي اوت شد) فرقي نميكرد. حريفان سختي بودند. شايد اگر مابه جاي بازي با ايتاليا با روسيه يا برزيل ميخورديم، شرايط هيچ فرقي نداشت. شايد طرز تفكر و سوء تعبير غلط كمي دامن زد. البته ما خودمان از نتيجه تيم در المپيك راضي نيستيم.
*چطور؟
به نظر من ميتوانستيم علاوه بر كوبا و مصر، روسيه، لهستان، آرژانتين را هم ببريم. ما بازي برده را به لهستان باختيم. اگر هم حذف ميشديم بهتر بود. چرا كه با پنج برد برميگشتيم. براي اولين حضور در المپيك، پنجمي مشترك خيلي خوب است. هر چند ميتوانستيم بردهاي بيشتري داشته باشيم.
*انگار نوسان تيم زياد بود؟
جو المپيك خيلي سنگين بود. بچهها تجربه اولشان در المپيك بود. اينكه در اولين حضور المپيك به صعود در جمع چهار تيم فكر كني خيلي سخت است. تيم ما اگر مقابل تيمهاي قدرتمند، خوب بازي كرده، برده چون همه بچهها خوب بودند. يعني همه بچهها صد بازي ميكردند و ميبرديم. صد بوديم كه لهستان و روسيه را برديم. زور تيم ما آنقدر نبود كه اگر كسي مشكل پيدا ميكرد، بقيه جور بكشند. اگر كسي به مشكل ميخورد تيم مشكل پيدا ميكرد. در المپيك هم همه تيمها آماده امده بودند. ما هم همه توانمان را گذاشتيم. ديگر زورمان نرسيد. شك نكنيد واقعا زورمان به ايتاليا نميرسيد. ما بايد بازي با لهستان را كه 2 - صفر عقب بوديم و 2-2 شديم را ميبرديم. چون به بازي برگشتيم. هر چند لهستان قويتر از ماست. اما وقتي به بازي برگشتيم و ست پنجم هم جلو بوديم، بايد ميبرديم. شكست ايتاليا يا برزيل شدني نبود. آرژانتين تيم اول گروه ما بود، اما در دور دوم به برزيل باخت. خيلي فرق داشت. يا روسيه تيم خيلي خوبي داشت. آنها 12 تيم اول دنيا هستند و بايد سطح توقع را با تواناييها سنجيد.
*شايد مردم بازيهاي خوب تيم را در ليگ جهاني ديده بودند و توقع برد در المپيك را داشتند.
بالاخره ما در ليگ جهاني حمايت تماشاچيان خودمان را داريم كه تاثير ميگذارد.
*تيم ما بعد از المپيك براي موفقيت به چه شرايطي نياز دارد؟
اگر هدف كوتاهمدت باشد نميتوان برنامهريزي كرد. اما براي المپيك 2020 بايد استراحت كوتاهمدت به ستارههاي تيم داده شود تا ريكاوري ذهني و بدني كنند. تيم ديسيپلين خاص ميخواهد. جايگاهها مشخص و نظم برقرار شود. با اين شرايط هر تيمي موفق ميشود. سرمربي هم بايد كسي باشد كه اين شرايط را اجرا كند.
*چرا بازيكنان ما با مربي ديكتاتور بهتر كار ميكنند؟
كلا خصيصه ايراني هاست. روش مربي ديكتارتور در تيم ما بيشتر جواب ميدهد.
*لوزانو چگونه بود؟
او واليبال را به هدفش يعني المپيك رساند. در آن شرايط سخت بود، خيلي سخت. ما چهار سال پيش هم در انتخابي المپيك 2012 سهميه نگرفتيم، اما آن زمان اين قدر فشار روي تيم نبود. اين دوره بايد ميرفتيم المپيك. نميرفتيم فاتحه واليبال خوانده ميشد. همين مساله فشار را زياد و البته بازيها را نزديك كرد، طوري كه دو سه بازي را 3-2 برديم. به همين علت اوج كار تيم هم مسابقات انتخابي المپيك بود. تيمهايي كه آمده بودند، هيچكدامشان فكر نميكردند سهميه نگيرند. در جلسه تكنيكال ميتينگ، شانس آخر براي صعود به المپيك را به ايران داده بودند. آقاي خوشخبر گفت اصلا شانسي براي ياران قائل نشده بودند. ژاپن و استراليا قبل از انتخابي، كمپهايشان را براي تمرين در ريو گرفته بودند. اين طوري فكر ميكردند. همه آمده بودند ببرند. ما هم همت گذاشتيم و با بازيهاي تاريخي سهميه گرفتيم. روز اول استراليا را برديم. ما روز اول انتقام شكست چهار سال پيش را گرفتيم. خيلي از دورههايي كه هميشه خاطرهانگيزه است.
*تا كي درليگ بازي ميكني؟
تا ده سال ديگر.
*بعد مربي ميشوي؟
خيلي دوست دارم مربي شوم، اما نه مربي باشگاهي. دوست دارم كمپ بزنم به اسم خودم و فقط اسمم را يدك نكشد، بلكه خودم هم باشم و با بچهها كار كنم. چراكه لذت ميبرم از كار با بچهها. از سال آينده شش ماه اول سال فرصت دارم. دوست دارم دينم را با راهاندازي آكادمي ادا كنم. آن هم از شهر خودم، شهريار. همه برنامهريزي ها را كردهام.
*ليگ را چطور ميبيني؟
سخت. هر سال سختتر ميشود. بجز دو سال پيش كه ليگ در دو گروه برگزارشد و ما اصلا برخي تيمها را نديديم. سال خيلي عجيبي بود. بقيه سالها سخت بوده است. امسال هم تيمها خيلي خوب هستند تبريز، اروميه، كاله و ورامين. بقيه تيمها هم ضعيف نيستند. رو به بالا هستند.
*پيمان اكبري ميگفت امسال سرمايه تيمش را براي قهرماني بسته و ما خيلي هزينه نميكنيم؟
اصلا اين طور نيست. پيكان امسال مليپوش كم ندارد. شايد شرايط مالياش خيلي جور نبوده و يكي دو بازيكن از دست داده، اما بازيكناني هم كه گرفته خيلي خوب هستند. بهترين پاسور دنيا را دارد كه خودش كافي است تا پيكان را به فينال بياورد. در كنارش هم بازيكنان خيلي خوبي مثل امير غفور هستند. البته تيم ما هم بازيكنان و كادر فني خيلي خوبي دارد. بقيه تيم ها هم خوب هستند. چيزي قابل پيشبيني نيست. هيچكس نميتواند بگويد فلان تيم قهرمان است. هر كس تلاش كند، موفق ميشود.
*تو تا قهرماني جهان 2014 در اينستا صفحه داشتي، اما حالا نه. چرا؟
با برگشت به تهران صفحهام را بستم. اين جور خيلي راحتترم. تمركزم بيشتر است. حتي حالا هم كه تيم ملي نيستم دوباره به اينستا برنميگردم.
*چرا حساسيت داشتي روي كامنتها؟
تا وقتي در شرايط نباشي قضاوت خيلي راحت است. مينشينند و از بيرون هرچه دلشان ميخواهد ميگويند بدون اينكه بدانند چه شرايطي وجود دارد. ولي در اين چند سال، تيم بازيهايي را براحتي برده اما 90 درصد بازي ها سخت بوده. تيم ما سه چهار پله بالا آمد، پيشرفت خيلي خوبي كرد و در آنجا ماند. چند سالي است در سيد يك ليگ جهاني بازي ميكند. سيد يك هم تيم آسان ندارد و اگر بردهايم بانتيجه نزديك بردهايم. انتظارات خيلي بالا رفته است و ميخواهند هميشه ببريم. بعضيها هم بيانصاف هستند و توهين ميكنند. من رابطه برقرار نكردم و صفحهام را پاك كردم. همه ورزشكاران دنيا اينستا دارند اما نميدانم چه ميشود كه يكدفعه براي ما سونامي ميآيد و حمله ميكنند به صفحه بچهها.
* راحت فوتبال را پيگيري ميكني؟
فوتبال خارجي، آن هم از نوع اسپانيا. من رئالي هستم.
*موقع دربي كه كلكل داري با شهرام؟
قبلا استقلالي بودم، اما حالا برايم فرقي نميكند.