دولت موقت، از طریق آقای امیرانتظام سعی در حفظ ساختار ساواک داشت. ارتباط این تشکیلات با سفارت آمریکا و حتی رسمیت دادن به آن از طریق کمیته مستقر در داخل سفارت مقوله بسیار نگران کننده‌ای به حساب می‌آمد.

به گزارش سرویس تاریخ مشرق؛ پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در 13 آبان 1358، بسیار از اقشار و گروههای سیاسی و مردمی از این اقدام اعلام حمایت کردند. مردم روز و شب در جلوی لانه جاسوسی آمریکا تجمع می‌کردند و با سر دادن شعارهای مختلف از این کار حمایت می‌کردند. گروههای سیاسی مختلف که به دنبال فرصت بودند نیز از این زمان بهره برده و با تجمع در آن مکان به بحث و جدل با یکدیگر می‌پرداختند. در اوایل کار نیز بیانیه‌های فراوانی خطاب به دانشجویان پیرو خط امام به نگارش درآمد که اکثر در خواست آنها افشای اسناد به جا مانده در لانه جاسوسی بود.
 
 
 
 
حمله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به سفارت آمریکا(لانه جاسوسی)

در این میان بیانیه‌ای صادر و در برخی از رسانه‌های آن روزگار منتشر گردید که در پای آن نوشته بود: «بازپرسان و قضات سابق تحقیق دادسرای انقلاب اسلامی تهران». در انتهای بیانیه نامی از فردی خاصی در میان نبود. نویسندگان آن نیز هیچ نشانی از خود به جای نگذاشته بودند، تنها در مدت 3 ماه بیش از شش بیانیه خطاب به دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نوشته و آن را منتشر کرده بودند. در پایان(27 بهمن ماه 1358) نیز کتابچه‌ای با عنوان «روابط کمیته سفارت آمریکا با ...؟!» به چاپ رساندند که در آن شش بیانیه را به صورت یکجا منتشر کردند.

در بیانیه شماره 4 آنها، نام فردی ذکر گردیده که مسائلی پیرامون وی در آن عنوان شده است. فرد مذکور نیز همان روزها طی دو نامه به این بیانیه‌ها پاسخ داده است. وی «ماشاءالله قصاب» بود که در مورد او و تاریخچه زندگی‌اش اطلاعات دقیقی در اختیار نیست و در این گزارش سعی گردیده تا به اطلاعاتی که افراد مختلف در مورد وی عنوان شده ارائه نماییم.
 
 
ماشاءالله قصاب در کنار سولیوان(آخرین سفیر آمریکا در ایران)
 
 
 
 
* حمله چریک‌های فدایی خلق به سفارت آمریکا

 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی به صورت رسمی در ایران به پیروزی رسید. درست چند روز بعد یعنی در تاریخ 25 بهمن 1357 برخی از اعضای «چریک های فدایی خلق»؛ سفارت آمریکا در تهران را برای ساعاتی اشغال می‌کنند. این کار با مخالفت امام خمینی روبرو شد و ابراهیم یزدی که آن روزگاری به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب و با آغاز به کار دولت موقت انقلاب به سمت «معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب» برگزیده شده بود؛ از سوی رهبر انقلاب ماموریت می‌یابد که ماجرا را فیصله داده و افرادی که سفارت آمریکا را اشغال کرده‌اند از محل سفارت بیرون کند.
 
 
 

سید صادق طباطبایی در این زمینه می‌گوید: «از سه گروه مسلحی که به همراه یزدی به سفارت آمده بودند، یک گروه برای حفظ امنیت سفارت در محوطه باقی ماند و دو گروه دیگر از سفارت خارج شدند. گروه محافظ علی الاصول می‌بایستی در بیرون از محوطه سفارت وظیفه حفاظتی خود را انجام بدهد، اما سولیوان با ابقای آنان در محوطه سفارت هم موافقت کرد. رهبر این گروه، کسی بود که بعدها به «ماشاءالله قصاب» معروف شد. متأسفانه استقرار این نیرو در داخل سفارت موجب بروز مشکلات فراوانی شد. رفتار این فرد و گروهش با معیارهای اسلامی فاصله داشت. آنها با دریافت پول از مراجعین ایرانی، برای گرفتن ویزا از حضور خود سوء استفاده می کردند؛ بعضاً مشروبات الکلی نیز مصرف می‌کردند. »

وی ادامه می‌دهد: رفتار آنها موجب شکایت مسئولان سفارت شد. اما آنها حاضر به ترک محوطه سفارت نبودند. در زمانی که آقای دکتر یزدی در وزارت امور خارجه بود و سولیوان هم از ایران رفته و «ناس»؛ کاردار سفارت و عهده دار امور شده بود. با افزایش شکایت‌ها و رفتارهای غیر اسلامی، در نهایت با موافقت و دستور آیت الله مهدوی کنی(رئیس کمیته مرکزی انقلاب اسلامی ایران) ماشاءالله قصاب و گروهش از سفارت بیرون کشیده شدند. (رک: از اشغال سفارت آمریکا تا نقش رجایی و نبوی در شکست مذاکره با کارتر، فرارو به نقل از خبرآنلاین ، 17آبان 1391)
 
 
 
 
صادق طباطبایی

«سید محمد هاشمی» یکی از اعضای دانشجویان پیرو خط امام که در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در روز 13آبان 58 به همراه دیگر دوستانش نقش داشته است در گفتگو با خبرگزاری فارس به تاریخ 10 آذر 87 درباره این فرد می‌گوید:
 
افرادی بودند که به اسم انقلاب عده‌ای را می‌گرفتند و تسویه حساب می‌کردند. افراد را می‌کشتند و اموالشان را می‌بردند... ماشاءالله قصاب هم یکی از همین آدم‌ها بود که مثل شعبان بی‌مخ فکر می‌کرد. در فراز فعالیت های دفاع از انقلاب اسلامی جایی را به نام سفارت آمریکا سفت و سخت چسبید و حتي در لو دادن فرار سعادتي موثر است و خبر داشته است.
 
ماشاءالله قصاب رئيس كميته منطقه بود و در رابطه با سفارت آمريكا با وزارت خارجه مرتبط بوده است. آن موقع هر كس براي اثبات شخصيت خود منطقه حكومتي خودش را گسترش مي‌داد. با عده‌اي سازش مي‌كند و با عده‌اي هم مبارزه. دشمن تئوريك ماشاءالله قصاب جريان‌هاي چپ‌ بودند كه نسبت به آنها مسئله داشت. من جريان ماشاءالله قصاب را فعال سياسي وابسته به جريان‌هاي راست افراطي مي‌دانم كه محور قدرت را سفارت آمريكا مي‌داند و اگر اطراف آنجا بچرخد بالاخره فرجي مي‌‌شود و روزي اگر ورق برگردد يك جايي برايش هست.
 
 
 
 
سید محمد هاشمی از دانشجویان پیرو خط امام و همسر معصومه ابتکار

سلیمی نمین یکی از کارشناسان تاریخ معاصر ایران در مورد این فرد می‌گوید:

ماشاءالله قصاب بعد از تسخیر سفارت آمریکا توسط چریک‌های فدایی خلق از سوی ابراهیم یزدی به عنوان رئیس کمیته مستقر در سفارت منصوب شد. وی اقدامات بسیاری انجام داد تا آمریکایی‌ها اسناد بسیاری را از کشور خارج کنند و باعث شد که بعدها آمریکایی ها به کمک امین اعتزام اسناد بسیاری را تحت پوشش این کمیته از کشور خارج کردند. کمیته مستقر در سفارت قطعا از آمریکایی‌ها حفاظت می کرد ‌و بعدها مشخص شد ویلیام سالیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران با ماشاءالله قصاب ارتباط تنگاتنگی داشت.

کتاب «گروگان‌گیری و جانشینان انقلاب» که توسط محمد جعفری (در زمره افراد بسیار نزدیک به آقای ابوالحسن بنی‌صدر تعریف می‌شود) در لندن به نگارش درآمده و در آلمان توسط انتشارات «برزاوند» در تیرماه 1386 چاپ و منتشر شده است؛ در این زمینه آورده است:

ابراهیم یزدی در رابطه با کمیته سفارت آمریکا و ماشاءالله قصاب، در پاسخ به مطلب رضا براهنی(یکی از نویسندگان چپ‌گرا) تحت عنوان «آقای رئیس‌جمهور پرده را بالا بزنید» که در اطلاعات سه‌شنبه 4 اسفند 1358 شماره 16090 درج گردیده بود، می‌گوید: «بعد از 22 بهمن و پیروزی انقلاب وقتی عده‌ای به سفارت آمریکا حمله کردند، گروه‌های متعددی به آنجا رفته، زد و خورد و بعضاً به طرف یکدیگر تیراندازی کرده بودند. جناب نخست‌وزیر از اینجانب خواستند که بروم و مانع درگیری‌های مسلح بشوم و گروه‌هایی را که امکان شناسایی آنها نیست و احتمالاً مشکوک به نظر می‌رسند... سه گروه مسلح که توانستند معرفی نامه‌هایی از کمیته‌های محل و مساجد ارائه دهند و قابل شناسایی بودند در داخل سفارت مستقر گردیدند. اینجانب هیچ گونه آشنایی با هیچکدام از اینها نداشتم و شایعاتی که گویا اینجانب ماشاءالله قصاب را در آنجا مستقر ساخته بودم درست نیست. ماشاءالله قصاب هم جزو همان مبارزین بود که به قول آقای براهنی سفارت را اشغال کرده بودند. گروه او جزو یکی از سه گروهی بود که با ارائه معرفی‌نامه از کمیته در آنجا مستقر گردید.(ص58)
 
 
 
 
 
عکس یادگاری اعضای کمیته سفارت آمریکا با نیروهای امنیتی آمریکایی
 

پاسخ آقای دکتر یزدی در مورد کمیته سفارت آمریکا، ماشاءالله قصاب و خلع سلاح کمیته سفارت حاوی چندین ابهام است که روشنایی می‌طلبند: 1- مشخص نشده است که در چه تاریخی عده‌ای به سفارت آمریکا حمله کرده‌اند. 2- چنین وانمود شده که گروههای مختلف به طرف یکدیگر تیراندازی کرده‌اند، در صورتی که تیراندازی ابتدا از طرف چریکهای فدایی خلق به سفارت آمریکا بوده است. 3- چندین گروه مسلح در داخل سفارت مستقر گردیده‌اند و ماشاءالله قصاب هم جزو یکی از همان گروه‌ها بوده است. برابر اطلاعات، گزارشات مختلف، شاهد عینی و خود اینجانب از سفارت آمریکا تنها گروهی که در سفارت مستقر گردیده بود، گروه ضربت ماشاءالله قصاب بود و اگر هم کسان دیگری بودند، کمیته سفارت تحت سرپرستی وی اداره می‌شد. 4- یکی از وظایف شما بعنوان دولت، حفظ امنیت سفارتخانه‌ها بود، لاجرم مأمورین حفظ امنیت آنها، طبعاً بایستی در اختیار و ارتباط با شما باشند و از این نگاه کمیته مستقر در سفارت آمریکا نیز بایستی تحت نظر شما بوده باشد، اما بطوری که عنوان شده، شما ماشاءالله قصاب را نمی‌شناخته‌اید و از شما تبعیت نمی‌کرده است در این صورت جای این سئوال نیست که چرا از تاریخ 25 بهمن 58 که سفارت به وسیله چریکهای فدایی خلق مورد حمله قرار گرفت تا تاریخ 21 مرداد ماه 58 که آقای مهدوی کنی، انحلال کمیته سفارت آمریکا را اعلام کرد. از جانب دولت و یا وزارت خارجه که حافظ امنیت سفارتخانه‌ها است، سخنی به میان نیامده است؟(ص59)
 
 
 
 
 ماشاءالله قصاب در حال آغوش گرفتن چارلز ناس، مسئول اداره امنیت سفارتخانه آمریکا در تهران
 
وی در فرودگاه در حال خروج از ایران است

*ماجرای بازداشت سعادتی و نقش ماشاءالله قصاب

بنابر اظهارات شخصیت‌های تعیین کننده دولت موقت، عمدتاً از طریق آقای امیرانتظام این دولت سعی در حفظ ساختار ساواک- که یک تشکیلات کاملاً آمریکایی و اسرائیلی بود- داشت. ارتباط این تشکیلات با سفارت آمریکا و حتی رسمیت دادن به آن از طریق کمیته مستقر در داخل سفارت مقوله بسیار نگران کننده‌ای به حساب می‌آمد که حتی نویسنده کتاب «گروگان‌گیری و جانشینان انقلاب» در این نگرانی شریک است: «حسب گزارش قضات دادسرای انقلاب اسلامی و کوزیچکین(افسر عالیرتبه سازمان کاگ‌ب و سازمان اطلاعات نظامی شوروی (جی‌آریو) بود که در سال ۱۹۸۲ از تهران گریخت و به انگلستان پناهنده شد.) و آقای دکتر یزدی؛ آقای سعادتی به وسیله تیم ساواک دستگیر شده است و ماشاءالله قصاب جزو تیم بوده و سعادتی(عامل نفوذی و جاسوس سازمان مجاهدین خلق که به هنگام انتقال پرونده سرلشکر مقربی به سفارت شوروی بازداشت شد) را وی دستگیر کرده و سپس او را به دادستانی تحویل داده است. حال بر آقای دکتر یزدی که در جریان این امور بوده، فرض است که نقش واقعی کمیته سفارت آمریکا به سرپرستی ماشاءالله قصاب در رابطه با دستگیری‌ها بوسیله تیم این کمیته و نقش خود ماشاءالله قصاب و سوابق کاری وی و همکاریش با تیم اداره دوم و بویژه رابطه‌اش را با سفارت آمریکا و اینکه چه نیاز و ضرورتی وجود داشت که تنها در این سفارتخانه کمیته‌ای مستقر شود را برای افکار عمومی روشن سازند.»(ص68)
 
 
 
محمدرضا سعادتی

از آنجا که کمیته مستقر در داخل سفارت آمریکا مستقیماً زیر نظر وزارت خارجه عمل می‌کرد محمل خوبی برای ارتباطات غیرمعمول شده بود، همان روابطی که در استکهلم نیز دنبال شد. به این ترتیب آمریکایی‌ها توانسته بودند حلقه‌ای به وجود آورند تا منویاتشان غیرمستقیم تأمین شود. به طور قطع تیمسار مقدم (از افسران ارشد ارتش شاهنشاهی ایران، معاون نخست‌وزیر و چهارمین و آخرین رئیس کل ساواک) نمی‌توانست نیروی دولت موقت محسوب شود، اما اعتماد آقای بازرگان به این قبیل افراد متأسفانه موجب شده بود که شبکه مورد نظر آمریکایی‌ها همچنان فعال باشد. بحث اطلاعات دادن آمریکایی‌ها به دولت موقت در مورد جاسوسی سعادتی موردی است که این جریان چندان پرهیز در بیان آن ندارد، گرچه آقای امیرانتظام در روایت خود واقعیت را تحریف کرده است و عامل اطلاع دهنده را یک ساواکی اعلام می‌نماید، اما بر اساس اسناد سفارت که خانم ابتکار نیز در کتاب خود (تسخیر) به آن اشاره دارد این موضوع با واسطه کمیته مستقر در سفارت، به دولت موقت منتقل می‌شود. به طور قطع این قبیل خط‌دهی‌ها منحصر به یک مورد نبوده و براساس اسناد تمامی موضوعات مورد نظر آمریکا را در برمی‌گرفته است. به ویژه این‌که بعدها ثابت شد حتی برخی ساواکی‌هایی که بعد از انقلاب به دلیل اعلام همراهی ظاهری با مردم توسط دولت موقت مجدداً ابقا شده بودند، ارتباطات خود را با آمریکایی‌ها حفظ کرده‌اند: «آقای ری‌شهری [وزیر اطلاعات] آمد... ماجرای فرار و دستگیری رئیس اداره هشتم ساواک را- که پس از انقلاب تاکنون با ما همکاری داشته و گویا دو طرفه کار می‌کرده- گفت.» (به سوی سرنوشت، کارنامه و خاطرات هاشمی‌رفسنجانی سال 63، به اهتمام محسن هاشمی، نشر معارف انقلاب، سال 1385، ص483)

بر تایید این صحبت‌ها باید اشاره مجددی به بیانیه شماره 4 بازپرسان و قضات داستان انقلاب اسلامی استان تهران بشود. پس از اعدام القانیان (از سرمایه داران بزرگ یهودی که در زمان پهلوی کمک بسیاری به رژیم صهیونیستی کرده بود)، سنای آمریکا به حمایت از این فرد بیانیه‌ای صادر می‌کند که مورد خشم مردم قرار می‌گیرد. به همین دلیل راهپیمایی گسترده‌ای از مقابل سفارت اسرائیل در تهران (سفراتخانه فعلی کشور فلسطین) شکل می‌گیرد که نهایتا جمعیت به مقابل سفارت آمریکا می‌روند.
 
 
 
 
چارلز ناس، افسر امنیتی سفارت آمریکا به همراه ماشاءالله قصاب و دیگر همرانش عکس یادگاری گرفتند

«... وقتی جلوی سفارت آمریکا رسیدیم، دیدیم شعارهای انحرافی از بلندگو پخش می‌شود. یکی از برادران به مسئولین سفارتخانه گفت: حاج ماشاءالله رئیس کمیته مستقر در سفارت را صدا کنید. بعد از مدتی یک ماشین با چهار سرنشین آمد. یک راننده آمریکایی و سه سرنشین ایرانی که یکی از آنها مترجم و از دو نفر عقب یک حاج ماشاءالله بود.

ماشاءالله یکی از دوستان را به گوشه‌ای برد و گفت: آهسته صحبت کنید. چه کار دارید؟ برادرم گفت: ما از دادسرای انقلاب آمده‎ایم. به مجریان برنامه بگویید شعارهای انحرافی ندهند، امروز تظاهرات و شعارها باید علیه سنای آمریکا باشد. ماشاءالله برادر ما را به داخل سفارت برد و گفت: این مسائل را به خود مجریان برنامه بگویید. درب جنوبی سفارت تریبون و بلندگو‌ها نصب بود. برادر ما همان حرفها و تذکرات را تکرار کرد. در این موقع ماشاءالله قصاب و راننده آمریکایی و نفر سوم که مترجم بود رفتند.
 
... مدتی گذشت معاون ماشاءالله قصاب(به نام احمد) آمد و با اشاره به همان سرنشین چهارم اتومبیل که آنجا ایستاده بود به برادر ما گفت: ببین سه روز و سه شب است که اینجا دارد جان می‌کند. آن وقت بازپرس(ن) می‌گوید باید او را به دادسرا بیاورید. برادر بازپرس تا آن فرد را دید، گفت: چی؟ مگر او جهانگیری است، نکند که او باشد؟ احمد قسم و آیه که نه، او جهانگیری نیست. به خدا جهانگیری در اتاق عقب سفارت زندانی است.

فردا صبح که برادر ما به دادسرا بازگشت با پرسیدن مشخصات جهانگیری متوجه می‌شود که آن سرنشین چهارم اتومبیل که بلندگوی دستی را در دست داشت همان عزت الله جهانگیری، رئیس ساواک گنبد است.

... آری به طور حساب شده جهانگیری رئیس ساواک گنبد و مسئول سرکوبی مردم گنبد را به نام اینکه می‌خواهیم به وسیله او ساواکی‌ها را دستگیر کنیم از دادسرای انقلاب به کمیته سفارت آمریکا می‌برند و سفارت آمریکا پناهگاه ساواکی‌ها و مرکز توطئه علیه انقلاب و انقلابیون می‌شود.»
 
 
 
 
پس از اعلام نام ماشاءالله قصاب و طرح سوالات شبه برانگیز در مورد وی؛ در تاریخ دوشنبه 8 بهمن 58 خبرگزاری پارس پاسخ ماشاءالله قصاب را به افشاگری قضات سابق دادسرای انقلاب انتشار داد که در برخی از روزنامه‌های تهران منتشر شد. ماشاءالله قصاب در خبرگزاری پارس حضور یافت و ضمن رد ادعای نویسندگان مذکور گفت آنچه نویسندگان ناشناس آن گزارش مدعی شده‌اند بی‌اساس بوده و افترای محض است و ضمن رد این اتهامات درخواست کرد این پاسخ در اختیار مطبوعات گذاشته شود. 
 
روابط عمومی دادسرای مبارزه با مواد مخدر در تاریخ یکم بهمن 59 اعلام کرد: «ساعت 1 بعدازظهر دیروز (چهارشنبه) ماشاءالله کاشانی خواه معروف به ماشاءالله قصاب که حکم دستگیری وی حدود 20 روز پیش صادر شده بود توسط ستاد کمیته 9 دستگیر و به دادسرای انقلاب اسلامی مرکز تحویل گردید. از کلیه ملت مسلمان و متعهد تقاضا می‌شود در صورتی که از نامبرده شکایت و شهادتی دارند با در دست داشتن مدرک و دلایل به دادسرای انقلاب اسلامی مرکز واقع در زندان اوین مراجعه نمایند.»  (کیهان ، 2 بهمن 1359 ، صفحه 3 )
 
 
 

*نظر آمریکایی‌ها در مورد ماشاءالله قصاب 

آنچه که از نوشته‎ها و خاطرات مشخص است، ماشاءالله قصاب به همراه و با حمایت شخص ابراهیم یزدی در سفارت آمریکا مستقر گردیده و بر خلاف اینکه پس از پایان یافتن غائله حضور چریک های فدایی خلق، قاعدتا باید نیروهای نظامی از سفارت خارج شوند اما سولیوان از حضور آنها در داخل سفارت حمایت می‌کند. گویی جریان به گونه‌ای پیش رفته که با حضور ماشاءالله قصاب؛ البته خواسته و یا ناخواسته توانسته بود یک گروه نظامی را شکل بدهد که توسط آن سفارتخانه و افراد و مدیران به جای مانده از ساواک در ایران کارهای خود را پیش ببرند.
 
 اما پس از گذشت مدت زمانی، عملکرد نامناسب ماشاءالله قصاب و دوستانش در سفارت آنچنان آش شور کرد که دیگر نگهداری او برای آمریکایی ها هزینه بر بود. در نامه نگاری که بروس لينگن، كاردار سفارت آمريكا در تهران، با وزارت خارجه آمریکا دارد، اعمال و رفتار ماشاءالله کاشانی (قصاب) را اینگونه توصیف می‌کنند:
 
 
 
 
بروس لينگن، كاردار سفارت آمريكا در تهران
سند شماره‌ی (تهران- 9061)
از سفارت تهران به رومک واشنگتن دی-سی
محرمانه
موضوع: ماشاءالله کاشانی
1- (عادی) روزنامه تهران تایمز در پایان مقاله‌ی صفحه اول در روز سه شنبه (14/8/79و 24/5/58) مطالب ذیل را بیان کرد.

نقل قول: در رویدادهای دیگر پاسداران انقلاب که یک کمیته‌ی بحث انگیز شبه نظامی مسلمان(؟!) را از سفارت، امروز (یکشنبه) اخراج کردند. پاسداران اعضا کمیته شبه نظامی را خلع سلاح کردند و جهت بازپرسی به اداره مرکزی خود زندانی کردند.
سخنگوی کمیته مرکزی انقلاب تهران دیروز گفت که ماشاءالله رهبر شبه نظامیان، متهم به دریافت رشوه از ایرانیانی که اتوموبیل‌های ارزان رها شده آمریکایی در داخل محوطه می‌خریدند، می‌باشد.
...
3- (محرمانه) هنور روشن نیست اتهامات علیه کاشانی با چه شدتی پیگیر خواهد شد. حتما اگر با شدت تعقیب کردند، مطمئن نیستیم کسانی که قربانی کاشانی شده‌اند قدم پیش گذاشته شهادت دهند(افراد ذی علاقه‌ی مختلفی قبل و پس از اخراج کاشانی به سفارت مراجعه نموده درخواست ادای شهادت در مورد جرائم او شده‌اند، ما به طور مستمر این درخواست‌ها را رد کردیم.) در صورتی که کاشانی محاکمه و مجرم شناخته شود ظاهرا به خاطر فعالیت‌های ضدانقلابی اعدام خواهد شد، به هر حال احتمال اینکه سفارت امریکا دیگر کاشانی و افراد را نبیند کم است.
 
 
 
 
چارلز ناس، به هنگام خروج از ایران در حال انداختن عکس یادگاری با اعضای کمیته مستقر در سفارت
 
 
نکته دیگری که در اینجا مناسب است به آن اشاره شود ارتباط ماشاءالله قصاب با ابراهیم یزدی است. همان گونه که در متن بالا هم مشاهده کردید ابراهیم یزدی هر گونه ارتباط و آشنایی با ماشاءالله قصاب را تکذیب کرده است اما در سند به دست آمده از لانه جاسوسی به این ارتباط کاملا اشاره شده است.
 

از سفارت آمریکا در طهران به وزارت خاجه واشنگتن دی-سی 3163
محرمانه: طهران. 08947
کانال امنیتی فقط بردی ساس(معاون امنیتی)
به تاریخ: 19 اوت 1979
موضوع: طرح ویژه
اخطار: منابع حساس و روشهای معمولی یا غیرمعمولی
1-تمام متن محرمانه است.
2-متن زیر خلاصه‌ای از اطلاعات مهمی که در مورد ماشاءالله کاشانی جمع آوری شده است.
الف: به نظر می‌رسد که کاشانی دو نفر از کارکنان خارجی کنسول را به نام آقای قدسی و یک خانم غیر مشخص که تصور می‌رود خانم شهناز باشد به همکاری وادار نموده است.
ب: به نظر می‌رسد که کاشانی در مقابل اخذ ویزای ایالات متحده با متقاضی روابط جنسی برقرار می‌کند.
ج: کاشانی با دکتر یزدی وزیر امورخارجه تماس مستقیم دارد به نظر می‌رسد که تماس در مورد اخذ ویزا برای یزدی باشد ولی بدان محدود نمی‌شود.
 
کاردار لینگن
 
 
 
 

 در پایان باید اشاره کرد که پس از بازداشت ماشاءاله قصاب توسط دادسرای مبارزه با مواد مخدر، دیگر اطلاعات دقیقی از وی به دست ما نرسیده است. اما نگارنده در تحقیقات و پیگیری‌های شفاهی خود به این موضوع رسیده است که وی در همین چند سال اخیر در ایران زندگی می‌کرده و در حال حاضر از دنیا رفته است.