پسر دانش‌آموز يزدي براي ديدن فرشته نجاتش به تقليد از يك سريال تخيلي خود را به دار آويخت و جان سپرد.

به گزارش گروه خواندنی های مشرق، بازيگر مرد این سریال به خاطر مردانگي و رفاقت، قتل برادر دوستش را گردن گرفته و بيگناه تا پاي چوبه دار رفته بود، لحظات دلهره‌آور اعدام «سياوش» تمام ذهن و وجود پسرك پاي صفحه جادويي تلويزيون را منجمد كرده بود.
 
 او به طناب دار خيره شده و پلك هم نمي‌زد و تمام صحنه‌هاي سريال «سي‌امين روز» را مو به مو در ذهن لطيفش ضبط مي‌كرد و ناگهان طناب دار بي‌دليل پاره شد و پسرك مثل ميليون‌ها بيننده مات و مبهوت ديگر حس كرد بار ديگر زندگي به جريان افتاده است.
 
 
 
اما ساعت‌ها پس از پايان سريال پسرك هنوز صحنه پاره شدن طناب دار را با هزار و يك پرسش در ذهنش مرور مي‌كرد.

اواسط مرداد امدادگران اورژانس يزد از حلق آويز شدن پسر 12 ساله‌اي به نام «سعيد» در منطقه آزادشهر باخبر شدند. آنها بلافاصله خود را به محل حادثه رسانده و پس از انتقال پيكر نيمه‌جان پسر دانش‌آموز به بيمارستان موضوع را به مأموران پليس اعلام كردند.
 
مأموران پس از حضور در بيمارستان به تحقيق از خانواده «سعيد» پرداختند و در كمال ناباوري دريافتند پسرك به تقليد از بازيگر يك سريال ويژه ماه رمضان خود را با چادر مادر حلق‌ آويز كرده تا «فرشته» به كمكش بيايد و نجاتش دهد. پسرك مي‌خواست به محض بازگشايي مدرسه اين معجزه ماندگار تابستاني را بين زنگ‌هاي تفريح براي دوستانش تعريف كند اما افسوس كه...
 
پدر «سعيد» كه كارگر يك شركت است درباره مرگ غم‌انگيز پسرش گفت: شب قبل از حادثه و پس از افطار به همراه همسر و دو فرزندم «سعيد» - 12 ساله – و «محدثه» - 10 ساله – پاي تلويزيون به تماشاي سريال‌هاي ويژه ماه رمضان نشسته بوديم.
 
سريال‌هايي كه مثل چند سال اخير شيطان يا فرشته موضوع اصلي‌شان بود. همان شب در شبكه دوم با صحنه به دار آويختن مرد بيگناهي روبه‌رو شديم كه هر بيننده‌اي را تحت تأثير قرار مي‌داد. اما در يك لحظه طناب دار پاره شد و مرد اعدامي نجات يافت.
 
محو تماشاي فيلم بوديم كه پسرم كنجكاوانه در مورد علت و چگونگي اين اتفاق سؤال كرد. من كه به هيچ عنوان تصور نمي‌كردم اين صحنه فيلم چه سرنوشت شومي براي فرزندم و خانواده‌ام به دنبال دارد به آرامي جواب دادم: «ايمان به لطف خدا، پسرم! بيگناه بود و نجات پيدا كرد. از قديم گفته‌اند آدم بيگناه تا پاي دار مي‌رود اما جان نمي‌دهد.»
 

پدر «سعيد» در حالي كه اشك مي‌ريخت ادامه داد: سؤال‌هاي عجيب و تمام نشدني پسرم آزارم مي‌داد: «آخه بابا مگه طناب محكم به راحتي پاره مي‌شه؟! يعني هر بيگناهي نجات پيدا مي‌كنه؟! يعني فرشته‌ها به همه بيگناهان كمك مي‌كنند. پس فرشته‌ها اجازه نمي‌دن آدم‌هاي بيگناه بميرن؟ اصلاً چرا آدم‌ها را با طناب اعدام مي‌كنن؟‌مگر اونها با طناب كسي را كشته‌اند؟ و...» بالاخره آن شب سكوت سنگين و مرموز شب با سؤال‌هاي بي‌جواب پسرم گره خورده بود و نمي‌دانستم جغد شوم مرگ بر ديوار خانه‌ام نشسته است. مادر «سعيد» نيز به خبرنگار ما گفت: همزمان با اذان ظهر جمعه وضو گرفتم.
 
 «سعيد» هم گوشه خانه آرام نشسته بود. براي نماز ظهر قامت بستم تا دلم آرام بگيرد. چون دلشوره عجيبي داشتم و خواب ديده بودم كه كنار قبر پدرم گور كوچكي نيز كنده‌اند. نمازم كه تمام شد از دختر كوچكم خواستم قرآن را برايم از طبقه پائين بياورد. اما دقايقي بعد فريادهاي محدثه آرامش خانه و كوچه را به هم ريخت.
 
 همان موقع من و همسرم هراسان خود را به پائين رسانديم و در كمال ناباوري با پيكر حلق‌ آويز پسرم از لوله گاز روبه‌رو شديم. لب‌هاي «سعيد» كبود شده و قلبش به كندي مي‌زد. وقتي همسايه‌ها با صداي شيون و فرياد ما رسيدند سعي كردند با تنفس مصنوعي نجاتش دهند اما نفس‌هاي پسرم بريده بريده بود و نبضش هم ضعيف مي‌زد.
مادر دلسوخته ادامه داد: «سعيد طبق آموزه‌هاي تلويزيون، منتظر بريده شدن طناب دار بود و حالا ما چشم انتظار يك معجزه ... و پزشكان پس از معاينات لازم گفتند: مهره‌هاي ضعيف گردن پسرمان شكسته و نخاعش قطع شده است و... راستي اي كاش نويسنده و كارگردان اين سريال تلويزيوني مي‌دانستند كه شب بعد هنگام پخش قسمت بعدي اين سريال پسر كوچولوي ما در گورستان دفن شده بود.»
 

پزشكي قانوني علت مرگ پسرمان را خفگي اعلام كرد. مأموران پليس در تحقيقات از ما خواستند اگر از كسي شكايت داريم اعلام كنيم. اما با خود گفتيم چطور مي‌شود از رسانه ملي كه با پول بيت‌المال تأمين مي‌شود گلايه كرد؟
 
پدر سعيد هم با انتقاد از پخش برخي برنامه‌هاي بدون كارشناسي در تلويزيون گفت: متأسفانه اين پايان راه نيست. چرا كه نمي‌دانم اصرار تلويزيون براي پخش صحنه اعدام، اعتراف‌گيري از متهمان جرايم مختلف و نمايش صحنه‌هاي خشن و ماوراءالطبيعه به چه خاطر است؟ ما حتي روز بعد با برنامه خبري 20:30 هم تماس گرفتيم و موضوع مرگ پسرمان را اعلام كرديم.
 
اما متأسفانه سريال‌ها همچنان ادامه يافت تا اينكه به تازگي خبر مرگ دردناك «محمد مهدي» - 12 ساله – را نيز در روزنامه خوانديم كه او هم متأسفانه به خاطر تماشاي سريال ديگري به استقبال مرگ رفته بود. يك شهروند يزدي نيز در تماس تلفني با گروه حوادث روزنامه گفت: دو سال پيش هم در منطقه خيرآباد يزد دو پسر بچه دبستاني به تقليد از برنامه كودك «فتيله» داخل صندوقچه رفتند كه به علت قفل شدن در صندوق خفه شدند.
 
 تعداد ديگري از هموطنان نيز در تماس‌هاي تلفني خواستار توجه و نظارت هر چه بيشتر مسئولان و دست‌اندركاران صدا و سيما بر نحوه توليد و پخش سريال‌ها، فيلم‌ها و برنامه‌هاي تلويزيوني مختلف و افزايش سطح آگاهي عمومي جامعه شدند.