سرویس سیاست مشرق - جامعه رسانهای و فرهنگی این روزها دچار فقدان مردی است که به گنجینه انقلاب اسلامی شهرت داشت. حافظه قوی و گستره اطلاعاتی او در کنار اخلاص در عمل زبانزد عام و خاص بود. مرحوم حسن شایانفر مدیر دفتر پژوهشهای روزنامه کیهان شخصیتی رسانهای با این ویژگیها بود که پس از طی یک دوره سخت بیماری بامداد شنبه 29 آبان سال جاری دار فانی را وداع گفت.
مرحوم شایانفر از یک دهه قبل ستون پرمخاطب «نیمه پنهان» را در روزنامه کیهان مینوشت که بعدها مجموعه آثاری بهصورت مکتوب با حضور وی در دفتر پژوهشهای کیهان به وجود آمد. شایانفر از عناصر انقلابی بود که نقش شگرفی در افشای عناصر ضدانقلاب و وابسته به استکبار جهانی داشت.
******
** لطفاً مختصری درباره شخصیت اخلاقی و حرفهای مرحوم شایانفر بفرمایید و بگویید که از چه زمانی با ایشان آشنایی دارید؟
من سالهاست که مرحوم شایانفر را میشناسم. او از معدود افرادی است که در دوران بعد از پیروزی انقلاب صادقانه و مخلصانه در عرصه مسائل فرهنگی و شناخت جریانات فرهنگی تلاش کرد. شاید بشود گفت که ما بهمانند افرادی مثل آقای شایانفر خیلی کم داشته باشیم، به این دلیل که اولاً به دنبال مطرح کردن خود نبود بلکه تلاش داشت به شناخت فرهنگی جامعه کمک کند. در این زمینه واقعاً از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد.
من چون از ابتدای دهه 60 با ایشان در عرصههایی همکاری داشتهام، از نزدیک تلاش ایشان را شاهد بودم... به این دلیل میگویم ما افرادی مثل آقای شایانفر بسیاری کم داریم که در تلاشش هرگز طرف خودش و دنبال کردن موقعیت برای خود نبود. چون کسی که در عرصهای گام برمیدارد حتماً میخواهد آن گام به نام او ثبت و شناخته شود. این ویژگی در آقای شایانفر وجود نداشت و واقعاً تلاش داشت که در حاشیه جریانهای فرهنگی اندوختههای ذهنی خودش را ارائه بدهد.
ذهن بسیار خلاق و حافظه بسیار قوی به مرحوم شایانفر کمک میکرد که ارتباطات را دنبال کند و جریانات فرهنگی را خوب بشناسد و رصد کند و طبیعتاً کمککار شناخت جریانات فرهنگی باشد.
شما در چه حوزهای با ایشان همکاری میکردید؟
من از آمادگی ذهنی ایشان در کیهان هوایی بهره میگرفتم. شناخت ایشان نسبت به اندوختههای ذهنی دیگران بسیار بالا بود. غالباً ما در شناخت و دنبال کردن جریانهای مختلف دچار فراموشی میشویم و نمیتوانیم یک فرد یا یک جریان، گذشتهها، عملکردها و ارتباطاتشان را کاملاً در ذهن داشته باشیم. وقتی نامی را به ایشان میدادیم بلافاصله همه فعالیتهای مثبت و منفی آن را ارائه میداد و منابعش را بیان میکرد و میگفت که بهطور مثال در فلان منبع میتوانید بهطور مستند این موضوع را دریافت کنید. این خیلی کمک میکرد به شناختها و ازاینجهت حضور ایشان بسیار ارزشمند بود و برای دورانی که بنده مدیریت کیهان هوایی را در اختیار داشتم از آمادگی ذهنی ایشان و حافظه بسیار ارزشمندشان استفاده کردم.
کمی بیشتر از حافظه ارزشمند ایشان بگویید که امروز بهعنوان گنجینه انقلاب از آن یاد میشود؟
خب این حافظه مرهون تلاشهای ایشان بود، یعنی درواقع کتابها و مجلات را میخواند و در شناخت ارتباطات با مطالعه منابع مختلف داخلی و خارجی وقت میگذاشت و همین مطالعه به او کمک میکرد که او یک گنجینه باشد. مرحوم شایانفر به واقع یک گنجینه بود؛ اینکه ما چقدر از این گنجینه استفاده کردیم شاید پاسخ دقیقی نتوانم به این مسئله بدهم اما درواقع به درستی این وقت گذاری و دلسوزیهایی که ایشان داشت میتوانست بیش از این مورد بهرهبرداری قرار بگیرد؛ زیرا بسیاری از مدیران امروز ما شاید در مسئله فهم مسائل فرهنگی دچار مشکل نباشند اما به لحاظ شناخت پیشینهها و سوابق قطعاً دچار کاستیهای جدی هستند.
سیستمهای جهانی در مورد افراد و جریانات یک جمع آوریهای بسیار دقیق دارند. در ایران ما فاقد چنین جمعآوریهایی بوده و همچنان هستیم؛ یعنی شما وقتی قصد دارید از یک نیرو استفاده کنید اگر بدانید که این نیرو چه توانمندیهایی دارد و چه ضعفهایی را در سابقه عملکردی خود داشته است، با شناخت دقیقتر و تسلط کامل میتوانید از توانمندیها و امکانات موجود استفاده کنید؛ اما عمده مدیران ما، متأسفانه هرچند اگر مقولات فرهنگی را خوب بفهمند که در این زمینه هم یک مقداری ضعف وجود دارد اما عمدتاً به دلیل عدم برخورداری از یک بانک اطلاعاتی و یک مخزنی که همه مسائل در آن ثبت و ضبط باشد در تشخیص توانمندیها و امکانات موجود در جامعه دچار مشکل هستند و ازاینجهت دچار خسرانهای غیرقابل جبرانی میشوند؛ یعنی تجربهشدهها را مجدداً تجربه میکنند و تکرار این تجربیات قطعاً بسیار زیانآور است.
یک مدیر فرهنگی میتواند و باید با سعهصدر لازم کار فرهنگی کند اما داشتن سعهصدر به معنی داشتن اطلاعات نیست. باید اطلاعات داشته باشد. همزمان هم بایستی سعهصدر و هم اشراف داشته باشد. فقدان اشراف و داشتن سعهصدر میتواند موجب لطمات جدی فرهنگی و همچنین عدم برنامهریزی دقیق فرهنگی بشود. امروز هم فقدان برنامه فرهنگی موجب زیانهایی برای ما شده و هم فقدان اطلاعات فرهنگی.
امروزه مسائل فرهنگی و سیاسی دارای پیوندها، پیچیدگی و ارتباطات پنهان و آشکاری است و حتماً برای درک این موارد نیاز به اطلاعات دارید و آقای شایانفر بهحق میتوانست برای همه مدیران فرهنگی ازاینجهت یک توانمندی محسوب بشود.
بعد از درگذشت این عزیز بیشتر از چیزی که متأسفم این است که ما نتوانستیم در عرصه فرهنگ از توانمندی و حافظه بهروز و گسترده ایشان، بهره لازم را ببریم.
ایشان ستون «نیمه پنهان» را در روزنامه کیهان در دست نگارش داشتند و بعداً مجموعه آثاری با همین نام از موسسه کیهان منتشر شد. در مورد این آثار چه نظری دارید؟
این آثار برای سطوحی ارزشمند است. من در عرایضم به این مسئله اشاره کردم. از اطلاعات ایشان در سطح مدیریتی کلان میتوانستیم استفاده کنیم. شخصیتی مثل مرحوم شایانفر شاید باید یک حلقه از حلقههای دیگر میبود؛ یعنی این حلقه به حلقههای تصمیمسازی کشور پیوند میخورد. قطعاً در آن شرایط بهرهگیری از آقای شایانفر و توان و استعداد خدادادیاش بهره بسیار بهتر و بیشتری میبود.
در آثاری که ایشان تولید کردند بخش از جهتگیری وجود دارد و حالا این جهتگیریها دارای سعهصدر لازم هست یا نیست و ... بحث دیگری است؛ اما آقای شایانفر شخصیتی بود که میتوانست با کانونهای تصمیمساز فرهنگی پیوند بخورد. کانونهای تصمیمگیری فرهنگی، کانونهایی که میخواهند یک مسیر فرهنگی را پی بگیرند میتوانستند از حضور ایشان بهره ببرند.
ازآنجاییکه ایشان واقعاً نیروی مخلصی در این مسیر بود خلوص ایشان و کار بیمنت ایشان میتوانست خیلی بالاتر از این سطوح مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. البته آثاری که تولید شده برای سطحی از جامعه بسیار مفید است و سطحی از مخاطبین آثار فرهنگی میتوانند از زحماتی که شخصاً ایشان کشیده استفاده کنند اما عرض کردم آقای شایانفر میتوانست به حلقههای دیگری پیوند بخورد که جمعآوریهای ذهنی ایشان خیلی مفیدتر واقع بشود.
خاطرهای اگر از جناب شایانفر با توجه به همکاری با ایشان در کیهان هوایی بفرمایید.
خاطرات زیادی از مرحوم شایانفر دارم. غالباً دورانی که مدیرمسئولی کیهان هوایی را بر عهده داشتم ایشان با من همراهی داشت. در یک مقطعی مستقیماً با من همکاری میکرد و در مقطعی دیگر ایشان مستقل شد و مرکز پژوهشهای کیهان را تصدیگری کرد.
غالباً من شبها که در دفترم کار میکردم در مورد مقالاتی که از خارج کشور دریافت میکردیم تصمیم میگرفتم که چه بهرهبرداری از این مقالات و مطالبی که از سوی ایرانیان مقیم خارج ارسال میشد، ببریم. ایشان در آن زمان برای خداحافظی به اتاق من میآمد و گاهی وقتها با هم شوخی میکردیم و میگفتند که من دارم تعطیل میکنم و شما دارید کار میکنید و ازاینجهت شخصیت بشاش و مخلصی داشتند.
آنچه آقای شایانفر را از سایر مدیران متمایز میسازد همین خلوص ایشان بود. خیلی از مدیران تصور میکنند که به لحاظ هوشمندیشان در برخی مسیرها و جایگاهها قرارگرفتهاند اما بنده میتوانم شهادت بدهم که او آگاهانه هرگز به دنبال جذب امکانات و داشتن یک زندگی مرفه نبود. میتوانست کارهایی را انجام و امکاناتی را در خدمت خودش قرار بدهد ولی این کار را انجام نداد ولی تنها چیزی که برای او اهمیت داشت این بود که در این تقابلها و کشاکشهای فرهنگی که بین نهضت اسلامی و قدرتهای مطرح جهان وجود دارد، بتوانیم با آگاهی و هوشیاری بیشتری عمل کنیم.
حتی من چند سال پیش که ایشان بیماری سختی گرفته بود از ایشان واقعاً مصرانه خواستم که یک مدتی استراحت کند و یک مقداری فرصتهایی را برای اینکه بتوانند ذهنش را آرامش بدهد بگذارد. جملهای که من هیچگاه از ایشان فراموش نمیکنم این بود که «فرصتم برای اینکه آنچه را که در ذهن دارم به کاغذ بیاورم و منسجم کنم اندک است» و لذا علیرغم مشکلات دیسک کمرش بازهم از کار زیاد دست نمیکشید و بعدها که دچار بیماری بسیار سختی شد بازهم از این تلاشها دست برنمیداشت. حتی هفته گذشته که او را در بیمارستان عیادت کردم خواهش کردم که به خودش آرامش بدهد و استراحت داشته باشد، جملهاش این بود که «من فکر نمیکنم خیلی فرصت داشته باشم.» لذا ضمن عرض تسلیت به خانواده این عزیز به همهکسانی که علقه و علاقهای به فرهنگ ملت ایران دارند فقدان ایشان را تسلیت عرض میکنم.