جناب امینی پروسه آغاز تالیف مجموعه کتاب قصههای عاشورا به حدود ۱۳ سال قبل برمیگردد و در آن دروان بیشتر از امروز بازنویسی و روایت مستند از وقایع دینی باب طبع نویسندگان و بازار نشر بود. شما با چه انگیزهای و در چنین فضایی دست به خلق یک مجموعه ۷۲ جلدی با مضمون عاشورا زدید؟
من در سال ۱۳۸۲ کار نوشتن این مجموعه را شروع کردم. من سعی کردم نوعی روایت بر مبنای مقتل را برای نوجوانان را در این کتاب خلق کنم و در همان سال هم بررسی من نشان داد که اصلا کتابی در حوزه مقتل خوانی برای نوجوانان وجود نداشت و حتی میتوانم بگویم که همین الان نیز چنین روایتی به صورت مکتوب وجود ندارد. با این همه این مجموعه چند ویژگی منحصر به فرد دارد. از جمله اینکه به ترویج کتابخوانی میپردازد. ما همه کتابهایی که در حوزه مقتل امام حسین(ع) چه روایت شده و چه بازنویسی و چه سندهای تاریخی در این زمینه را وقتی مشاهده کنیم با متونی از نظر ادبی سنگین و سختخوان مواجهیم و برای بخش خاصی از مخاطب قابل فهم است. این کتاب اما با زبانی ساده و با تصویرسازی واقعه عاشورا را مو به مو برای نوجوانان بازسازی کرده است و آنها به خواندن همه این منابع و اسناد نیز تشویق میکند.
مساله دیگر اینکه این مجموعه به یاران و افرادی از امام اشاره تفصیلی میکند که در واقعه عاشورا در کنار امام حسین(ع) حضور داشتهاند. این مساله زمانی اهمیت پیدا میکند که بدانیم در برخی از منابع نامی از این افراد برده شده ولی به صورت جزئی. اما ما در این کتاب سعی کردیم این افراد کاملا از دل تاریخ شناسایی شده و به مخطاب شناسانده شوند.
با این حساب منابع شما برای نوشتن کتاب باید بسیار جذاب و قابل توجه باشد.
منابع من برای تالیف این مجموعه شامل بیش از سیمنبع بوده و اصلیترین آن نیز لهوف است. منابع دیگری نیز سندهای درستی داشتهاند از کتابخانه آقای مرعشی نجفی انتخاب شدند. در کنار آن پایاننامههای مقطع ارشد و دکتری دانشجویی که به واقعه عاشورا نگاهی داشتند را نیز به صورت کامل بررسی کردیم.
نکتهای که درباره این مجموعه قابل توجه است، تعداد بالای مجلداتش است. این مساله با هدف خاصی صورت پذیرفت؟
مهمترین دلیل برای این کار ترویج کتابخوانی بود. وقتی ما با نوجوان به عنوان مخاطب روبرو هستیم باید ارتباط او را با کتاب مداوم و پیوسته تعریف کنیم. از سوی دیگر نوجوان بسیار سریع و گذرا با کتاب روبرو میشود. پس نمیشود او را چندان در کنار کتاب نگاه داشت و انتظار داشت که خسته نشود. من روایت مینیمال را به کمک تصویرسازی در این کتاب استخدام کردم تا مخاطبم بتواند در حداکثر ده دقیقه به اصل موضوعی که برای هر مجلد مد نظرمان بود دست رسی پیدا کند. سعی من این بود که با اختصاص یک کتاب به هر یک از یاران و همراهان امام، شخصیت آنها را دقیق تر مورد واکاوی قرار داده و به مخاطب معرفی کنم. بر همین مبنا، بر اساس اسناد و موضوعاتی مانند شغل و قومیت و خصوصیت هر یک از یاران امام برای وی یک پرتره در قالب تصویرگری طراحی و در کتاب منتشر شد تا پروژه ارتباط گیری مخاطب با متن بهتر شود.
با این همه، وقتی حجم مجلدات بالا برود، هزینه تولید کتاب و در نهایت قیمت مجموعه زیاد میشود و شاید بعضی وقت ها راهی نمی ماند جز امانت گرفتن کتاب از کتابخانه ! البته وقتی کتابی را بشود در کمتر از ده دقیقه خواند دیگر ارزش امانت گرفتن را از دست میدهد. به نظر شما این مشکلی پیش روی این مجموعه نیست؟
نه. من اینطور فکر نمیکنم. کتاب در حال حاضر با کمترین قیمت تولید شده است. اگر هر جای دیگری میخواست این کتاب را منتشر کنند برای هر مجلد بیش از هشت هزار تومان قیمت میخورد اما الان قیمت هر مجلد ۴۵۰۰ تومان است. اگر هر ناشر دیگری هم پای این کار بود قیمت چیزی کمتر از این نمیشد. از سوی دیگر نمیشد به خاطر این قضیه که میگویید شکل انتشار را تغییر میدادیم. ما با یک برنامه هدفمند کتاب را منتشر و قیمت گذاری کردیم. هدفمان هم این بود که هر یک از یاران امام را در قالب یک کتاب دقیق و مرتب معرفی کنیم تا خوب مورد شناسایی قرار گرفته و فراموش نشوند. مشکل کتابهایی که همه یاران را احیانا در یک جلد معرفی کردهاند همین است. فراموش شدن در طول زمان. خاصیت این مجموعه اما ثبت آن شخصیتها در ذهن مخاطب
بحث دیگر درباره کتاب زبان آن است. من دیدم که کتاب زبان کهن و به اصطلاح تاریخی و سنتی مختص اینگونه متون را ندارد. علت این موضوع چیست؟
کتاب را ما با زبانی مدرن تالیف کردهایم. اما چرا. مشکلی که در نگارش متن در کشور این روزها زیاد است، نگارش پیامکی و کوتاه است. فرزندان ما نیز رفته رفته به مکاتباتی عادت کردهاند که به زبان رسمی ما نزدیک نیست. ما برای نزدیکی به مخاطب هدفمان باید از نگارش تاریخ جدا شده و به شیوه بیان امروزی مخاطب نزدیک شویم و البته نظاممند و دقیق این کار را انجام دهیم. کتاب در نتیجه روایتی مینیمال دارد اما محاورهای نیست. متن کوتاه است اما زبان فارسی را پاس میدارد و جلوی گاردگرفتن مخاطب در مقابل کتاب را میگیرد.
من این کتاب را پیش از انتشار به دانشآموزان مخاطب هدف دادم و خوانده شد و آنها نظرشان را دادند و من سعی کردم از این بازخوردها بهره ببرم.
بخش عمدهای از زیبایی کتاب شما به تصویرگری آن اختصاص دارد. خاطرم هست که عنوان کردهاید در این ۷۲ مجلد بیش از ۸۰۰ قطعه تصویرگری به کار گرفته شده است. درباره ویژگیهای تصویرگری مجموعه برایمان بفرمایید.
تصویرسازی کتاب را آقای فرهاد جمشیدی انجام دادهاند. ما در این مجموعه به خاطر اینکه در حال حرکت به سمت یک کتاب فیلم هستیم که در زمانی کوتاه سعی دارد نوعی خاص از تصویر ارائه دهد که مخاطب بتواندسریع با محتوا ارتباط بگیرد. به همین خاطر تلاش تصویرگر این بوده که نمای کارش با نمای سینما نزدیک به هم باشند و قاب بندیهای او نیز به شکلی است که گویی مخاطب صحنهای از یک فیلم و یا یک استوری بورد سینمایی را تماشا میکند. این مساله زحمت این کار را بسیار زیاد کرد. در قسمت دوم این کتاب که با عنوان قصه زینب(س) در دست انجامش هستیم سعی کردیم سینماییتر عمل کرده و نماهای نزدیک را بیشتر مورد استفاده قرار دهیم.
شما پیش از نویسنده بودن معلم هستید و در ارتباط نزدیک با مخاطب نوجوان. کتابهایی که با موضوعات دینی برای این مخاطب نوشته شده است چقدر توانسته ذهن وی را به خود مشغول کرده و او را جذب خود کند ؟
زیاد میشنوم که بچه های ما از مجموعه بسیاری از آثار دینی تالیف شده برای آنها در ایران استقبال نکردهاند. نمیدانم این ادعا دارای سندی علمی نیز هست یا خیر
سندش میزان فروشش است
برای این میزان فروش آمار رسمی دارید؟
عمده ناشران این آثار از فروش آنها ابراز رضایت نمیکنند
من چنین حسی ندارم. بسیار کتاب در این حوزه دیدهام که در زمانی فراتر از حد معقول فروش رفته و ناشرانش نیز از آنها راضی هستند اما بحثی را میتوانم با شما در میان بگذارم که سیاستگذاری مدیران فرهنگی ما را پیش چشممان میآورد و شاید جواب شما نیز باشد.
از انقلاب ما ۳۸ سال گذشته، و هنوز از یاران فداکار امام حسین(ع) در کتابهای درسی ما خبری نیست. این سیاستگذاری فرهنگی غلط ماست. ما در کتاب درسی متنهایی را میبینیم که مخاطبش را به بیشتر خواندن درباره چهرههای دینی دعوت میکند اما در کتابخانهها و یا سایر مراکز در دسترس نوجوان ما این آثار در دسترس نیست و مخاطب هم آشنایی با این تولیدات ندارد. این باعث شده آموزش دینی بچهها به آنچه در مدرسه میآموزند محدود شوند و خارج از مدرسه چیزی به آن اضافه نشود. ما الان در حوزه دین هم وقتی انیمیشن میسازیم، صرفا فانتزی است و سعی دارد قالب کلاسیک آمریکایی خود را حفظ کند و نه اینکه قالب بومی خودش را جا بیاندازد. اینها همهاش ناشی از آموزش غلط است و به نظر من تداوم این سیاست غلط است که آن پدیده که شما گفتید را دامن میزند.