زمانی که ما در بیروی هوایی بسیج راه انداختیم، قبل از شروع رسمی بسیج بود. هنوز کشور چیزی به اسم بسیج نداشت.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - سال 57 که انقلاب شد، کار ما هم شروع شد. بلافاصله بعد از انقلاب درگیریهایی در کشور راه افتاد. تقریبا یک ماه و نیم بعد از انقلاب بود که گنبد کاووس شلوغ شد. به نیروی هوایی گفتند: شما به عنوان میانجی صلح بروید گنبد.

ما دیدیم بچه های نیروی هوایی بلد نیستند با اسلحه کار کنند. حتی بلد نیستند ژ3 دستشان بگیرند. ژ3 از سال 53 آمده بود توی نیروی هوایی و اسلحه سازمانی شده بود. نیروی های ورودی قبل 53 نمی توانستند با ژ3 کار کنند.

همین شد که ما در نیروی هوایی سازمانی درست کردیم به نام «بسیج». ما سه نفر بودیم که این بسیج رو راه انداختیم.

عرق خوری پادگان را که قبل از انقلاب عرق های درجه یک داشت، کردیم مسجد. شروع کردیم به درس دادن. عقیدتی را یک روحانی درس می داد.

زمانی که ما در بیروی هوایی بسیج راه انداختیم، قبل از شروع رسمی بسیج بود. هنوز کشور چیزی به اسم بسیج نداشت. چند ماه بعد از اینکه ما بسیج را راه انداختیم و چندین گروه آموزش دادیم، تازه در 5 آذر 1358 حضرت امام فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند.
 
از بیرون نیروی هوایی افراد می آمدند توی پادگان، آموزش می دیدند و می رفتند. خاطرم هست یک بار 2000 نفر روحانی آمدند آموزش دیدند. بردیمشان جلوی امام رژه رفتند. این روحانی ها را من بردم پیش امام.

***

مرتضی قاضی، خاطرات مرحوم جواد شریفی‌راد، معلم و سرتیم خنثی‌سازی نیروی هوایی ارتش را در کتابی با عنوان «حرفه‌ای» جمع آوری و منتشر کرده. آنچه خواندید، برداشتی از این کتاب، درباره یک حادثه تلخ در جریان جنگ بود. این کتاب خواندنی را می‌توانید با قیمت 15000 تومان از کتابفروشی‌های معتبر تهیه کنید.