به گزارش مشرق، عبدالله شهبازی طی یادداشتی نوشت: فیدل کاسترو یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای سده بیستم میلادی بود. پیروزی انقلاب کوبا تأثیر عمیق بر نسل جوان انقلابی گذاشت و مارکسیسم ارتدکس را تا حدود زیادی به محاق برد. بدینسان، دومین جدایی بزرگ در مارکسیسم لنینی، که خاستگاه آن روسیه و انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ بود، پس از ظهور مدل مائویی در چین (مائوئیسم)، پدید آمد که «مارکسیسم چریکی» نام گرفت.
میراث کاسترو یکسان نبود و بیشترین توفیق را در آمریکای جنوبی یافت. سالها پس از تجربه نافرجام و تراژیک چهگوارا در بولیوی، جنبش چریکی در نیکاراگوئه به اوج برخورداری از حمایت مردمی رسید و کمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در ۱۷ ژوئیه ۱۹۷۹/ ۲۶ تیر ۱۳۵۸ «جبهه آزادیبخش ملی ساندینیستا»، به رهبری دانیل اورتگا، به دیکتاتوری سوموزا خاتمه داد و تا سال ۱۹۹۰ قدرت را به دست گرفت. ساندینیستا در تمامی دوران حکومتش درگیر جنگهای خونین با کنتراهای مورد حمایت آمریکا بود. جبهه ساندینیستا در انتخابات ۱۹۹۰ بازنده شد، داوطلبانه از قدرت کناره گرفت و بعنوان حزب سیاسی به فعالیت خود ادامه داد. این حزب در انتخابات ۵ نوامبر ۲۰۰۶ بار دیگر با آراء اکثریت به قدرت بازگشت. اورتگای ۷۱ ساله از ژانویه ۲۰۰۷ تاکنون رئیس جمهور نیکاراگوئه است.
از سوی دیگر، الگوی انقلاب کوبا به پیدایش «جنبش چریکی شهری» انجامید که شیوه عملکرد آن را میتوان «تروریسم انقلابی» یا «تروریسم چپگرا»نامید. خاستگاه اصلی این موج «جنبش آزادیبخش ملی توپاماروس» در اروگوئه بود که در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بسیار پرتحرک و نامدار بود.
الگوی جنگ چریکی شهری در میان نسل جوان اروپای غربی و ترکیه و ایران و برخی مناطق دیگر مورد اقبال قرار گرفت ولی در همه جا ناکام ماند. در اواخر دوران پهلوی، دو سازمان اصلی چریک شهری ایران،«چریکهای فدایی خلق» و «مجاهدین خلق»، به پایان راه خود رسیدند. در ۸ تیر ۱۳۵۵ حمید اشرف و در ۲۵ آبان ۱۳۵۵ بهرام آرام در درگیری با ساواک کشته شدند. این دو، برجستهترین رهبران دو سازمان اصلی چریک شهری ایران بودند و مرگ آنان پایان حیات دو سازمان فوق بود. بقایایی بسیار قلیل از اعضای دو سازمان به زندگی مخفی ادامه دادند و زندانیانشان تا پیروزی انقلاب اسلامی در زندان ماندند.
این سرنوشت تمامی سازمانهای چریک شهری آن دوران بود. مهمترین و جنجالیترین سازمانهای چریک شهری «دسته ارتش سرخ» (راف)، معروف به گروه «بادر- ماینهوف»، و «سلولهای انقلابی» در آلمان و «بریگاد سرخ» در ایتالیا بود که هر سه سرنوشتی مشابه با چریکهای شهری ایران داشتند و به تاریخ پیوستند.
درباره میراث کاسترو در درون کوبا داوریها متفاوت است. آنگونه که شنیده و دیدهام کاسترو تا پایان عمر در میان بخش عمده مردمش محبوب بود. در زمان فروپاشی اتحاد شوروی (۱۹۹۱) خبرنگاری از کاسترو پرسید: آیا تصور نمیکنید نظام سیاسی شما نیز فروبپاشد؟ کاسترو گفت: برای چه؟ و افزود: در انقلاب روسیه (۱۹۱۷) از گروه کثیری از مردم خلع مالکیت شد ولی انقلاب ما مردم کوبا را مالک کرد.
کاسترو درست میگفت. تا پیش از پیروزی انقلاب ژانویه ۱۹۵۹، کوبا به سرمایهداران بزرگ میامینشین تعلق داشت و کوبا عشرتکدهای بود برای آمریکائيان ثروتمند. کاسترو نه تنها مردم کوبا را مالک سرزمین خود کرد بلکه به این جزیره کوچک و گمنام، نام و اعتباری جهانی و تاریخی بخشید.
میراث کاسترو یکسان نبود و بیشترین توفیق را در آمریکای جنوبی یافت. سالها پس از تجربه نافرجام و تراژیک چهگوارا در بولیوی، جنبش چریکی در نیکاراگوئه به اوج برخورداری از حمایت مردمی رسید و کمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در ۱۷ ژوئیه ۱۹۷۹/ ۲۶ تیر ۱۳۵۸ «جبهه آزادیبخش ملی ساندینیستا»، به رهبری دانیل اورتگا، به دیکتاتوری سوموزا خاتمه داد و تا سال ۱۹۹۰ قدرت را به دست گرفت. ساندینیستا در تمامی دوران حکومتش درگیر جنگهای خونین با کنتراهای مورد حمایت آمریکا بود. جبهه ساندینیستا در انتخابات ۱۹۹۰ بازنده شد، داوطلبانه از قدرت کناره گرفت و بعنوان حزب سیاسی به فعالیت خود ادامه داد. این حزب در انتخابات ۵ نوامبر ۲۰۰۶ بار دیگر با آراء اکثریت به قدرت بازگشت. اورتگای ۷۱ ساله از ژانویه ۲۰۰۷ تاکنون رئیس جمهور نیکاراگوئه است.
از سوی دیگر، الگوی انقلاب کوبا به پیدایش «جنبش چریکی شهری» انجامید که شیوه عملکرد آن را میتوان «تروریسم انقلابی» یا «تروریسم چپگرا»نامید. خاستگاه اصلی این موج «جنبش آزادیبخش ملی توپاماروس» در اروگوئه بود که در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بسیار پرتحرک و نامدار بود.
الگوی جنگ چریکی شهری در میان نسل جوان اروپای غربی و ترکیه و ایران و برخی مناطق دیگر مورد اقبال قرار گرفت ولی در همه جا ناکام ماند. در اواخر دوران پهلوی، دو سازمان اصلی چریک شهری ایران،«چریکهای فدایی خلق» و «مجاهدین خلق»، به پایان راه خود رسیدند. در ۸ تیر ۱۳۵۵ حمید اشرف و در ۲۵ آبان ۱۳۵۵ بهرام آرام در درگیری با ساواک کشته شدند. این دو، برجستهترین رهبران دو سازمان اصلی چریک شهری ایران بودند و مرگ آنان پایان حیات دو سازمان فوق بود. بقایایی بسیار قلیل از اعضای دو سازمان به زندگی مخفی ادامه دادند و زندانیانشان تا پیروزی انقلاب اسلامی در زندان ماندند.
این سرنوشت تمامی سازمانهای چریک شهری آن دوران بود. مهمترین و جنجالیترین سازمانهای چریک شهری «دسته ارتش سرخ» (راف)، معروف به گروه «بادر- ماینهوف»، و «سلولهای انقلابی» در آلمان و «بریگاد سرخ» در ایتالیا بود که هر سه سرنوشتی مشابه با چریکهای شهری ایران داشتند و به تاریخ پیوستند.
درباره میراث کاسترو در درون کوبا داوریها متفاوت است. آنگونه که شنیده و دیدهام کاسترو تا پایان عمر در میان بخش عمده مردمش محبوب بود. در زمان فروپاشی اتحاد شوروی (۱۹۹۱) خبرنگاری از کاسترو پرسید: آیا تصور نمیکنید نظام سیاسی شما نیز فروبپاشد؟ کاسترو گفت: برای چه؟ و افزود: در انقلاب روسیه (۱۹۱۷) از گروه کثیری از مردم خلع مالکیت شد ولی انقلاب ما مردم کوبا را مالک کرد.
کاسترو درست میگفت. تا پیش از پیروزی انقلاب ژانویه ۱۹۵۹، کوبا به سرمایهداران بزرگ میامینشین تعلق داشت و کوبا عشرتکدهای بود برای آمریکائيان ثروتمند. کاسترو نه تنها مردم کوبا را مالک سرزمین خود کرد بلکه به این جزیره کوچک و گمنام، نام و اعتباری جهانی و تاریخی بخشید.