کد خبر 660498
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۷

با شهید عباس بیات رفتیم و داخل مقر شدیم و با مین های تلویزیونی که برده بودیم تمامی سوله ها رو تله گذاری کردیم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - اواخر خردادماه سال 67 بود که از طریق قرارگاه به کلیه یگان های مستقر در منطقه عمومی ماووت دستور دادند منطقه را ظرف چند روز تخلیه کنند و به پشت مرز بروند. تقریبا تمام نیروها رفته بودند و بار و بنه ها هم جمع شده بود که چند تیم از بچه های تخریب مامور شدند که علاوه بر تخریب امکانات باقی مانده، مسیر را برای دشمن نا امن کرده و تمامی مقرها رو تله گذاری کنند. کار ما از مقرهای تاکتیکی در خط مقدم شروع شد و ادامه پیدا کرد تا بنه های تدارکات و پشتیبانی. تا اینکه نوبت به تله گذاری مقر تخریب در موقعیت شهید ضیایی رسید.
 
 با شهید عباس بیات رفتیم و داخل مقر شدیم و با مین های تلویزیونی که برده بودیم تمامی سوله ها رو تله گذاری کردیم. شهید عباس مدام وقت مسلح کردن مین ها به من می گفت: جعفر. جعفر. جعفر مواظب باش کار دست خودت ندی. من هم بهش می گفتم: اوس عباس نگران نباش بجای این حرف ها ذکر بگو...
 
جیب هام رو پر از مین M14 کرده بودم که گوشه و کنار کار بذارم تا رسیدم به دستشویی ها... عباس گفت: می خواهی چیکار کنی؟ گفتم یه کار بکر. خندید و گفت: ای شیله پیله دار بهشون رحم کن. گفتم عباس اینجا از همه مهمتره. بعثی ها وقتی که وارد مقر می شوند دستپاچه هستند و اول سراغ دستشویی میان و خوب می شه تلفات گرفت... یه مقدار لبه کاسه دستشویی رو بلند کردم چهار تا مین ام 14 زیرش گذاشتم و با احتیاط کاسه دستشویی رو سر جای اولش برگردوندم و گفتم اوس عباس کار تمومه بریم...
من و عباس آخرین نفرهایی بودیم که با مقر شهیدضیایی خداحافظی کردیم... وقتی سرازیری مقر رو تا لب جاده اصلی می رفتیم با شهید عباس بیات زمزمه می کردیم:
اگر بار گران بودیم و رفتیم
اگر نامهربان بودیم و رفتیم

راوی:جعفر طهماسبی