این عکس را در همان ایام، زمانی که هنوز سلفی مد نشده بود، خود هادی با دوربین گوشی تلفن همراه قراضه من گرفت.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - علی اصغر بهمن نیا، مدیر انتشارات نارگل، در مطلبی برای مدافع حرم، شهید هادی ذوالفقاری نوشت: اوائل فروردین 1386 بود و مثلا به عنوان نیروی داوطلب یا به‌اصطلاح خادم، در پادگان دوکوهه مستقر بودیم. در جمع‌مان شخصی داشتیم به نام م.ع که از نیروهای واحد فرهنگی لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) بود و با وجود قد و قواره کوتاهی که داشت، مدام احساس گرسنگی می‌کرد و سیرمونی نداشت. هادی هم تازه به جمع‌مان اضافه شده بود.
 
یک روز، بعد از خوردن ناهار، م.ع شروع به گلایه کرد که "غذا کم بوده و من سیر نشدم و ..."
هادی بدون سر و صدا از اتاق بیرون رفت و بعد از چند دقیقه با چند ظرف یکبار مصرف به جمع ما برگشت و ظرف‌های غذا را گذاشت وسط و گفت: بفرمایید.
 
 
م.ع همین که چشمش به غذاها افتاد، کنترلش را از دست داد و به سمت غذاها حمله کرد و مشغول خوردن شد. در حالی که با ولع پشت سر هم قاشق غذا را به طرف دهانش می‌برد، مدام تکرار می‌کرد: "هادی عشقه منه".
 
از آن روز به بعد، ما هم هادی را "هادی عشق من" صدا می زدیم.

پ.ن.1: این عکس را در همان ایام، زمانی که هنوز سلفی مد نشده بود، خود هادی با دوربین گوشی تلفن همراه قراضه من گرفت.
 
پ.ن.2: حدود هفت سال بعد، در حالی خبر پرواز هادی را شنیدم که هفت سال بود از او خبر نداشتم!
 
پ.ن.3: هشت ما صبر کردم تا این عکس را برای اولین بار در شب سالگرد سفرش به ابدیت منتشر کنم؛ انتظار سختی بود.