تجربه دو سال اخیر در مناسبات ایران با جمهوری آذربایجان به خوبی این واقعیت را به اثبات رسانده است و اوج گیری جسارت علیه ایران در صحن علنی مجلس ملی جمهوری آذربایجان نیز تایید دیگری بر این واقعیت ناخوشایند است. طی دو سال اخیر، جمهوری اسلامی ایران تقریبا بر تمامی حرکت های ضدایرانی و ضدشیعی در جمهوری آذربایجان چشم فروبسته و حتی انتقاد و اعتراض لفظی نیز نکرده است.
زمانی که نارداران و مردم شیعه و ایراندوست آنجا مورد حمله نظامی قرار گرفتند، نه تنها بطور رسمی بر آن اغماض شد، بلکه در بیانیه رسمی مسئولان وقت سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو، موضعی انفعالی در قبال این موضوع فوق العاده و مهم اتخاذ شد که دست حاکمیت جمهوری آذربایجان را در این سرکوب بازتر و خیالش را آسوده تر کرد.
در این برهه، دامنه سرکوب فعالان و روحانیون شیعه در جمهوری آذربایجان و وضع و اعمال قوانین ضد فعالیت های دینی بسیار گسترده تر شد و حتی شامل برگزاری تجمعات عزاداری روز عاشورا نیز شد و آیین های باشکوه عزاداری در نارداران و لنکران و گنجه و سایر نقاط جمهوری آذربایجان برای نخستین بار به علت فضای خفقان و سرکوب برگزار نشد و تمامی این ها نیز تحت پوشش برگزاری «سال چندفرهنگ گرایی» در جمهوری آذربایجان تحقق یافت و حتی برخی مسئولان ایرانی از سیاست چندفرهنگ گرایی باکو تقدیر نیز کردند.
در اواخر برگزاری «سال چندفرهنگ گرایی» در جمهوری آذربایجان که باید آن را سال اوج گیری سرکوب فرهنگ شیعی در این کشور نامید، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در اوج انزوای بین المللی این رژیم، به باکو سفر کرد و الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان و همسرش مهربان علی اوا، بطور بی نظیر و بی سابقه ای از نتانیاهو و همسرش در باکو استقبال کردند و نتانیاهو، از سیاست «چندفرهنگ گرایی » باکو قدردانی و تشکر کرد.
جالب است که سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران، در موضع گیری درباره سفر نتانیاهو نیز اغماض آمیز سخن گفت و این سفر را نیز موضوعی مربوط به خود جمهوری آذربایجان دانست! اما، همین موضوع مربوط به جمهوری آذربایجان، در زمانی کوتاه، تبعات منفی خود را نشان داد و در کمتر از بیست روز پس از سفر نتانیاهو، شاهد تکرار تهدیدات نتانیاهو علیه ایران، این بار از زبان نماینده مجلس جمهوری آذربایجان و تایید آن از زبان اکتای اسدوف، رییس مجلس این جمهوری بودیم. اینکه پس از سفر زیانبار بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی به باکو، شاهد این سخنان قدرت حسنقلی اف، نماینده مجلس به اصطلاح ملی و رییس حزب به اصطلاح «جبهه خلق آذربایجان یکپارچه» جمهوری آذربایجان علیه ایران و تکمیل آن با سخنان اکتای اسدوف، رییس مجلس این کشور هستیم، چندان تعجب آور نیست.
در واقع، این سخنان در مقطع کنونی، انعکاس القائات و تلقین های نتانیاهو به اذهان مقامات باکو در سفر 23 آذر گذشته ( 13 دسامبر 2016) است. برغم اینکه تلاش بر این بود که در این سفر، نتانیاهو آشکارا علیه ایران سخنی نگوید، اما تاکید نتانیاهو بر اینکه اسراییل پشتیبان و حامی نظامی و استراتژیک دولت جمهوری آذربایجان، نوعی "اعتماد به نفس" کاذب در مقامات باکو ایجاد کرده و آنها نیز برای نشان دادن پایبندی خود به اتحاد با رژیم صهیونیستی، این سخنان ضدایرانی و به ظاهر تهدیدآمیز را در نشست رسمی و علنی مجلس ملی جمهوری آذربایجان بیان کردند. باید توجه داشت که نتانیاهو پس از سفر به باکو، به شهر آستانه، پایتخت قزاقستان رفت و در آنجا جملات مشابهی نظیر همین جملاتی که در مجلس جمهوری آذربایجان علیه ایران بیان شد، بر زبان راند.
نتانیاهو گفته بود که اسراییل خرگوش نیست که ایران آن را تهدید کند، بلکه پلنگ است که تهدید آن، برای خود ایران نیز تهدید خواهد بود!! انعکاس مضحک این سخنان نتانیاهو در سخنان قدرت حسنقلی اف، نماینده مجلس جمهوری آذربایجان و اکتای اسدوف، رییس این مجلس ظاهر شد که تهدید کردند اگر ایران به جمهوری آذربایجان حمله کند، خود به پنج کشور تقسیم خواهد شد!! حال آنکه ایران هیچ گونه تهدیدی برای جمهوری آذربایجان نیست و اساسا هیچ کس، جز اذهان مریض مقامات رژیم صهیونیستی نمی تواند از احتمال حمله نظامی ایران به جمهوری آذربایجان سخن بگوید. زیرا، ایران خود همواره از جمهوری آذربایجان در مقابل تهدیدها و حملات نظامی دفاع کرده است که در مقطع اوج جنگ قره باغ نیز شاهد این بوده ایم.
البته، بجز اسارت فکری مقامات جمهوری آذربایجان در مقابل تبلیغات رسانه ای و القائات سیاسی و دیپلماتیک مقامات رژیم صهیونیستی، وابستگی ساختاری دولت جمهوری آذربایجان به اسراییل نیز طی سال های اخیر به شدت افزایش یافته است و موجب می شود که دنباله سیاست های ضدایرانی و ضداسلامی رژیم صهیونیستی در جمهوری آذربایجان ظاهر شود که هجمه هایی که به فعالان شیعه در جمهوری آذربایجان در روزهای پس از سفر نخست وزیر رژیم صهیونیستی به باکو شاهد بودیم نیز از جمله این تاثیرات است.
اگر تحولات مناسبات جمهوری آذربایجان با ایران براساس یک منطق عقلی جریان داشت، در یک سال گذشته، نباید دامنه ایران هراسی در این جمهوری و تحرکات عناصر ضدایرانی نظیر قدرت حسنقلی اف، فاضل مصطفی و سایر نمایندگان و سخنگویان باکو که در شبکه های تلویزیونی جمهوری آذربایجان، سفر رییس جمهوری اسلامی ایران به ارمنستان را بهانه کرده ، آن را «جهالت سیاسی و حرام دینی» نامیدند و انواع و اقسام فحاشی ها و هتاکی ها علیه ایران را به زبان آوردند، افزایش می یافت.
زیرا، بخصوص در یک سال گذشته، ایران امتیازات کلانی را به جمهوری آذربایجان به منظور فراهم تر کردن زمینه گسترش روابط اعطاء کرده است که مقامات جمهوری آذربایجان نیز تا حدی آن را به زبان آورده اند. تلاش ایران برای پیشبرد سریع اتصال خط آهن خود به جمهوری آذربایجان در شرایطی که این کشور به خاطر کاهش قیمت نفت و درآمدهای بودجه اش، با اوضاع دشواری روبروست و سعی در جبران کاهش درآمدهایش دارد، در واقع، کمکی استراتژیک به جمهوری آذربایجان است و همین طرح استراتژیک نیز موجب شده بود که در ظاهر این برداشت ایجاد شود که اعتماد کامل میان باکو و تهران بخاطر تقویت پیوندهای استراتژیک در حال برقرار شدن است.
همچنین، تهران سد و نیروگاه برق آبی را که با سرمایه گذاری ایران بر روی رود ارس در خداآفرین ساخته است، در جریان سفر الهام علی اف، رییس جمهوری آذربایجان به تهران، با جمهوری آذربایجان سهیم شد و در واقع امتیاز سیاسی و اقتصادی بزرگی را بدون هیچ گونه معوضی در اختیار باکو گذاشت که بارها شاهین مصطفی اف، وزیر اقتصاد و سایر مقامات جمهوری آذربایجان نیز آن را بیان کرده اند. در چنین شرایطی، به لحاظ منطقی تشدید «ایران هراسی» باکو، پدیده ای عجیب و فاقد منطق عقلانی است. اما، در واقعیت، ایران هراسی باکو در همین یک سال نیز تشدید شده است و این نیز جز تاثیرپذیری از مراکز صهیونیستی، علت دیگری نمی تواند داشته باشد. زیرا، در همین یک سال مراکز رسانه ای و مقامات صهیونیستی بطور دائم ایران را خطر معرفی کرده اند.
حال آنکه، منطق ظاهری ایجاب می کرد به علت امضای «برجام » در موضوع هسته ای، صهیونیست ها نیز از سیاست ترویج «ایران هراسی» خود دست بردارند. اما، در عمل این انتظار محقق نشد و صهیونیست ها بخاطر از دست دادن بهانه هسته ای، با تمسک به بهانه های دیگر، بر القائات ایران هراسانه خود افزودند که انعکاس آن را نیز در جمهوری آذربایجان که به حیات خلوت رژیم صهیونیستی تبدیل شده است، شاهدیم.
تناقض میان رویکرد اعلانی و اعمالی سیاست جمهوری آذربایجان در قبال ایران، بسیار روشن و آشکار است. مقامات جمهوری آذربایجان در حالی که بر دوستی و همکاری با ایران تاکید می کنند، علاوه بر اینکه مناسبات بسیار نزدیک با اسراییل دارند و در واقع از اسراییل دنباله روی می کنند و جمهوری آذربایجان را به بهانه تداوم بحران قره باغ، به انبار تسلیحاتی اسراییل تبدیل کردهاند، خود نیز تمامی سیاستهای ضدایرانی زیربنایی نظیر جعل و وارونه نویسی تاریخ به منظور از بین بردن پیوندها و مشترکات فرهنگی مردم دو کشور، تحریکات قومی، خصومت با عقاید شیعی و تلاش برای تغییر فرهنگ و گرایش مذهبی مردم این کشور را ادامه داده اند و حتی در یک سال اخیر تحت پوشش برگزاری «سال چندفرهنگ گرایی» تشدید کرده اند.
علاوه براین، تعلل و شرط گذاشتن های فراوان باکو در مقابل توسعه روابط اقتصادی و تجاری ایران و جمهوری آذربایجان و حتی اخلال غیرمحسوس و تعیین شروط بسیار سنگین برای مشارکت در طرح اتصال خطوط آهن دو کشور، برغم اینکه این طرح برای باکو بسیار ضروری تر از تهران است، نشان می دهد که سیاست اعمالی باکو کاملا برخلاف سیاست اعلانی آن است و برغم ظاهرسازی درباره توسعه مناسبات با ایران، همچنان بر محدود نگه داشتن روابط با ایران تلاش می کند.
اکنون امید است بجای سیاست اغماض، سیاست واقع بینی بر مناسبات تهران با باکو حاکم شود و بیان تهدیدات صهیونیستی علیه ایران از طریق سخنان زشت نمایندگان مجلس باکو، برغم ظاهر ناخوشایندش، موجب شود که برخی دیپلمات ها و مسئولانی که با خوش بینی و ساده انگاری به مناسبات دو کشور و راه های حل مشکلات و برطرف ساختن موانع آن نگاه و بر اساس همین ساده انگاری رفتار می کنند و منابع کشور را به هدر می دهند، به خود آیند و بفهمند که نیروهای ضدایرانی وابسته به صهیونیسم در باکو حاکم هستند که مانع گسترش مناسبات رسمی می شوند.
البته، به علت پیوند تاریخی و قلبی و مذهبی میان مردم جمهوری آذربایجان و ایران، یاوه گویی های عناصر ضدایرانی در باکو ، در اغلب موارد نتیجه معکوس داده است. البته، ایران نیز باید بتواند با روشنگری رسانه ای و واکنش های حساب شده سیاسی و تبلیغاتی ، لجن پراکنی نیروهای ضدایرانی را خنثی کند تا از تاثیر منفی این قبیل سخنان بکاهد. زیرا، به هر حال، ممکن است افرادی در جامعه جمهوری آذربایجان موجود باشند که براثر سخنان رییس مجلس این کشور، تصور موهوم احتمال حمله و تهدید ایران علیه جمهوری آذربایجان را باور کنند. باید چنین احتمالی را نیز با واکنش های عقلانی و حساب شده، از بین برد.
زیرا، سکوت و انفعال، نتیجه مطلوبی نمی دهد. کما اینکه سکوت و انفعال سال های اخیر در مناسبات با جمهوری آذربایجان، موجب جری تر شدن نیروهای ضدایران در این جمهوری شده است. تا زمانی که تحولات زیربنایی در ساختار سیاسی جمهوری آذربایجان ایجاد نشود و وابستگی فکری و ساختاری به صهیونیسم نیز از بین نرود، امواج ایران ستیزی در باکو ریشه کن نخواهد شد.
به عنوان مثال می توان گفت که همه ساله دستگاه سیاست خارجی ایران و تمامی سازمان ها و ادارات ذیربط در ایران بطور پیگیر برای بهبود و گسترش روابط با جمهوری آذربایجان تلاش می کنند و هزینه کلانی صرف این کار می شود و در عین حال، به حرکت زیرپوستی باکو در مسیری برخلاف گسترش مناسبات دو کشور ، از جمله حرکت های فکری که با انتشار کتب و مقالات انکار کننده دوستی و اتحاد تاریخی و مذهبی دو کشور در باکو پی گرفته می شود، بی اعتنایی می شود.
دولت جمهوری آذربایجان بطور نمادین در پایان هر سال میلادی، یعنی در روز 31 دسامبر، روزی را طراحی کرده است که به خصومت ورزی علیه ایران دامن می زند. در حالی که 31 دسامبر و روزهای منتهی به آن و روزهای پس از آن در سال 1989، یعنی در اواخر عمر شوروی، مقطعی بود که مردم جمهوری آذربایجان عشق و محبت خود را به ایران ابراز می کردند، حیدرعلی اف و سایر طراحان روز به اصطلاح همبستگی آذری های دنیا ( روز 31 دسامبر)، این واقعه مثبت و معنوی و ایران دوستانه را به عنوان واقعه ای قومگرایانه و خصومت ورزانه علیه ایران تعبیر و تحریف می کننند و در پایان هر سال میلادی، تمامی دستاوردهای «گسترش روابط » را به باد می دهند. اگر این رویکرد و سایر عناصر آن در جمهوری آذربایجان اصلاح نشود، همواره شاهد تلاطم هایی در مناسبات سیاسی دو کشور خواهیم بود.
*برهان حشمتی