بعد از ظهر روز شنبه11 بهمن ماه سال 1365، هواپیماهای دشمن بعثی اطراف حمام بلور و روبروی ترمینال میانه را که جزو مناطق مسکونی این شهرستان بودند، بمباران کردند به طوری که بر اثر این بمباران، ۳۱ نفر از مردم عادی شهر شهید و مجروح شدند که در بین آنها مادر و کودکی دو ساله که در آغوش هم جان داده بودند به چشم میخورد.
ساعاتی پس از این بمباران ناجوانمردانه که هنوز از وحشت، ترس و دلهره مردم کاسته نشده بود، شایعه حمله مجدد هواپیماهای جنگنده بعثی عراقی طوفانی از وحشت را دامن زد .
ساعت ۱۰:۳۰ روز ۱۲ بهمن دبیرستان زینبیه بمباران می شود
این خبر به نقل از رادیو عراق و اسرائیل دهان به دهان میچرخید و تاثیر روانی حمله هوایی روز گذشته و شهادت جمعی از همشهریان بیگناه و مظلوم و اکنون خود شایعه بمباران دبیرستان دخترانه، مردم را به مقاومت بیشتر و گرفتن انتقام ترغیب میکند.
دومین بمباران روز یکشنبه، نخستین روز دهه فجر( دوازدهم بهمن ماه) دقیقا ساعت ۱۰:۳۰ صبح اتفاق افتاد و این در حالی بود که آن روز همه مدارس دخترانه و پسرانه خود را برای برگزاری جشنهای دهه فجر انقلاب اسلامی آماده میکردند و علاوه بر آن از طرف بنیاد شهید انقلاب اسلامی نیز اعلام شده بود که پیکرهای مطهر شهدای بمباران روز گذشته در این روز تشییع خواهند شد.
همزمان با بمباران دبیرستان زینبیه، دبستان ثارالله که مدرسهای مختلط بود مورد اصابت بمبهای عراقی قرار گرفت و ساختمان سپاه پاسداران که در نزدیکی دبیرستان زینبیه واقع بود، به وسیله راکت تخریب شد و 6 نفر از سپاهیان مدافع حریم آسمان میانه که در پشت بام با نصب تیربار برای حراست از جان دانش آموزان بیگناه زینبیه آماده شده بودند، به شهادت رسیدند.
حرفهایی که اشک خلبانان عراقی را درآورد
وقتی داشتند از بالای سر دانشآموزان عبور میکردند، آنها را میدیدند. میدیدند که هر کدامشان با نگاهی به آسمان دنبال جانپناهی میگردند، ولی با همه این وجود، بمبها را بر سر دانشآموزان ریختند، دانشآموزانی که زمین هم از مهربانی آنها به شگفت آمده بود.
داریوش اردبیلی از پاسداران بازنشسته سپاه میانه، به اسارت گرفتن خلبانان صدام و بازدید آنها از مدرسه زینبیه را اینگونه روایت میکند:
دو روز پس از بمباران میانه(۱۴ بهمن )۱۳۶۵، در حالی که چند تن از بهترین دوستان خود را در سپاه از دست داده و سوگوار شهیدان مظلوم بودیم، به ما خبر رسید، یک هواپیمای عراقی در منطقه عملیاتی سومار سرنگون شده و خلبانان آن به اسارت سپاهیان اسلام درآمدهاند و قرار است آنها را برای دیدار از آثار جنایات خود به میانه بیاورند.
این موضوع همچون خبر بمباران زینبیه در سطح شهر پیچید، روزی که قرار بود آنها وارد شهر شوند مردم در مقابل زینبیه تحصن کردند، احساسات جریحهدار شده مردم شهرمان برای ما بسیار قابل احترام بود، ولی واهمه داشتیم آنها را در مقابل چشم مردم وارد شهر کنیم. فکر کردیم شاید برخی بخواهند از آن دو خونخواهی کنند و گزندی به آنها برسانند، در این صورت این مسئله دور از تعالیم اسلام و قرآن بود چرا که خداوند فرموده است؛ باید با اسرا مدارا کرد.
به هر حال جانب احتیاط را در نظر گرفتیم و با یک مینیبوس کهنه و تعدادی سرباز وارد مدرسه شدیم. در محوطه مدرسه تعدادی از خانوادههای شهدا و چند نفر از جانبازان زینبیه حضور داشتند، یکی از جانبازان به نام «رقیه کلانتری» خواهر شهید «محمدباقر کلانتری»، به محض دیدن خلبانان بعثی با شور خاصی شروع به سخنرانی کرد و چنان کوبنده و منقلبکننده پیام مظلومیت شهدای زینبیه را رساند که اشک از دیدگان حاضران و حتی خلبانان عراقی جاری شد.
ابراز پشیمانی خلبانان بعثی از حمله به میانه
رقیه کلانتری در پایان سخنان خود پرسید: «اگر این اتفاق و فاجعه سر فرزندان خودتان میآمد، اکنون چه احساسی داشتید؟» مترجم همه حرفهای خانم کلانتری را برای آن دو بازگو کرد و منتظر بود تا آنها هم چیزی بگویند، ولی آن دو سکوت کرده و حیرتزده به آثار جنایات خود چشم دوخته بودند.
یکی از آنها با گریه و زاری عذرخواهی کرد؛ آنها خیال میکردند که به محض ورود به مدرسه خانوادههای شهدا آنها را زنده نخواهند گذاشت، ولی زمانیکه صبوری، عزت و احترام خانواده شهدا را دیدند، سخت شگفتزده شده و شرمنده شدند.
اعتراف خلبانان بعثی به سکوت مجامع بینالمللی از جنگ شهرها علیه ایران
روزنامه کیهان، آن روز را اینگونه در گزارشی آورده است: «دو خلبان اسیر عراقی بعد از ظهر دیروز از مناطق بمباران شده میانه توسط هواپیماهای عراقی بازدید کردند، خلبانان اسیر عراقی به اسامی «سروان باسل یحیی سلیمان» و «ستوان یکم عبدالعاسی محمدفهد» که در عملیات «کربلای ۵» به اسارت رزمندگان درآمدهاند به دیدار ویرانههای دبیرستان دخترانه زینبیه و دبستان ثارالله و فاطمه الزهرا(س) برده شدند. این دو که اعتراف کردهاند شخصاً در بمباران شهرهای مریوان، بانه، گیلانغرب، مهران، دهلران، صالحآباد، آبادان، خرمشهر و صدا و سیمای مرکز ایلام شرکت داشتهاند، مدعی شدند که در بغداد به آنها گفته شده که مردم ایران از شهرها بیرون رفتهاند و شهر تبدیل به مناطق نظامی شده است.
خلبانان اسیر عراقی در گفتوگو با خبرنگارها از سکوت مجامع بینالمللی در قبال حملات هوایی عراق به شهرهای ایران ابراز تعجب کردند و آن را علت وابستگی رژیم عراق به ابرقدرتها و استکبار جهانی دانستند.
در جریان بازدید خلبانان اسیر عراقی از ویرانههای مدارس بمباران شده میانه دو دانشآموز مجروح به اسامی «رقیه کلانتری» و «رحیمه نیکنامی» از بیمارستان به محل بازدید آورده شدند؛ این دو مجروح با توصیف بمباران شهر توسط خلبانان عراقی به عنوان اوج مقاومت ایران و قساوت رژیم صدام، از اقدام خلبانان عراقی در حمله به مناطق مسکونی ابراز نفرت کردند، خلبانان عراقی نیز با اظهار ندامت از ملت ایران و امام امت، تقاضای بخشش کردند.
۳۸ شهید زینبیه و ثارالله که غریبانه به سوی آسمان پر کشیدند
اعظم اسلامزاده،اعظم یوسفی، افسانه ذوالقدری، انسیه بهکار، ایران قربانی، آذر عیسایی،جمیله قره داغی،راضیه محمدی، رباب رضا قلیزاده،رقیه ایمانی، رقیه بیباک، رقیه عبدالهی،رقیه محمودی،زهرا سقطچی، زهرا صالحی،ژیلا مشایخی،سوسن صالحی، سهیلا بکتاش، شهر بانو پورحسن، شهلا ثانی،شیدا سیدین، طاهره انصاری، طیبه حیدری،عذرا خلفی، عزیزه فتحی، فاطمه داودی،فاطمه یونسی اقدم،فرح خدابنده، فرحناز قره داغی، فروغ خدابنده،فروغ عباسی، فریبا تذاکری، فریده باقری گاوینه رودی، مریم حنیفه،ملکه حضرتی، منیر قره داغی، ناهید آقاجانی و نسرین شیخالاسلامی.