جیرانی با احضار مجدد ارواح فیلم‌های سابق، آنها را به مخروبه ای سیاه و سفید آورده، تا کمی در هوای فون تریر، وندرس، لینچ نفسی تازه کنند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فیلم «خفه‌گی» اثر تازه و متفاوتی در کارنامه فریدون جیرانی به شمار می‌رود اما اگر آثار جیرانی با دقت مرور کرده باشیم می‌توانیم دستمایه‌های دراماتیک به نمایش درآمده در «خفه‌گی» را در آثار پیشین جیرانی جستجو کنیم. یادآوری مولفه‌های روایی کهنه جیرانی، در همان لحظه برخورد صحرا مشرقی و مسعود سازگاز به ذهن متبادر می‌شود. هر چند روایت در قالب تالیفی تازه‌ای شکل می‌گیرد اما می‌توانیم با کشف دستمایه‌های نمایشی جیرانی به سادگی درک معینی و قابل حدسی از فیلم بدست آوریم.    
 
 
 

شاخصه‌های نمایشی «خفه‌گی» را در آثاری مثل «سالاد فصل»، «آب و آتش»  و «پارک وی»  می‌توان جستجو کرد. اما فضای ابزورد طبقاتی- شهری رایج در آثار جیرانی، به فضای محدود آپارتمانی تغییر کرده است. در آثار مهم جیرانی نقطه اتکا درام، عمدتا پرسوناژ مردی است که به نوعی کنش اسکیزوفرنی وار مبتلاست، با نوعی بروز رفتار مازوخیستی.

جیرانی در خلق کاراکترهای ابزوردش از حدود معینی که توصیف شد ،بهره می‌برد و در نمایش اسکیزوفرنی وار  شخصیت محوری اثرش مهارت خاصی دارد. پرسوناژهایی که او خلق می‌کند دارای شاخصه‌های رفتاری معین از پیش تعیین شده و دارای قلمروی نمایشی مشخصی هستند. کاراکترهایش اهداف بزرگی ندارند، متعلقات انسانی،  قطب داستانی آنها را تعیین می‌کند و این تعلقات به خلق تراژدی منجر می‌شود.
 

مجید «آب و آتش»، کوهیار «پارک وی» تقریبا ویژگی‌های مشابهی با کاراکتر مسعود در فیلم «خفه‌گی » دارند. پرسوناژهایی که طبیعتی متناسب با سایرین ندارند و خلاء‌های درونی فردی باخزیدن به گذرگاه عاشقانه، کشمکشی درونی و برونی را در متن روایت، بوجود می آورد. تنها تفاوت فیلم خفه‌گی با «آب و آتش» و «پارک وی» این است که در نوع فضاسازی، بنیانی شبه سورئال با رنگ‌های سیاه و سفید و محیط تازه ای را برای تالیف ایجاد می‌کند.
 
 
 
 
واقعیت را باید بپذیریم که جیرانی کارگردان متوسطی است که در برخی موارد شانس با او خیلی همراه است. اما اینبار شانس نیاورده و مشخص است که سر صحنه نقش کارگردانی را مسعود سلامی ایفا کرده است. اگر در تیتراژ بنویسند کارگردان فریدون جیرانی، درحق مسعود سلامی بسیار جفا کرده اند.
 
 
 
 

جیرانی کارگردان متوسطی است  و اینبار به لطف فیلمبردارش،فیلم متوسط قابل اعتنایی ساخته است. سالها قبل یکی از منتقدان بزرگ و جوان این سرزمین (خسرو نقیبی) که نگارنده از او بسیار آموخته است، در نقد فیلم سالاد فصل جمله ای کلیدی و طلایی  را در مورد آثار فریدون جیرانی به نگارش درآورد که تقریبا تصور می کنم جمله بسیار ماندگاری است. نقیبی در متنی منحصر به فرد نوشت فریدون جیرانی فیلمسازی است که بر اساس یک دکمه کت می‌دوزد. این جمله نکته ارزنده قابل تاملی است. حالا در ادامه این عبارت طلایی باید نوشت که سردوزی‌های جیرانی بر اساس همان دگمه کتی که قبل از ساخت فیلم قرمز پیدا کرده ، همچنان ادامه دارد. رویداد اسکیزوفرنی‌وار  فیلم قرمز با یک کلیک کپی و سپس در ویندوز جدیدی به نام «خفه گی»، پیست شده است. گویی جیرانی قصد ندارد که وارد فضای دیگری شود.
 
 

همان دستمایه‌های بدیع «قرمز»، کمی هیجان « شام آخر»، با قالب کلیشه‌ای سالاد فصل و و بازخوانی دراماتیک «آب و آتش» با الگوبرداری مجدد از فیلم« پارک وی» بدل به فیلم «خفه‌گی» شده است. مستقل از هر قضاوت فرامتنی، جیرانی فیلمنامه نویس، هر گاه فیلمنامه اثرش را شخص دیگری نوشته است به توفیق قابل قبولی دست یافته است و هرگاه خودش اراده کرده فیلمنامه اثرش را بنویسد دوباره همان الگوهای روایی گذشته را تقریبا با همان پرسوناژ های روانپریش، در محیط دیگری ارائه کرده است.
 
البته ساختار، رنگ بندی و فضاسازی کمکی به فیلم‌نمی‌کند. جیرانی با احضار مجدد ارواح فیلمهای سابق، آنها را به مخروبه ای سیاه و سفید آورده که تا کمی در هوای فون تریر  وندرس، لینچ نفسی تازه کنند. درصورتیکه در آسمان لبریز از دی اکسید کربن پارک وی، با ارواح آب و آتش، «خفه گی» تنها نصیب مخاطب است.

فیلم پر از تناقض‌های دراماتیک است. وقتی مسعود در مواجه با برادرش نمایشی از عشق دیوانه وار خود را به نامزدش نشان می‌دهد در چند نمای بعدی می‌توان مواجه دراماتیک عاشقانه‌ای از مسعود با صحرا مشرقی (زن دیگری) را به خورد تماشاگر داد؟ تغییر مسیر فوری و آبگوشتی شخصیت‌ها، خاص سینمای فیگوراتیو جیرانی است که پشتوانه‌ عمیق نمایشی همندارد. از همان سکانسی که صحرا و مسعود با یکدیگر مواجه دارند، درخواهید یافت که مسعود خواب خوبی برای صحرا دیده است.
 
 
 
 
به صورت عمومی پرسوناژ اصلی مرد فیلمهای جیرانی صرفا دنبال کننده یک عشق مازوخیستی هستند و تنها تفاوت افیونی «خفه‌گی» با سایر آثار جیرانی این است که با توجه به چهارچوب‌ و دریافت‌های  ابزورد جیرانی، «خفه‌گی» اجرای باسمه ای‌تر از سینمای جیرانی است. بهروز افخمی فیلمی با عنوان «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» درباره مرد هنرپیشه ای که همسرش وارد سینما می شود و در فیلمی روشنفکری با عنوان «درتاریکی» بازی می کند و توفیق بزرگی نصیبش می شود. من تصور می‌کنم فیلم خفه‌گی همان فیلم «در تاریکی» است  که در جهان فیلم آذر، شهدخت و ... قرار بود ساخته شود.
 
****علیرضا پورصباغ