به گزارش مشرق، در 14 اسفند ماه 1359، مراسم سخنرانى بنىصدر در دانشگاه تهران ـ به مناسبت بزرگداشت دکتر مصدق ـ جنجال بزرگى را به وجود آورد.
لیبرالیستها و مائوئیستها (حزب رنجبران) و مجاهدین خلق، میتینگ تحریک آمیزى را راه اندازى کرده و افراد مسلح به چاقو، کمربند و پنجه بوکس را در اطراف و اکناف محوطه دانشگاه گمارده بودند تا در صورت فریاد شعار مخالفان، آنها را سرکوب نمایند.
برنامه مراسم چهارده اسفند با تمهیدات و فضاسازىهایى بعد از سخنرانى غوغاگرانه 22 بهمن بنى صدر در میدان آزادى و سخنرانىهاى همراه با درگیرى 4 نماینده نهضت آزادى در امجدیه در هفتم اسفند، و هماهنگى گروههاى مؤتلف وى طراحى شده بود. روزنامه انقلاب اسلامى بدون ذکر نام گروههاى مارکسیست و مائوئیست اسامى گروههاى اصلى را که براى شرکت در این مراسم اعلام آمادگى و مشارکت کرده بودند به این شرح انتشار داد:
«جاما، نهضت آزادى ایران، حزب ملت ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، انجمن تعاون هنر مردمى ایران، جمعیت ملى استادان دانشگاههاى ایران.»
در زمین چمن دانشگاه سخنرانى شروع شد و کف زدنها و سوت زدنهاى متوالى رییس جمهور را به وجد آورد. شعار «مرگ بر ارتجاع» و «درود بر بنىصدر» فضا را پر کرده بود.
ناگهان درگیرى کوچکى در گوشه محوطه بین مخالفان و موافقان شروع شد و دو طرف به جان هم افتادند. طرف مجاهدین و بنىصدر این بار با هماهنگى و انسجام بیشترى در درگیرى شرکت و مخالفان را به شدت کتک زدند و سرکوب کردند.
درگیرى به بیرون از دانشگاه و خیابانها کشیده شد. رییس جمهور هم از پشت میکروفون دستور سرکوب مىداد و بین مردم و مجاهدین خلق و هواداران بنىصدر چیزى شبیه جنگ رخ داد.
خیابانهاى اطراف دانشگاه تهران تا ساعتها حالت جنگ زده داشت. هواداران سازمان، حزب رنجبران و احتمالاً گروههاى مخالف دیگر در مسیر خیابانها به بعضى فروشگاهها، ماشینهاى دولتى و حتى پلیس حمله کردند.
بعضى شخصیتهاى سیاسى، وکلاى مجلس و افسران پلیس در این ماجرا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. با زحمت زیاد پلیس بعد از ساعتها همکارى با کمیته و سپاه بر اوضاع شهر مسلط شد.
از فرداى آن روز تحلیلها و تفسیرها شروع گردید. هرکس نظرى مىداد و در جمع، همه محکوم مىکردند و روز 14 اسفند 59 به عنوان نقطه عطفى در اتحاد لیبرالیسم، مجاهدین خلق و مائوئیستها ثبت شد. سازمان با برنامه ریزى قبلى و تدارک کافى، گروههاى بیست تا سى نفره میلیشیا را براى شرکت در مراسم چهارده اسفند سازماندهى کرده بود.
افرادى که ورزیدهتر و داراى هیکل درشتتر از دیگران بودند به عنوان گروه ضربت انتخاب شده بودند. در جمعبندى درون گروهى بعد از مراسم، مسئولان سازمان گفتند که «در داخل دانشگاه خوب کتک زدیم ولى در خارج از دانشگاه بعضى از میلیشیاها کتک خوردند.» رجوى هم در یک تحلیل درون گروهى اظهار داشت که هدف اصلى سازمان از مشارکت در مراسم 14 اسفند و درگیرىهاى سازماندهى شده آن، «قدرت نمایى» در مقابل نهادهاى انقلابى بود.
*حوادث چهاردهم اسفند 59 ، عریانى پیوند گروههاى ضدنظام با بنىصدر
در پى چالشها و فراز و نشیبهاى مربوط به معرفى کابینه و دولت به مجلس شوراى اسلامى، بنىصدر در سخنرانى 17 شهریور 1359 در میدان شهدا، سخنانى ایراد کرد که منشأ بسیارى از مسائل بعدى شد.
وى با اشارات و کنایات روشن، نیروهاى پیرو خط امام بویژه رهبران قواى مقننه و قضائیه و روحانیان منتقد خود را مورد حمله قرار داد و فضاى سیاسى کشور را به شدت ملتهب و متشنج ساخت.
چندى بعد بنىصدر در سخنرانى روز عاشورا، که در میدان آزادى انجام شد، هماهنگ با تبلیغات سازمان مجاهدین خلق و سایر گروههاى معاند، اتهام شکنجه در زندانها را به شکلى کاملاً تهییجآمیز و تحریک کننده مطرح ساخت.
جنجالى که بنىصدر در مورد زندانها و شکنجه به پا کرد، در روزنامهها ـ بخصوص نشریات گروهها ـ گسترش یافت. در این میان، نیروهاى تغذیه کننده بنىصدر ـ یعنى مجاهدین خلق ـ حداکثر بهرهبردارى را از این امر کردند و تا ماهها بعد فضاى کشور را به این مسئله و بحران آفرینىهاى خود آلودند.
پس از انتشار بیشتر گزارشهاى ادعایى مربوط به شکنجه و اوجگیرى تبلیغات سیاه داخل و خارج در این خصوص، آیتاللّه موسوى اردبیلى دادستان کلّ کشور نتیجه دیدار با امام خمینى را چنین اعلام نمود:
«امام اینجانب را مأمور فرمودند تا هیئتى را براى رسیدگى به وضع زندانها تشکیل دهم و نمایندهاى نیز از جانب ایشان در این هیئت عضویت دارند. امام از شایعه شکنجه سخت ناراحت بودند و فرمودند: «هیئت باید با قاطعیت از تمام زندانها بازدید نموده، در صورت ثبوت شکنجه، باید شکنجهگر قصاص شود.... ما انقلاب کردیم تا آنچه در زندانهاى زمان شاه معدوم مىگذشت، دیگر صورت نگیرد. اگر چنین چیزى درست باشد، یقیناً امام و ملّت ایران این موضوع را نخواهند بخشید. »
هیئت تحقیق تشکیل شد و به بررسى امر پرداخت. اعضاى آن عبارت بودند از: حجتالاسلام محمد منتظرى از جانب امام، علىمحمد بشارتى جهرمى از جانب مجلس، دکتر افتخار جهرمى از سوى شوراى نگهبان و حسین دادگر دادستان تهران از سوى شوراى عالى قضایى.
کار هیئت مزبور ماهها به طول انجامید و همه زندانهاى کشور ـ بدون استثنا ـ مورد بازدید آن قرار گرفت. در پایان تحقیقات، شهید منتظرى نماینده امام چنین اظهارنظر کرد:
«نظام حاکم بر بازجویىها و بازپرسى و دادگاهها و زندانهاى ما، به هیچ وجه مبتنى بر شکنجه نیست و اگر موارد معدودى دیده شده، بهطور استثنایى و از سوى افراد غیرمسئول بوده است. اتهام وارده به روش بازجویى و بازپرسى از طرف یکى از مقامات کشور، به هیچ وجه صحیح نیست.»
دادستان عمومى تهران نیز، در خاتمه تحقیقات، اظهار داشت: «زندانیان پیش از هر چیز از بلاتکلیفى و یا در انتظار عفو بودن خودشان مىگفتند و اینکه اصلاً شکنجه وجود ندارد و چرا این سؤال را مىکنید.»
در پاییز و زمستان سال 59، به رغم گسترش ابعاد جنگ دفاعى ایران در مقابل تجاوز همه جانبه عراق، فضاى سیاسى کشور با تشنجات و درگیرىهاى سازمان و دفتر بنىصدر و سایر گروههاى مؤتلف وى به شدت بحرانى شده بود.
حوادث و اتفاقات مشکوکى در مناطق مختلف موجب افزایش هیجانها و دشمنىها در تمام سطوح و اقشار جامعه مىگشت. در تهران و کرمان دو نفر در خلال این گونه درگیرىها به قتل رسیدند، در تبریز در بیست و سوم بهمن، طى یک درگیرى شدید در یک دبیرستان خسارات زیادى وارد شد و عدهاى مجروح شدند.
یک عضو سابق سازمان بدون ذکر نام طى سلسله مقالاتى در روزنامه کیهان به افشاى پشت پرده درگیرىهاى شهرى و برنامه ریزى و اهداف سازمان از این درگیرىها پرداخت. در این مقالات طرح ایجاد جنگ داخلى و شورش مسلحانه منافقین با ذکر نمونهها و موارد مشخص و مستندى تشریح و تحلیل شده بود.
جریان سخنرانى آیتاللّه لاهوتى در (گیلان) به زد و خورد و تیراندازى انجامید و در نتیجه دو محافظ وى و یک تن از مخالفان مجروح شدند. بنىصدر، پس از این حادثه، در جهت حمایت از آقاى لاهوتى دست به اقداماتى زد که به تشدید اختلافات کمک کرد؛ کار بالا گرفت و مطبوعات هوادار طرفین، یکدیگر را مورد حمله قرار دادند.
چهل نماینده مجلس نیز طى نامهاى به رییس مجلس، آقاى هاشمى رفسنجانى، ماجراهایى مانند درگیرى گیلان را محکوم کردند. آیتاللّه شهید دکتر بهشتى نیز رویه کسانى را که باعث درگیرى و برهم زدن نظم سخنرانىها مىشوند، محکوم نمود.
در کنار تشدید جنگ عراق و حملات جدید گروههاى دموکرات و کومله به قرارگاهها و محل استقرار نیروهاى نظامى و انتظامى و جهادگران سازندگى در مناطق کردنشین، دو انفجار مهیب در دوم اسفند در تهران 2 نفر کشته و زخمىهاى بسیارى را بر جاى گذارد: انفجار نخست در ترمینال میدان آزادى و انفجار دوم در مقابل حسینیه ارشاد در خیابان دکتر شریعتى روى داد.
هواداران گروهها، بخصوص چریکهاى فدایى و مجاهدین خلق، فعالیتهاى خود را در مدارس تشدید کردند. برخى از مدارس به آشوب کشیده شد و چند مدرسه تعطیل گردید. از جمله دبیرستان دخترانه خوارزمى در تهران به تعطیلى کشیده شد.
تظاهرات و درگیرىها در خیابانهاى برخى شهرهاى بزرگ و کوچک ادامه پیدا کرد. هواداران سازمان غالبا در پوشش طرفداران بنىصدر یک پاى اصلى این درگیرىها بودند. در پنجم اسفند یک بمب ساعتى قوى در تبریز خنثى گردید.
در اجتماع هفتم اسفند در امجدیه، در حین سخنرانى چهار تن از نمایندگان مجلس عضو نهضت آزادى (مهندس بازرگان، دکتر سحابى، دکتر یزدى و مهندس صبّاغیان) و در پى سخنرانىهاى تحریک آمیز نامبردگان که در حمایت از مواضع بنىصدر و مخالفت با روحانیت و نیروهاى پیرو خط امام ابراز شد، اغتشاشاتى بروز کرد. پیش از این مراسم، وزارت کشور در اطلاعیهاى اعلام نمود که اخلالگران در اجتماع امجدیه دستگیر و مجازات خواهند شد.
چالش بین بنىصدر و مخالفانش در مجلس، بار دیگر اوج گرفت. نمایندگان مجلس یک طرح دو فوریتى ارائه دادند تا دولت بتواند تکلیف وزارتخانههاى بىسرپرست را روشن نماید.
گفتوگوهاى مجلس بین موافقان و مخالفان طرح، باب جدیدى را در سیر انتقاد و دفاع از بنىصدر گشود. به دنبال این مباحث و مسکوت ماندن طرح موردنظر، در یازدهم اسفند ماه، دادستان کلّ کشور، آیتاللّه موسوى اردبیلى، جلسه اى با حضور مسئولان طراز اول کشور (دکتر بهشتى، بنىصدر، رجایى، هاشمى رفسنجانى، باهنر، مهدوىکنى و خامنهاى) در خانه خود تشکیل داد تا به بحران تکمیل کابینه پایان داده شود. در چنین زمینه و فضاى سیاسى ملتهبى، مراسم 14 اسفند در دانشگاه تهران با مشارکت فعال طرفداران بنىصدر و سازمان مجاهدین خلق، برنامهریزى و اجرا شد.
شرکت کنندگان در مراسم 14 اسفند
بخش سازماندهى شده و متشکل جمعیتى که در 14 اسفند در دانشگاه تهران اجتماع کردند، هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند.
روز قبل از مراسم به وسیله سرتیمها از تمام افراد میلیشیا و هواداران سازمان خواسته شد که از صبح پنجشنبه برنامه خود را شروع کنند. تیمها با فرماندهى مشخص و آمادگى کامل براى درگیرى تقسیم شده بودند.
از جمله شعارهایى که از طرف سازمان با تمرکز بر حملات شدید به حزب جمهورى اسلامى به عنوان نماد متشکل نیروهاى پیرو خط امام، به میلیشیا و دیگر هواداران ابلاغ شده بود چنین بودند: «بنىصدر، بنىصدر، افشاکن»، «مرگ بر چماقدار»، «مرگ بر حزب چماق به دستان»، «حزب چماق به دستان ـ باید بره گورستان»، «نصر مناللّه و فتح قریب ـ مرگ بر این حزبک مردم فریب»، «تا حزب سقط نشود ـ این وطن وطن نشود»، «صدا و سیماى ما، از انحصار حزبى، آزاد باید گردد»، «مرگ بر بهشتى»، «بهشتى، بهشتى، طالقانى را تو کشتى»، «تا بهشتى کفن نشود ـ این وطن وطن نشود»...
میلیشیا و دیگر هواداران سازمان به صورت منسجم و منظّم قبل از شروع مراسم وارد دانشگاه شدند؛ جلوى تریبون را اشغال کرده و قسمتهاى در نظر گرفته شده زمین چمن را پوشاندند.
پس از شروع سخنرانى بنىصدر و از آغاز برنامه ریزى شده درگیرىها، گروه ضربت سازمان که از افراد قوى متشکّل بود، با کلیه توان و نیرو در درگیرى و هدایت آن شرکت کردند.
همان گونه که در کتاب غائله چهاردهم اسفند 1359 آمده است: «... گروه عظیمى از حزب اللّه از صبح روز چهارده اسفند در دانشگاه فعّالانه حضور داشتند. حتى تا پاسى از شب نیز در صحن و اطراف دانشگاه به فعالیت مشغول بودند. مأمورین کمیتههاى اطراف، بویژه پس از آغاز درگیرىها، آن روز علیه بنىصدر فعالانه در تکاپو بودند. تعدادى از پاسداران نیز، که در آن روز در دانشگاه کلاس داشتند، به این جمع پیوستند. هم اینان بودند که در سطح دانشگاه، در میان آن همه جمعیت، مراسم نماز جماعت به پا داشتند. آنان شعار مىدادند: «مرگ بر لیبرال»، «بنىصدر ننگت باد»، «ابوالحسن پینوشه ایران شیلى نمىشه»...
با درگیرى وسیع نیروهاى گارد ریاست جمهورى علیه مردم و ضرب و شتم بسیارى از آنان توسط نیروهاى سازماندهى شده میلیشیا و گارد بنىصدر با فرماندهى مستقیم شخص رییس جمهور، اغتشاش 14 اسفند چالش سیاسى اجتماعى وسیع و گستردهاى حول مشروعیت و صلاحیت سیاسى و فکرى رییس جمهور پدید آورد.
عدم حمایت اکثریت مردم از فراخوانهاى بعدى بنىصدر و گروههاى سیاسى مؤتلف وى، غائله 14 اسفند را به نقطه عطف سرنوشت سیاسى بنىصدر تبدیل نمود و پس از آن عملاً رییس جمهور کاملاً به رییس یک جبهه محدود گروههاى سیاسى براى مقابله با نیروهاى پیرو خط امام مبدل شد.
دکتر حبیب اللّه پیمان در نشریه «امت» در مقالهاى تحت عنوان «سراب پایگاه تودهاى جبهه متحد لیبرالى، خط امپریالیسم و مشکل تودهها»، ارزیابى و تحلیل خود را از ماجراى 14 اسفند این گونه ارائه داده است: «هدف مشترک همه عناصر و گروههاى تشکیل دهنده این جبهه [ = جبهه متحد لیبرالى] که در روز پنجشنبه [14 اسفند] متفقا در دانشگاه حضور یافتند، ساقط کردن دولت [رجایى] و بیرون کردن حزب جمهورى [اسلامى] از صحنه حیات سیاسى جامعه و روى کار آوردن یک حاکمیت لیبرالى به رهبرى رییس جمهور [بنىصدر] است.
تا این مرحله همه اتفاق نظر دارند، اگر چه پس از آن هر گروه و شخصیت راه و هدف خاص خود را دنبال خواهد کرد. سازمان مجاهدین [خلق] بعد از یک تردید کوتاه مدت، در ادامه حمایت از بنىصدر، مجددا در ائتلاف کامل با وى و دیگر اعضاى جبهه متحد لیبرالها قرار گرفت و همان طور که قبلاً بارها تحلیل کردیم، در حقیقت جایگزینى بنىصدر و لیبرالها را در مرحله اول پذیرفته و جایگزینى خود را به مرحله دوم موکول کردهاند.
نهضت آزادى که چندان بىمیل نیست مستقلاً نقش رهبرى جبهه را مانند پیش به دست گیرد با وجودى که سعى مىکند که گاه به طور مستقل ابراز وجود نماید و با بنىصدر مرزبندى کند (سخنرانى بازرگان در مجلس و میتینگ امجدیه) ولى مطمئن است که بدون قبول رهبرى بنىصدر در این مرحله راه نجاتى ندارد.
به همین جهت مانند سازمان مجاهدین [خلق] به طور کامل در میتینگ [14 اسفند ]دانشگاه شرکت جست. تکلیف بقیه گروهها نظیر جبهه ملى روشن است. اینها و کوچکترها در حقیقت پیچکهایى شدهاند که جز با تکیه بر تنه درخت دفتر هماهنگى، قدرت خودنمایى و حیات ندارند... این که این جبهه همان جبهه متحد انقلابى ادعایى سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در برابر ارتجاع مىباشند، آنان باورشان شده بود که پایگاه عظیم تودهاى دارند و به این «سراب» دل خوش بوده و نقشهها طرح مىکردند.
ما مطمئن بودیم که در اولین فرصت که مرزبندى قاطعترى به عمل آید، اکثریت تودهها در صف انقلاب قرار گرفته، لیبرالها و متحدین آنها را به کلى تنها مىگذارند و تنها همان اقشار سرمایهدار و متوسط برایشان باقى مىماند. اجتماع روز پنجشنبه [14 اسفند] این پیشبینى را ثابت کرد و دیدیم که زمین چمن دانشگاه را عمدتا همین اقشار به اضافه هواداران سازمان [مجاهدین خلق] پر کردند. و از آن تودههاى میلیونى و چند صد هزار نفرى خبرى نبود. »
منبع: سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج2
لیبرالیستها و مائوئیستها (حزب رنجبران) و مجاهدین خلق، میتینگ تحریک آمیزى را راه اندازى کرده و افراد مسلح به چاقو، کمربند و پنجه بوکس را در اطراف و اکناف محوطه دانشگاه گمارده بودند تا در صورت فریاد شعار مخالفان، آنها را سرکوب نمایند.
برنامه مراسم چهارده اسفند با تمهیدات و فضاسازىهایى بعد از سخنرانى غوغاگرانه 22 بهمن بنى صدر در میدان آزادى و سخنرانىهاى همراه با درگیرى 4 نماینده نهضت آزادى در امجدیه در هفتم اسفند، و هماهنگى گروههاى مؤتلف وى طراحى شده بود. روزنامه انقلاب اسلامى بدون ذکر نام گروههاى مارکسیست و مائوئیست اسامى گروههاى اصلى را که براى شرکت در این مراسم اعلام آمادگى و مشارکت کرده بودند به این شرح انتشار داد:
«جاما، نهضت آزادى ایران، حزب ملت ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، انجمن تعاون هنر مردمى ایران، جمعیت ملى استادان دانشگاههاى ایران.»
در زمین چمن دانشگاه سخنرانى شروع شد و کف زدنها و سوت زدنهاى متوالى رییس جمهور را به وجد آورد. شعار «مرگ بر ارتجاع» و «درود بر بنىصدر» فضا را پر کرده بود.
ناگهان درگیرى کوچکى در گوشه محوطه بین مخالفان و موافقان شروع شد و دو طرف به جان هم افتادند. طرف مجاهدین و بنىصدر این بار با هماهنگى و انسجام بیشترى در درگیرى شرکت و مخالفان را به شدت کتک زدند و سرکوب کردند.
درگیرى به بیرون از دانشگاه و خیابانها کشیده شد. رییس جمهور هم از پشت میکروفون دستور سرکوب مىداد و بین مردم و مجاهدین خلق و هواداران بنىصدر چیزى شبیه جنگ رخ داد.
خیابانهاى اطراف دانشگاه تهران تا ساعتها حالت جنگ زده داشت. هواداران سازمان، حزب رنجبران و احتمالاً گروههاى مخالف دیگر در مسیر خیابانها به بعضى فروشگاهها، ماشینهاى دولتى و حتى پلیس حمله کردند.
بعضى شخصیتهاى سیاسى، وکلاى مجلس و افسران پلیس در این ماجرا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. با زحمت زیاد پلیس بعد از ساعتها همکارى با کمیته و سپاه بر اوضاع شهر مسلط شد.
از فرداى آن روز تحلیلها و تفسیرها شروع گردید. هرکس نظرى مىداد و در جمع، همه محکوم مىکردند و روز 14 اسفند 59 به عنوان نقطه عطفى در اتحاد لیبرالیسم، مجاهدین خلق و مائوئیستها ثبت شد. سازمان با برنامه ریزى قبلى و تدارک کافى، گروههاى بیست تا سى نفره میلیشیا را براى شرکت در مراسم چهارده اسفند سازماندهى کرده بود.
افرادى که ورزیدهتر و داراى هیکل درشتتر از دیگران بودند به عنوان گروه ضربت انتخاب شده بودند. در جمعبندى درون گروهى بعد از مراسم، مسئولان سازمان گفتند که «در داخل دانشگاه خوب کتک زدیم ولى در خارج از دانشگاه بعضى از میلیشیاها کتک خوردند.» رجوى هم در یک تحلیل درون گروهى اظهار داشت که هدف اصلى سازمان از مشارکت در مراسم 14 اسفند و درگیرىهاى سازماندهى شده آن، «قدرت نمایى» در مقابل نهادهاى انقلابى بود.
*حوادث چهاردهم اسفند 59 ، عریانى پیوند گروههاى ضدنظام با بنىصدر
در پى چالشها و فراز و نشیبهاى مربوط به معرفى کابینه و دولت به مجلس شوراى اسلامى، بنىصدر در سخنرانى 17 شهریور 1359 در میدان شهدا، سخنانى ایراد کرد که منشأ بسیارى از مسائل بعدى شد.
وى با اشارات و کنایات روشن، نیروهاى پیرو خط امام بویژه رهبران قواى مقننه و قضائیه و روحانیان منتقد خود را مورد حمله قرار داد و فضاى سیاسى کشور را به شدت ملتهب و متشنج ساخت.
چندى بعد بنىصدر در سخنرانى روز عاشورا، که در میدان آزادى انجام شد، هماهنگ با تبلیغات سازمان مجاهدین خلق و سایر گروههاى معاند، اتهام شکنجه در زندانها را به شکلى کاملاً تهییجآمیز و تحریک کننده مطرح ساخت.
جنجالى که بنىصدر در مورد زندانها و شکنجه به پا کرد، در روزنامهها ـ بخصوص نشریات گروهها ـ گسترش یافت. در این میان، نیروهاى تغذیه کننده بنىصدر ـ یعنى مجاهدین خلق ـ حداکثر بهرهبردارى را از این امر کردند و تا ماهها بعد فضاى کشور را به این مسئله و بحران آفرینىهاى خود آلودند.
پس از انتشار بیشتر گزارشهاى ادعایى مربوط به شکنجه و اوجگیرى تبلیغات سیاه داخل و خارج در این خصوص، آیتاللّه موسوى اردبیلى دادستان کلّ کشور نتیجه دیدار با امام خمینى را چنین اعلام نمود:
«امام اینجانب را مأمور فرمودند تا هیئتى را براى رسیدگى به وضع زندانها تشکیل دهم و نمایندهاى نیز از جانب ایشان در این هیئت عضویت دارند. امام از شایعه شکنجه سخت ناراحت بودند و فرمودند: «هیئت باید با قاطعیت از تمام زندانها بازدید نموده، در صورت ثبوت شکنجه، باید شکنجهگر قصاص شود.... ما انقلاب کردیم تا آنچه در زندانهاى زمان شاه معدوم مىگذشت، دیگر صورت نگیرد. اگر چنین چیزى درست باشد، یقیناً امام و ملّت ایران این موضوع را نخواهند بخشید. »
هیئت تحقیق تشکیل شد و به بررسى امر پرداخت. اعضاى آن عبارت بودند از: حجتالاسلام محمد منتظرى از جانب امام، علىمحمد بشارتى جهرمى از جانب مجلس، دکتر افتخار جهرمى از سوى شوراى نگهبان و حسین دادگر دادستان تهران از سوى شوراى عالى قضایى.
کار هیئت مزبور ماهها به طول انجامید و همه زندانهاى کشور ـ بدون استثنا ـ مورد بازدید آن قرار گرفت. در پایان تحقیقات، شهید منتظرى نماینده امام چنین اظهارنظر کرد:
«نظام حاکم بر بازجویىها و بازپرسى و دادگاهها و زندانهاى ما، به هیچ وجه مبتنى بر شکنجه نیست و اگر موارد معدودى دیده شده، بهطور استثنایى و از سوى افراد غیرمسئول بوده است. اتهام وارده به روش بازجویى و بازپرسى از طرف یکى از مقامات کشور، به هیچ وجه صحیح نیست.»
دادستان عمومى تهران نیز، در خاتمه تحقیقات، اظهار داشت: «زندانیان پیش از هر چیز از بلاتکلیفى و یا در انتظار عفو بودن خودشان مىگفتند و اینکه اصلاً شکنجه وجود ندارد و چرا این سؤال را مىکنید.»
در پاییز و زمستان سال 59، به رغم گسترش ابعاد جنگ دفاعى ایران در مقابل تجاوز همه جانبه عراق، فضاى سیاسى کشور با تشنجات و درگیرىهاى سازمان و دفتر بنىصدر و سایر گروههاى مؤتلف وى به شدت بحرانى شده بود.
حوادث و اتفاقات مشکوکى در مناطق مختلف موجب افزایش هیجانها و دشمنىها در تمام سطوح و اقشار جامعه مىگشت. در تهران و کرمان دو نفر در خلال این گونه درگیرىها به قتل رسیدند، در تبریز در بیست و سوم بهمن، طى یک درگیرى شدید در یک دبیرستان خسارات زیادى وارد شد و عدهاى مجروح شدند.
یک عضو سابق سازمان بدون ذکر نام طى سلسله مقالاتى در روزنامه کیهان به افشاى پشت پرده درگیرىهاى شهرى و برنامه ریزى و اهداف سازمان از این درگیرىها پرداخت. در این مقالات طرح ایجاد جنگ داخلى و شورش مسلحانه منافقین با ذکر نمونهها و موارد مشخص و مستندى تشریح و تحلیل شده بود.
جریان سخنرانى آیتاللّه لاهوتى در (گیلان) به زد و خورد و تیراندازى انجامید و در نتیجه دو محافظ وى و یک تن از مخالفان مجروح شدند. بنىصدر، پس از این حادثه، در جهت حمایت از آقاى لاهوتى دست به اقداماتى زد که به تشدید اختلافات کمک کرد؛ کار بالا گرفت و مطبوعات هوادار طرفین، یکدیگر را مورد حمله قرار دادند.
چهل نماینده مجلس نیز طى نامهاى به رییس مجلس، آقاى هاشمى رفسنجانى، ماجراهایى مانند درگیرى گیلان را محکوم کردند. آیتاللّه شهید دکتر بهشتى نیز رویه کسانى را که باعث درگیرى و برهم زدن نظم سخنرانىها مىشوند، محکوم نمود.
در کنار تشدید جنگ عراق و حملات جدید گروههاى دموکرات و کومله به قرارگاهها و محل استقرار نیروهاى نظامى و انتظامى و جهادگران سازندگى در مناطق کردنشین، دو انفجار مهیب در دوم اسفند در تهران 2 نفر کشته و زخمىهاى بسیارى را بر جاى گذارد: انفجار نخست در ترمینال میدان آزادى و انفجار دوم در مقابل حسینیه ارشاد در خیابان دکتر شریعتى روى داد.
هواداران گروهها، بخصوص چریکهاى فدایى و مجاهدین خلق، فعالیتهاى خود را در مدارس تشدید کردند. برخى از مدارس به آشوب کشیده شد و چند مدرسه تعطیل گردید. از جمله دبیرستان دخترانه خوارزمى در تهران به تعطیلى کشیده شد.
تظاهرات و درگیرىها در خیابانهاى برخى شهرهاى بزرگ و کوچک ادامه پیدا کرد. هواداران سازمان غالبا در پوشش طرفداران بنىصدر یک پاى اصلى این درگیرىها بودند. در پنجم اسفند یک بمب ساعتى قوى در تبریز خنثى گردید.
در اجتماع هفتم اسفند در امجدیه، در حین سخنرانى چهار تن از نمایندگان مجلس عضو نهضت آزادى (مهندس بازرگان، دکتر سحابى، دکتر یزدى و مهندس صبّاغیان) و در پى سخنرانىهاى تحریک آمیز نامبردگان که در حمایت از مواضع بنىصدر و مخالفت با روحانیت و نیروهاى پیرو خط امام ابراز شد، اغتشاشاتى بروز کرد. پیش از این مراسم، وزارت کشور در اطلاعیهاى اعلام نمود که اخلالگران در اجتماع امجدیه دستگیر و مجازات خواهند شد.
چالش بین بنىصدر و مخالفانش در مجلس، بار دیگر اوج گرفت. نمایندگان مجلس یک طرح دو فوریتى ارائه دادند تا دولت بتواند تکلیف وزارتخانههاى بىسرپرست را روشن نماید.
گفتوگوهاى مجلس بین موافقان و مخالفان طرح، باب جدیدى را در سیر انتقاد و دفاع از بنىصدر گشود. به دنبال این مباحث و مسکوت ماندن طرح موردنظر، در یازدهم اسفند ماه، دادستان کلّ کشور، آیتاللّه موسوى اردبیلى، جلسه اى با حضور مسئولان طراز اول کشور (دکتر بهشتى، بنىصدر، رجایى، هاشمى رفسنجانى، باهنر، مهدوىکنى و خامنهاى) در خانه خود تشکیل داد تا به بحران تکمیل کابینه پایان داده شود. در چنین زمینه و فضاى سیاسى ملتهبى، مراسم 14 اسفند در دانشگاه تهران با مشارکت فعال طرفداران بنىصدر و سازمان مجاهدین خلق، برنامهریزى و اجرا شد.
شرکت کنندگان در مراسم 14 اسفند
بخش سازماندهى شده و متشکل جمعیتى که در 14 اسفند در دانشگاه تهران اجتماع کردند، هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند.
روز قبل از مراسم به وسیله سرتیمها از تمام افراد میلیشیا و هواداران سازمان خواسته شد که از صبح پنجشنبه برنامه خود را شروع کنند. تیمها با فرماندهى مشخص و آمادگى کامل براى درگیرى تقسیم شده بودند.
از جمله شعارهایى که از طرف سازمان با تمرکز بر حملات شدید به حزب جمهورى اسلامى به عنوان نماد متشکل نیروهاى پیرو خط امام، به میلیشیا و دیگر هواداران ابلاغ شده بود چنین بودند: «بنىصدر، بنىصدر، افشاکن»، «مرگ بر چماقدار»، «مرگ بر حزب چماق به دستان»، «حزب چماق به دستان ـ باید بره گورستان»، «نصر مناللّه و فتح قریب ـ مرگ بر این حزبک مردم فریب»، «تا حزب سقط نشود ـ این وطن وطن نشود»، «صدا و سیماى ما، از انحصار حزبى، آزاد باید گردد»، «مرگ بر بهشتى»، «بهشتى، بهشتى، طالقانى را تو کشتى»، «تا بهشتى کفن نشود ـ این وطن وطن نشود»...
میلیشیا و دیگر هواداران سازمان به صورت منسجم و منظّم قبل از شروع مراسم وارد دانشگاه شدند؛ جلوى تریبون را اشغال کرده و قسمتهاى در نظر گرفته شده زمین چمن را پوشاندند.
پس از شروع سخنرانى بنىصدر و از آغاز برنامه ریزى شده درگیرىها، گروه ضربت سازمان که از افراد قوى متشکّل بود، با کلیه توان و نیرو در درگیرى و هدایت آن شرکت کردند.
همان گونه که در کتاب غائله چهاردهم اسفند 1359 آمده است: «... گروه عظیمى از حزب اللّه از صبح روز چهارده اسفند در دانشگاه فعّالانه حضور داشتند. حتى تا پاسى از شب نیز در صحن و اطراف دانشگاه به فعالیت مشغول بودند. مأمورین کمیتههاى اطراف، بویژه پس از آغاز درگیرىها، آن روز علیه بنىصدر فعالانه در تکاپو بودند. تعدادى از پاسداران نیز، که در آن روز در دانشگاه کلاس داشتند، به این جمع پیوستند. هم اینان بودند که در سطح دانشگاه، در میان آن همه جمعیت، مراسم نماز جماعت به پا داشتند. آنان شعار مىدادند: «مرگ بر لیبرال»، «بنىصدر ننگت باد»، «ابوالحسن پینوشه ایران شیلى نمىشه»...
با درگیرى وسیع نیروهاى گارد ریاست جمهورى علیه مردم و ضرب و شتم بسیارى از آنان توسط نیروهاى سازماندهى شده میلیشیا و گارد بنىصدر با فرماندهى مستقیم شخص رییس جمهور، اغتشاش 14 اسفند چالش سیاسى اجتماعى وسیع و گستردهاى حول مشروعیت و صلاحیت سیاسى و فکرى رییس جمهور پدید آورد.
عدم حمایت اکثریت مردم از فراخوانهاى بعدى بنىصدر و گروههاى سیاسى مؤتلف وى، غائله 14 اسفند را به نقطه عطف سرنوشت سیاسى بنىصدر تبدیل نمود و پس از آن عملاً رییس جمهور کاملاً به رییس یک جبهه محدود گروههاى سیاسى براى مقابله با نیروهاى پیرو خط امام مبدل شد.
دکتر حبیب اللّه پیمان در نشریه «امت» در مقالهاى تحت عنوان «سراب پایگاه تودهاى جبهه متحد لیبرالى، خط امپریالیسم و مشکل تودهها»، ارزیابى و تحلیل خود را از ماجراى 14 اسفند این گونه ارائه داده است: «هدف مشترک همه عناصر و گروههاى تشکیل دهنده این جبهه [ = جبهه متحد لیبرالى] که در روز پنجشنبه [14 اسفند] متفقا در دانشگاه حضور یافتند، ساقط کردن دولت [رجایى] و بیرون کردن حزب جمهورى [اسلامى] از صحنه حیات سیاسى جامعه و روى کار آوردن یک حاکمیت لیبرالى به رهبرى رییس جمهور [بنىصدر] است.
تا این مرحله همه اتفاق نظر دارند، اگر چه پس از آن هر گروه و شخصیت راه و هدف خاص خود را دنبال خواهد کرد. سازمان مجاهدین [خلق] بعد از یک تردید کوتاه مدت، در ادامه حمایت از بنىصدر، مجددا در ائتلاف کامل با وى و دیگر اعضاى جبهه متحد لیبرالها قرار گرفت و همان طور که قبلاً بارها تحلیل کردیم، در حقیقت جایگزینى بنىصدر و لیبرالها را در مرحله اول پذیرفته و جایگزینى خود را به مرحله دوم موکول کردهاند.
نهضت آزادى که چندان بىمیل نیست مستقلاً نقش رهبرى جبهه را مانند پیش به دست گیرد با وجودى که سعى مىکند که گاه به طور مستقل ابراز وجود نماید و با بنىصدر مرزبندى کند (سخنرانى بازرگان در مجلس و میتینگ امجدیه) ولى مطمئن است که بدون قبول رهبرى بنىصدر در این مرحله راه نجاتى ندارد.
به همین جهت مانند سازمان مجاهدین [خلق] به طور کامل در میتینگ [14 اسفند ]دانشگاه شرکت جست. تکلیف بقیه گروهها نظیر جبهه ملى روشن است. اینها و کوچکترها در حقیقت پیچکهایى شدهاند که جز با تکیه بر تنه درخت دفتر هماهنگى، قدرت خودنمایى و حیات ندارند... این که این جبهه همان جبهه متحد انقلابى ادعایى سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در برابر ارتجاع مىباشند، آنان باورشان شده بود که پایگاه عظیم تودهاى دارند و به این «سراب» دل خوش بوده و نقشهها طرح مىکردند.
ما مطمئن بودیم که در اولین فرصت که مرزبندى قاطعترى به عمل آید، اکثریت تودهها در صف انقلاب قرار گرفته، لیبرالها و متحدین آنها را به کلى تنها مىگذارند و تنها همان اقشار سرمایهدار و متوسط برایشان باقى مىماند. اجتماع روز پنجشنبه [14 اسفند] این پیشبینى را ثابت کرد و دیدیم که زمین چمن دانشگاه را عمدتا همین اقشار به اضافه هواداران سازمان [مجاهدین خلق] پر کردند. و از آن تودههاى میلیونى و چند صد هزار نفرى خبرى نبود. »
منبع: سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج2