به گزارش مشرق، بهرهگیری از متون ادبی و رابطه میان سینما و ادبیات برای فیلمسازان همیشه جذاب بوده و هست. اقتباس فیلمهای سینمایی از ادبیات در سینمای جهان جایگاه خوبی دارد، اما در کشور ما بنا به دلایل مختلف بهرهگیری سینما از آثار ادبی، همیشه مورد غفلت قرار گرفته است.منتقدان سینما دلیل کمرنگ شدن اقتباس سینما از ادبیات را به کاهش تسلط فیلمسازان به حوزه ادبیات مرتبط میدانند و این درحالی است که آثار قابل تامل در تاریخ سینمای ما از جمله «پری»، «سارا»، «شبهای روشن»، «ناخدا خورشید» و... اقتباسهای ادبی هستند. به بهانه برگزاری سیامین نمایشگاه کتاب بار دیگر به سراغ این موضوع رفتیم که چرا سینماگران و نویسندههای ایرانی به اقتباس در سینما روی خوش نشان نمیدهند.
فاصله بین نویسندگان و فیلمسازان
علیرضا رئیسیان، فیلمساز و کارگردان سینما که فیلم «چهل سالگی» را با نگاهی به رمانی با همین نام از ناهید طباطبایی ساخته درباره اقتباس سینما از ادبیات گفت: ادبیات ما به دو بخش تقسیم میشود: ادبیات کلاسیک و ادبیات مدرن. ادبیات کلاسیک ما بیشتر مبنای شعر دارد و ادبیات مدرن و معاصر شامل رمان و داستان است. ادبیات کلاسیک و قدیم ما چون بر مبنای شعر است و شعر بر تخیل استوار است کمتر میشود جنبههای داستانی را در آنها پیدا کرد. خود من وقتی میخواهم از شعر در آثارم اقتباس کنم برایم مشکل است، چون پرداخت دراماتیک آنها پیچیدگیهایی دارد. مضاف بر اینکه هدف شاعر در زمان سرودن آن شعر قصهگویی نبوده، بلکه او شعر را دستمایهای برای بیان پیامش قرار داده است.
کارگردان «دوران عاشقی»، «پرونده هاوانا» و«ایستگاه متروک» افزود: از آن طرف جنبه تصویرسازی در ادبیات جدید و داستاننویسی 50- 40 سال اخیر خیلی کمرنگ شده و همین یکی از دلایل عدم پیشرفت داستاننویسی در ایران است. از دلایل دیگر عدمپیشرفت در داستاننویسی میتوان به فاصله عمیقی که بین نویسندگان و فیلمسازان وجود دارد و عدمدرک حمایتی مسئولان از جریان اقتباس اشاره کرد. به عنوان مثال خود من طرح سناریویی را براساس یکی از داستانهای عطار به یکی از سازمانهای مرتبط ارائه دادم که گفتند این داستان به لحاظ مضمونی قابل قبول نیست! در این شرایط به کسی که عطار را رد میکند چه میتوان گفت؟! به همین دلیل از پایه باید در نوع نگاه فیلمسازان و ارتباطشان با ادبیات، در نگاه نویسندگان کنونی در جهت ارتقای سطح تصویرسازی در آثارشان، در نگرش مسئولان نسبت به مضمون آثار بزرگان و... تغییر ایجاد کرد.
سرقت زیرپوستی سینما از ادبیات
مصطفی جمشیدی، کارشناس فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی و نویسنده آثاری چون بوفاری 4، بیداری، گزارش وقایع نخل، معبر به آخرالزمان، شنیدن آوازهای مغولی، خود نوشت و... گفت: در سالهای اخیر رسانه سینما به لحاظ تکنولوژی قویتر و فراگیرتر از ادبیات شده است. زمانی بود که سینما به ادبیات گردن میگذاشت، اما اکنون سینما نسبت به ادبیات احساس بینیازی میکند، چون خواهانش بیشتر و عنصر سهلالوصولتری است. به عنوان مثال مخاطب میتواند در عرض دو ساعت یک رمان طویل را در مدیوم سینما ببیند. بنابراین همانطور که گفتم سینمای امروز خودش را بینیاز از ادبیات میداند. البته در ایران جریان به این صورت است و خارج از ایران به دلیل حق کپیرایت و باقی مسائلی که وجود دارد، سینما همچنان وامدار ادبیات است. وی افزود: در ایران البته نوعی اقتباس پنهان وجود دارد، به این معنا که سینماگران از ترکیب رمانهایی که میخوانند فیلم میسازند، به همین دلیل مبلغی نیز به نویسنده نمیپردازند! به نظرم مدیوم سینما در ایران قدرتمند و سرکش شده و از آثار ادبی به طرق نادرست و زیرپوستی سرقت میکند. متاسفانه سیستم نظارتی درستی در زمینه اقتباس در ایران حاکم نیست و هیچ کدام از سازمانهای ذیربط سینمایی هم مسئولیت این امور را گردن نمیگیرند.
ادبیات امروز برای سینما مناسب نیست
علیرضا محمودی ایرانمهر، منتقد، داستاننویس و فیلمنامهنویسی است که تاکنون جشنوارههای ادبی زیادی را داوری کرده است. او درباره چرایی کمرنگ شدن اقتباس سینما از ادبیات گفت: ادبیات فارسی مدرن یکی از دلایلی است که امکان اقتباس از این آثار را دشوار میکند. به این دلیل که عموما ادبیات ما ادبیاتی ذهنی است که به اتفاقات درونی وابسته است و این چندان برای اقتباس سینمایی مناسب نیست. به عبارت دیگر در خیلی از رمانها و داستانهای کوتاه مواد کمی برای اقتباس سینمایی وجود دارد که اصطلاحا به آن میگویند ادبیات نشسته؛ یعنی ادبیاتی که در آن تحرک و کنش زیادی وجود ندارد؛ بنابراین آثار کمی تولید میشود که قابلیت اقتباس سینمایی داشته باشند.
فیلمنامهنویس دلخون، آزادراه، دلداده و... درباره دلایل کمبود آثار ادبی که قابلیت اقتباس دارند، بیان کرد: از دلایل این موضوع میتوان به این نکته اشاره کرد که ادبیات ما به مقدار زیادی تحت تاثیر سابقه شاعرانه ادبیات فارسی است که نگاهی تغزلی و درونگرا دارد. این نگاه تغزلی و درونگرا البته برای شاخه کوچکی از سینما مناسب است. درصورتی که خوراک اصلی سینما حرکت، تحرک و کنش است و این چیزی است که ما متریال کمی از آن را در ادبیات معاصر داریم، اما از طرف دیگر سینمای معاصر ما هم دچار انواع بیماریهای مهلک است که اجازه بهرهبرداری درست از ظرفیتهای موجود در سینمای ایران را نمیدهد؛ یعنی شما هر عضوی (تهیهکننده، نویسنده، کارگردان و...) در خانواده بزرگ سینما باشید، امکان اینکه بتوانید بهرهبرداری کاملی از توانایی خودتان بکنید، تقریبا وجود ندارد. به عنوان مثال یک نویسنده باید ایده مناسبی به کارگردان ارائه بکند که اگر پسندید آن را بسازد، اما عملا اینطور نیست و نویسنده در پروسه خلاقانهای برای اینکه از تواناییاش بهرهبرداری کند، قرار نمیگیرد.