اصلاح‌طلبان از هم‌اکنون در حال برنامه‌ریزی و تئوری‌سازی برای انتخابات سال ۱۴۰۰ هستند...

سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

جریان اصلاحات برای انتخابات بعدی چه برنامه‌ای دارد؟

«فیض‌ا... عرب‌سرخی» از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب به تازگی در بخشی از مصاحبه تفصیلی خود با خبرگزاری ایلنا و در پاسخ به این سؤال که «جریان اصلاحات برای انتخابات بعدی چه برنامه‌ای دارد؟» گفته است:

«اصلاحات یک جریان سیاسی است که بخش اصلی جامعه را در برمی‌گیرد. تعدادی از افراد آن شناخته شده که حرفشان بیشتر شنیده می‌شود کسانی نیز کمتر شناخته شده هستند که طبیعتاً حرفشان کمتر دیده می‌شود. قطعاً این اشخاص تکاپو و تلاش می‌کنند که دیده شوند. سال ۱۴۰۰ مثل سال‌های ۹۶ و ۹۲ اصلاح‌طلبان نامزدی خواهند داشت و اگر هم اجازه ندادند قطعاً نامزدی خواهند یافت که از آن حمایت کنند. کما اینکه مشاهده کردیم در انتخابات مجلس ما از نامزدهای اصولگرای معتدل حمایت کردیم چون نامزدی نداشتیم.»

وی همچنین با اشاره به مجلس دهم می‌افزاید: به رغم اینکه مجلس دهم اکثریتش را فهرست امید تشکیل می‌دهد اما می‌بینیم که یک مجلس اصلاح‌طلب نیست بلکه معتدل است آن هم به این دلیل است که اصلاح‌طلبان نامزدی نداشتند بنابراین تصمیم گرفتند از آدم‌های عاقل حمایت کنند، این نشانه فهم سیاسی ما می‌تواند باشد که کنار نکشیدیم تا تندروها وارد مجلس شوند. نتیجه‌اش هم انتخاب هیات رییسه برای دوره دوم بود. آقای لاریجانی رقیب نداشت قطعاً آقای پزشکیان و مطهری رقیبان خود را داشتند اما مشاهده کردیم جریان اعتدال چگونه رفتار کرد.[۱]

*اصلاح‌طلبان از آنجا که در انتخابات گذشته نامزد رسمی نداشتند، از هفته‌های مانده به برگزاری انتخابات ۹۶، زمزمه‌های خود نسبت به انتخابات مجلس یازدهم در سال ۹۸ و انتخابات ریاست‌جمهوری دولت سیزدهم در سال ۱۴۰۰ را آغاز کردند.

در ایام پیشاانتخابات، عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور دولت اصلاحات طی اظهاراتی در کنگره حزب انجمن اصلاحات گفته بود: باید مسیری برویم که مسیر ۹۲ و ۹۴ را در ۹۶ ادامه دهیم و برای ۹۸ و ۱۴۰۰ برنامه‌ریزی کنیم. [۲]

قبل از او نیز حمیدرضا جلایی‌پور طی یک مصاحبه تأکید کرد: آقای جهانگیری در مناظره‌ها بسیار خوب ظاهر شد و اینکه اصلاح طلبان در سال ١٤٠٠ روی آقای جهانگیری حساب کنند، ایده بی ربطی نیست!»[۳]

دایره این صحبت‌ها در پساانتخابات نیز بسیط‌تر شد.

داریوش قنبری بر «رئیس‌جمهورساز شدن روحانی» تأکید کرد و ابراهیم اصغرزاده هم در یک مصاحبه با اشاره به انتخابات ۱۴۰۰ گفت: از حالا پیش‌بینی می‌کنیم اصلاح‌طلبان در ۱۴۰۰ در شرایطی می‌توانند موفق باشند و ثبات اجتماعی را حفظ کنند و اعتمادبنفس خود را بالا ببرند که دستاوردهای چهار سال دوم دولت روحانی برای مردم نتیجه ملموس به همراه داشته باشد. [۴]

بر مبنای این اظهارات و تحلیل‌ها، صحبت‌های عرب‌سرخی را نه‌تنها نبایستی از سر شتابزدگی ارزیابی کرد بلکه آنرا بایستی در راستای طرحی جریان‌محور دانست که قصد کرده از هم‌اکنون و برای ۲ و ۴ سال دیگر اقدام انتخاباتی داشته باشد.

بدیهیست که با توجه به این فرایند، جریان ارزشی و جبهه نیروهای انقلابی نیز بایستی برنامه‌ریزی‌های لازم را انجام داده و متناسب با رقیب، رفتارهای سیاسی و اجرایی خود را شکل‌بندی کند.

لازم به توضیح است که اصلاح‌طلبان طی ۱۶ سال گذشته در هیچ انتخاباتی نتوانسته‌اند برنده اکثریت باشند و پیروزی‌های آنها صرفا استانی و یا شهری بوده است. به این مسئله بایستی افزود که آنها از سال ۸۸ به این سو نیز در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری هرگز نامزد رسمی خود را نداشته‌اند و از آقای روحانی هم هرگز به عنوان نامزد رسمی و امضادار حمایت نکرده‌اند.

در همین حال آنالیز آنها بر این مبناست که بنا به شرایطی در سال ۱۴۰۰ خواهند توانست از مغناطیس فتنه ۸۸ خارج شده و نامزد رسمی را معرفی کنند.

***

طرح اصلاح‌طلبان برای گوشمالی قالیباف!

مرتضی الویری، شهردار سابق تهران و از منتخبان اصلاح‌طلب راه‌یافته به شورای شهر پنجم تهران، به تازگی در بخشی از یک مصاحبه با اشاره به چیزی به نام «تخلفات مطروحه در شهرداری تهران» گفته است:

من با گوشمالی متخلفان، مخالفتی ندارم. ‌ فساد نهادینه شدن اعتماد مردم را نسبت به حاکمیت نابود خواهد کرد. وقتی مردم برای پیشبرد کارهایشان مجبور باشند رشوه بدهند، اعتماد خود را به سیستم از دست می‌دهند. زمانی که پروژه‌ای صد میلیارد تومانی با ۵۰۰ میلیارد تومان به انجام می رسد، پولش از جیب مردم می‌رود. مردم مشتاق هستند روزی را ببینند که شهرداری شفاف، بدون ابهام و تخلف است و هر کس در جای خود قرار دارد. البته برخورد و محاکمه متخلفان بر عهده قوه قضائیه است و وظیفه ما ارائه گزارش است.

به گزارش ایلنا، او می‌افزاید: یکی از چالش‌های اصلی شهرداری نهادینه شدن فساد است. در حال حاضر گزارش‌های نگران کننده‌ای از فساد در عزل و نصب مدیران، فساد در مناقصه‌ها ومزایده‌ها، فساد در واگذاری‌ها و تغییر کاربری‌ها به گوش می‌رسد و همه این‌ها ایجاب می‌کند که برخوردی سیستماتیک برای جلوگیری از فساد در شهرداری تهران شکل بگیرد.[۵]

*همانطور که در شماره‌های قبلی وبلاگ مشرق توضیح داده شد، چهره‌های جریان سیاسی خاص، برنامه‌ریزی موسّعی را برای تخریب «محمدباقر قالیباف» و مدیریت جهادی‌اش تدارک دیده‌اند.

در انتهای این برنامه‌ها نیز قرار است که از دوران ۱۲ ساله شهرداری قالیباف، یک سیاه‌نمایی همه‌جانبه صورت گیرد و به سخن دیگر یک نوع احمدی‌نژادسازی (به لحاظ سیاه‌نمایی از عملکرد اجرایی دولت وی) از شهردار اصولگرای تهران در حافظه افکار عمومی ایجاد شود.

در این زمینه البته ترور شخصیت قالیباف و متهم کردن وی به مقولاتی مثل فساد، بی‌اخلاقی و... نیز در سطوح مختلف انجام خواهد شد کما اینکه اصلاح‌طلبان در حالی مدعی فساد در شهرداری تهران هستند که ادعای آنها در زمینه املاک نجومی هرگز مورد تأیید دستگاه‌های قضایی و امنیتی قرار نگرفت و هیچ سندی هم در این زمینه و سایر زمینه‌های مورد ادعا، اثبات نشد.

آنها همچنین در پساانتخابات نیز در حال کوبش قالیباف هستند و با اینکه او حتی در انتخابات شرکت هم نکرد اما او را در نزد مردم بعنوان «بازنده اصلی» انتخابات معرفی می‌کنند.

برخی معتقدند اصلاح‌طلبان، ترویج روحیه مدیریت جهادی در کشور و چشاندن طعم شیرین آن به ذائقه عمومی را شکسته شدن شیشه عمر خود تلقی می‌کنند و برای همین به مبارزه با آن برخاسته‌اند.

***

آقاجری: ذهن و زبان روشنفکران با دردهای مردم فاصله عمیق دارد

هاشم آقاجری، از استادان اصلاح‌طلب، به تازگی در یک سخنرانی که با موضوع بررسی ابعاد شخصیت مرحوم دکتر شریعتی و تفکر او برگزار شد، گفته است:

«امروز روشنفکری ما هیچ گروه یا طبقه یا قشری از جامعه را نمایندگی نمی کند. امروز در جامعه ما بخشی از نیروهای طبقه سنتی مذهبی را روحانیون نمایندگی می کنند که البته در این زمینه به تدریج متاسفانه مداحان جای آنها را می گیرند. بخشی از طبقه مذهبی سنتی نیز از حمایت بروکراسی نظامی و اقتدارگرایی نهادی بهره مند هستند. طبقه کارگر هم که اصلا نماینده ندارد، البته یک جریان افراطی سعی می کند به صورت کاذب خود را نماینده ایشان معرفی کند. در این میان طبقه متوسط خرده بورژوازی و طبقه متوسط مدرن که اساسا در شبکه های مجازی زندگی می کنند، ارتباط شان با روشنفکران قطع شده است «.

به گزارش اعتماد، او با بیان اینکه ذهن و زبان روشنفکران تک ساحتی شده و با دردهای مردم فاصله عمیق دارد، تصریح کرده است: این در حالی است که پیش از انقلاب روشنفکران می کوشیدند این فاصله را پر کنند و یکی از راه ها کار و همزیستی و همدردی با مردم بود. امروز روشنفکران ما مثل انسان تک ساحتی مارکوزه یا انسان تقلیل یافته رنه گنون تا حدودی به متخصص بدل شده اند. در حالی که ما هنوز به روشنفکر عمومی نیاز داریم، زیرا مسائل ما در هم تافته است و جزء را بدون توجه به کل نمی توان حل کرد. شریعتی می گفت روشنفکری ادامه رسالت پیامبری است و روشنفکر کسی است که آگاه و خودآگاه است و این خودآگاهی او را دچار تعارض کرده و موضع انتقادی یافته و احساس تعهد می کند به سرنوشت جامعه حساس باشد و می کوشد از طریق آگاهی روح و عقل مردم را بیدار کند. [۶]

*هاشم آقاجری یکی از چهره‌های جنجالی اصلاح‌طلبان است که در ایام دولت اصلاحات حواشی بسیاری را ایجاد کرد.

اگرچه اظهارات آقاجری در زمینه بی نماینده بودن کارگران و غیره نمی توانند صحیح باشند، با اینهمه ولی صحبت‌های او درباره تک‌ساحتی شدن روشنفکری نوین در ایران و فاصله‌یابی انتلکتوال‌ها (روشنفکران) با مردم صحبت‌های درستی هستند.

انشقاق و گسلی که نشانه‌های بارز آن در پایان دولت اصلاحات به چشم دیده می‌شد و در فتنه سال ۸۸ نیز تجلی تامّ و تمامی یافت.

به این معنی که مردم فهمیدند و به عینه هم دیدند که چیزی به نام روشنفکری اصلاح‌طلبانه(به معنای ساحت مانور جریان چپ) اگر جای روشنفکری متعهدانه مذهبی را بگیرد، دست آخر نه تنها به له شدن مردم زیر چرخ‌های توسعه می‌اندیشد بلکه پنجه به رأی مردم هم می‌کشد و فکر او در واقع اسلحه‌ای خواهد شد در دست معارضین سیاسی.

بالاشهری شدن، دل در گرو غرب داشتن، احساس انزجار یافتن از توده مردم، معارضه سیاسی با نظام اسلامی و روی خوش نشان ندادن به مبانی دینی از دیگر خصائل روشنفکری اصلاح‌طلبانه در عهد جدید خویش است که همانطور که آقاجری نیز اشاره دارد، در بارزترین جلوه وجودی خود، با دردهای مردم فاصله عمیقی را ایجاد کرده است و به سخن دیگر به درد مردم نمی‌خورد.

در ادامه به یکی از سخنرانی‌های کمتر اشاره شده رهبر معظم انقلاب درباره روشنفکران غیر متعهد و روشنفکری مذهبی اشاره می‌کنیم.

این سخنرانی در سال ۵۸ و در دانشگاه اهواز ایراد شده و منبع آن نیز نشریه شماره یک حزب جمهوری اسلامی، منتشره در سال ۵۸ است.

معظم‌له در این رابطه می‌فرمایند:

«... حوادث در آن روزها(دوران ستمشاهی) ساعت به ساعت بود، نه روز به روز. هر ساعت یک حادثه بود. هر ساعت یک انگیزه بود. یک تکلیف بود. وقت اینکه کسانی بنشینند ۱۰ ساعت، ۱۵ ساعت، ۲۰ ساعت یک مسئله را تمام کنند، باقی نمی‌ماند. نگاه نکنید به آن روشنفکر حرفه‌ای غیر متعهد که هیچ کار ندارد، می نشیند پشت میز کارش روزی چند ساعت بیانیه و مقاله و جزوه می‌نویسد.

آنها حسابشان جداست. همانطوری که صبح گفتم روشنفکران حرفه‌ای در طول این مدت مبارزات مردمی؛ مأیوس کننده‌ترین گروه‌ها بودند. این فریادی بود که مرحوم آل احمد بارها می‌کشید. هر وقت این مرد را دیدیم، همانطور که در کتاب‌هایش هم منعکس است، فریاد و فغان و خروشش از روشنفکران حرفه ای بلند بود.

یادم نمی رود سال ۴۷ در مشهد. آخرین سال زندگی آل احمد جلسه‌ی بسیار دوستانه ی پُر سودی داشتیم. و برادران همگام و همفکر ما در مشهد جمع بودند و بحث های زیادی می رفت.

خیلی از چهره‌هایی که از مشهدی ها می‌شناسید در آن جلسه حضور داشتند. آل احمد می گفت: از بعد از مشروطیت تا امروز یعنی تا سال ۴۷، روشنفکران ما سه کتاب خوب ترجمه نکرده و ننوشته اند. این حرف او بود.

در زمان خود ما و در طول این دوران مبارزه، روشنفکرها بعد از آنکه جلسه شان را میرفتند، باشگاهشان را می رفتند، مهمانیشان را می رفتند، بورس تحصیلیشان و یا تحقیقی شان را از دولت شاهنشاهی می گرفتند و می رفتند و برمی گشتند، کارهای روزمره شان را انجام می دادند. در اداره یا مؤسسه ای کارشان را می کردند، سینما و گردش و تفریح عصرشان را می رفتند و خلاصه بعد از آنکه همه ی کارهای واجب و مستحب زندگی را انجام می دادند، دو، سه ساعتی هم می نشستند پشت میز کارشان آقا وار، تمیز، بی دغدغه پای کولر یا بخاری قلم می زدند.

این خیلی کار آسانی بود. این غیر از آن روشنفکر مذهبی و یا بخصوص روشنفکر روحانی است که با مردم و در میان مردم است و توی برج عاج نیست.
روشنفکر یعنی آن کسی که آن چیزهایی را می بیند که مردم نمی بینند، کسی که از سطح بالاتری دارد نگاه می کند، مشرف بر مسائل است. جهت گیری ها را می بیند. دشمن ها را می بیند. دشمنی را می شناسد.

او وظیفه دارد که زودتر از هرکس دیگر فریاد بزند. خروش برآورد. مردم را بسیج بکند و خانه ای را که دشمن در آن سنگر گرفته تصرف کند. و دزدها را بیرون بریزد؛ اما نمی کند. او مشغله ها و گرفتاری ها، دردها و انگیزه های دیگر دارد.

روشنفکر حرفه ای ما تا نیمه ی شب در باشگاه، در کلوپ، در کافه گذرانیده، قهوه اش را خورده، شور علی‌اف و سمفونی پنجم بتهوون را گوش کرده، درباره ی مسائل آفریقا و آمریکای لاتین گپ فراوانی زده و حالا با وجدان آسوده! آمده خانه و می خواهد بخوابد. او وقت آمدن به داخل صحنه را ندارد.

اگر در کوچه و در میان مردم و از سوی خود مردم سر و صدایی نبود، او اکنون در بستر راحت لمیده بود و حالا هم که غوغای مردم خواب او را برآشفته، انگیزه ی او فقط او را تا روی ایوان می آورد و روی صندلی می نشاند. مردم فقط او را می بینند اما حضور او را در میان خود حس نمی کنند. این است روشنفکر حرفه ای.

اما روشنفکر مذهبی درست عکس این است. نمونه اش دکتر شریعتی. یا روشنفکر روحانی. نمونه اش روحانیون مترقی و مبارزی که در طول این سال ها شما در همه جای این مملکت دیده اید. او در میان مردم است. با صدها گونه خواسته و توقع مردم روبرو است. برای او با مردم و در میان آنها بودن خودش کاری، و کار مهمی است

پس وقت آن را که از سَر صبر و حوصله به قلم زدن بپردازد، ندارد.

هزار مسئله برایش مطرح است. هزار درد، هزار سئوال، هزار نیاز در برابرش قرار می گیرد. مشغله های نقد، او را از پرداختن به طرح های دراز مدت و غیر نقد باز می دارد. این از جهتی خسارت است و در این شک نیست. اما خسارت اجتناب ناپذیری است... »[۷]

***

1_ http://khabarfarsi.com/u/40300190

2_ http://www.mashreghnews.ir/news/719760

3_ http://www.mashreghnews.ir/news/719760

4_ http://www.mashreghnews.ir/news/735986

5_ http://akharinkhabar.ir/politics/3546913

6_ http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3579336

7_ http://www.jahannews.com/analysis/175160

برچسب‌ها