به گزارش مشرق، «پیرمحمد ملازهی» در یادداشت روزنامه «خراسان» نوشت:
تحولات افغانستان از یکطرف در مسیر تشدید تنش بین دولت وحدت ملی و طالبان و از طرف دیگر گسترش شکاف و اختلافات در بین جناحهای سیاسی حاکم در ساختار قدرت حرکت میکند. انفجار یک خودروی بمبگذاری شده توسط طالبان در کابل که دیروز در نزدیکی منزل محمد محقق معاون دوم ریاست اجراییه اتفاق افتاد به قیمت جان ۳۵ نفر تمام شد.
این دهمین حمله در کابل در سال جاری بود. همزمان،ادارات دولتی در دو شهرستان ولایتهای «غور» و «فاریاب» به دست نیروهای طالبان افتاده است.چند روزپیش هم «عبدور رحمان» پسر ۲۳ساله «هبتا... آخوندزاده»، سرکرده طالبان در هلمند افغانستان حمله ای انتحاری انجام داد که در نوع خود بی سابقه بود وتحول بزرگی در معادلات به شمار می رود ،چرا که تاکنون فردی از نزدیکان سران طالبان حمله انتحاری انجام نداده بود اما وقتی هبت ا... فرزندش را برای حمله انتحاری روانه می کند بدین معناست که طالبان تمام پل ها را پشت سر خود خراب کرده است.
واقعیت این است که طالبان را نمی شود در معادلات افغانستان نادیده گرفت.طالبان، توانسته خود را بازسازی و احیا کند و از همین رو نیرویش چند برابر شده است و با دریافت سلاح و کمک های تجهیزاتی و حمایت های سیاسی – اقتصادی از حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای خود، در مجموع در شرایطی قرار دارد که از ۳۴ ولایت افغانستان توانسته است در ۲۴ ولایت حضور موثر خود را تثبیت کند و در بستر این شرایط متاسفانه باید گفت که طالبان امروز در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد خاک افغانستان را در اشغال خود دارد و تنها در شهرهای مهم و راهبردی حضور خود را نتوانسته پررنگ کند.ازطرفی دقیق نیست که بگوییم توافق صلح در افغانستان که با پذیرش آن توسط حکمتیار انجام شده است،طالبان هم به روند صلح بپیوندد.
حداقل حملات رو به گسترده طالبان چنین تصمیمی را نشان نمی دهد.افزون براین،حملات گسترده طالبان دلایل مختلفی دارد که یکی از آن دلایل شکاف جدی درون دولت وحدت ملی افغانستان است. قرار بود که لویی جرگه برگزار واصلاحاتی در آن صورت بگیرد ، شورای اجرایی تبدیل به نخست وزیری شود و عبدا... عبدا... به سمت نخست وزیری ارتقا یابد و قدرت از حالت متمرکز در دست رئیس جمهوری خارج شود و در واقع نوعی توزیع قدرت صورت بگیرد اما هیچ کدام از این ها عملیاتی نشد و اکنون هم اختلاف نظر در دولت وحدت ملی افغانستان خیلی بالا گرفته است و خود همین اختلاف نظر باعث تقویت طالبان و ناامیدی بسیاری از نیروهای امنیتی افغانستان شده است.
از سوی دیگر،طالبان که بهشدت تحت تأثیر سیاستهای پاکستان قرار دارد از این که فشار آمریکا بر پاکستان سبب شود تا تحتفشار پاکستان طالبان مجبور به رفتن راهی بشود که حکمتیار رفته است نگران است از این رو به نظر می رسد که طالبان به خاطر نشان دادن حضور خود در صحنه دست به حملههای گسترده تری بزند وجنگ را تشدید کند.
افغانستان پایگاه اصلی داعش پس از سوریه
در این میان البته موضوع داعش در افغانستان و نقش پاکستان در این مسئله جای تامل بسیار دارد. داعش دارای ایدئولوژی افراطی است که بهغیراز خود، هیچ نیروی دیگری را بهعنوان مسلمان قبول ندارد. انحصارگری در ایدئولوژی که داعش گرفتار آن است، فقط یک گروه و نیروهای خاصی را به خود جذب میکند. در پاکستان و افغانستان، هستند گروههایی که با این تفکر افراطی و رادیکال رشد کردهاند.
بنابراین، زمینههایی برای نفوذ داعش هم در پاکستان و هم در افغانستان وجود دارد.اکنون نیزداعش در منطقه خاورمیانه به دلایل متفاوتی دچار مشکل شده و نقش این گروه تکفیری از نظر غرب و آمریکا در منطقه خاورمیانه تمام شده است. پایگاه اصلی داعش بعد از شکست در سوریه و عراق، افغانستان خواهد بود و داعش در سه منطقه افغانستان مستقر خواهد شد و این البته با طراحی غرب است که داعش در مناطق استراتژیک افغانستان مستقر شود و امکان دارد که پاکستان نیز در حمایت از داعش در افغانستان پیش قدم شود چرا که پاکستان این پیشینه را دارد که از گروههای تندرو در جهت تامین منافع بلند مدت خود به عنوان یک ابزار استفاده کند.
عربستان سعودی نیز برای نفوذ خود در منطقه و اردن، امارات و ترکیه در مرحله بعدی میتوانند حمایت کننده داعش باشند و در جنگهای گذشته هم این کشورها نشان دادند که از داعش حمایت کردهاند. اکثریت نیروهای داعش از افغانستان و آسیای مرکزی هستند که از طریق ترکیه به داعش پیوستهاند و هماکنون دوباره از همین مسیر داعش به افغانستان و آسیای مرکزی منتقل خواهد شد.
استراتژی تهاجمی ترامپ برای افغانستان
سطح دیگر رقابت در ارتباط با افغانستان، بینالمللی است. استراتژی که آمریکایی ها در زمان اوبامادر افغانستان اتخاذ کردند در حال حاضر قابل توجه تیمی که با ترامپ کار می کنند، نیست. وزیر دفاع و سایر مقامات امنیتی آمریکا این خط فکری را دیگر قبول ندارند.اوباما معتقد بود که به تدریج باید شرایطی فراهم شود تا مسئولیت امنیت افغانستان به نیروهای امنیتی دولت کابل سپرده شود و آمریکایی ها صرفا تعداد محدودی از نیروهای خود را برای آموزش در این کشور نگه دارند و در جنگ با مخالفان دولت افغانستان نیز هیچ گونه دخالتی نداشته باشند.
اما تیمی که با ترامپ همراه است معتقد است که این استراتژی باید تغییر کند و یک استراتژی جدیدی را طراحی کردند و مشغول فراهم کردن زمینه برای عملی ساختن آن هستند، محور استراتژی جدید افزایش نیرو در افغانستان است و همچنین اجازه دادن به این نیروها که به طور مستقیم در جنگ شرکت کنند. این تغییر بسیار عمده ای است که بحث های زیادی را نیز مطرح کرده است و حتی در داخل خود آمریکا نیز این بحث مطرح است که اگر آمریکایی ها این استراتژی را در افغانستان پیاده کنند و از دیگر سو روس ها از طالبان در افغانستان حمایت کنند، آیا شرایطی مثل جنگ ویتنام پیش نخواهد آمد؟ این بحث ها و نگرانی ها به صورت خیلی جدی در داخل آمریکا وجود دارد ولی باید گفت که تیمی که اکنون در دولت ترامپ در رابطه با استراتژی افغانستان تصمیم می گیرد، اهداف خود را پیش خواهد برد و نیروهای آمریکایی در افغانستان را نیز افزایش خواهد داد.
ما حتی شاهد آن بودیم که ترامپ در اجلاس بروکسل نیز کشورهای عضو ناتو را تحت فشار قرار داد و به زور از این کشورها خواست تا نظامیان بیشتری به افغانستان اعزام کنند. بنابراین با این تفاسیر باید گفت که استراتژی جدید آمریکا در افغانستان نسبت به آنچه در گذشته بوده، تهاجمی تر خواهد بود.
در این میان البته نباید ناکارآمدی حضور ناتو و آمریکا در خصوص حوادث تروریستی اخیر و ناامنی های بی سایقه در این کشور را نادیده گرفت چرا که اساسا بهانه حضور این دو بازیگر فرامنطقه ای در خاک افغانستان مبارزه با تروریسم بود که متاسفانه تاکنون هیچ کار مثبتی را در این مورد انجام نداده و نه تنها هیچ اقدام مثبتی از سوی آنان صورت نپذیرفته که حتی وضعیت امنیتی به مراتب وخیم تر از سابق شده است.