کد خبر 764488
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۸

نظریه‌های مختلفی درباره رابطه بین تغییرات اجتماعی و اقتصادی و تغییرات فرهنگی ارائه شده است. برخی از این نظریات بر تغییرات فرهنگی و ارزشی در نتیجه فشارهای اقتصادی و سیاسی تاکید دارند.

به گزارش مشرق، موضوع فرهنگ و تغییرات فرهنگی به عنوان یکی از عمده‌ترین پدیده‌های جامعه جدید مورد توجه بسیاری از متفکران جامعه‌شناسی قرار گرفته است.


دراین رابطه، نظریه‌های مختلفی درباره رابطه بین تغییرات اجتماعی و اقتصادی و تغییرات فرهنگی ارائه شده است. برخی از این نظریات بر تغییرات فرهنگی و ارزشی در نتیجه فشارهای اقتصادی و سیاسی تاکید دارند. این نظریات پیش‌بینی می‌کنند که ارزش‌های سنتی کاهش پیدا می‌کنند و ارزش‌های مدرن جایگزین آنها می‌شوند. در مقابل، دسته دیگری از نظریات بر مقاومت ارزش‌های سنتی به رغم تغییرات سیاسی و اقتصادی تاکید می‌کنند و شرایط فرهنگی و ارزشی را مستقل از شرایط اقتصادی می‌دانند.


اینگلهارت یکی از جامعه شناسانی است که به طور همزمان به ماهیت تغییر فرهنگی، عوامل مؤثر بر آن و پیامدهای آن توجه کرده است. وی با طرح این مساله که در دهه‌های پس از جنگ دوم جهانی، تغییرات تکنولوژیکی و اجتماعی و اقتصادی موجب دگرگونی فرهنگی در جوامع پیشرفت صنعتی شده، درصدد برآمده تا با استفاده از داده‌های حاصل از پیمایش به بررسی ماهیت تغییرات فرهنگی بپردازد. وی دگرگونی فرهنگی را امری تدریجی و بازتاب دگرگونی در تجربه نسل‌های مختلف قلمداد می‌کند.


اینگلهارت چارچوب نظری خود را با دو فرضیه استوار می‌کند؛


 فرضیه کمیابی: اولویت‌های فرد بازتاب محیط اجتماعی- اقتصادی است؛ به نحوی که شخص بیشترین ارزش ذهنی را به آن چیزی می‌دهد که عرضه آن کم است.
 فرضیه اجتماعی شدن: ارزش‌های اصلی شخصی بازتاب اوضاع حاکم بر سال‌های قبل از بلوغ فرد است.


دو فرضیه اساسی فوق مجموعه به هم پیوسته‌ای از پیش بینی‌های مربوط به دگرگونی فرهنگی را پدید می‌آورند. در حالی‌که کمیابی به رابطه بین شکوفایی و امنیت اقتصادی و گسترش ارزش‌های فرامادی اشاره دارد، فرضیه اجتماعی شدن دگرگونی ارزشی- فرهنگی را از طریق فرایندی تدریجی می‌داند. در واقع فرضیه اجتماعی شدن فرضیه کمیابی را تکمیل می‌کند. موضوع دیگری که وی به آن اشاره می‌کند، ارزش‌های فرهنگی مادی/ فرامادی است. وی از این دوگانه به عنوان شاخصی برای سنجش تغییر فرهنگی جوامع مختلف در زمینه دین، سیاست و خانواده استفاده می‌کند. وی بیان می‌کند گسترش فرهنگ فرامادی و توجه به نیازهایی مثل خودشکوفایی، احترام و زیبایی تغییرات ملموسی در نگرش‌های دیگری چون دین، خانواده و جنسیت ایجاد می‌کند. در جامعه ایرانی، ارزش‌های فرامادی در حوزه خانواده روبه فزونی است.

موارد دیگری مثل افزایش سن ازدواج، کاهش فرزندآوری، کاهش نقش اقتدار مرد در خانواده و ... نیز از ویژگی‌های خانواده امروز ایرانی محسوب می‌شود که به دلیل نداشتن آمارهای مشخص، از اشاره به آنها دوری گزیدیم؛ اما همانطور که اینگلهارت اشاره کرده، رشد نوگرایی می‌تواند ارزش‌های فرامادی را افزایش دهد و منجر به تغییر فرهنگی شود. در رابطه با موضوع این نوشتار، می‌توان گفت که در حوزه ساختار خانواده شاهد تغییرات فرهنگی گسترده‌ای در سال‌های بعد از انقلاب هستیم.  این واقعیت که خانواده در چند دهه اخیر به ویژه در جوامع صنعتی و پیشرفته دارای نظام‏های سیاسی و اجتماعی اومانیستی شکل‏های متنوعی به خود گرفته است و حتی خانواده‏های متشکل از زوج‏های هم‏جنس(مرد یا زن)که به طور بنیادی با تصور قالبی مذکور تعارض دارند، پا به عرصه وجود نهاده‏اند، به روشنی مؤید آن است که هر گاه فشارهای اجتماعی و هنجاری بر خانواده-به مثابه کانون آرامش اجتماعی افراد-برداشته شود، بسیاری از انسان‏هاحتی به قیمت از دست دادن یکی از اساسی‏ترین و پایه‏ای‏ترین نیازهای انسانی، یعنی نیاز به تداوم نسل و نوع خود از طریق فرزندآوری، به قابلیت و توان موجود در نهاد خانواده برای تغییر و دگرگونی پاسخ مثبت می‏دهند.  

نکته در خور توجه دیگر آن است که علاوه بر تغییر در ساختار خانواده، کارکردها و اقتدار آن نیز متناسب با دگرگونی نظام‏های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع و همگام با حرکت جامعه به سوی نوسازی تغییر می‏یابد و این فرایندی است که همگام با حرکت از سوی کشاورزی به صنعت و از زندگی روستایی به زندگی شهری با سرعت بالنسبه زیادی که حدود دگرگونی را حتی در نسل‏های متوالی قابل مشاهده می‏سازد، محقق می‌شود. به نظر می‌رسد تحلیل اینگلهارت درباره رابطه ارزش‌های فرامادی و تغییرات فرهنگی در حوزه خانواده نیز قابل اجرا و معنادار است اما اینکه وی روند نوگرایی و تغییر ارزشی را به نوعی جبری می‌داند، تا حدودی قابل نقد است. زیرا در جامعه کنونی ایران با وجود تغییرات عمده در ساختار خانواده، همچنان صورت‌های سنتی تداوم خود را حفظ کرده‌اند.

منبع: صبح نو