به گزارش مشرق، پس از المپیک ۲۰۱۶، فدراسیون والیبال به دنبال مربی بود که در درجه اول بتواند دارای یک مدیریت قوی باشد، به گونهای که معضل بازیکنسالاری در تیم ملی که درباره آن بحثهای زیادی شده بود را ریشهکن کند. ضمن اینکه به دنبال جوانگرایی و تغییر نسل در این تیم هم باشد.
در آن زمان مربیان مختلفی برای هدایت تیم ملی ایران مطرح شدند که پس از یک پروسه نسبتا طولانی، ایگور کولاکوویچ مونتهنگرویی به عنوان سرمربی تیم ملی ایران انتخاب شد. انتخابی که موافقان و مخالفان زیادی داشت. اهالی والیبال انتظار داشتند کولاکوویچ در تیم ملی یک رنسانس ایجاد کند تا بازیکنان بیانگیزه جای خود را به جوانترها بدهند، اما این مربی در لیگ جهانی به اندازهای محتاط بود که در همه مسابقات از تعداد محدودی از بازیکنان استفاده کرد.
کولاکوویچ در همان ابتدا برای این که نشان دهد به دنبال مدیریت در تیم ملی یا همان مقابله با بازیکن سالاری است قانونی را وضع کرد مبنی بر اینکه هیچ کدام از بازیکنان حق ندارند در طول زمان تمرین صحبت کنند و حتی اجازه سلام و احوالپرسی با سایر افراد را هم از آنها گرفت، اما هر چه از زمان حضور کولاکوویچ در ایران گذشت مشخص شد این اولتیماتیوم او قابلیت اجرایی ندارد. با این حال موافقان کولاکوویچ بر این عقیدهاند اخراج عادل غلامی از تیم ملی، یکی از مواردی بود که نشان میدهد این مربی در مقابله با بازیکن سالاری به اصول خودش پایبند بوده است، اما سوال اینجاست اگر آن روز که غلامی اخراج شد خبرنگاران در سالن حضور نداشتند آیا این بازیکن باز هم از تیم ملی کنار گذاشته میشد؟
درباره جوانگرایی در تیم ملی والیبال که یکی از مهمترین اهداف فدراسیون والیبال در جذب کولاکوویچ محسوب میشد هم ابهامات زیادی وجود دارد. تیم ملی در مسابقات انتخابی مسابقات جهانی با بازیکنانی به میدان رفت که میانگین سنی آنها بالاتر از ۲۷ سال بود. نکته جالبتر این که کولاکوویچ به بازیکنان ذخیره تیم ملی کمترین اعتقاد را دارد. حتی در بازیهای آسانی مثل بازی با قزاقستان یا بازی با کره جنوبی، کولاکوویچ به ندرت از بازیکنان ذخیره استفاده کرد. او خودش اعتراف کرد که بیشتر از هر چیزی به دنبال نتیجه گرایی است، پس با این اظهارنظر نباید هیچ امیدی به حضور یک تیم ملی متحول شده در المپیک ۲۰۲۰ داشت.
دلیل این که کولاکوویچ تا به این اندازه به دنبال نتیجهگرایی است را مسئولان فدراسیون والیبال باید پاسخگو باشند، هر چند وقتی او سرنوشت مربیانی همچون لوزانو و کواچ را دید ترجیح داد تغییر نسل در تیم ملی را آخرین اولویت خودش قرار دهد.
باید دید در نهایت تیم ملی والیبال میتواند موفقیتهای قبلی خود را تکرار کند یا خیر، موفقیتهایی که بسیار از مردم منتظر تکرار ان هستند، اما با توجه به وضعیت فعلی بعید به نظر میرسد این اتفاق رخ دهد. آن هم در شرایطی که فدراسیون والیبال مدتهاست به صورت سرپرست اداره میشود. شاید اگر داورزنی تمام حواسش معطوف به فدراسیون والیبال بود، تیم ملی هم در شرایط بهتری قرار میگرفت. آنچه مسلم است داورزنی میتوانست زودتر از اینها نسبت به برگزاری انتخابات فدراسیون والیبال اقدام کند، نه اینکه ابتدا منتطر تعیین تکلیف وزارت ورزش باشد تا تلکیف خودش برای حضور یا عدم حضور در انتخابات فدراسیون والیبال مشخص شود.