مردم با دغدغه بیشتری می‌خواهند بدانند مدیری که در 12سال گذشته، در سمت شهردار تهران شبانه روز با آنها بوده و با مدیریت جهادی پایتخت کشور را متحول کرده، از این پس به چه کاری مشغول خواهد شد؟

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌   

********

زمان تغییردریمن نزدیک شده است

سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
یمن در آستانه یک تحول مهم سیاسی و امنیتی قرار دارد، اختلافات امارات و عربستان از یک طرف و اختلافات حزب «الاصلاح و التنمیه» با عربستان و امارات از سوی دیگر از تحولی مهم خبر می‌دهند. بر این اساس «حزب مؤتمر» به رهبری علی‌عبدالله صالح تلاش می‌کند تا موقعیت سیاسی خانواده و حزب خود را ارتقاء ببخشد.

تظاهرات همزمان دیروز هواداران انصار در صنعا و اجتماع هواداران مؤتمر در میدان «سبعین» براین اساس صورت گرفته است. در خصوص این روند گفتنی‌هایی وجود دارد:
1- نزدیک به 30 ماه از آغاز جنگ رژیم سعودی که با پیوستن امارات به آن، نام «ائتلاف عربی- اسلامی» یافت، می‌گذرد و در این میان ریاض و ابوظبی تنها توانسته‌اند بر بخش‌هایی از جنوب یمن که از ابتدا هم انصارالله در آن نفوذ چندانی نداشت مسلط شوند و بخش اعظم مناطق تاریخی موسوم به «یمن شمالی» کماکان در سیطره انصارالله و مؤتلفین آن می‌باشد که شامل سواحل حساس دریای سرخ نیز می‌شود.

این در حالی است که عربستان عملاً از سوی سازمان ملل، کشورهای غربی، دولت‌های عربی و بسیاری از دولت‌های اسلامی برای، هر اقدامی که علیه مردم یمن لازم می‌داند، چک سفید امضا گرفته است. با این وصف باقی ماندن مناطق شمالی در دستان قدرتمند انصارالله یک رویداد سخت برای مقامات ریاض و ابوظبی و مؤتلفین آنان به حساب می‌آید.

محمد بن سلمان که گمان می‌کرد خویشتنداری ملک عبدالله از درگیر شدن با گروهی که او هنوز آن‌ها را «حوثی‌ها» می‌خواند، از سر ترس و نداشتن جمع‌بندی درست از میزان توانایی واقعی انصار و زیدی‌های یمن بوده است، جنگ پرشدت علیه یمن را در مقام وزیر دفاع آغاز کرد ولی در عمل نتوانست آنگونه که پیش‌بینی می‌کرد از آن خلاصی یابد. 30 ماه جنگ برای کشوری که پیش از این جنگی ندیده و در هیچ جنگی حضور فیزیکی و مستقیم نداشته است، زمان کمی نیست.


۲- طولانی شدن جنگ دو مؤتلف اصلی داخلی و خارجی عربستان را نیز در شرایط خاصی قرار داد، امارات با درک ناتوانی فرمانده ارتش سعودی در مدیریت جنگ لااقل از 15 ماه گذشته راه خود را جدا کرد و با تلاش زیاد توانست بر بخش‌های حساسی از دو استان جنوبی «حضرموت» و «شبعا» سیطره پیدا کند که البته کمی بعد معلوم شد میان فرمانده ارتش امارات و سران «انصارالشریعه» - نام القاعده در یمن- که پیش از این مناطق یاد شده را در اختیار داشتند توافق صورت گرفته است. امارات اخیراً یک طرح سیاسی هم دنبال کرد که با دولت سعودی در این خصوص گفتگویی نکرده بود. ظاهر طرح امارات بازسازی رژیم علی‌عبدالله صالح و حاکمیت حزب مؤتمر برای پایان دادن به بحران سیاسی و امنیتی یمن بود.

براین اساس حدود یک سال پیش جانشین حاکم امارات- محمد بن زاید- احمد علی عبدالله صالح- پسر رئیس‌جمهور اسبق- را به ابوظبی دعوت کرد و آمادگی خود را برای پذیرش ریاست جمهوری و تشکیل دولتی به رهبری او اعلام نمود.


امارات تحولات یمن را اینگونه جمعبندی کرده بود، بحران یمن راه حل نظامی ندارد، انصارالله را نمی‌توان نادیده گرفت، امکان پذیرش منصورهادی و دولت منصوب او در یمن وجود ندارد، ریاست جمهوری احمد علی صالح از سوی قبایل یمنی پذیرفته می‌شود، با به قدرت رسیدن احمد علی می‌توان در یک فرایند سیاسی- امنیتی انصارالله را ابتدا خلع سلاح و سپس از صحنه سیاسی نیز حذف نمود، چون عربستان برای یمن راه حل ندارد به راه حل امارات تن می‌دهد و دست‌آخر اینکه سازمان ملل مخالفتی با بازسازی قدرت سابق یمن ندارد و حکومت «صالح جوان» را می‌پذیرد اما در هفته‌های اخیر اتفاقاتی روی داد که از نادرستی بسیاری از گزاره‌های جمعبندی امارات حکایت دارد.


3- علی‌عبدالله صالح که از همان دقایق اولیه کنار گذاشته شدن توسط شورای همکاری خلیج فارس در 2012 و در قالب طرح موسوم به «مبادره خلیجی»- یا برنامه شورای همکاری خلیج فارس برای اداره یمن- آهنگ بازگشت به قدرت داشت، شکست طرح مبارزه و عدم موفقیت منصور هادی و دولت منصوب او را دنبال می‌کرد و از آنجا که برای رسیدن به این هدف هیچ راهی جز نزدیک شدن به قدرتمندترین جریان عینی مخالف عربستان وجود نداشت؛ به انصارالله نزدیک شد و از آنجا که انصار درگیر جنگی سنگین بود و خود در استانهای بسیاری گسترش تشکیلاتی نداشت به درخواست صالح و مؤتمر پاسخ مثبت داد و آنان را به عنوان «متحد سیاسی» خود پذیرفت.

این نکته را هم در نظر داشته باشید که انصارالله علیرغم آنکه در فاصله سال‌های 1382 تا 1388 شش بار از سوی ارتش تحت رهبری صالح مورد حمله قرار گرفته بود اما در انقلاب اول یمن- در سال 2011 - مشارکت چندانی نداشت و در واقع نمی‌توانست به گردانندگان اعتراضات سال 2011 اعتماد کند اما در انقلاب دوم که به «ثوره جرعه» موسوم گردید، رهبری اعتراضات را برای اصلاح روند یمن در دست داشت و برخلاف انقلاب اول موفق هم شد، هر چند به زودی از سوی رژیم سعودی مورد حمله نظامی قرار گرفت.


رفت و آمد صالح و پسرش به امارات که چند بار در خلال یک سال گذشته صورت گرفت، آرام آرام لحن او و حزبش را نسبت به انصارالله تغییر داد و این تغییر برای آن بود که از سوی مخالفان انصارالله «مطلوب» تلقی شود اما در عین حال هم امارات و هم خود صالح درباره اندازه و قیمت «مؤتمر» دچار سوء تفاهم بوده‌اند امارات صالح و مؤتمر را از یک سو به دلیل حدود 35 سال حکومت دارای سطح قابل توجهی از مقبولیت مردمی به حساب می‌آورد و از سوی دیگر نقش آن را در اداره جنگ یمن علیه رژیم سعودی برجسته تلقی می‌نمود و حال آنکه نه این بود و نه آن.


علی عبدالله صالح و مؤتمر در طول این حدود 30 ماه - تقریباً- هیچ نقشی در بخش نظامی و امنیتی یمن نداشته‌اند و دقیقاً از همین روی مورد انتقاد رهبران انصارالله نیز می‌باشند کمااینکه در توافق سال 2015 میان نمایندگان صالح و عبدالملک، رئیس‌جمهور سابق یمن پذیرفته بود که هزینه امور اجتماعی و از جمله پرداخت حقوق مأمورین دولت و رزمندگان را بر عهده بگیرد و این در حالی است که او در عمل از آن شانه خالی کرده است. بنابراین، دو بخش از گزاره که انصار بدون صالح نمی‌تواند بجنگد و به ریاست جمهوری فرزند آن تن خواهد داد، اشتباه به حساب می‌آید.

البته انصارالله همانطور که در پیام روز پنجشنبه «صالح العماد» رئیس شورای عالی سیاسی یمن و نیز در بیانیه چهارشنبه «محمد علی الحوثی» رئیس کمیته عالی انقلاب یمن  آمد، از هرگونه تنش با مؤتمر اجتناب و کماکان می‌خواهد با این حزب کار کند ولی این هرگز به معنای آن نیست که انصارالله در فشار زمین و زمان قرار داشته و راه حل دیگری ندارد.


4- حزب نسبتاً قدرتمند «اصلاح والتنمیه» یمن که در زمان حکومت حزب مؤتمر مهمترین شریک آن محسوب می‌شد در پی سیاست‌های ضد اخوانی توأمان سعودی و امارات فاصله معناداری از این دو کشور پیدا کرده است. این حزب  پس از تحریم قطر از سوی ائتلاف عربی ‌با محوریت ریاض و ابوظبی که یکی از مهمترین دلیل آن پناه دادن قطر به اخوانی‌ها و رهبران حماس بود، دچار مشکل شد و علامت‌هایی بروز داد که حاضر است با طرف‌های جدیدی در پرونده یمن کار کند، حزب‌اصلاح هم‌اینک تا حد بسیار زیادی بر دو استان حساس یمن شامل «تعز» و «مأرب» سیطره دارد و این سیطره را پس از جنگی دو ساله به دست آورده است.

روابط حزب‌اصلاح از حدود دو سال پیش‌ با فرماندهی نظامی امارات قطع بود و از حدود چهار ماه پیش با فرماندهی نظامی سعودی نیز دچار مشکل گردید.

از آنجا که تعز بر باب‌المندب اشراف کامل دارد و نیز از آنجا که مأرب تأمین کننده اصلی آب و برق یمن محسوب می‌شود، اصلاح هم‌اینک یک عنصر تعیین کننده در پرونده امنیتی و سیاسی یمن به حساب می‌آید. از نظر سابقه سیاسی این حزب در زمان حکومت صالح و در جریان جنگ‌های 82 تا 88 ارتش علیه حوثی‌ها، مخالف جنگ به حساب می‌آمد متقابلاً در جریان تغییرات سیاسی ناشی از انقلاب جرعه، انصارالله از حزب اصلاح خواست به عنوان یک شریک در روند تحولات حضور داشته باشد که این حزب نپذیرفت. شرایط جدید طبعاً جمع‌بندی‌های جدیدی را در دو سوی ماجرا پدید آورده است و از این رو می‌توان آینده‌ای متفاوت را ملاحظه کرد.


5- دولت سعودی که از تلاش یک طرفه امارات برای جایگزین کردن احمد علی صالح به جای منصور هادی ناراضی است، چندی پیش از طریق نماینده دبیر کل سازمان ملل- ولد شیخ احمد- طرحی را به انصارالله تحویل داد که بر مبنای آن منصور هادی به مدت شش ماه ریاست جمهوری را در اختیار داشته باشد و در مقابل انصارالله نفر دوم و بخش عمده‌ای از دولت را در دست بگیرد و در این فاصله بدون آنکه منصورهادی حق کاندیداتوری داشته باشد، انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود و هرکس انتخاب شد دولت را تشکیل دهد.

طرح سعودی از سوی انصارالله رد نشد در عین حال چون اعتمادی به رژیم سعودی نداشت و در ضمن نپذیرفتن هادی از قبل خط قرمز اعلام شده بود، به این طرح پایان نداد. اما در نهایت آنچه در این بین اهمیت دارد این است که امارات و عربستان که روی هادی تأکید داشتند هم اینک از او عبور کرده‌اند و در این بین امارات به مؤتلف سیاسی انصار یعنی حزب مؤتمر و صالح چشم دوخته است. این به غیر از آنکه از بن‌بست در طرح‌های سیاسی امارات و عربستان خبر می‌دهد، از تغییر در معادله جنگ نیز حکایت می‌کند. بر این اساس در هفته‌های پیش‌رو قاعدتاً خبرهای مهمی از یمن خواهیم شنید.

باز هم «تکرار» کنید!

مسعود  فروغی در وطن امروز نوشت:

  وقتی در روزهای پایانی سال 94 رسانه‌های مهم، شخصیت‌های اصلی و صاحبان تریبون در جریان اصلاح‌طلبی خبر از پیروزی بزرگ و تاریخی در انتخابات مجلس دادند، آیا هم‌اکنون در برابر اتفاقات شگفت‌انگیز و عجیب هم‌مسلکان‌شان در این مجلس پاسخگو هستند؟!
به این تیترها توجه کنید: «تغییر اصلاح‌طلبانه پارلمان»، «پیروزی امید»، «تکرار پیروزی»، «خانه‌تکانی در پارلمان»، «نور امید در آسمان ایران»، «تغییرات گسترده در مجلس»، «نسیم پیروزی» و...
عناوین بالا اشاره رسانه‌های اصلاح‌طلب به این است که مجلس دهم حاصل فرآیند ائتلاف رؤسای آنهاست. در تحلیل‌هایی هم که ارائه می‌شد «رئیس دولت اصلاحات» به دلیل «ویدئوی تکرار می‌کنم» به عنوان کارگردان برتر انتخابات معرفی می‌شد. جعفر توفیقی، وزیر دولت اصلاحات گفت: «تجربه نشان می‌دهد مردم بسیار بهتر و بیشتر از محدودیت‌ها قدرت درک و تحلیل دارند. نقش آقای خاتمی به عنوان کسی که مورد اعتماد و وثوق ملت ایران است در پیروزی لیست امید تعیین‌کننده بود».


حالا با گذشت بیش از یک سال از آغاز به کار مجلس دهم و «تکرار» دولت روحانی در انتخابات اردیبهشت 96 باید دید روند رویدادها به کدام‌سو بوده است، وقتی بهار سال 95 محمدرضا عارف مهم‌ترین چهره اصلاح‌طلب مجلس از علی لاریجانی شکست خورد، حتی تهمت روزنامه عصبانی اصلاح‌طلب به لاریجانی درباره «سیب‌زمینی‌های مجلسی» کارآیی نداشت.

بالاخره باید معلوم شود پرچم و دور افتخار پیروزی رئیس دولت اصلاحات در فاصله 3 ماهه انتخابات تا تشکیل مجلس چه معنایی داشت؟ آیا هدف «پدرخوانده»ها رسیدن صندلی ریاست مجلس به علی لاریجانی بود؟ شواهد این را نشان نمی‌دهد. روحانی جوانی که به‌خاطر نام فامیلی پدرش شهرت زیادی دارد، یک هفته قبل از انتخاب رئیس مجلس با اشاره به اعلام حمایت رسمی رئیس دولت اصلاحات از ریاست عارف نوشته بود: «انتخاب دکتر عارف نماد تغییری است که ملت در 2 انتخابات اخیر اراده کرده‌اند». محمود صادقی، نماینده تهران و عضو برجسته لیست امید هم گفت: «اگر بخواهیم بر سر این موضوع معامله کنیم به رأی مردم بی‌اعتنایی کرده‌ایم، باید توجه کنیم مردم به هیچ‌وجه انتظار ندارند افرادی را انتخاب کنیم که نماد وضع موجود هستند، آقای عارف نماد تغییر است».


هشدار صادقی، نماینده تهران درباره «معامله نکردن» با رای مردم یک دنیا حرف دارد، اگر واقعا گفتمان رئیس دولت اصلاحات در مجلس حاکم شده بود الان باید پشت اسم جناب عارف عنوان ریاست مجلس ثبت می‌شد نه برای علی لاریجانی که از طرف عضو لیست امید نماد وضع گذشته معرفی شد.


پس از اینکه عیار ادعای «تکرار پیروزی» در ماجرای انتخابات هیات‌رئیسه مجلس با خدشه روبه‌رو شد، ماجرای حقوق‌های نجومی اصل لیست امید و فرآیندی را که سال 94 طی شده بود زیر سوال برد. فاطمه حسینی دختر یکی از مهم‌ترین نمونه‌های «نجومی‌بگیران» که بعدها از طرف سخنگوی دولت به عنوان «ذخیره نظام» معرفی شد، در نطقی تاریخی از حقوق نجومی پدرش دفاع جانانه‌ای کرد.


بازتاب اجتماعی بسیار بد این دفاع بر دیوار افتخارات اصلاح‌طلبانی که بر «طبل شادانه» می‌کوبیدند «تِرک» زد. خانم نماینده مجلس که  در جریان انتخابات تهران را حسابی «رنگارنگ» کرده بود در نطق مجلس از خودش و پدرش دفاع کرد، تا جایی که یک نماینده فریاد می‌زد: «مشکلات مردم را ول کردی و از خودت دفاع می‌کنی!» یکی از رسانه‌های اصلاح‌طلب در این باره نوشت: «خانم حسینی نگذاشت بیش از یک ماه از عمر مجلس دهم بگذرد و اینچنین افسوس حامیان لیست امید را برانگیخت!» فضای شبکه‌های اجتماعی برخلاف تردید رسانه‌های اصلی اصلاح‌طلب علیه عضو جوان لیست امید شدت گرفت؛ از حمله به ماجرای «تکرار می‌کنم» و پذیرفتن مسؤولیت نماینده عضو آن لیست‌ها تا ابراز تاسف از اینکه یک نماینده مجلس در وقت نقد عملکرد وزرا، از خودش، پدرش و همسرش دفاع می‌کند. ماجرای حقوق 57 میلیونی پدر این نماینده مجلس و صرافی‌ای که به روز قیامت ارجاع داده شد، تصویر واقعی‌تر از لیست امید ارائه داد.


تا اینکه ماجرای سلفی تحقیرآمیز چند نماینده مجلس با موگرینی مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی در حاشیه تحلیف بار دیگر سوال‌های بزرگی را درباره ترکیب مجلس و اینکه چگونه این افراد رای آوردند مطرح کرد. فارغ از بحث‌های اخلاق‌مدارانه اخیر، هجوم افرادی از لیست امید برای گرفتن عکس یادگاری با موگرینی، اظهارنظر فرزند جناب عارف (کارپرداز لیست امید) درباره «ژن خوب» را تفسیر کرد.


اما هنوز داغ سلفی مذکور کم نشده بود که در جریان رای اعتماد به کابینه دوازدهم و دولت دوم روحانی اتفاقات مهمی افتاد. رای نیاوردن مهم‌ترین چهره اصلاح‌طلب کابینه یعنی حبیب‌الله بیطرف برای وزارت نیرو مثل شکست عارف در مجلس بود اما مهم‌تر توضیحات و تفسیرهای رسانه‌های اصلاح‌طلب دراین باره بود. یک روزنامه اصلاح‌طلب در صدر دلایل رای نیاوردن بیطرف، اصلاح‌طلب بودن وی را مطرح می‌کند، البته همان قلم چند روز بعد از اخباری درباره تعهدات برخی وزرا با جمعی از نمایندگان برای رای خبر داد و نوشت: بیطرف این کار نکرده است.
شاید برای همین بود یکی از خبرنگاران همین روزنامه‌ها در صفحه شخصی‌اش نوشت برخی اعضای لیست امید برخلاف تصمیم فراکسیونی به بیطرف رای ندادند و حتی علیه او اقدام هم کردند!


به این موارد اظهار نظر یک نماینده اصلاح‌طلب مجلس را اضافه کنید که می‌گوید بیطرف برخلاف بقیه وزرا با نمایندگان مجلس تماس نمی‌گرفت!
سوال اساسی این است: مسؤولیت القای پیروزی در انتخابات اسفند 94 با کیست؟ آیا منظور از پیروزی اصلاحات از سوی رئیس دولت دوم خردادی‌ها راضی شدن به «لاریجانی» است؟ آیا منظور از «تکرار پیروزی» در خرداد 96 برای دولت و شورای شهر مستقر «هم‌معنی» با «ریاست لاریجانی» است؟


اصلاح‌طلبی که در انتخابات 92، 94 و 96  نقش «رحم اجاره‌ای» جریان «تکنوکرات» را بازی کرد، نمی‌‎تواند در سال 98 باز هم رل اپوزیسیون و منتقد را بازی کند، بدتر اینکه هم زمین را باخته هم توپ را.

فراخوان شتاب کامل توصیه‌هایی به وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات

حامد حاجی حیدری در رسالت نوشت:

سر چکش باید مستحکم باشد. اگر سر چکش را از پنیر بسازند، به جای میخ، این سر چکش است که فرو می‌رود؛ پس، هر چکش سازی سر چکش را محکم خواهد ساخت. ولی، نکته مهم این است که هیچ چکش سازی سر چکش را به این دلیل، تا می‌تواند سترگ نمی‌سازد. چکش نجاری با چکش آهنگری متمایز است و این هر دو با چکش کاشی‌کار متفاوت ساخته می‌شود. سر هر چکش را متناسب با غایت آن می‌سازند. به این می‌گویند "قانون طلایی اعتدال" که مایملک ارسطو است؛ منظور او این است که برای معتدل بودن، باید جوهر و پر رنگی هر کاری را بسته به غایت آن تنظیم کرد.

این "قانون طلایی اعتدال"، نظر ارسطو، و دانشمندان مهم امروزی، همچون السدر مک‌اینتایر یا چارلز تیلور، در مورد همه زمینه‌های توسعه اجتماعی است. معمولاً چنین نظری به نحوی محافظه‌کاری یا حتی ارتجاع تعبیر می‌شود؛ این که باید توسعه را متوقف کرد یا به قبل بازگرداند؛ ولی بی‌گمان، این، منظور نظر کمال‌گرای ارسطو و این اندیشمندان امروزین نیست. شکی نداریم که ارسطو، از جسورترین و نوآورترین نظریه‌پردازان دنیای باستان است، و نمی‌توان قانون طلایی او را به توقف یا بازگشت تأویل کرد. بر عکس، به نظر، منظور او این است که باید همه چیز را با هم همگام کنیم. باید تناسبی در کار باشد، آن هم نه از جنس متوقف کردن، بلکه از جنس توسعه دادن.

در قبال مواجهه ما با دنیای سریعاً پیش رونده سایبر، دیدگاه‌های رایج دو دسته هستند؛ برخی دستور توقف یا حتی ارتجاع می‌دهند و گوشی‌های نوکیای 1110 دست می‌گیرند یا اساساً تلفن همراه را کنار می‌گذارند، و برخی هم حرکت بی‌محابا در مسیر نامعلوم آینده تکنولوژی را توصیه می‌کنند. ولی مطابق دستورالعمل فوق، آنچه باید انجام دهیم غیر از هر دو این‌هاست؛ ما باید شتاب تکاملی خود را در بخش‌های موازی و بویژه در زمینه تولید راه حل‌های فرهنگی افزایش دهیم، تا بتوانیم پاسخ‌های فرهنگی و معنوی مناسبی برای این زمینه تکنیکی پیش رونده بسازیم؛ باید بر سرعت تکامل خود بیفزاییم، و الا، همچون دایناسورها منقرض خواهیم شد. نه می‌توانیم و نه باید، به گذشته باز گردیم؛ ما نمی‌توانیم آسوده از سایر الزامات تکنولوژی‌های نوین را در آغوش بگیریم، بلکه تنها راه فراروی ما آن است که با چشم باز، از این فناوری‌های مفید اطلاعاتی استفاده کنیم و سایر جنبه‌های زندگی فردی و اجتماعی خود را با آن همگام نماییم. این، راه درست است.

در ارتباط با نکته قبل، این را هم باید مورد ابرام قرار داد که دگرگونی در سرعت تحولات، لزوماً به معنای سرعت دگرگونی در مبانی نیست، ولی بی‌گمان به معنای ضرورت افزایش در میزان تأمل در شرایط نو به نو، بر مبنای اصول متقن هست. این، تنها شرط حفظ یک هویت مقاوم و فعال است. این، اساسی‌ترین جمله‌ای است که می‌توان در مورد ضرورت روزافزون "حکمت" گفت. پس، در پاسخ به این سؤال کلی که "با رسانه‌های جدید چگونه باید مواجه شد؟"، یک پاسخ کلی وجود دارد: باید در فضای رسانه‌ای جدید حضور داشت، ولی فعال+ریشه‌دار: حضور+فعالیت+ریشه‌داری. بدون هر یک از این‌ها، فکر و شیوه زندگی ممتاز ما زیر چیزهایی که معلوم نیست، مدفون خواهد شد. یعنی:اولاً، اگر در این فضای رسانه‌ای جدید حضور نیابیم، در واقع، با نسل جدید بشر (post-humanity) یا چیزی که با قوت می‌توانیم به آن "نوع جدید بشر" اطلاق کنیم، ارتباط خود را گسیخته‌ایم.

ثانیاً، اگر منفعل باشیم، به این معنا که میزان تأثیرگذاری ما در قواعد مبادله پیام، کمتر از سایر بازیگران باشد، باز هم مشارکت ما در این فضا، برای حفظ ما کافی نخواهد بود.

ثالثاً، اگر به احیا و بازاندیشی و تأمل مستمر در ریشه اسلامی-ایرانی خود نپردازیم، خواه نا خواه، دیر یا زود، کم یا بیش، از ولنگاری سر در خواهیم آورد و هویت مقاوم ما از هم خواهد گسیخت

هر یک از این سه که نباشد، جای ما در جهان آینده نخواهد بود.واقع آن است که موقعیت ما در فضای شبکه، ممتاز و قابل توجه است، و بخش عمده آن، به موقعیت ممتاز و متمایز فرهنگی ما باز می‌گردد. حضور پر انگیزه و فعال کاربران ایرانی در شبکه، توأم با پایبندی‌های بیش و کم اسلامی-ایرانی، در مقایسه با حضور سایر ملل دنیا قابل توجه است. اگر از این ظرفیت‌ها به درستی استفاده نشود، آینده جای افسوس خواهد بود.

نکته مهم، در استمرار حضور موفق در شبکه، و تولید محتوا، شناسایی نقش تکنولوژی در تولید محتواست. واهمه ما از ورود به عرصه‌ای که بستر شبکه‌ای آن و قواعد عملکرد آن را ما تأسیس نکرده‌ایم، بدواً قابل درک است. ولی اگر، درک عمیقی از ماهیت تکنولوژی، و تکنولوژی رسانه‌ای داشته باشیم، می‌توانیم شیوه‌های مقاوم و ریشه‌گرا برای بهره‌وری از تکنولوژی رسانه‌ای وضع کنیم. این، آن نکته مهمی است که باید به وزیر جوان و تازه نفس ارتباطات و فناوری اطلاعات گوشزد کرد.

بازگشت سفیر قطر به تهران و پازل معادلات منطقه ای

سید رضا قزوینی غرابی در خراسان نوشت:

پنج شنبه گذشته قطر به طور رسمی از بازگرداندن سفیر خود به تهران و تمایلش برای بهبود مناسبات با جمهوری اسلامی ایران در همه زمینه‌ها  خبر داد.

از دی ماه سال 94 قطر به همراه دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و پس از آن که سفارت سعودی در تهران و کنسولگری آن در مشهد مورد تعرض قرار گرفت سفیر خود را از تهران فراخواند.اما خرداد ماه سال جاری روابط عربستان با قطر دچار تنش بی سابقه و خطرناکی شد و به دنبال آن ریاض به همراه تعداد دیگری از کشورهای عربی ضمن قطع روابط همه جانبه خود با قطر، حملات سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای سختی را علیه دوحه آغاز کردند که تاکنون نیز ادامه دارد.اقدامات  این کشورها علیه قطر در این مدت بی نتیجه بوده است و دوحه با کمک ایران و ترکیه توانست تا این لحظه به طور معجزه آسایی از خطر به وجود آمده جان سالم به در ببرد.

در این شرایط و درست در زمانی که محاصره این کشور همچنان ادامه دارد و رسانه‌های کشورهای خلیج فارس از جایگزین امیر قطر و معرفی یکی از اعضای خاندان امیری می‌گویند، دوحه از تمایل خود به بهبود روابط با تهران و بازگرداندن سفیر خود به ایران خبر می‌دهد.تردیدی نیست که در طول بحران چند ماهه قطر این اقدام بزرگ ترین ضربه قطری‌ها  به رژیم سعودی تلقی می‌شود. سعودی‌ها  ایران را بزرگ ترین خصم خود می‌دانند. روابط دو کشور در دوران ملک سلمان و فرزندش محمد بن سلمان به تیره ترین روابط در سال‌های اخیر تبدیل شده است و ریاض نیز تلاش کرد تا نوعی از اجماع را در میان کشورهای عربی برای قطع روابط با ایران به وجود آورد.

در شروط وضع شده کشورهای محاصره کننده قطر، کاهش روابط با ایران به عنوان یکی از شروط رفع تحریم‌ها  برشمرده شده بود اما اکنون قطر با بازگرداندن سفیر خود و اعلان تمایل برای بهبودی مناسبات با ایران، به نوعی اجماع عربی را زیر پاگذاشت و دهن کجی خود را به ریاض نشان داد.این موضوع نشان می‌دهد که قطری‌ها  حداقل در این مقطع زمانی به این درک رسیده اند که مرحله اصلی خطر را پشت سر گذاشته اند و اکنون آن‌ها  در مرحله نشان دادن واکنش به اقدامات کشورهای محاصره کننده هستند.

علی رغم این که تمایل قطر برای بهبود همه جانبه مناسبات با ایران را نمی‌توان راهبرد قطر در روابط با ایران دانست بلکه باید آن را تاکتیکی در صف آرایی خود علیه کشورهای محاصره کننده به رهبری عربستان دانست اما با این حال به نظر می‌رسد دوحه تلاش دارد ضمن اتخاذ تصمیم مستقل تر از چارچوب کشورهای عربی با ایران، به دلایلی سطح روابط خود با ایران را بهبود ببخشد.

پس از محاصره سخت و همه جانبه آبی و هوایی کشورهای عربی علیه قطر، ایران فقط گذرگاه قطر به جهان خارج بود که قطری‌ها  امکان تنفس از آن را داشتند. ایران با بازگشایی مرز هوایی خود به روی هواپیماهای قطری و بازکردن بندرهای خود به روی صادرات و واردات این کشور مانع از بروز یک بحران گسترده و انسانی در قطر شد. قطری‌ها  علاوه بر این که این اقدام مثبت ایران را هیچ گاه فراموش نخواهند کرد بر این مسئله واقف هستند که در صورت بروز دوباره بحران‌های این چنینی، باید روابط خود را با ایران حسنه نگاه دارند.

موضع منطقی تهران در سوء استفاده نکردن از بحران عربی و جانبداری نکردن از هیچ یک از طرفین نیز نمی‌تواند در اتخاذ چنین تصمیمی از سوی قطری‌ها  بی اثر بوده باشد. تهران نشان داد در بحران‌های این چنینی دخالت نمی‌کند و تنها جنبه‌های انسانی را مد نظر دارد. در عین حال این خود قطری‌ها  بودند که سه ماه پس از آغاز بحران به سراغ تهران آمدند و نه ایرانی‌ها.  رسانه‌های سعودی و اماراتی تا این لحظه واکنش خشمگینانه‌ای در برابر تصمیم قطر از خود نشان داده اند. باید دید طی روزهای آینده آیا سعودی‌ها  واکنشی شدید تر نسبت به دوحه خواهند داشت یا خیر. به خصوص آن که از هم اکنون زمزمه‌هایی مبنی بر احتمال بهبود روابط ایران و عربستان به گوش می‌رسد و دو طرف چراغ سبز به یکدیگر نشان داده اند.

نوع واکنش عربستان به این موضوع شاید تا حدی پازل پیچیده معادلات منطقه را شفاف تر کند.

برخ تحلیل گران اعتقاد دارند نزدیکی قطر به ایران می‌تواند به معنای ظهور یک ائتلاف سه گانه جدید در منطقه میان ایران، قطر و ترکیه باشد. اما به اعتقاد نگارنده، نه ایران و نه سعودی‌ها  تمایلی به این ائتلاف ندارند. ایران به دنبال یک جبهه بندی ملموس و واضح در منطقه که به بروز بیشتر کشمکش‌ها  کمک کند نیست.

عربستان نیز می‌داند با شرایط نامطلوب منطقه‌ای که دارد نمی‌تواند سیاست‌های خود را با وجود چنین ائتلافی به پیش برد. به ویژه آن که به نظر می‌رسد در آینده شاهد تلاش برای کشاندن طرف ایرانی و سعودی به میز مذاکره برای کاهش سطح تنش میان این دو باشیم. آیا حرکت ریاض و تهران به سمت مذاکره تأثیری در مناسبات سعودی با قطر خواهد داشت؟ آیا بهبود روابط ریاض با تهران باعث تشدید برخورد با قطر خواهد شد؟ ممکن است سعودی‌ها  پس از احتمال بهبود بخشیدن روابط خود با ایران یا خارج کردن آن از جمود، به دنبال تمرکز بر تسویه حساب با قطر باشند و  در صدد بی طرف کردن ایران در برخورد احتمالی با قطر بر بیایند. باید منتظر ماند و دید ریاض در قبال کشوری که از وی تمرد کرده و اجماع عربی حاصله را بر هم زده چه واکنشی را نشان خواهد داد. احتمالا روابط ریاض با تهران می‌تواند پاسخگوی این پرسش‌ها  باشد.

ادعای دولت، آبروی مجلس

حسن رشوند در جوان نوشت:

روز چهارشنبه گذشته خبری به نقل از معاون پارلمانی رئیس‌جمهور که اخیراً از وزارت کشور اسباب‌کشی کرده و در ساختمان پاستور اقامت گزیده، روی خروجی خبرگزاری‌ها گذاشته شد که در واقع این خبر یک شوک بزرگ برای مجلسی که برای کابینه آقای روحانی سنگ تمام گذاشته بود محسوب می‌شد.

حسینعلی امیری، معاون پارلمانی رئیس‌جمهور در حاشیه جلسه هیئت دولت در جمع خبرنگاران درباره تجدید نظر در آرای آخوندی که با 188 رأی موافق، 75 رأی مخالف و 15 رأی ممتنع و باطله شنبه به عنوان وزیر مسکن و شهرسازی توانسته بود رأی اعتماد خود را از مجلس اخذ کند، گفت؛ بر اساس بازشماری که در باره آرای آخوندی انجام گرفت، 10 رأی به جمع کل آرای آخوندی اضافه شد که پزشکیان نایب رئیس مجلس آن را اعلام کردند.

هرچند امیری در همین جمع خبر دیگری مبنی مخدوش بودن برگه‌های رأی حبیب‌الله بیطرف، وزیر پیشنهادی نیرو را که موفق به رأی اعتماد از مجلس نشد مطرح کرد و این ادعا یک روز قبل از سوی هیئت رئیسه مجلس رد شد، اما طرح این دو موضوع، آنچنان ناراحت‌کننده است که نباید مجلس به‌راحتی از کنار آن بگذرد و اگر این اشتباه به نوعی در پارلمان اتفاق افتاده، باید هیئت رئیسه مجلس با کمال شفافیت موضوع را به اطلاع افکار عمومی برساند ولی در صورتی که این خبر خلاف واقعیت از سوی یک مقام دولتی آن‌هم کسی که رئیس‌جمهور، وی را با هدف تعامل بیشتر مجلس با دولت در دوره جدید معرفی کرده، منتشر شده است، لازم است مجلس برای اعاده حیثیت خود به موضوع ورود و از شأنیت مجلس در رأس امور دفاع کند. اما در این خصوص چند نکته وجود دارد:

1ـ همه به درستی می‌دانیم مجلس کنونی ترکیبی از طرفداران نشان‌دار دولت اعم از لیست امید و اصلاح‌طلبان شناخته شده یا ناشناس این جریان است و از مجموع 12 عضو هیئت رئیسه مجلس دهم به صورت مشخص دو نایب رئیس و شش عضو هیئت رئیسه و ناظر آن از لیست امید و اصلاحات هستند و رئیس محترم مجلس نیز بیش از آنکه به جریان اصولگرای مجلس تعلق خاطر داشته باشد، رفیق گرمابه و گلستان رئیس‌جمهور محترم است. با این حساب اگر تخلف یا اشتباهی هم صورت گرفته باشد قاعدتاً دامان اقلیت رقیب آنها در مجلس از چنین خطا یا اشتباهی پاک است. بنابراین در چنین شرایطی حتماً باید عزیزان هیئت رئیسه پاسخ قانع‌کننده‌ای به جامعه بدهند و در صورت جوسازی معاون پارلمانی دولت، از حیثیت مجلس دفاع کنند. چراکه شاید این اولین باری باشد که چند روز پس از  رأی‌گیری و تعیین تکلیف وزرا، چنین ادعایی توسط دولتی‌ها مطرح می‌شود.

2ـ اگر این ادعای مورد استناد معاون پارلمانی دولت می‌تواند مبنای قضاوت در خطای مجلس قرار گیرد و از تعداد 288 رأی، مجلس نتوانسته به درستی شمارش را انجام دهد تا جایی که 10 رأی آقای آخوندی دیده نشده یا آرای مخدوش برای آقای بیطرف مورد بی توجهی قرار گرفته است، چگونه آقای دکتر رحمانی فضلی یا همین آقای امیری در مسئولیت برگزاری امر انتخابات ریاست جمهوری 96 می‌توانند ادعا کنند هیچ تخلفی در انتخابات که منجر به ابطال حتی یک صندوق رأی شود، وجود نداشته است؟! 3ـ مشاور رسانه‌ای رئیس‌جمهور جناب آقای آشنا قبل از انتخابات ریاست جمهوری در پاسخ به نگرانی‌ها از میزان رأی آقای روحانی گفته بودند نگران نیستیم چون آقای روحانی 24 میلیون رأی خواهند داشت که از قضا و بر حسب اتفاق، ایشان چنین آرایی را کسب کردند و بر جایگاه ریاست جمهوری تکیه زدند.

جالب آنکه در آخرین نطق رئیس‌جمهور در مجلس در دفاع از وزرای پیشنهادی، آقای روحانی با خنده از مجلس خواستند که به همه وزرای پیشنهادی با 200 رأی به بالا رأی اعتماد دهند که مجلس هم سنگ تمام گذاشت و به رئیس‌جمهور و کابینه او به جز آقای بیطرف رأی مثبت و کم سابقه‌ای را داد. این سؤال مطرح می‌شود آیا همانگونه که رئیس‌جمهور محترم شایستگی 24 میلیون رأی را داشتند و این امر تحقق یافت، اکنون باید امر رئیس‌جمهور محقق شود و با باز شماری آرای نمایندگان، برخی وزرا که برای این کشور و انقلاب «برند» هستند، باید آرایی در مرز 200 داشته باشند. از هر چه بگذریم از این نکته نمی‌توان گذشت که عضوی از دولت ادعایی کرده که این ادعا می‌تواند حیثیت مجلس را به تاراج ببرد. بنابراین اگر پاسخ قانع‌کننده یا برخورد مقتدرانه صورت نگیرد، می‌تواند این حرکت آغازی بر رفتارهای نادرست نسبت به این نهاد قانونگذاری که به تعبیر امام راحل در رأس امور است، باشد.

دولت و شورا، بنیان‌های مردمسالاری

سیدرضا صالحی امیری وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در ایران نوشت:

گرامیداشت هفته دولت، زنده نگاه داشتن یاد و خاطره عزیزانی است که در نخستین روزهای انقلاب اسلامی، مظلومانه قربانی بدخواهان و دشمنان شکل‌گیری و تثبیت نظام جمهوری اسلامی شدند. سرمایه‌هایی که تداوم حضورشان در ادامه مسیر انقلاب می‌توانست منشأ خدمات فراوانی قرار بگیرد، اما تفکرات انحرافی و تمامیت‌خواه با ترور ناجوانمردانه این ظرفیت‌ها در پی ضربه زدن به نظام نوپا و ناامید کردن مردم بودند.

هزینه‌هایی که در دهه نخست پیروزی انقلاب بر ما متحمل شد، اگرچه داغ فراوانی بر دل نظام و ملت نهاد، ما را برای پیمودن مسیر تعالی و توسعه ایران اسلامی مصمم‌تر کرد. از آن روزگاران تا به امروز ملت ایران بارها و بارها در مقابل تهدیدات داخلی و خارجی با حفظ وحدت و یکپارچگی، مقاومت کرده و همین امر باعث شده در جهان پرآشوب امروز و منطقه ملتهب خاورمیانه امن‌ترین و با ثبات‌ترین کشور باشد.

رهبری هوشمندانه و داهیانه رهبر معظم انقلاب و تبعیت قوای سه‌گانه و نهادهای حاکمیتی از منویات ایشان بی شک مهم‌ترین عامل این ثبات محسوب می‌شود. اقتدار و آمادگی نیروهای امنیتی، انتظامی و نظامی کشور در کنار سیاست‌های دقیق و راهبردهای مدبرانه رئیس جمهوری فرهیخته و دولت خدمتگزار عوامل مهم دیگری هستند که نباید از قلم انداخت. اما بی تردید آنچه باعث پیوند دائمی دولت و ملت و افزایش اقتدار جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب تاکنون شده است، برگزاری انتخابات گوناگون در کشور، در همه شرایط بوده و هست. انتخابات در ایران پس از انقلاب در هیچ مقطعی تعطیل نشده و همچون خون تازه در رگ‌های نظام جریان داشته و دارد.

نماد مشارکت و همراهی مردم با نظام در انتخابات بروز و ظهور می‌یابد. چنانچه در انتخابات اخیر ریاست جمهوری جلوه‌ای دیگر از این همراهی را مشاهده کردیم. در کشور ما که تنوع و تکثر قومی و فرهنگی از ویژگی‌های بارز آن است، انتخابات توانسته به تقویت هویت ملی و افزایش انسجام اجتماعی بینجامد و از این منظر برگزاری انتخابات قوام‌بخش وحدت ملی است. یکی از نگرانی‌هایی که از ابتدای انقلاب در میان برخی صاحبنظران وجود داشت، این بود که شاید انتخابات و رقابت‌های محلی موجب تشدید اختلاف و گسست اجتماعی شود، از این رو یکی از اصول مترقی و وحدتبخش قانون اساسی که مرحوم آیت الله طالقانی نقش ممتازی در تدوین آن ایفا کرد، یعنی اصل شوراها تا اواخر دهه دوم انقلاب معطل ماند.

خوشبختانه در دوره اصلاحات این اصل  به اجرا درآمد و انتخابات شوراها به مثابه بنیان و هسته دموکراسی در نظام مردمسالاری دینی ایران، صندوق رأی را به دل نقاط مختلف کشور و تا دورترین نقاط مرزی کشاند. شوراهای اسلامی شهر و روستا هسته‌های اولیه و ریشه‌های جامعه مدنی محسوب می‌شوند. از این رو در انتخابات اخیر مشاهده کردیم که مردم کشورمان در کنار انتخاب مسیر اعتدال برای آینده کشور و در دست گرفتن مدیریت کشور و دولت توسط اعتدالیون، با رفتار مدنی خود در انتخابات شوراها در بسیاری از شهرها و نقاط کشور، سکان مدیریت شهری را هم به افرادی سپردند که به مشی اعتدال و اصلاح باور قلبی دارند.

نتیجه این انتخاب هوشمندانه در سال‌های آینده بیشتر عیان خواهد شد. چرا که ما در اواخر دهه چهارم انقلاب با تغییرات پرشتابی در عرصه اجتماعی و تغییر سطح روابط اجتماعی مواجه هستیم که بروز و ظهور آن خود را در سیمای رفتاری شهروندان نشان خواهد داد. از این رو نقش شوراهای شهر و شهرداران برای توانمندسازی شهروندان در این برهه کمتر از نقش دولتمردان و سیاستگذاران نیست، به شرط آن که با پرهیز از اختلافات بی ارزش، توشه و توان خود را صرف بقا و رشد نهال شوراها در سراسر کشور نمایند.

مایه مباهات است که یکی از مدیران لایق نظام جمهوری اسلامی، برادر عزیزم دکتر محمدعلی نجفی که سابقه طولانی در مدیریت کشور در سطوح بالا دارد، از سوی اعضای فرهیخته شورای شهر تهران به سمت شهردار پایتخت برگزیده شده است. توان اجرایی بالا، نگاه کلان راهبردی و برنامه محور، اندوخته گرانسنگ وزارت آموزش و پرورش و ریاست سازمان برنامه و بودجه، عضویت در شورای اسلامی شهر تهران، ریاست سازمان میراث فرهنگی تنها گوشه‌ای از انبوه تجارب این دوست اخلاق مدار، پاکدست و دلسوز است که می‌توان با اتکا به این تجربه و همراهی و مشارکت عموم شهروندان تهرانی به حل مشکلات و مسائل تهران و بهبود کیفیت زندگی در آن امیدوار بود.

آنچه برای روحانی شگون ندارد

احمد غلامی سردبیر شرق در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت:

دولت‌های بعد از انقلاب با همه تفاوت‌هایشان، مسیر مشابهی را طی می‌کنند. این دولت‌ها با آغازی توفانی درصدند بنیان مشکلات را از جا بر کنند و طرحی نو در اندازند. شعارها با شور چنان در هم می‌آمیزد که همه‌چیز دست‌یافتنی می‌شود و رسیدن به میعادگاه سعادت آسان جلوه می‌کند. این از ویژگی‌های انقلاب است که گاه شراره‌های آن از زیر خاکستر سر بر می‌کشد و شعله‌ور می‌شود و مردم را به شوق می‌اندازد که راه رسیدن به قله هموار است. فرورفتن در خلسه خلاص‌شدن از مصائب بی‌شماری که ارمغانش بی‌خوابی، هول و اضطراب از آینده است و بس.

این‌چنین دولت‌ها از پی هم آمدند: دولت هاشمی، خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی. دولت که زمانی «بخت» معنا داشت، اکنون دستگاهی است برای سامان‌دادنِ سیاست، سیاستی که زمانی «تنبیه» معنی می‌شد. چقدر طول کشید تا دولت، دولت شود و سیاست، سیاست. بسیارند مردمان خسته‌دلِ ازپاافتاده در کوره‌راه‌های سیاست که به قله سعادت نرسیدند و چهره در نقاب خاک کشیدند. دولت‌هایی که توفانی آمدند در مصائب زمانه گرفتار شدند و اگر کاری از پیش بردند یا نبردند در یک چیز هم‌داستان بودند؛ جملگی در کلیشه‌های صلب تاریخ دربند شدند و سقف پروازشان چنان کوتاه شد که مصلحت را در به‌راه هموار رفتن دیدند، که بِه از مردن در کوره‌راه‌های دشوار بود. دولت هاشمی بدون اتوپیا نوید اتوپیا را می‌داد و دولت خاتمی با اتوپیا همه‌چیز را دور از دسترس و ناممکن می‌کرد و دولت احمدی‌نژاد با اتوپیا یا بی‌اتوپیا همه‌چیز را به سخره می‌گرفت و همه‌کس را می‌خنداند و مردم را در خلسه فرو می‌برد که «ای رَه ‌گم‌کردگان اتوپیا همین‌جا است!» دولت روحانی نه بیگانه با اتوپیا اما بی‌اتوپیا است.

عقل‌گرایی سردمزاج که گاه توفانی می‌شود، گاه آرام. انقلابیگری با مصلحت‌اندیشی‌ هاشمی، سیاست‌ورزی آشنا با صداقتِ خاتمی و عقل‌گرایی با سویه‌های پوپولیسم احمدی‌نژاد.  دولت‌های بعد از انقلاب درصدند تا دولتی «بالنده» باشند نه دولتی «چرخنده». دولتِ بالنده صرفا نشانگر تغییر دولت‌ها نیست، این برداشت از دولت نشانه حرکتی پیشرو و متعالی است. از این رهگذر دولت‌ها در عیار نقد جلوه‌ای دیگر می‌یابند و شعارهای سیاسی جای‌شان را به تفاوت‌های اساسی می‌دهند. در این عیار، دولتی روی کار نمی‌آید تا بخت‌یار شود، تا مردم را سیاستی دیگر کند. اگر دولتِ هاشمی بالندگی را در اقتصاد و بازار آزاد جست‌وجو کرد و تجربه دولتش برای روحانی این‌گونه شد که بسیار مردمان در کوره‌راه‌های فاصله طبقاتی جان دادند، دولت خاتمی تجربه دیگری را نوید داد. اینکه صداقت، دولتِ مستعجلی است که تن به سیاست نمی‌دهد. دولت احمدی‌نژاد اما، دولتی را وعده داد که بیش از آنکه بالنده باشد، نابالغ بود. دولتی نابالغ که زودتر از زمان مقرر به دنیا آمد. اینک دولت روحانی با چه تجربه‌ای دولتش را به دیگری می‌سپارد، آیا دولتی چرخنده خواهد بود که صرفا دست به دست خواهد شد؟ 

اگر دولت روحانی بر آن است دولتی بالنده باشد چه مسیری را پیشِ رو دارد؟ عبور نه‌چندان دشوار کابینه از مجلس چه اثراتی در آینده وزرا خواهد داشت؟ آیا هم‌چنان رویه مجلس با وزرا چنین خواهد بود. اگر چنین باشد، بَدا به حال مردم. اگر چنین نباشد بدا به حال وزرا که به مصلحت‌اندیشی خو کرده‌اند. اما درست یا غلط چشم امید مردم بیش از مجلس به دولت است و مجلس را در راستای دولت می‌بینند، اگرچه چند صباحی نماینده‌ای پرچمی برافراشته که فراتر از دولت بوده و این، استثنایی است بی‌قاعده. اگر مجلسی آمده فراتر از ملت، شمعی بوده در باد. آنچه دولت بالنده را ممکن می‌سازد نمایندگانی استثنایی و مجلسی فراتر از ملت است. دولتِ بالنده چه مسیری در پیش دارد؟ دولت بالنده بیش از هر کارِ ساختاری باید تهدیدها را از سر راهش بردارد. اگر زمانی تهدید خارجی خواب را از چشمان دولت می‌ربود اکنون فقر و گرسنگی و بی‌کاری است که آن را تهدید می‌کند. تهدیدی ساده و سنگین: «مردم فقیرند». دو واژه‌ای که نباید زیاد تکرارشان کرد. با تکرار این واژگان دو اتفاق رخ خواهد داد، این تکرار به‌طرز کاذبی این تصور را شکل می‌دهد که برای فقرا کاری انجام داده‌ایم و با تکرار بیشترش آن را از معنا تهی می‌کنیم. «مردم فقیرند» را هاشمی این‌گونه تکرار کرد. عده‌ای فقیرند و عده‌ای ثروتمند که در طول زمان به‌همت ثروتمندان، فقرا ثروتمند خواهند شد.

هاشمی رفت اما ثروتمندان ثروتمندتر و تازه‌به‌دوران‌رسیده‌ها اختلاس‌گر و مردم فقیرتر شدند. فقرِ نشئت‌گرفته از فاصله طبقاتی میراثِ دولت‌ هاشمی است که به خاتمی رسید. خاتمی بسیار تلاش کرد این میراث را با همت دولتش از جا برکند، اما سختی بود که آسان میسر نمی‌شد. پس آن را دیگر بر زبان نیاورد تا خواب دولتش آشفته نشود و امید مردمی که به او دلبسته‌اند از دست نرود. احمدی‌نژاد که از راه رسید، «مردم فقیرند» را آن‌قدر تکرار کرد تا بی‌معنا شد.

احمدی‌نژاد می‌اندیشید راه درست را برگزیده است. برای نترسیدن از هیولا باید نام آن را بسیار تکرار کرد، اما یک نکته تاریخی را فراموش کرده بود، بی‌معناکردنِ مفاهیمِ بامعنا، ازجمله فقر شگون ندارد و سرآخر دامن‌گیر آدم می‌شود. این‌هم میراث احمدی‌نژاد برای روحانی، فقرِ از معنا تهی‌شده، که دیگر حتی کارکرد تبلیغاتی هم ندارد. فقری که شگون ندارد، دامن‌گیر هر دولت بشود زمینش می‌زند. دولت‌های بعد از انقلاب با همه تفاوت‌هایشان مسیر مشابهی را طی کرده‌اند. این دولت‌ها با آغازِ توفانی درصدند تا بنیان مشکلات را از جا بر کنند. دولت روحانی با همه مشابهت‌ها نباید راه دولت‌های دیگر را برود. مردم، دیگر در انتظار توفان‌های بنیان‌کن نیستند. آنان فعلا به حداقل‌ها رضایت داده‌اند.

این‌هم از «دولتِ» دولت روحانی است که تلقی مردم از حداقل‌ها، محتاج‌نبودن به نان شب است. این خواسته برای دولت روحانی حداقل است یا حداکثر!
* زمان بالنده و زمان چرخنده مفاهیمی هستند که از کتاب «تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ» نوشته محمد توکلی‌طرقی، نشر پردیس دانش عاریه گرفته‌ام.

مقصد بعدی

صبح نو در سرمقاله امروز نوشت:
یکی از سوالاتی که این روزها توسط مردم زیاد پرسیده می‌شود، این است که آقای قالیباف بعد از شهرداری تهران کجا خواهد رفت و به چه کاری مشغول می‌شود؟ سوالی که شاید درباره سایر مسوولانی که دوره مسوولیت آن‌ها به اتمام می‌رسد تا حدودی مطرح باشد؛ اما در اینجا مردم با دغدغه بیشتری می‌خواهند بدانند مدیری که در 17سال گذشته، چه در فرماندهی نیروی انتظامی و چه در سمت شهردار تهران شبانه روز با آنها بوده و با مدیریت جهادی پایتخت کشور را متحول کرده، از این پس به چه کاری مشغول خواهد شد؟ شاید یکی از دلایل اقبال عمومی به چنین مدیرانی همین باشد که آنها نه برای مطرح کردن خود یا حزب و گروهشان، بلکه به خاطر مردم کار کردند و همه دغدغه آنها مردم و سربلندی نظام و کشور بوده است. بدون شک، این روحیه در شهردار سابق تهران را باید روحیه برجای مانده از دوران دفاع مقدس دانست که سربازان امام‌روح الله (ره) در مکتب او آموخته بودند که از یکدیگر جز در امر خیر و خدمت خالصانه سبقت نگیرند و همه تلاش آنها در جهت رضای الهی و رضایت خلق خدا باشد.

چنین روحیه‌ای و چنین سربازانی را که خوشبختانه در کشور کم نیستند، باید قدر دانست و به قصد گسترش و تبلیغ فرهنگ کار و مدیریت جهادی، آن‌ها را مورد تکریم و تجلیل قرار داد.  در هر حال، آقای قالیباف در روزهای آینده هرجا که برود یا به هر مسوولیتی گمارده شود، یقیناً چون گذشته خدمتگذار مردم و سرباز نظام و رهبری خواهد بود و از کار جهادی فاصله نخواهد گرفت.