نمایش های جدید، بسته هایی به ظاهر روشنفکرانه هستند که در آنها به جای هنر و اندیشه، بد زبانی و فحاشی، پرده دری اخلاقی ، پوشش نامناسب بازیگران و نمایش روابط ناسالم موج می زند.

به گزارش مشرق، تئاتر، همواره به عنوان هنری فاخر و تفکر برانگیز شناخته شده است. هنرهای نمایشی و حتی تئاتر مدرن ریشه در آئین های مذهبی دارند، به طوری که درام یونانی، که پایه و اساس تئاتر مدرن است، از مراسم پرستش رب النوع دیونیسوس بوجود آمده است. در کشور ما نیز هنرهای نمایشی پیوندی همیشگی و ناگسستنی با باورها و آئین های مذهبی داشته اند؛ نمایش هایی چون تعزیه، شبیه خوانی، نقالی، شاهنامه خوانی و ... بخشی از آداب و رسوم ما بوده اند که در قالب هنر، به انتقال اندیشه و ارزش های اخلاقی و دینی از نسلی به نسل دیگر عمل می کردند.


طی سال های اخیر اما وضعیت هنرهای نمایشی ما کاملا تغییر کرده است. آنچه امروز به عنوان تئاتر شناخته می شود، جریانی منفک از مردم و آئین های سنتی و مذهبی این سرزمین است. نمایش های جدید که اغلب در مجموعه هایی چون تئاتر شهر یا تئاتر ایرانشهر روی صحنه می روند، بسته هایی به ظاهر روشنفکرانه هستند که در آنها به جای هنر و اندیشه، بد زبانی و فحاشی، پرده دری اخلاقی ، پوشش نامناسب بازیگران و نمایش روابط ناسالم موج می زند. دیگر از قهرمانان و اسطوره ها در نمایش های ایرانی خبری نیست –مگر برخی استثناها- اما شخصیت های وارفته، فاسد، دگرباش ها و افیونی ها، زنان خیابانی و مواردی از این دست، روی صحنه نمایش های ما خودنمایی می کنند. 


ریشه اصلی مشکلات تئاتر در این است که عده ای از اهالی این عرصه که راهی برای خودنمایی و جذب مخاطب از راه درست و هنرمندانه نمی یابند تن به استفاده از تمهیداتی خارج از دایره عرف و اخلاق اجتماعی می دهند، بلکه از این طریق جلب توجه کنند. به ویژه با خصوصی شدن تالارهای نمایشی و الزام به بازگشت سرمایه، دستاویز قرار دادن ابزارهایی چون بازیگران مشهور، بدحجابی، الفاظ رکیک و حتی حرکات موزون در نمایش ها پررنگ تر شده است. 

همین مسائل هم سبب شده که تئاتر ایران در مقایسه با سایر گونه های هنری منزوی تر باشد. به جز برخی از آثار که گاهی و به طور تصادفی سر و صدایی به پا می کنند و بعضی از جشنواره ها که در چند روز برپایی، چشم هایی را جذب خود می کنند، در سایر زمان ها گویی تئاتری در این کشور وجود ندارد. نه جامعه ما را با تئاتر کاری هست و نه تئاتر را با جامعه. به راستی مضامین و داستان هایی که در آثار نمایشی تجلّی می یابند تا چه حد ملهم از فرهنگ و جامعه ما هستند؟ بدون شک خیلی کم. اگر هم چیزی به نام فرهنگ ایرانی در معدود آثاری به منصه ظهور می رسد، موضوعات و داستان هایی تکراری از ادبیات کهن هستند. داستان هایی همچون «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین» و ... که گرچه در جای خود مهم و ارزشمند هستند، اما مسئله این است که رویکرد به این داستان ها در آثار نمایشی بیشتر ناظر بر جنبه های عشقی آنهاست.

برآیند کلی آنچه در تئاتر حرفه ای ما می گذرد، دور بودن این جریان از مسائل روز فرهنگی و اجتماعی است. موضوعاتی چون انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، مسائل منطقه و جهان، مقاومت، سرمایه داری و اشرافیت افسار گسیخته، عدالت اجتماعی، قهرمانان ملی و مذهبی و ... به ندرت موضوع یک نمایش قرار می گیرند. به همین دلیل هم حضور در مراکز تئاتر و تماشای نمایش ها، هیچ گاه دغدغه مردم نیست. 


به ندرت پیش می آید که یک خانواده برای تفریح یا پرکردن اوقات فراغت خود، تئاتر را انتخاب کنند. هیچ گاه صحبت و بحث درباره نمایش ها بین مردم رایج نیست. هیچ وقت در بین مردم صحبتی از تئاتر، بازیگران آن، آثاری که اجرا می شود و فراز و نشیب های آن نمی شود. بلکه مخاطب تئاتر، قشری محدود و ثابت است. اگر بررسی شود می توان به این نتیجه رسید که عمده تماشاگران آثار نمایشی افراد خاصی هستند که می توان آن ها را در اکثر اجراها دید. از این رو، هنرمندان و مدیران تئاتر کشور باید در نحوه برگزاری این جشنواره تجدیدنظر کنند. تنها راه چاره برای تغییر وضع موجود تئاتر ایران، تحول در نگاه مدیران و سیاستگذاران تئاتر است. آنها باید ایمان بیاورند که تئاتر می تواند در خدمت ارزش های جامعه باشد و لزومی ندارد که آن را تبدیل به پناهگاه و حیات خلوت افکار و فرهنگ نامطلوب کنیم. همچنین در حالی که تئاتر ما در انحصار روشنفکران و تازه به دوران رسیده های فکری است، هنرمندان متعهد در این عرصه حضور کمرنگی دارند و به ندرت روی صحنه می آیند.

تئاتر مدرن هم می تواند در خدمت معنویت، اخلاق و اندیشه انقلابی باشد. به این شرط که از پوسته محدود و بسته خود خارج شود و افق های متفاوت تری را پیش روی خود بگشاید. توجه به مسائل روز جامعه و دنیا، پرهیز از اصل قرار دادن تئوری های منسوخ غربی در زمینه تئاتر و بازگشت به متون و فرهنگ بومی و دینی، زمینه را برای پالایش و احیای تئاتر فراهم می کند. همچنان که پُر تماشاگرترین نمایش های سال های اخیر در کشورمان، آثاری با رویکرد دینی و انقلابی بوده اند. نمایش هایی چون «فصل شیدایی»، «شب آفتابی»، «نسیان»، «کاروان خورشید» و ...

شهید سیدمرتضی آوینی ۲۵ سال قبل، وضعیت امروز تئاتر مار ا پیش بینی کرده و در یادداشتی نوشته بود: «تئاتر امروز ایران مصداق شجره ای است که ریشه در عمق خاک ندارد و به طوفانی نه چندان شدید فرو خواهد افتاد... دوران جلوه فروشی طاووس پیر غرب گذشته و آن شیفتگی جنون آمیز که ما را از تأمل و تفکر در خودمان باز می داشت فرو نشسته است. عهد بشر با خدا تجدید گشته است و اگر تئاتر از مقتضیات این تجدید عهد تاریخی غفلت کند، سر از بستر این بیماری برنخواهد داشت و خواهد مرد» وی در همین مقاله، راه حل خروج تئاتر از این وضعیت را هم این گونه ارائه داده بود: «تئاتر شرق می تواند با رجعت به سوابق تاریخی و ملی خویش زنده بماند و در این طریق، پیش از هر چیز باید عنان تقلید را از گردن باز کند و زنجیرهای رعب و شیفتگی به غرب را از دست و پای خویش بر دارد. معرفت نسبت به تئاتر غرب و سیر تحولی که پیموده است مقدمه خود آگاهی ماست، اما این معرفت باید از منظر تفکر مستقل ما حاصل آید نه از آن طریق که غربیان خود خویش را معرفی کرده اند... هنر نمایش اگر ریشه در خاک فرهنگ و ادب این مرز و بوم بدواند، عرصه های دیگری نیز برای ادامه حیات خواهد یافت، چنان که در سال های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی چنین شد و گروه های نمایشی خودپرورده ای از میان مردمان پایین دست سر برآورد؛ اما این نهال های نازک مورد بی مهری باغبان واقع شدند و از تشنگی خشکیدند.»/

منبع: پایگاه بصیرت