شهدا برای مردم ما بسیار قابل احترامند و حتی برخی شهدا در اقصی نقاط ایران دارای بارگاه باشکوه هستند و مردم برای مسائل ازدواج خود به زیارت آنها می‌روند. مثل امامزاده‌ها که در گمنامی شهید می‌شدند و...

گروه جهاد و مقاومت مشرق - اسارت و بعد از آن شهادت عاشورایی محسن حججی جامعه ایران را به‌شدت تکان داد و عواطف بسیاری را برانگیخت. مردم، هنرمندان، ورزشکاران، سیاسیون همه و همه به شهادت جوانی از نسل چهارم در کیلومترها دورتر از وطن واکنش نشان دادند و به تحسین آن پرداختند. در روزهایی که ذائقه مردم با سلفی تحقیر تلخ شده بود به یکباره محسن حججی طعم عزت را به ملت چشاند و بدن بی‌سر او در راس اخبار و گفت‌وگوهای مردمی قرار گرفت و اکنون مردم در روزهای عرفه و عید قربان استقبال از او را به انتظار نشسته‌اند. با وجود چنین گستره عظیمی از تاثیرگذاری، جامعه جامعه‌شناسی ایران کمتر به تحلیل این پدیده پرداخت و در قبال آن موضع سکوت را در پیش گرفت.

در تحلیل جامعه‌شناسی پدیده شهید حججی و چرایی سکوت سرد جامعه جامعه‌شناسی کشور با ابراهیم فیاض استاد دانشگاه تهران به گفت‌وگو نشستیم.

تحلیل شما به‌عنوان یک جامعه‌شناس از ظهور پدیده شهید حججی و واکنشی که جامعه در قبال آن داشت چیست؟

 ابتدا باید توضیح داد که ما در چه دوره تاریخی قرار داریم و بعد جایگاه این پدیده مشخص شود.

وقتی شهید حججی شهید شد یاد اول جنگ افتادم. در آغار دوره پس از انقلاب اسلامی ایران، مجاهدین خلق و مارکسیست‌ها جامعه را دچار تنش عقیدتی و فکری و سیاسی کرده بودند. در اطراف ایران و شهرهایی چون خوزستان، ترکمن‌صحرا و کردستان جنگ شده بود و به تازگی انقلاب اسلامی را سپری کرده بودیم. حتی مساجد هم خالی شده بود. در یکی دو سالی که بین انقلاب و جنگ فاصله بود ما به مسجدی که در شهرستان کازرون و از مراکز انقلاب هم بود می‌رفتیم؛ حتی امام جماعت هم دیگر نداشت و من و یکی دو نفر پیرمرد در آنجا نماز می‌خواندیم.

 با آغاز یکباره جنگ تحمیلی علیه ایران همه کسانی که در این مدت خود را ساخته بودند و اهل نماز و روزه و حتی شب زنده‌داری و عبادت بودند به جبهه رفتند و شهید شدند. در این زمان بود که به یکباره ملت و مردم ایران دچار انقلابی شدند. مردم به یاد شهدا و خاطرات آنها می‌افتادند. اینقدر این بچه‌ها خوب بودند که انسان فقط از آنها مهربانی و لبخندهایشان را به یاد داشت.

یکی از  آنها علی‌اکبر پیرویان با وجود اینکه زندگی خیلی خوبی داشت در زمانی که شوروی به افغانستان حمله کرد به آنجا رفت و در مقابل آنها جنگید؛ در حالی که دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران بود. اگر شما الان به دانشکده پزشکی بروید یک سالن بزرگ تشریح با عنوان علی‌اکبر پیرویان نام‌گذاری شده است. ببینید این دیگر چه کسی بود که قبل از انقلاب آن هم در سال‌های حدود 54 این کار را انجام داد. بعد هم که جنگ ایران شروع شد به سوسنگرد و هویزه رفت و در کنار شهید علم‌الهدی در آنجا شهید شد.

 شهادت این شهدا در جبهه در جامعه انقلابی به پا کرد و مردم و جامعه‌ای که مارکسیست زده و دچار غرب زدگی شده بودند، با خون این شهدا به یکباره دوباره بازگشتند. همین شهدای جنگ که واقعا انسان‌های عجیب و غریبی بودند باعث ایجاد انقلابی فرهنگی در جامعه شدند. به‌طوری‌ که غرب‌گراها و لیبرال‌ها و افرادی چون بازرگان‌ها و منافقین همه مهجور ماندند. منافقین در پی انتقام از این مردم بمب‌گذاری‌ها و ترورها را آغاز کردند و به کشت و کشتار مردم عادی پرداختند؛ خون این بچه‌ها در آن فضا جامعه را برگرداند.

پدیده شهید حججی هم چنین چیزی است. شهدای مدافع حرم در ابتدا بسیار مظلوم بودند و حضرت آقا هم چندین بار به این موضوع اشاره کردند که اینها از شهدای جنگ تحمیلی هم مهجورتر و مظلوم‌ترند. اوایل که جنگ سوریه آغاز شده بود شهدای مدافع حرم را بدون هیچ تبلیغات و مراسم تشییع مفصلی دفن می‌کردند؛ بچه‌های تیپ فاطمیون هم به همین ترتیب. اما رفته رفته خون این شهدا راه را باز کرد. اوج آن هم شهید حججی بود که اسیری و بعد هم شهادتش با آن حال معنوی تجلی روز عاشورا بود. شهیدی از شهرنجف‌آباد اصفهان که بازتولید رشادت‌های لشکر نجف اشرف و شهید حاج احمد کاظمی در جنگ تحمیلی بود.

شهید کاظمی اسطوره شد. تجلی بازگشت خون شهدا به جامعه در جامعه امروزی ما شهید عزیز محسن حججی بود که او هم تبدیل به یک اسطوره شد. در جامعه امروز ما این اتفاق به فاصله چند روز رخ داد که اوج ذلت و غرب‌زدگی و نکبت در رفتار نمایندگان مجلس و آن عکس سلفی بود و اوج عزت هم در شهادت و نحوه شهادت شهید حججی در سوریه. در این دو اتفاق مردم به خوبی توانستند اوج ذلت و عزت را ببینند. مردم ما مردمی خدایی با فطرتی خدایی هستند و ذلت و کرامت و خوب و بد را به خوبی از هم تمییز می‌دهند. تجلی از خدا بود و خون این شهدا در حال گشایش راه است. سال‌ها سعی کردند مباحث جهاد و شهادت در فضای اجتماعی به تمسخر گرفته شود ولی این اتفاق نیفتاد. با شهادت این شهید جو به کلی عوض شد.

چه تفاوتی میان شهدای امروز با شهدای انقلاب و جنگ وجود دارد؟

این بحث خیلی جدی است. شهدای انقلاب هم افرادی پاک و معنوی بودند که به شهادت رسیدند. به یاد دارم که در زمان انــــقـــلاب در کـازرون اولین شهیدی که آوردند شهید منصور محسن‌پور بود. من در آن زمان 12 سال داشتم که بر سر جنازه آن شهید حاضر شدم. فقط چهار پنج نفر در آنجا حضور داشتیم و حتی خانواده‌اش هم خبر نداشتند. این موضوع برای قبل از انقلاب و سال‌های 54 و 55 است. انقلاب هنوز آنچنان گسترده و عام نشده بود اما به یک‌باره با خون این شهدا حیاتی نو پدید آمد و خون تازه‌ای به جامعه و مردم تزریق کرد و شوری تازه به جامعه داد؛ به‌طوری که در شب‌های منتهی به 22 بهمن دیگر خود پادگان پرچم سفید را بالا برد و امام‌جمعه کازرون، آیت‌ا... ایمانی که الان امام‌جمعه شیراز است، رفت و با ارتش صحبت کرد و پادگان را تحویل گرفت. یعنی وضعیتی که در آن اوایل سه چهار نفر سر جنازه مطهر آن شهید حضور داشتند؛ به یکباره به کجا رسید و چه کار کرد.

بعد هم در دفاع مقدس برخی از شهدا را من به شخصه می‌شناختم. برخی از آنها چندان قـیـافـه حـزب‌الـلـهـی نداشتند ولی انسان‌های پاکی بودند که تا جنگ شروع شد به جبهه رفتند. اوایل جنگ به‌شدت برای اعزام نیرو مشکل داشتیم. در سال‌های اوایل دهه 60 شهادت بچه‌هایی که در محله بسیار خوشنام و ملکوتی بودند باعث شد تا سیل جمعیت به سمت جبهه‌ها روانه شوند.

شهدای امروز که به شهدای حرم مشهور شده‌اند را می‌توانیم شهدای امام زمان(عج) نام‌گذاری کنیم زیرا این شهدای حرم هستند که در حال جهانی کردن انقلاب اسلامی ایرانند. شهدای انقلاب و شهدای جنگ در زمان خودشان به مسئولیت خود عمل کردند. این شهدا در حال گسترش فلسفه ظهور امام زمان(عج) و مهدویت هستند. شهدایی مانند شهید حججی در حال جهانی شدن هستند و خون شهید حججی به همه جای جهان؛ مصر، سوریه، ترکیه و عراق و رفته است و تنها خدا می‌داند که این شهید چه امتحاناتی را در پیشگاهش گذرانده که به چنین مقامی دست یافته که ظهور و بروز آن در میان مردم و در همه جا قلب همه را دگرگون کرده است. اینها شهدایی هستند که ساختار جهانی را عوض می‌کنند و این همان کاری است که شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی هم انجام داده‌اند. وضعیتی که در ابتدا دو سه نفر بر سر جنازه یک شهید انقلاب حاضر بودند اما الان ببینید تا کجا ادامه پیدا کرده و پیام انقلاب تا کجا رفته است. شهید حججی هم مانند شهدای شروع جنگ، آغاز و ابتدای حرکتی عظیم محسوب می‌شود. از الان به بعد «یدخلون فی دین ا... افواجا» را نظاره کنید و ببینید با محوریت انقلاب اسلامی در جهان اهل سنت چه اتفاقی رخ خواهد داد. در جهان اسلام چه اتحاد عظیمی میان شیعه و سنی در مقابل غرب به وجود خواهد آمد و ما شاهد ذلت روزافزون اسرائیل در منطقه خواهیم بود.

به شهید کاظمی اشاره کردید. باید عرض کنم که شهید کاظمی هم شهید عرفه بود و الان در ایام عرفه پیکر شهید حججی نیز قرار است تشییع شود. به ادامه بحث بپردازیم، شما عاشورا و به‌طور کلی دین را به‌عنوان یک عنصر هویتی دارای چه نقشی در ظهور و بروز چنین پدیده‌ای می‌دانید؟

آن خباثتی که در جهان اسلام به وجود آمده در اصل بنیانگذارش بنی‌امیه ملعون بوده است. آنان از زمان خلیفه دوم راشدین این حرکت را آغاز کردند. زمانی که شام به دست معاویه سپرده شد، بنی‌امیه قبل از اسلام و در زمان آغاز اسلام با پیامبر اسلام(ص) به عداوت و مخالفت پرداخت و بعد با اسلامی کردن آن خباثت و کفر خود، آن را منتشر کرد و این خباثت پشت جنگ جمل و به رهبری مروان که لعنت شده از سوی پیامبر اسلام بود، آغاز شد.  او جنگ جمل را هدایت می‌کرد و انحراف را از این جنگ شروع کرد. جنگ صفین هم در اصل جنگ میان بنی‌امیه و حضرت علی علیه‌السلام نبود؛ بلکه جنگ میان بنی‌امیه و اسلام محمدی(ص) بود و در پی آن بودند که اسلام اموی را پایه‌گذاری کنند. بعد هم خوارج را ایجاد کردند؛ خوارجی که براساس مکتب زهد خشک و شدید خلیفه دوم بود و در نهایت همین خوارج باعث شهادت امام علی علیه‌السلام شدند. در روز عاشورا هم همکاری میان بنی‌امیه و خوارج بود و فرماندهان کفر بنی‌امیه بودند و لشکر و کارگزاران از خوارج.

بعد از جنگ جمل هم به ناچار با حقه پلید معاویه امام علی(ع) به ناچار حکمیت را پذیرفت و فقط به امور کوفه رسیدگی کرد ولی معاویه مانند داعش امروز به موصل و اردن و یمن رفت و کشت و کشتار به راه انداخت. به عبارت دیگر ارباب داعش و وهابیت امروز همان معاویه لعنت‌ا... علیه است که لشکریان او در کشتاری که به راه می‌انداختند سر کودکان کوچک و شیرخوار را جلوی مادرانشان می‌بریدند و مادران را دچار جنون می‌کردند.

خوارج ساخته دست معاویه در ابتدا امام علی (ع) را به شهادت رساندند و بعد امام حسن(ع) را ترور کردند و خنجر به پای حضرت زدند و سجاده از زیر پای ایشان کشیدند و به امام گفتند تو کافری و چرا با معاویه صلح کردی. درنهایت همین خوارج در روز عاشورا کارگزاران بنی‌امیه شدند و واقعه عظیم عاشورا را به راه انداختند.

امروز روز عرفه است و متاسفانه دعای عرفه خیلی خوب شناخته نشده است. در بیان فلسفی دو نوع برهان وجود دارد. برهان لمی و برهان انی. در برهان لمی از معلول به علت استدلال می‌شود و در برهان انی از علت به معلول. امام حسین (ع) در ابتدای دعای عرفه یکی یکی به وسیله آیات به حق استدلال می‌کند اما زمانی که به خداشناسی می‌رسد برهان لمی شروع می‌شود و در آنجا از علت به معلول و از حق به آیه استدلال ‌می‌کند. کسانی که پیرو فلسفه ارسطویی هستند به دنبال برهان انی و استدلال از معلول به علتند. اما در حکمت اسلامی هم از آیه به حق، یعنی برهان لمی و هم از حق بر آیه یا همان برهان انی استفاده می‌شود و این اوج شناخت‌شناسی حکمت اسلامی است که در دعای عرفه امام حسین علیه‌السلام شاهد آن هستیم. اما طیفی که در مقابل حضرت بودند عرفانی بدلی داشتند. در حال حاضر یزیدیان فرقه‌ای عرفانی الحادی دارند که بدون خداوند و شرک‌آمیز است؛ یعنی همان عرفان پدران سفیانی‌شان است. الان داعشیان همین عرفان کاذب را دارند که به آنها اجازه می‌دهد دست به کشت و کشتار بزنند و ذبح کنند. این داعشیان و وهابیان همان عرفان قبایل عشایر عرب بدوی قبل از اسلام را دارند که قرآن نیز آنها را نکوهش کرده است و می‌فرماید: الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کفْرًا وَنِفَاقًا (توبه 97). قرآن بیان می‌کند که عرب بدوی پر از کفر و نفاق است. حکمت علوی و نبوی بر «انا مدینه العلم و علی بابها» و «‌انا مدینه الحکمه وهی الجنه وانت یا علی بابها» استوار است. اینها که سفیانی‌ها و قبیله‌های مدینه بودند از ابتدا با مدنیتی که پیامبر اسلام ایجاد کرد، مشکل داشتند. پیامبر اکرم(ص) مبنای مدنیت را هم مسجد قرار داد و از همین مسجد النبی حکومت به وجود می‌آید. وقتی معاویه به شام رفت همین عرفان کفری و بدوی اعرابی را دوباره احیا کرد و عرب را بر عجم ترجیح داد. حتی وقتی دید زنانی که آنجا هستند رومی‌اند و هنوز عربی نشده‌اند، آمدند تا زنان مدینه را از شوهرانشان جدا کنند و به شام ببرند که ائمه از این کار جلوگیری کردند.

در روز عاشورا نیز که تجلی نفاق و کفر بدوی بنی‌امیه و همراهی کفر و نفاق خوارج بود، این زوج عربی و بدوی پر از نفاق و کفر آن واقعه عظیم را رقم زدند. هنوز خوارج هم کاملا شناخته نشده‌اند. نفاق و کفر در اینها بسیار زیاد بود و مثلا اشعث ابن‌غیث معلوم نبود اموی است یا اهل خوارج و با هر دو هم ارتباطات صمیمی داشت. پسر او محمد ابن‌اشعث هم در کوفه قبیله الکندی را برای کشتن امام حسین (ع) بسیج کرد.

در روز عاشورا امام حسین (ع) و یاران و اصحاب ایشان نمونه و نشان‌دهنده توحید حکمی علوی حسینی بودند که جنگ را آغاز نکردند و کاری خلاف اخلاق و اسلام واقعی نمی‌کردند و در مقابل این یاران نورانی، کفر و نفاق، فسق، فجور و جاهلیت عرب قرار داشت که در لشکریان یزیدی جمع شده بود که کارهای غیراخلاقی آنها در مقابل امام و یارانش بر کسی پوشیده نیست؛ از آتش زدن خیمه‌ها گرفته تا اسارت و بریدن و بر سر نیزه بردن سرها که همه از رفتار بدوی سفیانی آنها نشات گرفته بود. یزید ملعون که در آن مجلس مشهور بر لبان آقا امام حسین علیه‌السلام چوب خیزران زده و اشعاری را خواند نشان از این داشت که علاوه‌بر فسق و فجورش به تفکر بدوی و سفیانی قبل اسلام هم برگشته بود.

الان فضایی ایجاد شده است که اهل سنت هم با دعای عرفه امام حسین (ع) آشنا شوند؛ حتی  وقتی دعای کمیل در عربستان خوانده می‌شد شرطه‌ها و ماموران انتظامی عربستانی هم اشک می‌ریختند و گریه می‌کردند. این خود بحثی جدی است که خوارج فقط قرآن نازل را خوانده و دیده‌اند و قرآن صاعد را ندیده‌اند. افتخار شیعه به قرآن صاعد است که همان دعاست. آنها با همان کفر و نفاق‌شان از قرآن تاویل‌های عجیبی که مطابق با هوای نفس و دنیای آنها باشد، داشتند. حضرت علی علیه‌السلام هم با همین نوع تفکر می‌جنگیدند. خشونت خوارج هم نشات گرفته از این تاویل‌ها بود و زمانی که آمدند تا امام حسین علیه‌السلام را به شهادت برسانند فقط براساس تاویل‌های خود از این قرآن نازل عمل کردند. فقهای ملعون بنی‌امیه با توجه به تاویل خود به این نتیجه رسیدند که امام حسین (ع) خارجی است و حکم به قتل آقا امام حسین دادند؛ همان کاری که در قبایل بدوی قبل از اسلام هم انجام می‌دادند. در جایی هم مادر معاویه، هند جگرخوار، جگر حمزه علیه‌السلام، عموی پیامبر را جوید. این چیزی است که امروز هم در رفتار داعشیان دیده می‌شود و آنها جگر سرباز سوری را در دمشق جویدند.

علت این تاویل‌های اشتباه و کفرآمیز به خاطر توجه به قرآن نازل بدون توجه به قرآن صاعد است. قرآن صاعد همان دعاست که انسان حین اینکه قرآن می‌خواند مفاهیم قرآنی را در دعا دریابد. این کاری است که ائمه علیهم السلام انجام دادند و امام حسین (ع) هم آن را در دعای عرفه به ما نشان داد. دعای عرفه همان قرآن صاعدی است که صعود می‌کند به سوی خدا.  این دو با هم همراه که بشوند تفسیر درست حاصل می‌شود. قرآن نازل همان قرآن مجید است و قرآن صاعد همین عترت است که در قالب دعا مطرح می‌شود. ائمه در فقه و دعاهایشان همین قرآن را بازتولید کرده‌اند. آنچه با این قرآن صاعد حاصل می‌شود این است‌ که انسان را از تکبر و نفاق و کفر دور می‌کند؛ چیزی که در ذات بنی‌امیه بود کفر، نفاق و تکبر جاری بود که منجر به کشتار و بی‌رحمی شد. زیرا روح دعا در میان آنها نیست و فقط تاویلی بدون عترت از قرآن است. دعا همان قرآن نازل است که توسط امام تفسیر می‌شود و حالا صعود کرده است. به عبارت دیگر حالا با زبان خدا با خدا مناجات می‌کنیم و این امر باعث می‌شود قرآن دچار تاویل‌های کفرآمیز نشود. فقط هم صحیفه سجادیه نیست؛ همه ائمه ما دارای مصحف بوده‌اند.

این بحث به‌شدت در جهان اسلام پیش خواهد رفت. در تایلند مناجات خمس عشر امام سجاد (ع) را به شعرای بودایی نشان داده بودند و آنها که عرفان بودایی داشتند کاملا شوکه شده بودند. این خود به این معناست که عرفان اسلامی در جهان در حال انتشار است.

جنگ در جامعه‌شناسی موضوع مهمی محسوب می‌شود. الان هم در سوریه ما درگیر جنگ هستیم که ارتباط مستقیمی با مردم و سرنوشت جامعه ایرانی دارد. ولی از سوی جامعه‌شناسان ما مورد توجه قرار نمی‌گیرد و جامعه‌شناسی جنگ اتفاق نمی‌افتد. سوال کلی این است که چرا جامعه‌شناسی ما مانند فیلم‌هایمان آپارتمانی شده است؟

جامعه‌شناسی ما به نوعی تئوری سکولاریزه کردن جامعه و بردن جامعه به سمت بی‌دینی است. جامعه‌شناسی ما ضد حججی است. قواره جامعه‌شناسی تنگ‌تر از آن است که شهید حججی و مانند ایشان در آن جای گیرد. جامعه‌شناسی به معنای واقعی از دهه 1990 مرده است. سال‌های سال است که مرده است. در ایران هم جامعه‌شناسی‌ای که انجام می‌شود به‌شدت غرب‌گراست. الان جامعه‌شناسی مرده است و جهان و علم جدید در حال شکل‌گیری است و چون آقایان به‌شدت غرب‌گرا و مقلد غرب هستند؛ این جامعه‌شناسی هم چیزی جز غرب‌گرایی در خود ندارد. جامعه‌شناسی یعنی علم غرب‌گرایی و ایدئولوژی غرب‌گرایی. آیا آقایان متوجه انقلاب اسلامی شده‌اند؟ انقلاب اسلامی ایران سال‌هاست که به جلو حرکت می‌کند و آنها هنوز در حال نظاره کردن هستند و مثلا می‌گویند با داعش مذاکره کنیم! آیا داعش به عهد و پیمان خود وفادار می‌ماند. مگر نه اینکه اینها وارثان معاویه هستند که به عهد و پیمان خود با امام حسین (ع) پشت کردند. پس اینها قابل اعتماد نیستند. غرب‌گراها درکی از اتفاقاتی که در جهان در حال رخ دادن است، ندارند. به همین دلیل تمام استادان اعظم دانشگاه تهران شب انتخابات آمریکا معتقد بودند کلینتون رای خواهد آورد. درنهایت ترامپ رای آورد و بوی گند نژادپرستی جنایتکاری‌شان با ظهور او بلند شد. علوم انسانی کنونی در ایران یک علوم انسانی بسیار عقب‌مانده‌ است؛ حتی عقب مانده‌تر از هند، عراق، کویت و آمریکای‌لاتین.  فهم شرایط امروزی را ندارند. انقلاب اسلامی را هم نفهمیده است. عده‌ای از همین آقایان که در دوم خرداد مسلط شدند، شروع به تخطئه و کوبیدن انقلاب کردند و بعد از آن هم جنگ تحمیلی را کوبیدند. در حال حاضر هم جامعه و جهان به‌شدت در حال پیش‌روی است ولی اینها هنوز در جهل خود مانده‌اند. متاسفانه در آموزش عالی هم نفوذ دارند.

مردم دارند جلو می‌روند و اینها عقب می‌مانند. همین شهید حججی الان چقدر تئوری تولید می‌کند. شهدایی چون حججی یا شهدای جنگ چون ابراهیم همت و متوسلیان که همگی کم سن و سال بودند و شهید شدند بسیار مورد توجه مردم هستند.

 شهدا برای مردم ما بسیار قابل احترامند و حتی برخی شهدا در اقصی نقاط ایران دارای بارگاه باشکوه هستند و مردم برای مسائل ازدواج خود به زیارت آنها می‌روند. مثل امامزاده‌ها که در گمنامی شهید می‌شدند و مزارشان زیارتگاه می‌شد و مردم کیلومترها طی می‌کنند تا به آنجا بروند.   این حرکت به تازگی آغاز شده است. شهید حججی نیز آغازگر این حرکت انقلابی است؛ شروع خیلی چیزهاست. به همان شکلی که شهدای انقلاب و جنگ آغازگر خیلی چیزها بودند و ما اکنون به اینجا رسیده‌ایم.

* روزنامه فرهیختگان