کد خبر 770873
تاریخ انتشار: ۱۴ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۵:۵۰

اگرچه دولت و مجلس ایران مدعی هستند که پاسخ‌های متقابلی به رفتار آمریکایی‌ها داده‌اند و می‌دهند، اما در عمل این پاسخ‌ها نه متقابل هستند و نه متناسب.

به گزارش مشرق، اخیراً اتفاقاتی که علیه ایران ترتیب داده شده، بسیار زیاد است. از طرح تحریم‌های شدیدی که آمریکایی‌ها علیه ایران وضع کرده‌اند و بسیاری از آمریکایی‌ها آن را بی‌سابقه‌ترین تحریم‌های طول تاریخ برشمرده‌اند و برخی نیز از آن به‌عنوان مادر تحریم‌ها و تحریم‌های فلج‌کننده یاد کرده‌اند گرفته تا سیاست‌های دونالد ترامپ برای تهدید پیدا و پنهان ایران.

همه‌ی این موارد نشان می‌دهد اقدامات دولت ایران متناسب با رفتارهای دولت‌های خصم نیست و ضروری است که سیاست‌های بازدارنده خصوصاً در حوزه‌ی اقتصادی مورد بازنگری قرار گیرد. بعد از ترتیب دادن طرح تحریم‌های مادری که آمریکا علیه ایران وضع کرد، مجلس شورای اسلامی نیز طرحی را آماده کرد با عنوان طرح اقدامات متقابل ایران در برابر سیاست‌های آمریکا. اگرچه آن طرح لازم و ضروری بود، اما در برابر این حجم از تحریم‌های آمریکایی‌ها متناسب نبود.
 
چرا نیازمند اقدام متقابل و متناسب هستیم؟
 
چند سالی است که آمریکایی‌ها شدیداً به گزینه‌ی اقتصادی روی آورده‌اند؛ تاحدی‌که رهبر انقلاب از این گزینه‌ی آمریکایی‌ها تحت عنوان جنگ اقتصادی علیه ایران یاد کردند. بعد از آزمون گزینه‌های فراوان، آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که عملی‌ترین و موفق‌ترین گزینه در برابر ایران، همین گزینه‌ی تحریم‌های اقتصادی و از پا انداختن ایران به‌لحاظ اقتصادی است؛ چه‌اینکه این گزینه هم توان فشار علیه ایران (به‌مراتب بیشتر از گزینه‌های نظامی) و هم اینکه توان شورش اجتماعی را دارد.

مردمی که در رنج تأمین معاش خود باشند، قطعاً تمایلی به حمایت از سیاست‌های دولت خود نشان نخواهند داد. با استمساک به این موارد و توان و ظرفیتی که گزینه‌ی نظامی برای آمریکایی‌ها داشته است، آن‌ها به‌سمت این گزینه حرکت کرده‌اند و در این راستا طی بیست سال اخیر تلاش کرده‌اند به‌نحو اکمل این موضوع را به پیش ببرند. آن‌ها ابتدا از تحریم‌های داماتو شروع کردند و تحریم‌های بسیار سخت و سنگینی را علیه ایران وضع کردند، به این امید که ایران به سیاست‌های واشنگتن تن دهد.
 
آمریکایی‌ها با مشاهده‌ی مقاومت ایران در مسائل کلان سیاست داخلی و خارجی خود تلاش کردند تا با به وجود آوردن مسئله‌ای که پتانسیل بین‌المللی نیز داشته باشد، ایران را بیشتر تحت مضیقه اقتصادی قرار دهند تا بدین‌ترتیب فشار اقتصادی یا جنگ اقتصادی را تدارک ببینند. لذا مسئله‌ی هسته‌ای را در سال ۲۰۰۳ پیش کشیدند و با لطایف‌الحیل آن را به شورای امنیت سازمان ملل متحد احاله دادند.

بعد از رجوع پرونده‌ی ایران از شورای حکام آژانس به شورای امنیت سازمان ملل متحد، آمریکایی‌ها با پشتوانه‌ی ایران‌هراسی و رویکردهای ضدایرانی از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰، شش قطعنامه‌ی سنگین ضدایرانی را به تصویب رساندند که به تعبیر بسیاری از کارشناسان، شدیدترین از نوع خود بوده است. برخی از آمریکایی‌ها حتی عنوان کرده‌اند که این تحریم‌ها با نیت تغییر رژیم داخلی در ایران ترتیب داده شده است و آمریکایی‌ها از ورای این تحریم‌ها به‌دنبال ساقط کردن جمهوری اسلامی و استقرار نظامی مطلوب آمریکا در ایران بوده‌اند.
 
بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم که با وعده‌ی از بین بردن تحریم‌ها مستقر شد، تلاش شد تا موضوع هسته‌ای ایران با مذاکره حل شود تا تحریم‌هایی که علیه ملت ایران وضع شده بود، از بین رفته و اثرات سوء خود را از اقتصاد و سیاست ایران بزداید. آمریکایی‌ها در حین مذاکرات تلاش کردند بیشترین فشارها را به ایران وارد کنند تا این کشور را وادار به دادن امتیازات فراوانی در چارچوب توافق هسته‌ای برجام کنند.

به‌هرحال این توافق حاصل شد و طرفین نیز ملزم به رعایت خطوط و بندهایی شدند که بررسی آن در حوصله‌ی این نوشته نیست. اما آنچه به وجود آمد، این بود که آمریکایی‌ها به تعهدات خود وفق همان برجام نیز پایبند نبودند و وفای به عهد نکردند. درحالی‌که طبق گزارش‌های آژانس و آمریکا، ایران به تمام تعهدات خود وفق این سند پایبند بود و از هیچ‌یک از الزامات خود فروگذار نشده بود.

آمریکایی‌ها به بزرگ‌ترین تعهد خود، یعنی لغو و برچیده شدن تحریم‌ها، هیچ توجهی نکردند و حتی تحریم‌های جدیدی وضع کردند که به تعبیر خیل عظیمی از کارشناسان، نقض فاحش متن و روح برجام بوده است. در این چارچوب، تحریم‌های مادر توسط مجالس آمریکا وضع می‌شود و درعین‌حال نقض عهود دیگری نیز صورت می‌گیرد.
 
با این بحث به‌سراغ رفتار دولت ایران می‌رویم. به‌جز یکی دو قانونی که در مجلس ترتیب داده شده است و چند شرکتی که وزارت امور خارجه در لیست سیاه خود قرار داده و اکثراً در ارتباط با رژیم صهیونیستی است، اقدام متقابل دیگری از سوی ایران ترتیب داده نشده است. اینکه چرا ایران از گزینه‌های خود علیه آمریکا استفاده نمی‌کند، مسئله‌ای است که باید در هدف‌گیری برخی از مقامات دولتی در راستای «از بین بردن فضای تنش‌آلود بین ایران و آمریکا به هر نحوی» آن را جست‌وجو کرد.
 
چرا اقدام متقابلی ترتیب داده نمی‌شود؟
 
اقدام متقابل در برابر آمریکایی‌ها در این جنگ اقتصادی باید چه چیزی باشد؟ این سؤالی است که ذهن بسیاری را به خود درگیر کرده است. بسیاری معتقدند ایران به‌دلیل توان و ظرفیت خود، امکان بازدارندگی اقتصادی در برابر آمریکا را ندارد. دکتر محمود سریع‌القلم معتقد است آمریکایی‌ها به این دلیل بسیار آسان ایران را در ذیل کشورهای تحت تحریم خود قرار می‌دهند که نیازی به ایران در سطح بین‌المللی ندارند و همین عدم نیاز سبب می‌شود تا آن‌ها به‌راحتی ایران را تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار دهند.

علاوه بر این، این تفکر قائل است که چون بین ایران و کشورهای دیگر و همچنین شرکت‌های آن کشورها تعامل گسترده و وسیعی وجود ندارد، بنابراین شبکه‌ی اقتصاد بین‌الملل در پیوند با اقتصاد ایران نیست و به همین دلیل هم هست که ایران به‌راحتی تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار می‌گیرد و کشورهای دیگر بدون ترس و وحشت نسبت‌به از بین رفتن روابطشان با ایران، این کشور را تحریم و مجازات می‌کنند.
 
اینکه این گزاره و گزاره‌هایی شبیه به این تا چه‌حد صحت داشته باشد، مسئله‌ی ما نیست. مسئله در اینجا این است که اگر چنین است و ایران به‌دلیل عدم وجود ارتباط در لایه‌های اقتصادی بین‌المللی و شبکه‌های درهم‌تنیده‌ی اقتصادی شرکت‌های بین‌المللی، از بازدارندگی برخوردار نیست، مشکل از کجاست؟ آیا مشکل در دولت و روابط خارجی آن است یا در جایی دیگر. اینک دقیقاً چهار سال است که تمام سرمایه‌ی کشور مصروف سیاست خارجی تنش‌زدای ادعایی دولت یازدهم شده است. کارنامه‌ی دولت بعد از چهار سال در بحث سیاست خارجی چیست؟
 
علی‌رغم این ادعا که این دولت توانسته حجم وسیعی از ارتباطات بین‌المللی را ایجاد کند، ولی درعین‌حال می‌بینیم کشورهای بیشتری علیه ایران بسیج شده‌اند؛ از کشورهایی شبیه عربستان، امارات و مصر گرفته تا خرده‌کشورهایی شبیه به جیبوتی. دقیقاً دستاورد دولت در حوزه‌ی سیاست و روابط خارجی کجاست که مانع از قطع روابط این کشورها با ایران شود. در حوزه‌ی اقتصادی نیز به همین ترتیب، دولت با فشارهای فراوان بر بخش مسکن و سایر بخش‌های درآمدزا، نه‌تنها بر خیل بیکاران افزوده است، بلکه هیچ راهکاری نیز برای برون‌رفت از مسائل اقتصادی ارائه نداده است.

به‌راستی سؤال این است که چه‌کسی متهم این فضای ایجادشده علیه ایران است؟ بدترین نوع رفتار عربستان علیه حجاج ایرانی در این دولت ایجاد شد. بیشترین میزان قطع ارتباط بین‌المللی با ایران در این دولت ایجاد شد. چه‌کسی باید پاسخ این موضوعات را بدهد؟ آیا اساساً ترتیبی اتخاذ شده است تا پاسخ این اقدامات داده شود.
 
اخیراً روزنامه‌ی «الجریده»ی کویت به نقل از منبعی که آن را نزدیک به محمدجواد ظریف، وزیر خارجه‌ی ایران، خوانده نوشت: پس از عید قربان، یک هیئت دیپلماتیک از عربستان عازم ایران می‌شوند تا خسارت‌های واردشده به سفارت عربستان در تهران و نیز کنسولگری این کشور در مشهد را برآورده کنند.
 
اگر این خبر صحت داشته باشد، سؤال اساسی این است که چرا دولت ایران خواستار بررسی فاجعه‌ی سقوط جرثقیل، فاجعه‌ی منا و پیش از آن تجاوز به دو نوجوان ایرانی نشده است یا اگر خواستار شده چرا رسانه‌ای نشده است؟
 
این خبر رسماً به‌معنی مسئولیت بین‌المللی دولت ایران است، سؤالی که پیش می‌آید این است که چرا عربستان درخصوص مسئولیت صریح بین‌المللی که در قبال حجاج در مراسم حج سال ۱۳۹۴ داشته، مورد دادخواهی قرار نگرفته است؟ همچنین این اتفاق یک­بار دیگر نشان‌دهنده‌ی این است که این دولت چندان وقعی به عزت ملی ایرانیان نمی‌نهد و یک بار دیگر در حال تجلی و بازروایی دیپلماسی کم‌رمق خود است. موضوعی که از هم‌اینک مشخص است با تلاش رسانه‌ای عربستان، با ننگین کردن نام ایران توسط این کشور به پایان خواهد رسید.
 
لزوم اتخاذ اقدامات متقابل و متناسب
 
دولت نیازمند به کار بردن سیاستی است که براساس آن سیاست اقدامات متقابل و البته متناسب ترتیب داده شود. برشمردن چند شرکت برای مجازات و تنبیه، اگرچه بسیار اقدام صحیح و پسندیده‌ای است، اما تناسبی با رفتارهای سوء آمریکایی‌ها که حیات اقتصادی و اجتماعی و حتی موجودیت نظام سیاسی را هدف گرفته‌اند، ندارد. موضوع آنجایی از اهمیت فزاینده برخوردار می‌شود که بدانیم آمریکایی‌ها به‌دنبال راه‌حلی برای خروج از برجام یا اسقاط انتفاع آن برای ایران هستند و اگر سیاست بازدارنده‌ای در برابر عملکرد آمریکایی‌ها اتخاذ نشود، قطعاً هزینه‌های فراوانی برای ایران و منافع ملی کشور به بار خواهد آورد.
 
سوای از منافع ملی که به نظر می‌رسد بیشتر ابعاد اقتصادی آن مورد توجه قرار گرفته است و ابعاد هویتی آن به‌کلی فراموش شده است، آمریکایی‌ها حتی امنیت ملی ایران را نیز هدف گرفته‌اند. دونالد ترامپ یک‌تنه آماده است تا هزینه‌ی هر رویارویی با ایران را به جان‌ودل بخرد. نگاهی به اتفاقاتی که بعد از حملات تروریستی به تهران صورت گرفت، نشان می‌دهد که ترامپ شدیداً به‌دنبال ناآرامی در ایران است.
 
در این فضا ضروری است برنامه، استراتژی و هدفی برای سیاست خارجی سوای از رویکردهای متداول سیاست خارجی تدبیر شود تا هزینه‌های سیاست خارجی تبدیل به فرصت‌های آن شود.
 
نتیجه‌گیری
 
تعداد اقدامات سوء آمریکایی‌ها علیه ایران بسیار زیاد شده است؛ به‌گونه‌ای که حتی برخی معتقدند که هم‌اینک نیز چیزی به نام برجام برای آمریکا وجود ندارد و این تنها ایران است که در حال اجرای این سند است. ایران نه‌تنها با جهان آن‌گونه که پیش از این توافق می‌پنداشت، رابطه‌ای ندارد و نتوانسته در شبکه‌ی اقتصادی بین‌المللی در هم تنیده شود، بلکه با نشان دادن نقاط ضعف فراوان موجبات بی‌تابی دونالد ترامپ برای جنگ اقتصادی علیه ایران را نیز فراهم کرده است.

اینکه چرا ماجرا به‌این‌ترتیب در حال انجام است و اساساً مشکل کار کجاست که آمریکایی‌ها و توابع این کشور شبیه به برخی از کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج‌فارس تا این‌حد نسبت‌به ایران دست به گستاخی زده و از حدود قواعد و عرف بین‌الملل تجاوز می‌کنند، احتمالاً به پاسخ‌های دولت ایران به آن‌ها برمی‌گردد. اتفاقی که در این بین افتاده است، این است که اگرچه دولت و مجلس ایران مدعی هستند که پاسخ‌های متقابل به رفتار آمریکایی‌ها داده‌اند و می‌دهند، اما در عمل این پاسخ‌ها نه متقابل هستند و نه متناسب و آنچه در واقع اتفاق افتاده است، صرفاً بر اشتیاق آمریکایی‌ها برای تهدید و تحدید ایران افزوده است.
 

منبع: پایگاه برهان