حجت‌الاسلام ملک‌محمدی ضمن بررسی علت حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه، معتقد است اثر شهادت امام حسین(ع) را باید در طول زمان بررسی کرد و شهید حججی یکی از ثمرات خون اباعبدالله است.

حسینیه مشرق- تصوری که از قیام امام حسین(ع) عموماً در جامعه وجود دارد، اینگونه است که حضرت قیامی کرد و بالاخره در کربلا شکست خورد و بعد خود و اصحابش به شهادت رسیدند. اما باید پرسید آیا ماجرای قیام امام حسین(ع) و کربلا در همان دوران متوقف شد یا نیاز است به ابعاد دیگر این قیام پرداخت تا به فلسفه اصلی قیام حضرت دست یافت؟

از این رو قصد داریم طی گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین حسن ملک‌محمدی، استاد حوزه و دانشگاه و مدیر کل بخش آسیا و اقیانوسیه مجمع جهانی اهل‌بیت(ع)  ابعاد مختلف قیام امام حسین را مورد بررسی قرار دهیم.

علاوه بر این درباره مسائلی مثل «علت حرکت امام حسین(ع) به کوفه با وجود علم حضرت به بی‌وفایی و بدعهدی آنان» و نیز «تحلیل جمله امام حسین(ع) که فرمودند من برای اصلاح امت جدم قیام کردم در حالی که جامعه مسلمان بعد از شهادت حضرت با فسادهای زیادی روبرو شد» گفت‌وگو خواهیم داشت.

قصد داریم درباره لایه‌های مختلف قیام امام حسین(ع) با شما گفت‌وگویی داشتیم باشیم؛ زیرا معتقدم تا وقتی لایه‌های زیرین قیام حضرت کشف نشود، نمی‌توانیم برداشت صحیحی از قیام امام(ع) داشته باشیم. در این باره توضیح می‌فرمایید.

حماسه عاشورا و قیام ابا عبدالله الحسین (ع) حاوی درس‌ها و پیام‌های فراوان و دارای ابعاد مختلفی است، یک بُعد آن سیاسی است که اصلی‌ترین آن ساقط کردن حکومت بنی‌امیه بود که یک حکومت جاعلِ فاسد و در حقیقت پایبند به اصول و ارزش‌های دینی نبودند و در حقیقت به نام اسلام مانند داعش در این زمان به نام اسلام تیشه به ریشه اسلام می‌زد. در زمان اباعبدالله الحسین نیز به نام خلیفه مسلمین مرتکب فجایعی می‌شدند. امام حسین (ع) از یک بُعد قیام کرد که این حکومت فاسد را ساقط کند لذا فرمود برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم، هدف من احیای ارزش‌ها و دفع انحرافات و منکرات است. در حقیقت امام حسین (ع) برای این هدف عالی که خلاصه می‌شود در احیای اسلام، احیای قرآن قیام کردند.

نابسمانی فرهنگی و دینی در دوران بنی‌امیه

شما فرمودید قیام امام حسین (علیه‌السلام) دارای ابعاد مختلفی است و به بُعد سیاسی آن اشاره فرمودید؛ آیا ابعاد دیگری دارد؟

 یکی دیگر از ابعاد قیام امام حسین (علیه‌السلام) مربوط به بُعد فرهنگی است. به دلیل اینکه فرهنگ جامعه به دلیل نوع حکومت‌داری بنی‌امیه بسیار نابسامان و به تمام ممالک اسلامی تسری یافته بود؛ یعنی فرهنگ زر و زور و تزویر، فرهنگ فریب و دغل‌بازی، فرهنگ دنیاگرایی و شهوت‌پرستی و فرهنگ شکم‌پرستی و بت‌پرستی. این مسأله برای مردم خیلی جلوه کرده بود تا جایی که یک عده از مردم کوفه به خاطر خورده‎نانی به جنگ حجت خدا رفتند. این اوج تنزل فرهنگی است که امام زمان خود را اینگونه به خاطر تهدید و تطمیع به شهادت برسانند.

اینکه فرمودید طبق فرمایش امام حسین (علیه‌السلام)، حضرت برای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جد امت پیامبر (صلی الله علیه و آله) قیام کردند، یک شبهه‌ای مطرح می‌شود. ما بعد از شهادت حضرت شاهد بدترین جنایات مثل واقعه حرّه که توسط یزید ملعون رقم خورد بودیم و همین طور بسیاری از ظلم‌های بنی‌امیه ادامه یافت و حتی بعد از آن بنی‌العباس روی کار آمدند. چگونه می‌شود این موارد را با یکدیگر جمع کرد؟

با این نوع طرز نگاه، شما نیمه خالی لیوان را دیدید. بعد از شهادت امیرالمومنین تا روز عاشورا 20 سال فاصله بود، در این مدت هیچ قیام و نهضتی ثبت نشده است، یعنی مردم اسیر فضای مسمومی بودند که بنی امیه به وجود آورده بود. توجه داشته باشید، اوضاع مردم پس از ماجرای سقیفه تا قبل از قیام امام حسین (علیه‌السلام) مدام در حال اُفت بود. در دوران امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شاهد یک نوع خاصی از بی‌وفایی و در دوران امام حسن (علیه‌السلام) شاهد نوع دیگری از فتنه‌ امت بودیم. طوری که معاویه یاران امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) را با سکه و پول خرید و یارانشان از زیر پای حضرت جانماز می‌کشیدند و در صحنه‌ای، خنجر بر پای ایشان کردند.

اثر شهادت امام حسین(ع) را باید در طول زمان بررسی کرد


اما صحنه کربلا در واقع تقابل یک عده حق‌طلب و حق‌مدار با گروه فریب‌خورده باطل‌گرا و ستمکار بود. پس از ریخته شدن خون امام حسین (علیه‌السلام) حجاب جهالت و پستی از جامعه اسلامی تا حدود زیادی برداشته شد طوری که تا بیست سال پس از قیام امام حسین 19 نهضت و انقلاب در تاریخ ثبت شده است و این نشان می‌دهد که مردم ترس و جهالتشان فرو ریخت و جهلشان تبدیل به علم و بصیرت شد و مردم جاهلِ ترسو به مردمی انقلابی تبدیل شدند و با شعار «یا الثارات الحسین» دست به قیام‌های مختلف زدند. البته به این معنا نیست که دشمنان اسلام دست برداشتند یا سکوت کردند بلکه به دشمنی‌های خود اضافه می‌کردند. بنابراین نکته حائز اهمیت این است که امام حسین (ع) قیامش آغاز و عاملی برای رویش و خیزش در جامعه اسلامی شد و در واقع باید ثمرات قیام را در طول زمان مشاهده کرد نه صرفاً در تاریخ آن دوران.

خون شهید حججی پیوند روحی و فکری بین مردم ایجاد کرد

بر این اساس می‌توان گفت اثر وضعی خون اباعبدالله یا «ثارالله» پس زدن این حجاب‌های قطور ظلم و جهالت بود.

خون شهدا عموماً و سید الشهدا اباعبدالله الحسین (ع) خصوصاً عامل بیداری و بصیرت‌افزایی و تقویت بینش عمیق سیاسی جوامع بشری در طول تاریخ بوده است؛ به عنوان مثال زمان فعلی شاهد رشادت‌های شهدای مدافع حرم هستیم. در این فضای غبارآلودی که فضای فرهنگی جامعه دستخوش حملات شیاطین و ایادی آنها قرار گرفته است و تبلیغات مسموم و زهرآگین استکبار جهانی نسل جوان ما را مورد هدف قرار داده است، شما می‌بینید یک عده جوان با عنوان مدافعان حرم روی کار می‌آیند و به فرموده مقام معظم رهبری یکی از آن رویش‌ها صورت می‎گیرد. یکی از این شهیدان والامقام که مظهر اقتدار ملی و افتخار ایران و جهان اسلام قرار گرفت، شهید حججی است. شما ببینید خون پاکش چه انقلابی به وجود آورد و چه پیوندهای روحی و فکری با ارزش‌ها ایجاد کرد و چه الگوی زیبایی برای جوانان ما رقم زد.

شهید حججی ثمره خون ثارالله است


ایشان ادب، اخلاق، شجاعت، استکبارستیزی و همچنین تواضع و خضوع در مقابل پدر و مادر  و نیز عشق به همسر و فرزند را همراستا به عشق خدا و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) قرار داده بود؛ بنابراین خون این شهید والامقام اثر خود را نشان داد. در حقیقت باید گفت بذر درختی که امام حسین (ع) در کربلا کاشت، بعد از هزار و سیصد و هشتاد سال ثمره می‌دهد و یکی از ثمرات شیرینِ خوش طعم و خوش عطر و پر جاذبه‌ای که دل‌های میلیون‌ها انسان را تاکنون جذب کرده است، همین شهید بزرگوار و والا مقام حججی است. شهید حججی ثمره بذر درخت امام حسین(ع) در کربلاست.

انتظار و ظهور امام زمان تداوم راه غدیر و عاشورا است

این نوع نگاه، اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را از موضع انفعال و شکست ظاهری خارج می‌کند. متأسفانه نگاه غالب ما به ماجرای امام حسین (علیه‌السلام) و سایر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) طوری است که همیشه به خاطر نگاه یک جانبه‌گرایانه ایشان را در موضع ضعف قرار می‌دهیم.

این را باید در نظر داشته باشیم که کار و عمل امام حسین (ع) ادامه راه عمل امیرالمؤمنین و پیامبر گرامی اسلام(ص) است، یعنی در حقیقت آن جریان فکری و اندیشه تابناک اسلامی و در حقیقت جبهه و پایه و اساسی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در غدیر ایجاد کرد، همین طور ادامه یافت؛ در واقع غدیر، تداوم راه رسالت است و عاشورا تداوم راه غدیر است و انتظار و ظهور امام زمان تداوم راه عاشورا است. یعنی این‌ها حلقاتی به هم متصل و مرتبط هستند. از این رو کسانی عاشورایی هستند که تفکر غدیری داشته باشند و کسانی منتظر واقعی ظهور امام زمان یا زمینه‌سازان ظهور امام زمان و پایه‌گذاران تمدن نوین اسلامی و بشری هستند که تفکر عاشورایی داشته باشند. با تفکر عاشورایی غدیر تداوم پیدا می‌کند و با تفکر غدیری و عاشورایی ظهور واقع می‌شود.

کوفه و کربلا مکان راهبردی برای برپایی تمدن اسلامی است

مسأله دیگری که درباره جریان قیام امام حسین (علیه‌السلام) مطرح است، علت حرکت امام (علیه‌السلام) به سوی کوفیان با وجود علم حضرت به بی‌مهری و بی‌وفایی آنهاست. چرا امام حسین (علیه‌السلام) به سوی کوفه حرکت کرد؟

ابتدا عرض کنم کوفه به لحاظ جغرافیایی، چهار راه تمدن بشری است و امام حسین (ع) پایه‌گذار تمدن نوین بشری است، لذا از نظر جغرافیای طبیعی شما هیچ نقطه‌ای در کره زمین مهم‌تر از منطقه بین کربلا و کوفه را نمی توانید ببینید. حضرت نوح (علیه‌السلام) وقتی کشتی‌اش به حرکت در می‌آید، در این زمین پهناور به حرکت در می‌آید و به حجاز می‌رود و دور کعبه طواف می‌کند. در صفحه 144 از جلد دوم تفسیر عیاشی نقل است نخستین کسی که مسجد کوفه را طرح ریزی و با وسعت زیادی آن را بنیان گذاشت، حضرت آدم (علیه‌السلام)‌ بود و بعدها حضرت نوح علیه‌السلام پس از طوفان آن را تجدید بنا کرد.

حضرت نوح و سایر انبیاء و رسولان توجه خاصی به این شهر داشتند. پس معلوم می‌شود که کوفه و کربلا مناطقی حساس و استراتژیک هستند. بنابراین از این بُعد اگر به ماجرای حرکت امام حسین (علیه‌السلام) به کوفه نگاه کنیم، شاید این برداشت را داشته باشیم که یک نوع توجه ذاتی بین انبیا و اولیا به این سرزمین بوده است. شما اکنون در هیچ نقطه کره زمین جذبه‌ و کششی که بین کوفه تا کربلا وجود دارد، نمی‌بینید. جایی که خداوند نزدیک به سی میلیون جمعیت را با پای پیاده به حرکت در می‌آورد، همین نقاط است.

فلسفه پیاده‌روی اربعین بررسی علمی و معرفتی نیاز دارد


باید علت این امر بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد. در جایی مثل مکه مکرمه و مدینه منوره و خیلی از اماکن مقدسه دیگر چنین کششی نمی‌بینیم که اینگونه مردم از کوچک و بزرگ و زن و مرد، پیر و جوان و از هرگونه نژاد و ملیتی آن هم در یک زمان و مسیر طولانی بعد از عاشورا راه بیافتند تا خود را به نقطه موعود برسانند. باید تمام دانشمندان و محققان روی این موضوع تأمل کنند و من معتقدم به دلیل اینکه سر چهار راه تمدن بشری و نقطه استثنایی در دنیا محسوب می‌شود، امام حسین (ع) پایه گذار این تمدن بشری است و این نقطه نقطه‌ای است که می‌تواند همه عالم را تحت تاثیر قرار دهد.

درسی که امام حسین(ع) در مسیر ایجاد تمدن اسلامی داد

در ماجرای زندگانی امیرالمومنین مواجه حضرت با سه گروه ناکثین، قاسطین و مارقین را داریم. گویی در کنار برنامه دیگرشان معرفی خصلت این سه گروه از دشمنان اسلام بود تا درس عبرتی برای مسلمانان تا ابد باشد؛ زیرا اکنون با همین گروه‌ها تحت عناوین دیگر مواجه هستیم؛ به نظر می‌رسد سایر ائمه (علیهم‎السلام) اینگونه رفتار می‌کردند و امام حسین(ع) در قبال کوفیان چنین برنامه‌ای داشتند، یعنی معرفی کوفی‎صفتان و کوفی‌صفتی؛ زیرا این خصلت همیشه وبال حال جوامع بوده مخصوصا جوامع اسلامی بوده است؛ نظرتان در این باره چیست؟

ناکثین یا عهدشکن‌ها کسانی‌اند که مخالف با اجرای عدالت اسلامی هستند. قاسطین مخالفین عدالت اسلامی و مارقین یعنی منافقین. در حقیقت یک اجتماعی مرکب از ناکثین و قاسطین و مارقین در کوفه جمع بودند و امام حسین (ع) می‌خواهد بگوید اگر می‌خواهید تمدن در جهان تحقق پیدا کند، راهش این است که ریشه ناکث و قاسط و مارق را باید برداشت. قاسط مظهر و تجسم عینی‌اش یعنی استکبار جهانی که باید ریشه آمریکا و اسرائیل زده شود. مارق یعنی منافقین که واقعاً خطرشان از کفار هم بیشتر است. این سه گروه صاحبان زر و زور  تزویر باید ریشه‌شان را بزنیم؛ بنابراین یکی از آن عواملی که ما را می‌تواند در تحقق تمدن نوین اسلامی موفق کند اقتدا به سیره سیدالشهدا و ایستادن در مقابل این سه گروه است.

منبع: تسنیم