باید از این «استاد» پرسید اگر فردا «نقیب زاده»ها در دانشگاه اربیل پیدا شوند و از " تولد محتمل «کردستان دوم»" در ایران " با نوای دف به رقص در بیایند"، طبق منطق او، محقّ نخواهند بود؟

سرویس سیاست مشرق- در حالی که مهم ترین خبر منطقه (بلکه عرصه بین الملل) خبر همه پرسی اقلیم کردستان برای استقلال این منطقه است، بار دیگر صحنه مهیا شده تا منویات مخرّب چهره های شناخته شده یک جریان سیاسی بیش از پیش عیان شود.

در حالی که به واسطه مقطع مطرح شدن این طرح خطرناک، یعنی همزمان با شروع شمارش معکوس تمام شدن کار داعش در عراق و سوریه، و صحنه گردانی نه چندان پنهان بازیگرانی چون رژیم صهیونیستی و انگلستان، تقریبا همه می دانند که این سناریو برای راه اندازی یک فتنه جدید و جلوگیری از فروکش کردن آشوب در منطقه است، شماری از «اعاظم» فکری جریان خاص سیاسی، فرصت را برای عقده گشایی مناسب یافته، و به رویه معمول این سال های خود، به قصد دهن کجی به جمهوری اسلامی، «امنیت ملی» را دستاویز بازی های سیاسی خطرناک کرده اند.

ماجرا از این قرار است که در همین چند روز گذشته، دست کم سه تن از «ویترین های رسانه ای» جریان اصلاح طلب، در اظهاراتی ظاهرا هماهنگ و به شدت مخرّب، خط قرمزها را درنوردیدند و از سناریوی «اسراییلی» همه پرسی اقلیم کردستان حمایت کرده اند.

روز جمعه، ۳۱ شهریور، مصاحبه ای از صادق زیباکلام، با تلویزیون کرد زبان و تجزیه طلب «روژ هلات» منتشر شد که در میان همه اظهارات شاذ استاد منحصر به فرد است. توجه مخاطبان را به بخش هایی از این مصاحبه جلب می کنیم:

" تصور می­کنم شاید رهبران کردستان عراق، طرح مساله همه‌­پرسی را به عنوان یک وسیله برای گرفتن امتیازات بیشتر از بغداد مطرح کردند و احتمالا ته دلشان این نبوده که این رفراندم جدی جدی برگزار شود اما الان برگزاری این رفراندم به صورت یک مطالبه خیلی جدی و یک حق درآمده، چون اگر برای رهبران کردستان برگزاری رفراندم یک تاکتیک بوده، برای میلیون­ها نفر از مردم کردستان عراق یک آرزو بوده که حدود یک قرن در سر داشته ­اند."

"اسرائیل می­تواند یک متحد یک شریک سیاسی، نظامی، اقتصادی و ... در خاورمیانه پیدا کند. پس کاملا قابل فهم است که نه تنها مخالف استقلال کردستان عراق نیستند بلکه استقبال هم می­کنند. همین الان هم روابط خوبی با کردستان عراق دارند در حالی­که ما در ایران دوست نداریم خیلی این موضوع را مطرحش کنیم اما همین الان هم اسرائیلی­ها در کردستان عراق سرمایه­ گذاری کردند و روابط بسیار دوستانه ­ای دارند."

" بعید می­دانم ایران، عراق و ترکیه هم متحد شوند و به اقلیم کردستان حمله کنند. یادمان باشد که اگر جمهوری کردستان به وجود بیاید چیزی نیست که ایران و عراق و ترکیه اگر با همه توان هم به آن حمله کنند، بتوانند نابودش کنند. جمهوری کردستان از حمایت همه مردم کردستان برخوردار خواهد بود. راه حل مناسب راه حل نظامی نیست، چون فقط بحران­هایی را که وجود دارد عمیق­‌تر می­کند. معتقدم علی رغم اعتراضاتی که ترکیه، عراق و ایران خواهند کرد در نهایت مجبور می‌­شوند به دلیل ملاحظات ژئوپلتیک یک رابطه حداقلی داشته باشند. اما نکته آخر این که هیچکس جز کردها حق دخالت در سرنوشت مردم کردستان عراق را ندارند. نه ایران نه ترکیه و نه حتی عراق."

 این استاد «علم سیاست» در دانشگاه مادر کشور (دانشگاه تهران)  گویا قادر به درک عواقب و تبعات دنباله‌دار مساله استقلال اقلیم کردستان بر امنیت و تمامیت ارضی کشورهای منطقه و آثار دومینووار آن بر فعال شدن گسل‌های قومی نه چندان کم شمار در منطقه غرب آسیا نیست؛ و امثال او و همفکرانش در دانشگاه چه چیز به فرزندان مردم یاد می‌دهند، خود یک قصه پر از اشک است که به جدّ هشیاری مسوولین امر را می‌طلبد.

این که زیباکلام اسراییل را به رسمیت می شناسد و بدیهی و طبیعی می‌داند که این رژیم نامشروع بیخ گوش ما جریان‌سازی کند و به اسم حق استقلال کردها، به دنبال گذاشتن چاقویی در پشت ایران و ترکیه، به صورت توامان باشد، به عنوان یک نظر شخصی شاید قابل تحمل باشد، لیکن وقتی چنین فردی، با این نوع سمپاتی به دشمن ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، به راحتی در مهم ترین دانشگاه کشور تدریس کند، در اقصی نقاط کشور تریبون در اختیار داشته باشد و با تلویزیون‌ها و شبکه‌های خبری متعلق به دشمنان ایران مصاحبه کند و به راحتی خطوط قرمز امنیتی کشور را زیر سوال ببرد، دیگر یک حق شخصی نیست و محتاج بررسی و تامل بیشتر از جانب مسوولین امر است.

یک روز قبل‌تر از آن، یعنی پنجشنبه ۳۰ شهریور، «دکتر» احمد نقیب زاده، استاد سیاست در دانشگاه تهران، که ظاهرا از ویترین آرایی‌های همکارش، زیباکلام، در رسانه‌های زنجیره‌ای، چندان دل خوشی ندارد و تلاش دارد خود را به عنوان یک آلترناتیو مطبوعاتی برای آقای زیباکلام مطرح کند، در مقاله‌ای به شدت مخرب‌تر از نمونه قبلی، یک مدیحه بلندبالا درباره همه پرسی کذایی با عنوان حماسی «استقلال اقلیم کردستان؛ یعنی تولد ایران دوم» نوشت، تا ثابت کند استاد تمام سیاست در دانشگاه تهران هم در ساده اندیشی می‌تواند دست یک فرد بی اطلاع را که تمام رفرنس سیاسیش اتاق خبر «من و تو»ست، از پشت ببندد.

این «استاد» سیاست که چندی است به عضویت شورای مرکزی حزب اصلاح طلب «کارگزاران» سازندگی هم درآمده، در مقاله خود، نوشت:

" هرکس با استقلال کردها مخالفت می‌کند بکند ولی ایران نباید  پشت کردها را خالی کند. چرا که کُردها و دیگر ایرانیان دارای پیوندهای عمیق و ناگسستنی تاریخی و فرهنگی هستند از سه خانواده‌ای که امپراتوری ایران را تشکیل می‌دادند یعنی مادها، پارس‌ها و پارت‌ها، گام  اول را مادها یا کردها برداشتند."

" تنها قسمتی از آنها در سرزمین پدری خود باقی مانده‌اند و البته در اینجا هم بی‌مهری ها دیده‌اند که از جهل و نادانی ناشی می‌شده است. فرق اینجا (ایران) با آنجا یعنی با عراق و ترکیه و سوریه و لبنان در این است که اینجا از خود اوست. سه هزار سال است خون ایران در رگهایش جوشیده و سخن ایران بر زبانش خروشیده. به کجا برود؟ از که روی برتابد هرچند که برادرش بعضاً نامهربان بوده باشد!"

و این گونه تجزیه طلبی و فروپاشی کشور همسایه را تئوریزه می کند:

" اینک که می‌خواهد حق خود را بگیرد تا دیوانه تبهکاری کودکانش را بار دیگر در حلبچه، انفال و شنگال به خاک و خون نکشد از که چشم یاری دارد؟ اگر ترکیه و سوریه از سرافرازی کردها می‌ترسند بگذار بترسند اما من شاخه همخون خودم را رها نخواهم کرد. عراق هیچوقت یک دولت ملی نبوده است. مرزهایش استعماری است و ترکیب جمعیت‌اش تصنعی است. نه تنها کردها هیچ ربطی به اعراب ندارند بلکه اعراب سنی هم با شیعیان بیگانه‌اند. تمام کشورهایی که به این صورت بعد از جنگ جهانی اول از وصله پینه‌های متضاد تشکیل شدند مانند یوگسلاوی و چکسلواکی فروپاشیدند و هرقومی خود را گرفت. بنابراین سرنوشت محتوم عراق هم همین است."

و بعد جان کلام خود را که کاملا همراستا و همجهت با خواست طراح اصلی سناریوی همه پرسی، یعنی رژیم صهیونیستی است، فاش می گوید:

" یک ملت پراکنده و سرگردان در صورتی آرام می گیرد که در گوشه‌ای از دنیا یک وطن مخصوص خود داشته باشد. فلسفه وجودی اسرائیل از دید غربی‌ها هم همین بود که گفتند تا کشور خاص خود را نداشته باشند آرام نمی‌گیرند. الان یهودیان زیادی هستند که از دولت اسرائیل بیزارند ولی از هم پاشیدن اسرائیل را بر نمی‌تابند. زیرا در آن صورت کابوس هولوکاست خوابشان را خواهد ربود."

 و اوج تحلیل این استاد دانشگاه این جاست:

" به باور من دولت کردستان به مرکزیت اربیل هیچگاه علیه ایران شمشیر نخواهد کشید و دوستی‌اش با دشمنان ما از جمله اسرائیل را به ضرر ایران توسعه نخواهد داد. همه ویژگی‌ها و خصوصیات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که در این منطقه وجود دارد باعث می‌شود تا من از تولد محتمل «ایران دوم» از آن یاد کنم ایران دومی که انشاءالله بدین‌سان شکل خواهد گرفت هیچگاه خاک خود را در اختیار معاندان ایران قرار نخواهد داد. البته آنها رفتار امروز ما را در خاطره جمعی نگه خواهند داشت. آنها  باید بدانند که ما در همه جا پشتیبان آنها خواهیم بود. ما هرگز در کنار کسانی که ننگ نسل‌کشی در پیشانی‌شان نقش بسته به جنگ کردها نخواهیم رفت بلکه به صدای دف آنها تا سپیده‌دم استقلال کردستان عراق خواهیم رقصید."

جا دارد تا فقط یک سوال از نقیب زاده بپرسیم و آن این که، اگر فردا روز «نقیب زاده»هایی در دانشگاه اربیل پیدا شوند و از " تولد محتمل «کردستان دوم»" در ایران " با نوای دف به رقص در بیایند"، طبق منطق او، محقّ نخواهند بود؟ آیا هم اکنون، خاک اقلیم کردستان عراق، تحت حکومت طایفه بارزانی، میزبان ایستگاه‌های موساد برای جاسوسی و هدایت عملیات تروریستی علیه ایران نیست؟ آیا هدایت عملیات ترور دانشمندان هسته‌ای ما از این منطقه صورت نگرفته بود؟ گروهک تروریستی پژاک که هر از چندی با تحرکات خود، امنیت مرزهای شمال شرقی ما را مختل می‌کنند، مورد حمایت و پشتیبانی حکومت حزب دموکرات نیستند؟ آیا اصولا نقیب زاده تاکنون فراتر از ژورنالیسم سطحی و راحت الحلقوم، روی مساله کردستان و پیچیدگی‌های سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اجتماعی آن مطالعه‌ای عمیق صورت داده است تا بداند اوضاع از چه قرار است و هر گونه صحبت از «استقلال» در هر کدام از ۴ کشور دارای اقلیت کرد، چه اثرات بالقوه و دامنه داری می‌تواند روی دیگر کشورها بگذارد؟ درست در زمانی که سناریوی غربی-عبری-عربی تجزیه کشورهای منطقه(بر اساس طرح بالکانیزاسیون غرب آسیا یا همان «خاورمیانه جدید» برنارد لوییس)، یعنی فتنه داعش، با صرف جان و مال و خون عراقی‌ها، سوری‌ها، ایرانی‌ها، لبنانی‌ها، افغان‌ها، پاکستانی‌ها و دیگر سلحشوران محور مقاومت در حال فرونشستن است، رو کردن سناریوی استقلال چیزی جز تلاش دوباره برای به آشوب کشیدن منطقه است؟ نقش نقیب زاده و همفکران او در این میان چیست؟ آیا باید باور کنیم که یک استاد علم سیاست این اندازه ساده اندیش باشد که به عشق " رقصیدن با نوای دف کردها در سپیده دم استقلال" از سناریوی تجزیه عراق حمایت می کند؟ آقای نقیب زاده، در پس پرده شما چه خبر است؟

اما نفر سوم از این مثلث، کسی نبود جز «استراتژیست» اصلاح طلبان: سعید حجاریان.

سعید حجاریان در ماهنامه سازندگی، شماره ۱۱(دوم مهرماه) در مقاله‌ای با عنوان «گمشده ما» که طبق معمول ادبیات او در لفافی از لفاظی‌های تئوریک پیچیده شده بود، تلویحا از همه پرسی کردستان حمایت کرد:

"  مادامی که یک جمعیت طایفه باشند، شیخ می‌خواهند مانند طوایف عرب جنوب کشور که هر کدام شیخی دارند و به آن «شیخ‌الطائفه» می‌گویند. وقتی جمعیت رشد کند و ویژگی قومی (ethnic) پیدا کند افراد به دنبال رهبر هژمون یا با قول عرب‌ها سیادت می‌گردند و به دنبال یافتن «سیدالقوم» می‌روند. در مرحله بعد زمانی که تکامل جمعیت بیشتر شد و به مرحله ملت رسید، دولتخواهی مطرح می‌شود و ملت در پی برقراری دولت خود برمی‌آید چرا که گمشده‌اش دولت خودش است. برای مثال در نمونه کردستان عراق شاهد هستیم که از دوره ملامصطفی بارزانی تا به امروز پرچم، سرود، کنسولگری، پیش‌مرگه و ارتش اختصاصی پدید آمده و دولتمردان هر آن ممکن است واحد پول منطقه‌ای مشخص کنند و به چاپ اسکناس نیز دست بزنند. کردهای عراق فی‌الواقع فقط دولت ندارند و اگر دولت‌شان برقرار شود،nation-state تشکیل می‌شود. این جمعیت قبلاً زبان، مذهب، نژاد، پیشینه فرهنگی و تاریخی مشترکی داشتند اما با این حال قوم بودند و این پارامترها هنوز برای اطلاق واژه ملت کفایت نمی‌کرد، چرا که یک قوم زمانی ملت می‌شود و قوام (STABLITY) پیدا می‌کند که دستگاه حاکمه (ESTABLISHMENT) داشته باشد."

مساله این جاست که جنس سعید حجاریان از یک زاویه بسیار مهم با جنس «استاد»هایی چون نقیب‌زاده و زیباکلام که مایه کارشان، موج سواری ژورنالیستی زرد است، فرق می‌کند و آن این که حجاریان یک «دولتمرد» بوده، و از آن بالاتر یک دولتمرد «اطلاعاتی» بوده که طبیعتا به عنوان یک مقام امنیتی با مسایل ژئوپلیتیک و حساسیت‌های ژئواستراتژیک منطقه، و ابعاد عمیق و چندلایه امنیتی بحث قومیت ها به طور ملموس و عینی(نه به مانند زیباکلام و نقیب زاده به صورت تئوریک و انتزاعی) آشنایی داشته و دارد و وقتی او وارد اظهارنظر می‌شود و برخلاف روند معمول سال‌های اخیرش که کار مطبوعاتی او از یادداشت‌های کوتاه فراتر نمی‌رفت، مقاله‌ای نسبتا مفصل می‌نویسد تا تلویحا تصمیم بارزانی و اقلیم را تایید کند، دیگر نمی توان بحث ساده لوحی و کوته بینی را در این موضعگیری دخیل دانست. متاسفانه سوابق ضدامنیتی حجاریان لاجرم یک ناظر آگاه را به جنس موضعگیری او در باب چنین موضوع حساسی بدبین می‌سازد.

اما اوضاع زمانی مشکوک‌تر می‌شود که ضلع چهارمی هم به ماجرا اضافه می‌گردد، و فردی به نام «داوود هرمیداس باوند»، عضو شورای رهبری تشکیلاتی موسوم به جبهه ملی و کارشناس سوگلی مطبوعات زنجیره‌ای، در مقاله‌ای که برای روزنامه اصلاح طلب شرق می‌نویسد، علی رغم این که به واسطه ادعاهای ناسیونالیستی این جبهه مثلا ملی باید به مساله بحث تمامیت ارضی کشورها تعصب ویژه‌ای داشته باشد، صریحا از این توطئه مشترک نتانیاهو-بارزانی برای کلید زدن سناریوی دوم «بالکانیزاسیون» غرب آسیا حمایت می کند:

"قبل از انقلاب هم استقلال کردها مخالفانی جدی داشت؛ ترکیه از کردها استفاده ابزاری می‌کرد و شاه هم با استقلال کردها مخالف بود. ولی ایران باید سیاست متفاوتی از ترکیه نسبت به کردها در پیش بگیرد."

"سیاست ایران در قبال کردها باید نصیحت پدرانه توام با شفقت باشد؛ اقدامی فراتر از آن به نفع ایران نیست."

"استقلال کردها در درازمدت به نفع ایران است. کردستان عراق جزئی از ایران بوده؛ بخشی از این سرزمین ها - از جمله دیاربکر و سلیمانیه - در زمان شاه اسماعیل صفوی در جنگ چالدران از ایران جدا شد؛ اما این قرابت فرهنگ تا امروز ادامه دارد."

"البته الان هم کردستان در خودمختاری مطلق به سر می برد. ما باید ملجا کردستان باشیم. البته کردستان تصمیم خود را گرفته است و ما نمی توانیم جلوی این تصمیم را بگیریم."

"خرد سیاسی؟! ایجاب می کند که ما اگر از تصمیم آنها حمایت نمی کنیم، مخالفت جدی و تهدید هم نداشته باشیم."

علی ایّ حال، وقتی به فاصله‌ی یکی دو روز، چهره‌های رسانه‌ای وابسته به جریان سیاسی خاص، به میدان می‌آیند تا از طرح شومی که ترکیه، سوریه، دولت عراق و ایران با آن مخالفت صد در صدی دارند و به تعبیر رییس ستاد کل نیروهای مسلح، سرلشکر باقری، "توطئه ای طراحی شده از سوی صهیونیزم و استکبار جهانی" است، و به تعبیر دبیر شورای عالی امنیت ملی، علی شمخانی، " در راستای سناریوی استعماری خاورمیانه بزرگ"، آن گاه قطعا یک جای کار به شدت می لنگد، و باید مراقب بود.