به گزارش مشرق، پیام فضلینژاد نویسنده و پژوهشگر در سخنرانی خود با عنوان چگونه با «آموزش» به مغز ایران شلیک میشود؟ در دانشگاه اصفهان گفت: نظام تعلیم و تربیت ما پس از انقلاب تحت تأثیر فلاسفه پراگماتیست از جمله جان دیویی شکل گرفت. دیویی مانند امیل دورکیم «آموزش» را امری تفکیکناپذیر از «سیاست» میدانست و میگفت افراد به این دلیل تربیت میشوند تا شهروندان خوبی برای نظام دموکراتیک آمریکا باشند. وظیفه آموزش، اجتماعی کردن شهروندان برای زندگی دموکراتیک است، نه استنباط یا استنتاج حقیقت. به قول دیویی، «رشد لیبرالی» تنها هدف آموزش است، پس همانطور که بعدها رورتی گفت: «آزادی لیبرالی را پاس بدار، حقیقت هوای خودش را خواهد داشت!»
وی افزود: برپایه این روایت، متون آموزشی فقط باید «روایتهای الهامبخش» و باور به آینده برتر آمریکا را به مردم پیشنهاد کند؛ نه حقیقت موجود را. لیبرالی ساختنِ ذهن دانشآموزان و دانشجویان، القای باور به تاریخ دموکراسی آمریکا و زنده نگه داشتن «روح والای آمریکایی» جانمایه فرآیند «مهندسی اجتماعی» دیویی است. «روشنفکران علوم انسانی» (اصطلاحی که ریچارد رورتی آن را به کار میبرد) وظیفه تحقق این مهندسی را برعهده دارند.
این پژوهشگر علوم انسانی ابراز داشت: براساس استراتژی علمی- آموزشی دیویی، نظریه «برداشت گزینشی از واقعیت» (سنت گزینشی آمریکا) پدید آمد تا سلطه ایدئولوژیک لیبرال سرمایهداری را تضمین کند. ادوارد برمن در کتاب کنترل فرهنگ با وسواسی موشکافانه به سیستم پیچیده طبیعی جلوه کردن «سلطه ایدئولوژیک» نزد مردم میپردازد. او میگوید نحوه رویارویی ما با جهان و تصمیماتی که برای زندگی روزمرهمان میگیریم، به شکلی طبیعی شکل نمیگیرد. رفتار انسان از آسمان نازل نمیشود، بلکه همواره تحت تاثیر کسانی هستیم که برای حاکمیت برداشتهایشان از واقعیات در اذهان عمومی تلاش میکنند.
وی ادامه داد: ریموند ویلیامز نیز وقتی همبستگی «سلطه» و «برداشت از واقعیت» را میکاود، نتیجه میگیرد که سلطه ایدئولوژیک غلبه برداشتی از واقعیت است که خود را به عنوان «واقعیت مطلق» جا میزند. گواین ویلیامز تعریفی کلیدی دارد: «سلطه همه چیز را در بر میگیرد. سلطه، اشاعه استنباطی خاص از واقعیت است که تا خصوصیترین لایههای زندگی پیش میرود و حتی تخیل و تصورات ما را متأثر میسازد. چنین سلطهای عملا برای دیکتاتوری یک طبقه است».
سردبیر سابق مجله عصر اندیشه گفت: حسین بشیریه در کتاب لیبرالیسم و محافظهکاری (تاریخ اندیشههای سیاسی قرن بیستم، نشر نی) معتقد است که جان دیویی در «فلسفه تعلیم و تربیت» خود امنیت اجتماعی نظام آمریکا را به آزادی فردی ترجیح میداد و به «مهندسی اجتماعی» (برنامهریزی مستمر دولت برای عموم مردم) در نگهبانی از نظام لیبرال سرمایهداری معتقد بود؛ یعنی «در ترویج و تولید علم، باید مجموعهای از آگاهیها را به شهروندان بیاموزیم و با فرهنگ اجتماعی ادغام کنیم که این آموختهها در خدمت گسترش ارزشهای نظام دموکراتیک باشد. تعلیم و تربیت، نگهبان دروازههای دموکراسی است... شهروندان باید بدانند که وظیفة اخلاقی آنان، امری جزء مبارزه برای بقاء نیست»(صص 39- 37)، در واقع، «روشنفکران علوم انسانی» در آمریکا با گزینش برداشتهای دلخواه خود و تأکید بر طیف خاصی از اطلاعات، به «سلطه ایدئولوژیک لیبرالیسم» کمک میکنند.
فضلینژاد اظهار داشت: مثلاً در متون آموزشی یا نظری، این کار با تأکید روی جنبههای خاصی از تاریخ دموکراسی آمریکا و نادیدهانگاشتن جنبههای دیگر انجام میشود. تئوری دیویی به یک «تصفیه اطلاعاتی» مشروعیت میدهد و براساس آن هرگونه اطلاعات نامطلوب تاریخی که چهره دموکراتیک آمریکا را مخدوش سازد، باید از کتابهای آموزشی تصفیه شود. ادوارد برمن به «روشنفکران علوم انسانی» که اغلب با پیروی از «سنت گزینشیِ آمریکا» به تولید علم و تصفیة علمی مشغولند، نام «فروشندگان سلطه» را میدهد.
وی گفت: هاوارد زین، مورخ و استاد برجسته دانشگاه بوستون در کتاب تاریخچه مردمی ایالات متحده این سنت را نقد کرده و به افشای «جعل تاریخ» توسط آمریکاییها میپردازد و مینویسد: «از دوران ابتدایی تا دبیرستان، هیچ حرفی درباره این نبود که رسیدن کریستف کلمب به دنیای جدید معنیاش قتل عام کامل مردم بومی هیسپانیولا است. هیچ کس به من نگفت این قتل عام در واقع اولین مرحله از پیشروی یک ملت نوین بوده که با اخراج خشونتبار سرخپوستان از قاره آمریکا همراه با فجیعترین خونریزیها اجرا شد. یا آنچه عصر ترقیخواهی آمریکا مینامند، در واقع با قتل عام کارگران سیاهپوست در سنت لوئیس شرقی شروع شد».