گروه جهاد و مقاومت مشرق - خاطره زیر را یوسف زینلی از رزمندگان و آزادگان دفاع مقدس برایمان تعریف کرده است.
خاطرات زیادی از دلاورمردان مدافع خرمشهر نقل شده که برخی از این افراد مشهور و برخی گمنام هستند. یکی از این دلاورمردان، شهید سرافراز سرگرد آریافر است که حقیر در زمان یورش ارتش بعث به خرمشهر افتخار همرزمی با او را داشتم. زمانی که ارتش عراق در حال پیشروی و اشغال خرمشهر بود، سرگرد آریافر به همراه تعدادی سرباز و چند جوان بسیجی (از جمله من و دو دختر نوجوان که در پی ما میآمدند) جزو آخرین مدافعانی بودیم که نومیدانه سعی در دفاع از شهر داشتیم. یک روز که خستگی بر همه چیره شده و امید رسیدن کمک رنگ باخته بود، یکی از سربازانی که گرایش چپ داشت با اعتراض به سرگرد آریافر گفت: پس چه شد آن 120 تیپ شاهنشاهی؟ چرا کسی به ما کمک نمیکند؟ اینجا ماندهایم برای چه؟ و...
حرفهای آن سرباز برخی دیگر را هم تحت تأثیر قرار داده بود و به صورت غرولند با او همراهی میکردند. سرگرد که آثار خستگی در صورتش نمایان بود با آن چهره غبار گرفته به ما گفت: هر که میخواهد برود. من با این چند بسیجی و آن دخترها میمانم و میجنگم! اما هنگامی که بازگشتید، سبیلهایتان را بتراشید و جای آن سرخاب و سفیدآب بمالید! سرگرد به راه افتاد و ما هم در پی او، پس از مدتی سر و کله سربازان یکی یکی پیدا شد (انگار که به رگ غیرتشان برخورده بود). در نهایت سرگرد آریافر مجروح و به آبادان منتقل شد و پس از مدتی خرمشهر سقوط کرد. اما این پایان رشادتهای شهید آریافر نبود. هفت شبانهروز نبرد و مقاومت او و همرزمانش در سورکوه که منجر به عملیات والفجر 4 شد، یکی دیگر از افتخارات این قهرمان جنگ است. او به راستی مجاهد نستوهی بود که خود را در کانون مبارزه قرار میداد.
پس از عملیات فتحالمبین شهر دهلران از عراقیها باز پس گرفته شد. آریافر شجاعانه مسئولیت فرماندهی ژاندارمری در دهلران را پذیرفت. دهلران که تحت نفوذ فورسانها بود، تقریباً خالی از سکنه شده بود. فورسانها از افراد خودفروخته محلی بودند که برای ایجاد وحشت و دلهره در محدوده مهران، دهلران کمین کرده و پس از آنکه افراد داخل کمین آنها میافتادند، گوشهایشان را میبریدند و با تحویل آن به عراقیها جایزه دریافت میکردند. آریافر ابتدا به شناسایی منطقه پرداخت. ساعتهای متمادی از دهانه چنگوله تا چاههای «نفت بیات» را مورد بازدید قرار داد. نقاط سرکوب را شناسایی و با سرگرد بصیری نقشه ایجاد پایگاهها را طراحی کرد. چهار ماه تلاش شبانهروزی بهرام و همراهانش منجر به ایجاد 14پایگاه و کاهش نفوذ فورسانها شد. مردم دهلران کم کم به شهر بازگشتند و امنیت تا حد زیادی در آن منطقه برقرار شد. امیر سرتیپ دوم بهرام آریافر مدیر کل عملیاتی نیروی انتظامی در تاریخ بیستم تیرماه سال 1374 به همراه سه دلاور دیگر از نیروی انتظامی برای شناسایی به مناطق مرزی و کویر کرمان اعزام گشت. چرخبال 1511 هواناجا سقوط کرد و سرنشینانش به امید یافتن روزنهای از زندگی در بیابان طی طریق کردند. تشنگی، به دلاور مردان نستوه غلبه کرد. آریافر که برای نجات همراهان خویش تا آخرین نفس در تلاش بود، شجاعانه و عاشقانه به ملکوت پرواز نمود. دوم مرداد ماه سال 1374 ایران دلاورمردی را از دست داد که به قول خودش لباس رزمش لرزه به اندام خصم میانداخت. 72 روز بعد جستوجوگران پیکر پاکش را که با لباس مقدس نیروی انتظامی بر خاک تشنه کویر آرمیده بود به خانواده عزیزش بازگرداندند.
منبع: روزنامه جوان