سرویس جنگ نرم مشرق - سخنرانیهای ضدایرانی اخیر ترامپ و تأکید ویژه وی بر مقابله با ایران در حوزههای غیرهستهای، کارشناسان آمریکایی (و چنانکه خواهیم دید، صهیونیست) را بار دیگر دستبهقلم کرده تا روشها و راهکارهای مختلفی را پیش پای رئیسجمهور آمریکا بگذارند. اغلب گزارشهایی که به خصوص طی روزهای اخیر در اندیشکدههای آمریکایی منتشر میشوند، روی موضوع نفوذ منطقهای و قدرت استراتژیک ایران تمرکز دارند و ترامپ را به مقابله با «گروههای نیابتی» و «متحدان» ایران در غرب آسیا (خاورمیانه) دعوت میکنند.
یکی از گزارشهایی که اخیراً به همین موضوع پرداخته، گزارشی تحت عنوان «فروپاشی و مقابله با شبکه تهدید ایران[۱]» است که به قلم «اومر کارمی» محقق ارشد ارتش رژیم صهیونیستی نگاشته و در اندیشکده «مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک» منتشر شده است. آنچه در ادامه میآید، گزیدهای از مهمترین نکات گزارش مؤسسه واشینگتن است. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
مشرق اخیراً به تعدادی از گزارشهای مذکور پرداخته که در مطرحترین اندیشکدههای آمریکایی منتشر شدهاند. از جمله میتوانید گزارشهای مشرق را از اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا و اینجا بخوانید.
دیدگاه صهیونیستی درباره شبکه نیروهای نیابتی ایران
در ابتدای گزارش مؤسسه واشینگتن میخوانیم: «طی سالهای اخیر، عبارت "مبارزه با فعالیتهای منطقهای ایران" توسط مقامات آمریکا و افراد دیگر به طور فزایندهای برای توصیف سیاست مدنظر این افراد در رابطه با ایران مورد استفاده قرار گرفته است. با این حال، استفادهکنندگان از این عبارت، اغلب اشارهای تلویحی به نیروهای نیابتی ایران در عراق، یمن و منطقه شام دارند و به این ترتیب یک مشکل بزرگتر را نادیده میگیرند: شبکهای بسیار گستردهتر که ایران دهههاست دارد آن را توسعه میدهد.»
«کارمی» که به نظر میرسد گزارش خود را از دیدگاهی متأثر از (یا منعکسکننده) محافل نظامی رژیم صهیونیستی نوشته باشد، سپس درباره شبکهای که برای ایران متصور است، اینگونه توضیح میدهد: «ایران از زمان انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ تا کنون، هزینه و تلاش زیادی را در جهت توسعه شبکه پیچیدهای از متحدین، شرکا و نیروهای نیابتی در سراسر جهان به این امید انجام داده است که چنین شبکهای، عامل بازدارندهای مقابل حمله دشمنان به این کشور باشد و در عین حال، همزمان به این کشور امکان اِعمال نفوذ در سراسر منطقه و فراتر از آن را بدهد.»
نویسنده در ادامه با اشاره به سخنرانی اخیر ترامپ که وی در آن استراتژی دولتش برای «مقابله با فعالیتهای بیثباتکننده و حمایت رژیم [ایران] از نیروهای نیابتی تروریستی در منطقه» را تبیین کرد، بر مفهومی تحت عنوان «شبکه تهدید ایران» تأکید و آن را «مجموعه نهادهای طرفدار ایران» تعریف میکند. وی سپس هدف از نگارش گزارش را «بنیان نهادن پایه و اساسِ دانشِ لازم برای چنین سیاستی» میداند که هدف آن مقابله با شبکه تهدید ایران است.
اینگونه باید با ایران مقابله کنید
کارشناس ارتش رژیم صهیونیستی در انتهای گزارش خود، مدعی میشود که هرگونه سیاستی که دولت ترامپ در قبال فعالیتهای منطقهای ایران و برای مقابله با شبکه تهدید ایران اتخاذ میکند، باید:
- به تهران، و به خصوص به حسن روحانی بفهماند که حفظ و حمایت از شبکه تهدید ایران برای ایران هزینهبر خواهد بود: ایران تحت تأثیر رویکرد سنتی و ریسکگریزش، از طریق نیروهای نیابتی عمل میکند، اما تحمیل چنین طرز تفکری به ایران، حس ایمنی این کشور هنگام استفاده از نیروهای نیابتیاش را از بین خواهد برد. این کار حتی ممکن است موجب شود تا روحانی (که احتمالاً نیروهای نیابتی ایران را وسیله میداند و نه هدف) با برخی از اقدامات سپاه پاسداران در منطقه مقابله کند. البته روحانی نفوذ محدودی روی شبکه تهدید ایران دارد، چراکه این شبکه، تقریباً منحصراً تحت کنترل [آیتالله] علی خامنهای رهبر عالی این کشور است. کار آسانی نیست که به [آیتالله] خامنهای این عقیده را تحمیل کنیم که حفظ شبکه نیروهای نیابتی ایران هزینهبر است، اما به هر حال این کار یکی از وظایف محوری غرب در برخورد با ایران است.
- رویکردی همهجانبه را برای مقابله با شبکه تهدید ایران اتخاذ کند: اقدام به هدف قرار دادن مراکز جذب نیرو در شبکه تهدید ایران (همزمان با مقابله با فعالیتهای این کشور در کشورهای خاص) میتواند تأثیر کلی روی اعضای این شبکه ایجاد کند. تمرکز بر نقاط ضعف شبکه تهدید ایران (به عنوان مثال، شبکههای لجستیکی تأمین مالی و تهیه سلاح این شبکه) و همچنین تمرکز روی نیروی قدس سپاه پاسداران و مقامات آن به عنوان اصلیترین «مدیران» شبکه تهدید ایران دستکم در غرب آسیا (خاورمیانه)، میتواند یکی از راههای رسیدن به این هدف باشد.
- با مکانیسمهای ایران برای قاچاق اسلحه به خصوص به نیروهای نیابتیاش مقابله کند: شناسایی آن دسته از پرسنل نیروی قدس که مسئولیت تأمین سلاح برای نیروهای نیابتی ایران را به عهده دارند (و ثبت نام آنها در فهرست تروریستی) و مقابله با روشهای قاچاق آنها میتواند توانایی ایران در حمایت از نیروهای نیابتیاش را به طور قابلتوجهی تضعیف کند و بنابراین نفوذ تهران روی این گروهها را کاهش دهد. یکی از روشهای دستیابی به این هدف، افزایش تعداد و گسترش دامنه عملیاتهای ممانعتی دریایی [برای کشف و ضبط محمولههای سلاح] در خلیج [فارس] و همچنین ردیابی مواردی است که در آنها از شرکتهای هواپیمایی ایرانی برای حمل سلاح و نیروهای شبهنظامی استفاده میشود. یکی دیگر از اقداماتی که باید به صورت موازی انجام شود، کمک به کشورهایی است که ایران برای قاچاق سلاح از خاک آنها استفاده میکند؛ هدف این اقدامات باید ارائه آگاهی و توان لازم به این کشورها با هدف جلوگیری از انجام چنین اقداماتی توسط ایران باشد.
- مکانیسمهای ایران برای کنترل شبکهاش را مختل سازد: افزایش فشار روی نیروی قدس سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات ایران و عناصر حزبالله میتواند موجب اختلال مکانیسمهای فرماندهی و کنترل شبکه تهدید ایران شود. از جمله ابزارهای مشخص برای ایجاد این نوع اختلال، افشای عمومی هویت این عناصر، ثبت نام آنها در فهرست تروریستی، و قرار دادن آنها در فهرستهای مختلف تحریمی، همزمان با ردیابی مسیرهای انتقال پول، به منظور مقابله با جمعآوری غیرقانونی بودجه توسط این شبکه است. یکی دیگر از ابعاد این اقدامات باید تحت فشار گذاشتن کشورهای مختلف جهت تعطیلی تمام مراکز مذهبی و فرهنگی ایران باشد که از آنها به عنوان نهادهای ویترین [برای مخفی کردن هویت واقعی] زیرساختهای نیروی قدس سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات ایران و یا حزبالله استفاده میشود.
- روندهای کارآمدی را برای اشتراک اطلاعات و دادههای جاسوسی با دولتهای دیگر به خدمت بگیرد: بهرهگیری از روشهای پیشرفته اشتراک اطلاعات موجب میشود تا دولتهای مختلف بتوانند از شواهد مربوط به فعالیتها و نهادهای ویترین شبکه تهدید ایران در کشورهایشان و همچنین از ابزارهای قانونی برای مقابله با «پوششهای مدنی» این شبکه استفاده کنند.
- روی متقاعد کردن جوامع شیعه به خودداری از همکاری با تهران در همان مرحله اولیه و در نتیجه، جلوگیری از تبدیل شدن آنها به نیروهای نیابتی ایران تمرکز کند: برقراری ارتباط با جمعیتهای شیعه بر اساس نیازها و مشکلات آنها (از جمله از طریق تشویق دولتها به دخالت دادن شیعیان در فعالیتهای اجتماعی و دولتی و ارائه انگیزه به آنها برای انجام اقدامات سازنده) میتواند به این هدف کمک کند. همچنین برقراری ارتباط مستقیم با رهبران شیعه و اعطای قدرت به آنها میتواند به این افراد کمک کند تا از ایران فاصله بگیرند.
- بازیگران منطقهای را به پر کردن خلأها و شکافهای موجود در کشورهای متزلزل تشویق و از این طریق، از بهرهبرداری ایران از این شکافها برای افزایش نفوذ خود جلوگیری کند: به عنوان نمونه، بازیگران سنی (مانند عربستان و امارات متحده عربی) میتوانند با اقداماتی نظیر سرمایهگذاری در زیرساختهای اجتماعی و پروژههای اصلاح حکومت، وارد نوعی رقابت پولمحور با ایران بر سر مناطق متزلزل شوند و از این راه، نفوذ تهران در کشورهای هدف را کاهش دهند.
- کشورهای دارای اکثریت سنی را به اتخاذ رویکردی متفاوت نسبت به گروههای مخالف شیعه تشویق و از این طریق، این گروهها را از همکاری با ایران منصرف کند: ارائه انگیزه به رهبران و جمعیتهای شیعه با هدف ابراز مخالفت با حکومتهای سنی، صرفاً به روش سیاسی و خودداری از انجام فعالیتهای ستیزهجویانه، میتواند منجر به میانهرو شدن گروههای مخالف شیعه در کشورهای دارای حکومت سنی شود و تأثیر اهرمها و نفوذ ایران بر این گروهها را کاهش دهد. اینگونه انگیزهها را میتوان در حوزههای اقتصادی و اجتماعی ارائه داد، اما احتمالاً حکومتهای سنی همچنین برای آرام شدن مخالفان، ملزم به انجام اصلاحات سیاسی نیز خواهند بود. در هر صورت، اتخاذ سیاست کلی مجازات جمعی علیه جمعیتهای شیعه یا گروههای مخالف، نتیجهای عکس نتیجه مدنظر را خواهد داشت و صرفاً به ایران کمک میکند تا برای خود حامی جذب کند.
- جنگ اطلاعاتی قدرتمندی را علیه ایران به راه بیندازد: با انجام این کار، ابتدا باید به مردم ایران نشان دهیم هزینه حمایت از شبکه تهدید ایران، به ویژه آسیبهایی که این کار به اقتصاد این کشور وارد میکند، چیست؛ اقتصادی که همین الآن هم مشکلات زیادی در مسیر ترمیم بعد از سالها تحریم بینالمللی دارد. دوماً باید به جوامع شیعه در سراسر جهان (و همچنین به شرکای سنی ایران) نشان دهیم که تهران صرفاً به دنبال بهرهبرداری از آنها برای تأمین منافع خود است و در نهایت، ممکن است برای دستیابی به منافع استراتژیک بزرگتر خود، آنها را رها کند.
اندیشکده مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک، به اعتراف آمریکاییها، عموماً رویکردی طرفدار رژیم صهیونیستی دارد و این رویکرد به وضوح در گزارش فوق نیز دیده میشود. با این وجود، انکار یا غفلت از تأثیر اندیشکدههایی مانند مؤسسه واشینگتن بر محافل تصمیمگیری در آمریکا (هرچند این اندیشکدههای آمریکایی بیش از منافع خود آمریکا، منافع رژیم صهیونیستی را در این کشور تبلیغ کنند) اشتباهی است که موجب میشود یکی از اهرمهای قدرتمند فشار بر تصمیمگیران در کاخ سفید و در رأس آنها دونالد ترامپ را نادیده بگیریم.
[۱] Deconstructing and Countering the Iran Threat Network Link