سرویس جنگ نرم مشرق - توافق هستهای میان ایران و ۱+۵ از جنبههای زیادی معادلات بینالمللی را تغییر داد و واقعیتهای جدیدی را پیش روی سیاستمداران و تحلیلگران گذاشت. بر همین اساس، اندیشکدههای متعددی در آمریکا گزارشهای بیشماری را با رویکرد «پسابرجامی» منتشر کردهاند و میکنند تا دولت جدید این کشور را درباره تهدیدها و فرصتهای پیش رو در این دوران راهنمایی و به تدوین سیاستهای مرتبط با ایران در دولت ترامپ کمک کنند.
یکی از اندیشکدههایی که تا کنون گزارشهای زیادی را با همین موضوع منتشر کرده «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل» است. این اندیشکده تأثیرگذار در یکی از آخرین گزارشهایش تحت عنوان «بازدارندگی [علیه] ایران بعد از توافق هستهای[۱]» طی بیش از ۵۰ هزار کلمه، موضوعاتی نظیر نقش منطقهای ایران، ابزارهای قدرت این کشور، و چارچوب و پیشنهاداتی برای بازدارندگی مقابل ایران را تشریح کرده است.
گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل مجموعهای از هشت گزارش در زمینه روابط آمریکا و ایران بعد از توافق هستهای و لزوم مقابله با جمهوری اسلامی در این دوران است که «کاتلین هیکس» و «ملیسا دالتون» به عنوان ویراستاران و مدیران این پروژه آن را با تحلیل خود و نگارش یک گزارش نُهم تکمیل کردهاند.
نویسندگان گزارش مدعی هستند نظرات بیش از ۵۰ نفر از کارشناسان دولتی آمریکا، مقامات رسمی دولتهای دیگر، نمایندگان صنایع مختلف، و متخصصان امنیت منطقهای از طریق انجام مصاحبه با آنها و برگزاری دستکم دو همایش، استخراج و در این پروژه اِعمال شده است. در ابتدای این مجموعه گزارش، از نویسندگان گزارشهای اصلی از جمله «فریده فرحی» استاد روابط بینالملل در دانشگاه هاوایی قدردانی به عمل آمده است. آنچه در ادامه میآید، منتخبی از مهمترین نکات گزارش فوق است.
مشرق صرفا جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
آمریکا از کنترل قدرت منطقهای ایران عاجز است
در مقدمه گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل، ایران به خاطر آنچه «عزم تغییر وضع موجود در خاورمیانه» خوانده شده است، یکی از نگرانیهای اصلی آمریکا و متحدانش توصیف میشود. سپس میخوانیم: «با وجود همگرایی کوتاهمدت منافع آمریکا و ایران در برابر تهدید ناشی از داعش، برنامههای بلندمدت ایران متضاد با منافع آمریکا و متحدان و شرکای منطقهای این کشور است.»
نویسندگان گزارش اعتراف میکنند که «آمریکا در جلوگیری از گسترش تدریجی قدرت منطقهای ایران و اقدام این کشور به آزمایش آستانه [تحمل و قدرت آمریکا] با استفاده از طیف وسیعی از ابزارهای نظامی و شبهنظامی، تا حد زیادی شکست خورده است. اگر واشینگتن میخواهد موفقیت بیشتری در تأمین منافع خود در خاورمیانه و هر جای دیگری داشته باشد که ایران در آنجا منافع آمریکا را به چالش میکشد، باید استراتژیای را ایجاد کند که پاسخگوی طیف وسیع اهداف و فعالیتهای ایران باشد، مقابل آنها بازدارنده باشد و در صورت نیاز به این اقدامات که منافع آمریکا را تهدید میکنند پاسخ بدهد، و همچنین حوزههای محتملی را آزمایش کند که ممکن است رفتار ایران در آنها سازنده باشد.»
در ادامه آمده است: «این تحقیق به دنبال ارزیابی استراتژیها و انگیزههای ایران، تحلیل تواناییهای نظامی و شبهنظامی این کشور، بررسی تأثیر رفتار تهران بر شرکای کلیدی آمریکا، و ایجاد مجموعهای از مسیرهای بالقوه پیش روی واشینگتن است که بتوانند امنیت آمریکا و شرکایش را طی ۱۰ سال آینده افزایش دهند. گزارش حاضر، مجموعهای از پیشنهادات را به دولت ترامپ و کنگره آمریکا ارائه میدهد تا بتوانند منافع آمریکا را تأمین، بازدارندگی مقابل ایران را تقویت، و شرایط برای تغییر رفتار ایران را فراهم نمایند.»
نویسندگان گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل فرضیههای زیر را برای سالهای آینده متصور بودهاند و بر این اساس تحلیلهای خود را ارائه دادهاند:
- «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) دستنخورده باقی میماند، هرچند نگرانیهای آمریکا در مورد میزان پایبندی ایران به توافق و شکایتهای ایران از ادامه دشمنیهای آمریکا، کشورهای عربی، و اسرائیل نیز ادامه پیدا میکند.
- بیثباتی در سوریه، عراق و یمن همچنان ادامه مییابد، بدون آنکه راهحل سیاسی پایداری که مورد رضایت آمریکا باشد، برای این بحرانها پیدا شود.
- تنشها میان سنی و شیعه و رقابت میان عربستان و ایران ادامه پیدا میکند.
- گروههای وابسته به داعش و القاعده به جذب نیرو در سطح منطقهای و جهانی ادامه میدهند، با وجود آنکه مساحت اراضی تحت کنترل داعش در سوریه و عراق کاهش مییابد.
- شمار نیروهای نظامی آمریکا و متحدان این کشور در خاورمیانه کم و بیش در سطح کنونی باقی میماند، اما متحدان و شرکای واشینگتن درخواست اعزام نیروهای بیشتر را دارند.
خلاصه گزارش «بازدارندگی [علیه] ایران بعد از توافق هستهای» به روایت «مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل»
فرصتهای پیش روی دولت ترامپ برای مقابله با ایران
نویسندگان گزارش در بیان برداشت خود از موضع تهران، توضیح میدهند: «روی هم رفته، ایران ماهیت و موضع خود را تدافعی میداند، اما اقدامات این کشور وضعیت موجود را به چالش میکشد. ایران به شدت از جنگ آشکار پرهیز میکند و ترجیح میدهد به شیوهای با آمریکا و متحدان و شرکای آن در خاورمیانه مبارزه کند که بیثباتکننده است و آستانه تحمل آمریکا درباره رفتارهای تحریکآمیز را میسنجد، اما تا بروز جنگ تمامعیار پیش نمیرود.»
مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل مینویسد: «علاوه بر این، ایران با این فرضیه جلو میرود که آمریکا ریسکگریز است و به جز جنگ، هر آسیب دیگری که ایران [به منطقه یا آمریکا] تحمیل کند، باز هم موجب نخواهد شد تا آمریکا آشکارا آن آسیب را تلافی کند. تهران بر اساس همین فرضیه توانسته است تصویری اغراقآمیز از خودش را به عنوان نیرویی که باید آن را در معادلات خاورمیانه دخیل دانست، در فضای داخلی و بینالمللی ترسیم کند.»
این اندیشکده آمریکایی در ادامه به بیان پیشنهاداتی میپردازد که با توجه به ظرفیتهای متعارف و نامتعارف ایران، و به خصوص بعد از توافق هستهای با این کشور، دولت آمریکا میتواند از آنها برای مقابله با تهران بهره ببرد:
- حفظ تعهد آمریکا به برجام، اما تقویت توافق با رفع ابهامات آن: فسخ برجام هم به ایران اجازه خواهد داد تا فعالیتهای هستهای خود را بدون نظارت بینالمللی از سر بگیرد، و هم تأثیر سوء و تنبیهی بسیار کمی بر این کشور خواهد داشت؛ چراکه دیگر اعضای ۱+۵ صراحتاً گفتهاند که نمیخواهند به وضعیت قبل از توافق برگردند. بنابراین بهترین کاری که دولت ترامپ میتواند انجام دهد، گام برداشتن در چارچوب برجام است. واشینگتن باید با استفاده از برجام، چارچوبهایی را برای پیشرفت هستهای ایران در سالهای آخر برجام، پیشرفت موشکی این کشور، و تعاملات تجاری تهران تعیین و به این ترتیب، توافق هستهای را تقویت کند. البته این اقدامات با مقاومت ایران مواجه خواهد شد. به علاوه، مذاکره برای تقویت برجام، به ناچار نیازمند اعطای امتیازات بیشتر از سوی آمریکا، دیگر اعضای ۱+۵ و ایران خواهد بود، اما اولاً ارزش پیگیری را دارد، و دوماً نیازمند ایجاد توازن میان اقدامات تنبیهی و تشویقی آمریکاست.
- تدوین یک استراتژی جامع درباره ایران با همکاری متحدان و شرکا: آمریکا باید با همکاری تنگاتنگ با متحدان و شرکایش در خاورمیانه، اروپا و آسیا، یک استراتژی واحد را علیه ایران تدوین کند. دولت ترامپ باید به طور منظم تمرینهای مبتنی بر گفتوگو و سناریو را میان مقامات ارشد این کشورها برگزار کند تا درک آنها از تهدیدهای ایران به هم نزدیک شود و بتوان به راهحلی برای جلوگیری از توسعه قابلیتهای ایران و رفتارهای بیثباتکننده این کشور دست یافت. برای آنکه شرکای منطقهای آمریکا درباره تداوم تعهد این کشور به امنیت منطقه مطمئن شوند و متحدان واشینگتن، خودشان قدرت بازدارندگی بهتر مقابل ایران را به دست بیاورند، واشینگتن باید همچنان ظرفیتهای شرکایش را تقویت کند. این تعامل باید شامل بهبود آموزشها و تمرینهای نظامی، افزایش قابلیتهای دفاع موشکی و مبارزه با تروریسم، تقویت زیرساختهای سایبری حیاتی شرکا و متحدان منطقهای، و حفظ موضع بازدارنده آمریکا در منطقه (متشکل از نیروهای زمینی متعارف و عملیات ویژه، نیروهای دریایی، دفاع موشکی، و قابلیتهای تهاجمی) باشد، اما نباید محدود به این موارد نشود.
- تقویت تلاشها برای مقابله با حمایت ایران از آنچه تروریسم میخوانند: دولت ترامپ باید عملیاتهای مستقیم و غیرمستقیم خود با هدف ایجاد اختلال در فعالیتهای سپاه پاسداران ایران را تقویت کند. آمریکا قابلیت مقابله با سپاه و گروههای تحت حمایت ایران را دارد، اما تا کنون از انجام اقداماتی خودداری کرده است که ایران ممکن است آنها را بیش از حد تحریکآمیز بداند و بنابراین برجام یا دیگر منافع منطقهای واشینگتن به خاطر آنها به خطر بیفتد. کاخ سفید باید عملیاتهای خود را که به گونهای تنظیم کند که تشخیص دهد کدام تهدیدات ایران را باید در اولویت بگذارد تا در راستای مقابله با آنها اقدام نماید، خطوط قرمز ایران را ارزیابی کند تا از تشدید غیرضروری تنشها جلوگیری نماید، اهداف و خواستههای خود را به وضوح به ایرانیها منتقل کند، و در زمین گروههای نیابتی ایران که آمریکا را یک نیروی مهاجم ترسیم میکنند، بازی نکند.
- حفظ فشار مالی علیه رفتارهای بیثباتکننده ایران: آمریکا باید تحریمهای اقتصادی خود علیه ایران به خاطر نقض حقوق بشر، حمایت از نیروهای نیابتی شبهنظامی، و توسعه و آزمایش موشکهای بالستیک توسط تهران را حفظ کند. حفظ انسجام ائتلاف بینالمللی برای اعمال فشار مالی بر ایران نیازمند دیپلماسی و ترغیب استادانه سایر کشورها توسط واشینگتن است، به خصوص با توجه به منافعی که کشورهای اروپایی، ژاپن، کره جنوبی، چین و روسیه در زمینههای اقتصادی و انرژی در ایران دارند و عکس منافع آمریکاست. درسهای آموختهشده از رژیم کنونی تحریمها، از جمله روند جریان منابع مالی از طریق نظام ایران، تأثیر آنها بر نهادهای مرتبط با سپاه پاسداران، و روشهای مؤثر برای اجرای «مکانیسم ماشه» باید سرلوحه کار برای گسترش تحریمها در آینده باشند. قانونگذاران آمریکایی باید تحریمهایی را طراحی کنند که شامل نشانهها و مکانیسمهایی برای رهگیری اقدامات ایران باشد.
- ایجاد انگیزه در حوزههای همکاری ایران در صورت امکان: تکیه صرف بر اقدامات تنبیهی، در دراز مدت، برای دولت ترامپ کافی نخواهد بود. ترکیبی از تنبیه برای اقدامات بد و تشویق برای ایجاد انگیزه جهت تغییر رفتار، فرمولی است که احتمال بیشتری برای موفقیت در بازدارندگی و تأثیرگذاری بر ایران دارد. این مانورهای سیاستی باید ترتیبی داشته باشند تا حداکثر تأثیر ممکن را بگذارند؛ یعنی مشوقها باید بعد از تغییر در رفتارهای ایران به تهران داده شوند. مشوقها میتواند شامل طیفی از موارد مانند اعطای سهم بیشتر به ایران در امور بینالمللی از طریق سازمانهای چندجانبه و مذاکرات سیاسی منطقهای (به عنوان مثال درباره سوریه، عراق و یمن)، ارائه مشوقهای اقتصادی با استفاده از مسیرهای تجاری یا کشورهای ثالث، و چهبسا صدور مجوز برای لغو ممنوعیت فروش تسلیحات متعارف توسط کشورهای ثالث به ایران پس از سال ۲۰۲۰ چنانکه در برجام آمده (با هدف کاهش سرمایهگذاری ایران در قابلیتهای نامتعارف نظامی) باشد. مشوقهای ردههای بالاتر یا خطرناکتر باید مشروط به ایجاد تغییرات بزرگتر در ایران باشد.
ظرفیتها و ابزارهای قدرت ایران و لزوم مقابله با آنها
مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل آخرین مورد از پیشنهادات خود به دولت ترامپ را به «مقابله با ابزارهای اجبار[۲] و شکلدهی ایران» اختصاص میدهد و تصریح میکند: «ایران ابزارهای مختلفی متشکل از ظرفیتها و عملیاتهای متعارف و نامتعارف را برای اجبار [کشورها به تن دادن به خواستههایش] و شکل دادن [به واقعیتهای منطقهای و بینالمللی] در راستای تحقق اهداف استراتژیک خود دارد.»
نویسندگان گزارش، سپس به گمان خود این ابزارها را برمیشمارند و راه مقابله با آنها را نیز توضیح میدهند:
- محدود کردن حمایت ایران از نیروهای نیابتی و آنچه تروریسم میخوانند: آمریکا باید حمایت ایران از گروههای نیابتی، شرکتهای پوششی [برای مخفی کردن فعالیتهای پشت پرده]، و فعالیتهای مالی آنها را افشا کند؛ حمایت سپاه پاسداران از نیروهای نیابتی را کنترل و با آن مقابله نماید، تا از طریق ایجاد شرایط برای بهبود حکومت [در ایران] از تشکیل و رشد این گروهها جلوگیری کند؛ و با استفاده از عملیاتهای اطلاعاتی و اقدامات دیپلماتیک در جهت ایجاد جدایی بیشتر میان تهران و نیروهای نیابتیاش، حمایتهای منطقهای از فعالیتهای سپاه پاسداران را تضعیف کند.
- مهار فعالیتهای سایبری ایران: آمریکا باید نسبت به تهدیدهایی که فعالیتهای سایبری ایران برای واشینگتن به دنبال دارد، کاملاً آگاه اما واقعبین باشد و در عین حال به نظارت بر اولویتها و حساسیتهای ژئوپلتیک کلیتر ایران ادامه دهد؛ به عملیاتهای سایبری تهاجمی ایران بیدرنگ و متناسب، پاسخ بدهد؛ و امنیت سایبری زیرساختهای حیاتی خود و متحدانش را بهبود ببخشد و نقاط ضعف موجود در حوزه اینترنتی را برطرف نماید.
- بازدارندگی مقابل اقدامات دریایی تحریکآمیز ایران: آمریکا باید گزینههای مختلف برای همکاری با دولتهای منطقهای و حتی بخش خصوصی در جهت تقویت مسیرهای تجارت دریایی در منطقه را بررسی کند؛ چارچوبی درباره «قوانین راه» را برای حوادث دریایی در خلیج [فارس] تدوین و اجرا کند، مانند «توافقنامه دستورالعمل برخوردهای ناخواسته در دریا» که کشورهای آسیا و اقیانوسیه سال ۲۰۱۴ درباره آن به اجماع رسیدند؛ حضور واحدهای دریایی و هوایی خود در منطقه را ادامه دهد، به ویژه با قابلیت افزایش نیرو در شرایط بحرانی و توانایی حمله پیشدستانه، گشت ساحلی، مینزدایی، و حضور منظم ناوهای هواپیمابر، و هماهنگسازی با انگلیس و فرانسه جهت تقویت نیروها و حضور چرخشی؛ با مقامات کلیدی کشورها ارتباط برقرار کند، تمرینهای نظامی و رویدادهای آموزشی برگزار نماید، و در جهت ایجاد همکاریهای امنیتی با شرکای منطقهای با هدف پر کردن خلأهای ظرفیتی این کشورها متناسب با تهدیدهای ایران، از جمله مینزدایی، گشت ساحلی، و حمله نظامی، تلاش کند؛ و به پرورش و تشویق مشارکت اعضای شورای همکاری خلیج [فارس] در «کارگروه ترکیبی ۱۵۲[۳]» و تقویت هماهنگی و اشتراک اطلاعاتی میان ارتشهای کشورهای عضو این سازمان ادامه دهد.
- محدود کردن و بازدارندگی علیه برنامه موشکی ایران: آمریکا باید از کانالهای دیپلماتیک برای عقب راندن ظرفیت ایران در ساخت موشکهای بالستیک استفاده و در جهت تعیین سقف برای بُرد و/یا قدرت حمل موشکهای ایران [با کشورهای مختلف] مذاکره کند؛ همکاریها در زمینه دفاع موشکی را با کشورهای شورای همکاری خلیج [فارس] و میان خود این کشورها تقویت کند و ظرفیتهای منطقهای را برای ریشهکن کردن دسترسی نیروهای نیابتی ایران به موشک افزایش دهد؛ درخواست ارتش آمریکا برای ۹ سامانه موشکی «تاد» و یک سامانه «پاتریوت» دیگر را در نظر بگیرد؛ و برای آنکه در میان اولویتهای بودجه «آژانس دفاع موشکی» رقابت و تداخل به وجود نیاید، برای اعطای کمک به اسرائیل در زمینه دفاع موشکی، از کانال «کمکهزینههای نظامی خارجی» استفاده کند.
- مقابله با جنگ روانی و اطلاعاتی ایران: آمریکا باید تمرکز بیشتری بر «جنگ نرم» علیه ایران داشته باشد و ریسکهای ناشی از اقدامات این کشور برای مردم خودش و منطقه را افشا کند؛ بر توانایی خود برای مقابله با ظرفیتهای ایران تأکید کند تا تهران اعتماد به نفسش درباره تواناییهایش در دفاع از منافع حیاتی خود و یا تعیین سرنوشت جنگها به سود خودش را از دست بدهد؛ و پیام تمایل آمریکا به استفاده از تمام امکانات لازم برای جلوگیری از ازسرگیری فعالیتهای هستهای ایران را به مقامات این کشور منتقل کند، در عین حال که تصویری از پایبندی آمریکا به برجام و در صورت لزوم، عدم پایبندی ایران به توافق هستهای را ترویج مینماید.
ایران همچنان تهدیدی برای منافع آمریکا باقی خواهد ماند
نویسندگان گزارش در انتها ضمن اشاره به تیم جدید سیاستگذاران و رویکرد تازه دولت ترامپ نسبت به مسائل بینالمللی، فرصت به وجود آمده بعد از پایان دولت اوباما را برای بازتنظیم سیاستهای آمریکا در قبال ایران و ایجاد تغییر در رفتارهای ایران را مغتنم میشمارند. این کارشناسان در عین حال تأکید میکنند که دستکم در آینده قابلپیشبینی «ایران بازیگری محوری در خاورمیانه باقی خواهد ماند و مسیر حرکت این کشور تهدیدها علیه منافع آمریکا، متحدانش و شرکایش افزایش خواهد داد.»
مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل نهایتاً توضیح میدهد که به علت همین تهدیدها علیه منافع کاخ سفید، تعهد مجدد آمریکا به یک استراتژی بازدارندگی جامع مقابل تهران، نیازمند ایفای نقش رهبری واشینگتن، ارزیابی کاملی از تهدیدها و فرصتهای پیش روی دولت ترامپ درباره ایران، و هماهنگسازی اقدامات متحدان و شرکای آمریکا خواهد بود.