سرویس جنگ نرم مشرق - روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، فرصتی را در اختیار تندروها در این کشور قرار داده تا روی سکوی انتقاد از اوباما و توافق هستهای با ایران بایستند و موعظههای خود درباره نحوه برخورد با تهران را خطاب به رئیسجمهور جدید آمریکا فریاد بزنند. این فریادهای جنگطلبانه اگرچه با محوریت همان ادعاهای تکراری و ایرانهراسانه است، اما با توجه به «بیکله و جوگیر» بودن ترامپ، امیدوارانهتر و با صدای بلندتری سر داده میشوند.
اندیشکده «مؤسسه واشینگتن درباره سیاست خاور نزدیک[۱]» یکی از تریبونهایی است که جنگطلبان اخیراً از آن استفاده کردهاند. این اندیشکده که ارتباط نزدیکی با لابی صهیونیستی آیپک در آمریکا دارد [۲]، گزارشی تحت عنوان «بازدارندگی علیه تهران: یک سیاست [پیشنهادی در قبال] ایران برای دولت جدید[۳]» را در قالب پروژه «گذار ۲۰۱۷[۴]» (انتقال قدرت از اوباما به ترامپ) منتشر کرده و در آن به ارائه پیشنهاداتی به ترامپ برای مقابله با ایران پرداخته است. آنچه در ادامه میآید منتخبی از مهمترین نکات این گزارش است که جهت اطلاع مخاطبان محترم انتشار داده میشود؛ بدیهی است که محتوای گزارش این اندیشکده آمریکایی مورد تأیید مشرق نیست.
برجام یکی از ستونهای سیاست ضدایرانی ترامپ
«مایکل سینگ[۵]» مدیرعامل اندیشکده مؤسسه واشینگتن و نویسنده گزارش با اعتراف به افزایش قدرت ایران طی سالهای گذشته به خصوص قدرت اعمال نفوذ در «شام، عراق، یمن و جاهای دیگر» و در مقابل، تضعیف اتحادها و ائتلافهای آمریکا در خاورمیانه در این سالها، راهحل پیشبرد اهداف واشینگتن در خاورمیانه را اتخاذ سیاستی برای بازدارندگی مقابل ایران توصیف میکند و کاخ سفید را نیازمند سرمایهگذاری برای جلب حمایت منطقهای و بینالمللی برای اعمال فشار بر ایران و مواجهه با تهران از طریق ایجاد یک جبهه واحد و متحد میداند.
نویسنده برای سیاست ترامپ سه ستون «اجرا و بهبود برجام»، «مقابله با فعالیتهای منطقهای ایران» و «تقویت اتحادهای منطقهای آمریکا» را در قبال ایران قائل میشود و در توضیح هر یک مینویسد:
- اجرا و بهبود برجام: آمریکا به جای رها کردن برجام یا تعهد بیقید و شرط به آن، باید مطمئن شود متحدانش به اجرای بهتر این توافق و رفع نواقص آن متعهد هستند.
- مقابله با فعالیتهای منطقهای ایران: آمریکا به همراه متحدانش باید مقابل اقدامات ایران در جهت اِعمال قدرت، که متحدان و منافع آمریکا را با تهدید مواجه میکنند، ایستادگی نماید. این مقابله باید در سوریه، عراق و یمن و درباره مقابله با شبکههای نیابتی تحت حمایت ایران در خاورمیانه و مناطق دیگر مورد تأکید باشد.
- تقویت اتحادهای منطقهای آمریکا: آمریکا باید به متحدان خود در ایجاد نهادها و نیروهای امنیتی در راستای مقابله با تهدیدهای واقعی از جانب ایران، که شامل تروریسم، موشکها، و براندازی سیاسی میشود، کمک نماید. [علاوه بر] ایجاد یک اتحاد چندجانبه منسجمتر و کاربردی از طریق احیای «گفتوگوی امنیتی خلیج [فارس]» در دوران جورج دابلیو بوش با اعضای شورای همکاری خلیج [فارس] و اضافه کردن اردن، مصر و مراکش به این ائتلاف، آمریکا همچنین باید هماهنگیهای استراتژیک خود با اسرائیل را تقویت، و در جهت تعمیق همکاری اعراب-اسرائیل درباره ایران، تروریسم و مسائل دیگر تلاش کند. تعامل با ایران باید هر جا مورد نیاز است، ادامه یابد، اما در صورت امکان باید با همراهی شرکای منطقهای آمریکا انجام گیرد و با افزایش نفوذ در میان مردم ایران تکمیل شود.
مقاومت ایران و چالشهای پیش روی سیاست جدید آمریکا
نویسنده گزارش با انتقاد از «اشتباه اصلی دولت اوباما» در خلاصه کردن سیاستهای واشینگتن مقابل ایران در مذاکرات هستهای، مینویسد که دولت جدید آمریکا باید موضوع هستهای را در چارچوب کلیتر سیاست کاخ سفید مقابل ایران ببیند. وی سپس در توصیف آنچه «تهدیدات گستردهتر ایران» لقب میدهد، مینویسد: «ایران مصمم است تا به قیمت [تضعیف] آمریکا و متحدانش، توازن قوا در منطقه را به نفع خود تغییر دهد.»
«سینگ» سیاستهای ایران را بزرگترین مشکل آمریکا و عامل مشکلات دیگر واشینگتن در خاورمیانه میداند و به دولت ترامپ توصیه میکند با اتخاذ سیاست بازدارندگی مقابل تهران «مطمئن شود که رهبران ایران میدانند هزینه به چالش کشیدن منافع آمریکا و در مقابل، فواید سازگار کردن خود با نظم غالب بینالمللی و منطقهای چیست.»
مؤسسه واشینگتن با اعتراف به دشوار بودن اجرای سیاست بازدارندگی مقابل تهران به خاطر «پایه ایدئولوژیکی که ایران به سادگی از آن فاصله نمیگیرد»، سه هدف «هستهای»، «منطقهای» و «جهانی» را در مقابله با تهران برای دولت جدید آمریکا ترسیم میکند:
- هستهای: جلوگیری از دستیابی یا ساخت سلاحهای هستهای توسط ایران (یا پیشرفت قابلتوجه این کشور به سوی توانایی انجام این کارها)، و اشاعه فنآوری سلاحهای هستهای توسط تهران.
- منطقهای: مقابله با اقدامات ایران در زمینه به چالش کشیدن منافع آمریکا و تضعیف متحدان این کشور در منطقه، چه از طریق شبهنظامیان نیابتی، چه پشتیبانی از گروههای تروریستی، و چه به چالش کشیدن رفت و آمد در آبراههای منطقهای.
- جهانی: جلوگیری از انجام یا حمایت ایران از حملات تروریستی و سایبری در سطح جهان.
زیربنای سیاست جدید دولت ترامپ
«سینگ» توضیح میدهد که فعالیتهای منطقهای ایران طی ۸ سال گذشته (دوران اوباما) «به شکلی بیرحمانه» گسترش پیدا کردهاند. وی مدعی میشود که تهران مؤثرترین نیرو در سوریه را از طریق شبهنظامیان شیعه در سوریه، عراق، پاکستان و افغانستان در اختیار دارد؛ کنترل ایران بر لبنان از طریق حزبالله کامل شده است؛ نیروهای تحت مدیریت یا متحد با ایران در عراق، نقش مهمی در جنگ علیه داعش در این کشور دارند؛ و حوثیهای تحت حمایت ایران در یمن، مقابل نیروهای سعودی و اماراتی ایستاده و جنگ را به بنبست [و تساوی] کشاندهاند.
گزارش مینویسد که در طرف مقابل، دولت ترامپ در عرصه بینالمللی با موقعیتی بسیار بدتر از دولتهای قبلی بوش و اوباما مواجه است. دولت جدید آمریکا حتی با شرکا و متحدان دیرینه خود در اروپا هم اختلافات استراتژیک دارد، در حالی که دولتهای قبلی حتی تا اندازهای روسیه و چین را هم با خود همسو میدیدند. نویسنده در ادامه سیاست جدید پیشنهادی خود در قبال ایران را بر اساس اصولی استوار میکند که از این قرارند:
- بهبود ظرفیتها، اعتبار و شفافیت بازدارندگی آمریکا: برای داشتن یک سیاست موفق بازدارندگی مقابل ایران، آمریکا نیازمند اعزام نیرو و حضور قدرتمند نظامی در خاورمیانه، اِعمال رهبری دیپلماتیک در منطقه، و تداوم گسترش تخصص درباره ایران در قوه مجریه است. آمریکا و متحدانش همچنین باید از نشان دادن واکنشهای عجولانه مقابل ایران اجتناب کرده و با صبر و حوصله و به شکل قاعدهمند با چالشهای ایجادشده توسط این کشور برخورد نمایند.
- تقویت قابلیتهای آمریکا متحدان: واشینگتن برای بازدارندگی مقابل ایران نه تنها باید پس از اقدامات این کشور، به عنوان مثال، آزمایشهای موشکی و یا مزاحمت برای نیروهای دریایی آمریکا، اقدام تنبیهی علیه تهران صورت دهد، بلکه باید با تقویت قابلیتهای تهاجمی و تدافعی متحدانش موجب شود تا ایران شانس موفقیت کمی برای چالشهای بالقوه خود قائل شود.
- استفاده هماهنگ از ابزارهای سیاستی: آمریکا باید به جای پس و پیش کردن ابزارهای سیاستی خود، آنها را به صورت هماهنگ و همزمان به کار ببندد و نباید هیچ ابزاری را از روی میز بردارد، چه اقدام نظامی و چه تعامل دیپلماتیک؛ از لحاظ تاریخی، مؤثرترین روش مقابل ایران، دیپلماسی با پشتوانه زور یا تهدید معتبر مبنی بر استفاده از زور بوده است.
- حفظ وحدت بینالمللی: آمریکا در هر اقدامی که انجام میدهد، باید تلاش کند تا حد ممکن وحدت بینالمللی حفظ شود. واشینگتن همچنین باید به نوبه خود اطمینان داشته باشد که ایران برای ایجاد اختلاف میان آمریکا و متحدانش تلاش خواهد کرد.
- درک توازن سیاستی: اگرچه آمریکا باید میان اقدامات خود برای بازداشتن ایران و دیگر اهداف سیاست خارجیاش توازن برقرار کند، اما مقامات آمریکا باید مطمئن شوند که درک درستی از این توازن دارند. به عنوان مثال، مقابله با ایران در تضاد با مبارزه علیه داعش نیست، بلکه مکمل آن است.
- تحکیم مسئولیت: دولت آمریکا باید از نظر بوروکراتیک اطمینان حاصل کند که یک مقام واحد در وزارت خارجه، نظارت بر تمام جنبههای سیاستهای واشینگتن مقابل ایران را با این هدف به عهده دارد که اجرای برجام، سیاستهای منطقهای آمریکا و مسائل دیگر، در قالب یک استراتژی واحد و هماهنگ پیگیری شوند و نه به صورت جداگانه و یا حتی در رقابت با یکدیگر.
آمریکا باید از وابستگی دولت ایران به برجام سوءاستفاده کند
مؤسسه واشینگتن در ادامه توصیف سیاست پیشنهادی خود، هر یک از ستونهای این سیاست را به شکل تفصیلی تشریح میکند. «سینگ» تحت عنوان ستون اول یعنی «اجرا و بهبود برجام»، برجام را از جمله به خاطر عدم پرداختن آن به توان موشکی ایران، توافقی ناقص میداند، اما مینویسد: «با این حال، برجام بخشی از واقعیتی است که دولت جدید آمریکا با آن مواجه است؛ هم ایران و هم متحدان آمریکا مقابل مذاکره مجدد درباره آن مقاومت خواهند کرد.»
نویسنده گزارش البته بهرغم وارد کردن انتقاد به توافق هستهای با ایران، فواید برجام برای ترامپ را هم برمیشمارد: «واشینگتن در صورت کنار گذاشتن توافق، با وظیفه دشوار تدوین یک استراتژی جدید برای مهار برنامه هستهای ایران و گردهم آوردن متحدانش پشت این استراتژی بهرغم تمام شک و تردیدهای بینالمللی مواجه خواهد شد.»
«مؤسسه واشینگتن درباره سیاست خاور نزدیک» سپس بار دیگر تأکید میکند که آمریکا نه باید برجام را پاره کند و نه به اجرای بیقید و شرط آن متعهد شود، بلکه باید در اجرای توافق به ایران سختگیری کند. «سینگ» صراحتاً توصیه میکند که ترامپ باید از تمایل کشورهای عضو توافق هستهای (به جز آمریکا) برای حفظ توافق سوءاستفاده کند، البته نه از طریق روندهای تعبیه شده در برجام، بلکه «از طریق تفسیر سختگیرانه مفاد توافق و تفاهمهای جانبی درباره مسائل مرتبط، با کشورهای اروپایی و سایر متحدان واشینگتن.»
نویسنده، وابستگی دولت ایران به برجام را هم پاشنه آشیل تهران میداند و معتقد است دولت ترامپ میتواند از این وابستگی به سود خود استفاده کند. وی مینویسد از آنجایی که «به نظر میرسد ایران هم مشتاق به حفظ برجام است، بنابراین این خطر وجود ندارد که صرف اجرای سختگیرانه توافق منجر به این شود که ایران از توافق خارج شود.»
برجام اصلیترین ستون سیاست ترامپ علیه ایران
گزارش مذکور ادعا میکند که اگر ایران بخواهد در اجرای برجام تقلب کند، احتمالاً تلاش خواهد کرد تا این کار را مخفیانه و از طریق تأسیسات هستهای اعلامنشده خود انجام دهد و بنابراین دولت جدید آمریکا باید اقداماتی را برای جلوگیری از این اقدام احتمالی ایران انجام دهد. این اقدامات عبارتند از:
- «افزایش شفافیت» از طریق انتشار عمومی گزارشهایی که جزئیات بیشتری از برنامه هستهای ایران را افشا کند.
- «اشتراک اطلاعاتی» میان آمریکا و شرکای اروپایی، آسیایی و خاورمیانهای این کشور با تخصیص تمام منابع مالی مورد نیاز برای نظارت بر فعالیتهای هستهای ایران.
- تشدید «بازرسیها و راستیآزمایی» از طریق فشار بر ایران برای افشای اطلاعات بیشتر درباره برنامه هستهایش و فشار بر آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نظارت «تهاجمی» از تأسیسات احتمالی اعلامنشده ایران و تبدیل این نوع نظارت به یک روند عادی.
- محدودیت «تدارک و منع اشاعه» به معنای محدود کردن «کانال تدارک» تعبیه شده در برجام و جلوگیری از همکاری هستهای کشورها و سازمانهای خصوصی بینالمللی با ایران.
- سختگیری درباره «تحریمها و واکنش به نقض» به معنای اعتقاد به اینکه آمریکا نباید فراتر از برجام اقدامی انجام دهد و اینکه تعهد آمریکا مبنی بر انجام برخی اقدامات است و نه تضمین نتیجهبخش بودن آنها برای ایران؛ اجرای نه تنها محدودیتهای برجام بلکه سایر قطعنامههای شورای امنیت علیه برنامههای تسلیحاتی و موشکی ایران؛ تعهد کشورهای دیگر به بازگرداندن سریع تحریمها در صورت ساقط شدن برجام از درجه اعتبار؛ سختگیری درباره کوچکترین تخطیهای ایران نظیر عبور مجدد میزان ذخیره اورانیوم غنای کم این کشور از حد توافقشده؛ و تأکید بر باقی بودن گزینه نظامی روی میز و حضور نظامی و انجام مانورها برای اعتبار بخشیدن به این تهدید.
مؤسسه واشینگتن علاوه بر موارد فوق، با تکرار ادعای ادامه تلاش ایران (حتی بعد از برجام) برای ساخت سلاح هستهای، خواستار برخی اقدامات دولت آمریکا برای «رفع نواقص مهم» توافق هستهای میشود. این اقدامات که عمدتاً ناقض برجام و فراتر از آن هستند عبارتند از:
- کاهش «تأخیر بازرسیها» و اجبار ایران به صدور اجازه بازرسی از تأسیسات خود طی ۲۴ «ساعت» به جای ۲۴ «روز»، تعیین جریمه برای تخطی از مهلت ۲۴ ساعته، و حتی بهانه قرار دادن این تخطی برای بازگرداندن تحریمها.
- باز کردن دوباره پرونده «تلاشها برای نظامیسازی – یا ابعاد احتمالی نظامی (پیامدی)» از طریق نظام بازرسیهای برجام، اما به بهانه نظارت بر فعالیتهای کنونی ایران.
- برخورد با «موشکهای» ایران؛ با توجه به جای خالی نگرانیها درباره برنامه موشکی ایران در برجام، آمریکا باید چهار پاسخ به این جای خالی بدهد: ۱) اجرای سختگیرانهتر تحریمهای کنونی علیه فعالیتهای موشکی ایران و اعمال تحریمهای جدید در صورت نیاز ۲) تعهد به جلوگیری یا واکنش به هرگونه آزمایش موشکی توسط ایران که خاک یا نیروهای آمریکا و متحدانش را به خطر بیندازد ۳) تشدید اقدامات، و جمعآوری و اشتراک اطلاعاتی با هدف جلوگیری از ورود و خروج محمولههای مربوط به فعالیتهای موشکی ایران ۴) تقویت و یکپارچهسازی پدافندهای موشکی در خاورمیانه و اروپا برای خنثی کردن دست برتری که ایران با بهبود توان موشکی خود به دنبال آن است.
- آمادگی برای «انقضا» برجام و زمانی که ایران میتواند بار دیگر از نهایت ظرفیت هستهای خود استفاده کند؛ آمریکا باید خود را از طریق سه اقدام برای بعد از برجام آماده کند: ۱) اعلام اینکه آمریکا و کشورهای دیگر حتی بعد از برجام هم حاضر نخواهد بود تا دست روی دست بگذارند تا ایران فعالیتهای هستهای خود را گسترش دهد ۲) تلاش برای مذاکره و توافق درباره تمدید و گسترش محدودیتهای برجام علیه فعالیتهای هستهای ایران ۳) تلاش برای تقویت ساختار جهانی منع اشاعه هستهای با هدف محدود کردن اختیارات هستهای ایران بعد از انقضای برجام.
«دیپلماسی تحریم» بخشی از سیاست ضدایرانی آمریکا
ستونهای دوم و سوم سیاست پیشنهادی «مؤسسه واشینگتن درباره سیاست خاور نزدیک» به اندازه برجام مفصل توضیح داده نشدهاند. همین واقعیت نشان میدهد نویسنده گزارش عملاً تمام گزارش خود را زیر سؤال برده است. «سینگ» که در ابتدای گزارش مدعی شده بود تأکید بیش از اندازه بر توافق هستهای به عنوان اصلیترین موضوع در سیاست جدید آمریکا در قبال ایران اشتباه است، خودش بخش عمده گزارشش را به موضوع برجام اختصاص داده است.
ستون دوم در سیاست پیشنهادی مؤسسه واشینگتن «مقابله با فعالیتهای منطقهای ایران» است. گزارش مذکور بعد از تکرار ادعاهای همیشگی علیه ایران مبنی بر حمایت از گروههای تروریستی و دامن زدن به درگیریهای فرقهای در خاورمیانه، ستون دوم سیاست پیشنهادی خود را به چهار بخش تقسیم میکند:
- سوریه، عراق و یمن: آمریکا در سوریه باید با تأکید بر کنارهگیری اسد از قدرت (که ممکن است نهایتاً مسکو با آن موافقت کند) اختلافات میان روسیه و ایران را تعمیق نماید؛ واشینگتن باید در مذاکرات با روسیه خواستار عقبنشینی نیروهای ایران و یا تحت حمایت این کشور، از سوریه شود و بیان کند که در صورت عدم عقبنشینی این نیروها، حق اقدام مستقیم نظامی علیه آنها را برای خود محفوظ میدارد؛ مذاکره درباره مبارزه با گروههای تروریستی در سوریه باید شامل گروههای نیابتی ایران از جمله حزبالله نیز بشود؛ تحریمها علیه حکومت اسد و حامیان ایرانی یا مورد حمایت ایران که پشت حکومت اسد هستند، باید سختگیرانه اجرا و در صورت نیاز، تشدید شوند، و ایران هم باید به خاطر تسلیح و حمایت نظامی از سوریه تحریم شود؛ باید به بغداد فشار آورده شود تا مقابل نفوذ نامشروع ایران در عراق مقاومت، و به قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران عمل کند؛ آمریکا باید شرکای بینالمللی خود را درباره واکنش شدید به تهدیدهای تحت حمایت ایران علیه حملونقل از طریق تنگه بابالمندب متحد کند؛ و بالأخره، واشینگتن باید نقش شبهنظامیان تحت حمایت ایران در نقض حقوق بشر در منطقه را افشا، و برای اِعمال تحریمهای بینالمللی و یکجانبه علیه این گروهها تلاش کند.
- مقابله با تحریکها و شبکههای نیابتی ایران: آمریکا باید با هدف بازدارندگی مقابل تهران، در دستورالعملهای نیروی دریایی خود برای پاسخ به رفتارهای غیرایمن و تحریکآمیز نیروی دریایی ایران بازنگری کند؛ واشینگتن باید عملیاتهای «آزادی دریانوردی» خود را حفظ و در صورت نیاز آنها را گسترش دهد تا ادعاهای دریایی بیش از حد ایران در خلیج [فارس] را به چالش بکشد؛ دولت جدید آمریکا باید اشتراک اطلاعاتی درباره محمولههای تسلیحاتی ایران را میان متحدان منطقهای خود تعمیق کند و با هماهنگی متحدانش جلوی این محمولهها را بگیرد؛ آمریکا باید درباره راههای جدید برای مقابله با شبهنظامیان تحت حمایت ایران، مذاکرات محتاطانهای را با اسرائیل و متحدان عرب خود انجام دهد؛ کاخ سفید باید به سازمان ملل فشار بیاورد تا به نقض ممنوعیت ارسال سلاح به گروههایی مانند حزبالله و حوثیها توسط ایران، واکنش نشان دهد؛ ترامپ باید به صراحت به تهران نشان بدهد که حمله به نیروها یا متحدان آمریکا توسط نیروهای ایرانی یا تحت حمایت ایران، موجب واکنش محکم و مستقیم علیه منافع ایران خواهد شد؛ دولت آمریکا باید از طریق خارج کردن اطلاعات از طبقهبندی و همچنین برگزاری جلسات توجیهی دیپلماتیک و رسانهای، حمایت ایران از نیروهای نیابتی منطقهای را افشا کند.
- تحریمها: با توجه به اهمیت تحریمها به عنوان یک ابزار، واشینگتن باید بداند که «دیپلماسی تحریم» (به معنای جلب حمایت و همراه کردن کشورهای دیگر برای اقدام هماهنگ با آمریکا در جهت افزایش فشار علیه ایران) هم به اندازه تحریمهای یکجانبه علیه تهران اهمیت دارد و بنابراین باید تحریمهای کنونی را سختگیرانه اعمال کرد و در صورت آنها را افزایش داد؛ آمریکا باید «فهرستهای نظارتی» خود مشتمل بر نهادها و سازمانهای تحت مالکیت یا وابسته به سپاه پاسداران را گسترش دهد، این فهرست را با هدف جلوگیری از همکاری سازمانهای خصوصی با سپاه پاسداران ایران به صورت گستردهتر منتشر کند؛ دولت جدید آمریکا باید ایرانایر و سایر خطوط هوایی تجاری ایرانی را بررسی نماید تا مطمئن شود هواپیماهای فروختهشده به آنها صرفاً برای مصارف غیرنظامی مورد استفاده قرار میگیرد؛ واشینگتن باید علاوه بر تلاش برای محکومیت بینالمللی ایران به خاطر تهدید اسرائیل، تمرکز تحریمهای خود را روی حوزههای غیرسنتیتر مانند فساد، پولشویی، و حقوق بشر قرار دهد تا حمایتهای بینالمللی از این تحریمها بیشتر شود؛ کاخ سفید باید به کشورهای منطقهای فشار بیاورد تا مطمئن شود به تحریمهای ضدایرانی عمل میکنند؛ ترامپ باید بر کشورهای غیرمنطقهای هم فشار بیاورد تا نه تنها به تحریمهای ضدایرانی عمل کنند، بلکه قوانین داخلی خود را مطابق اعمال این تحریمها تنظیم نمایند؛ دولت آمریکا همچنین باید به آموزش سازمانهای خصوصی بینالمللی درباره تحریمهای ضدایرانی ادامه دهد.
- عرصههای دیگر: آمریکا باید جمعآوری اطلاعات و همکاریهای بینالمللی با هدف مقابله با اقدامات ایران و نیروهای نیابتیاش، به خصوص حزبالله، در زمینه تروریسم و اشاعه هستهای در خارج از خاورمیانه را تشدید کند؛ دولت ترامپ باید با توجه به برخورداری ایران از مواد و دانش هستهای، و همینطور گسترش فعالیتهای مربوط به چرخه سوخت هستهای در سراسر دنیا، اقدامات در زمینه امنیت هستهای و ساختار منع اشاعه هستهای را تقویت نماید؛ واشینگتن باید مطابق با هرگونه «دکترین سایبری» جدید، به ایران درباره اقدام سایبری علیه آمریکا و متحدانش هشدار دهد و در صورت بروز چنین اقدامی، ایران را متحمل هزینه کند.
استفاده از همه کشورها برای ضربه زدن به ایران
ستون سوم سیاست پیشنهادی مؤسسه واشینگتن «تقویت اتحادهای منطقهای آمریکا» است؛ اقدامی که نویسنده گزارش ادعا میکند ماهیت تدافعی دارد، اما از اقدامات تنبیهی علیه ایران، ضروریتر است. «سینگ» با تأکید دوباره بر تواناییهای ایران از جمله توان موشکی تهران، سه بخش را برای ستون سوم سیاست پیشنهادی خود برمیشمارد:
- هماهنگی منطقهای: آمریکا باید اردن، مصر و مراکش را به «گفتمان امنیتی خلیج [فارس]» (جیاسدی) دوران جورج دابلیو بوش اضافه و این گفتمان را بر اساس شش پایه، احیا کند: ۱) قابلیتهای دفاعی و همکاری عملیاتی شورای همکاری خلیج [فارس]، ۲) مسائل امنیتی منطقهای، ۳) مقابله با اشاعه هستهای، ۴) مبارزه با تروریسم و امنیت داخلی، ۵) حفاظت از زیرساختهای حیاتی (که اکنون دفاع سایبری باید به آنها اضافه شود)، و ۶) پشتیبانی از عراق؛ همچنین دیگر قدرتهای خارجی، مانند اتحادیه اروپا، روسیه و چین باید برای نظارت و حمایت در زمینه تخصص، به این گفتمان دعوت شوند؛ دولت جدید در واشینگتن باید از طریق جیاسدی+۳ [شورای همکاری خلیج فارس به علاوه اتحادیه اروپا، روسیه و چین] این موارد را انجام دهد: ۱- ارتباط و اشتراک اطلاعاتی برای مقابله با ایران و گروههای تروریستی را تقویت کند ۲- گفتوگو در زمینه هماهنگیهای تدارکاتی و آموزش نظامی را پرورش دهد ۳- گفتوگو در زمینه مقابله با تهدیدات خاص از جانب ایران (از جمله ظرفیت «ضددسترسی/منع منطقهای[۶]» تهران) را گسترش دهد؛ ترامپ باید به دنبال فرصتهایی باشد تا با هدف تشخیص و جلوگیری از تهدیدات منطقهای در آینده، از جیاسدی+۳ برای ارتباط با اسرائیل استفاده کند؛ کاخ سفید باید سرمایهگذاری در زمینه پدافند موشک بالستیک در منطقه را افزایش دهد؛ واشینگتن همچنین باید برای مقابله با همکاری بیشتر روسیه و/یا چین با ایران و تقویت ظرفیتهای ضددسترسی/منع منطقهای تهران که آزادی عمل آمریکا و نیروهای متحدش را محدود خواهد کرد، برنامهریزی نماید.
- اقدامات دوجانبه: آمریکا باید گفتوگوهای دوجانبه با هر یک از متحدان خود در منطقه برگزار کند تا با توجه به درسهای آموخته در درگیریهای اخیر نظیر جنگ در یمن، نقاط آسیبپذیری، کاستیها و نیازهای تجهیزاتی آنها را تشخیص دهد؛ واشینگتن باید به متحدان خود اصرار کند تا از طریق تقویت تأثیرگذاری نهادهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود، مقابل نارضایتی عمومی مقاومت و از سرنگونی حکومتهایشان در صورت اقدام توسط ایران یا گروههای افراطی، جلوگیری کنند؛ دولت جدید آمریکا همچنین باید گفتگویی سطحبالا با اسرائیل را درباره تهدیدات منطقهای، از جمله ایران و سوریه، آغاز نماید و همچنین یک کانال ارتباطی ایمن را در پشت پرده میان کاخ سفید و تشکیلات خودگردان برقرار کند.
- ارتباط با ایران: دولت جدید آمریکا باید کانالهای کنونی ارتباط دیپلماتیک با ایران را حفظ کند، اما در صورت امکان، این ارتباط را به صورت چندجانبه با حضور متحدان منطقهای برقرار کند؛ کاخ سفید باید متحدان خود را به ارتباط با ایران تشویق کند، اما مطمئن شود که این ارتباط از موضع قدرت و با حمایت آمریکا صورت میگیرد؛ ترامپ باید علاوه بر ابراز حمایت از حقوق بشر در ایران، ارتباط مردم این کشور با آمریکا را از طریق توسعه برنامههای «تبادل شهروند» و صدور ویزا، گسترش دهد؛ واشینگتن باید از ارتباط تعاملی با ایران (به عنوان مثال، در زمینه افغانستان و مبارزه با مواد مخدر) که بدون اصلاح سیاستهای ایران به سود حکومت این کشور تمام میشود، خودداری کند؛ و نهایتاً آمریکا باید ارتباط با ایران را صرفاً یک ابزار دیگر در جعبه سیاستی خود بداند و به اقتضای شرایط و استراتژی از آن استفاده کند.
ترامپ باید همان اوباما باشد، فقط کمی بدتر
آنچه در گزارش «مؤسسه واشینگتن درباره سیاست خاور نزدیک» کاملاً مشهود است، مهمتر از همه چیز، توصیه به ترامپ برای استفاده از توافق هستهای و وابستگی دولت کنونی ایران به این توافق جهت ضربه زدن به کشورمان است. نویسنده گزارش بهرغم انتقاد از برجام، آن را زمینهساز پیاده کردن سیاستهای ضدایرانی در دولت ترامپ میداند و به نوعی پیشنهاد میکند رئیسجمهور جدید آمریکا، نه تنها برجام را پاره نکند، بلکه از آن به عنوان پاشنه آشیل دولت ایران استفاده نماید.
در عین حال، مدیرعامل اندیشکده مؤسسه واشینگتن به دولت ترامپ توصیه میکند تا در کنار توافق هستهای، از شرکای منطقهای خود هم برای مبارزه علیه ایران استفاده نماید و به صورت همزمان، کانال ارتباطی ایجادشده در دوره اوباما با ایران را به عنوان یکی دیگر از راههای مقابله با تهران همچنان باز نگه دارد.
نکتهای که شاید با توجه به ماهیت جنگطلب دولت ترامپ، دور از انتظار بود، پیشنهاد جنگ نرمی اندیشکده مؤسسه واشینگتن به رئیسجمهور جدید آمریکا مبنی بر استفاده از بهانههای حقوق بشر و بهرهگیری از طرحهای تبادل شهروند برای نفوذ نرم در درون جامعه ایران است. اکنون باید دید پیشنهادهای «سینگ» که خودش مسئول تدوین سیاستهای امنیت ملی آمریکا در قبال ایران بوده است، تا چه اندازه مورد استقبال ترامپ قرار خواهد گرفت و عملیاتی خواهد شد.