مقام معظم رهبری در دیدار رئیس‌جمهور روسیه، خنثی‌سازی تحریم‌ها و منزوی‌کردن امریکا را مستلزم انجام اقداماتی از جمله حذف دلار از چرخه معاملات تجاری فی‌مابین دانستند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

********

اربعین ما سروش پیروزی است

محمدهادی صحرایی در روزنامه کیهان نوشت:

هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ عَلی‌ عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ إِنَّاالله  لَرَؤُفٌ رَحیمٌ(۱)


ایام اربعین حسینی است و چهل روز از مصیبت‌های عظمایی که مبدأ تاریخ عشق و ایثار گشته‌اند می‌گذرد. چهل روز از آن واقعه‌ای که هنوز زمان را در خود متوقف کرده و روزگار متحیرش گشته. چهل روز از تجدید حیات ادیان ابراهیمی که درود خدا بر پیغمبران و رهروان راستینشان باد می‌گذرد. چهل روز از آنکه هیچ روزی چون آن نبوده و نیست. چهل روز از آن روز که مرحله بعد از بعثت و غدیر شد تا مردمان به جا مانده در تاریخ را به ظهور برساند و آنها که گفته‌اند یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزاً عظیماً، روز و شب بشمارند و پشت در پشت و صف در صف مهیایش شوند. و ما چه می‌دانیم در این چهل روز بر این خلقت و خلائق چه گذشت و خاندان رسول چه دیده و چه کشیده‌اند که امام صادق علیه‌السلام فرمود چهل روز آسمان و زمین و خورشید بر حسین بن علی‌گریستند. (۲)

اربعین است و اربعین گیری و چله داری، تلاشی نمادین است برای ترک رذائل و کسب فضائل و ملکه نمودن مکارم. و تمام اینها در اربعین حسینی هست و دوستان حسین با تبری از دشمنانش و اقرار به «حرب لمن حاربکم» به «ولی لمن والاکم» می‌رسند و به کسب فضیلت می‌پردازند و با اشک برای حسین و یارانش، خلقیات خوبان را در خود ملکه می‌کنند. و حسین فصل عاشقی است و حرف مشترک بندگان اخص‌خدا. غافلان نمی‌دانند که دنیا بر مدار حسین می‌چرخد و روزگار برخط سرخ او می‌گذرد و در این دنیای متزاحم خوب و بد، هرجا که ظالم و ظلمت هست مظلومان ظلمت زده‌ای هستند که نور امیدشان حسین است و تنها راه نجاتشان راه او. اگر بدانند و بخواهند. آنکه فدا شد تا بندگان خدا را از نادانی و حیرت گمراهی برهاند، حق حیات بر همگان دارد. حسین کِشتی نجات است و نجاح. و چون کشتی نوح است. «مَن رَکِبَها نَجا و مَن تَخَلف عَنها هَلَک». هرکه به او پناه برد نجات یافت و هرکه نه، نه.


ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین در اصل صدای بلند ناخدای کشتی نجات است که می‌فرماید «ارْکَبُوا فیها بِسْمِ اللَه مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحیمٌ» (۳) و آخرین تلاشهای این جهانیِ حسین است برای رهایی مردمان از هلاکت با جهل و گمراهی، نه کمک برای نجات خود. او که دستگیر عالم و آدم است چه نیازی به دست لرزان ما دارد. این صدای پرسوز حسین که از ۶۱ هجری تاکنون و تا قیامت به گوش می‌رسد حبل الله المتین است تا ما غریقان را دریابد و هرکه لبیک گفت «نَجا» و هرکه خموش بود «خَسَرَ» و «هَلَکَ» و «غَرَقَ». حسین کشتی نجات است یعنی از مسلمان و مسیحی گرفته تا گبر و بت‌پرست، هرکس که در این معرکه پر فریب و فتنه، ذره‌ای جوانمردی و فطرت پاک الهی، برای خود نگه داشته باشد، زبانش به لبیک، گویاست و دست راستی و درستی به حسین می‌دهد وخود را از مهلکه می‌رهاند، وگرنه، نه.


جوانمردان؛ «هل من ناصر ینصرنی» حسین از جنس «إن تنصروالله» خداست که ما برای پیروزی خود و وعده «ینصرکم و یثبت اقدامکم» (۴) به آن نیازمندیم. مگر کم بوده‌اند در تاریخ، مؤمنین موسفید کرده‌ای که یک شبه ایمان از کف دادند؟ و مدعیان بد فرجام؟ نَفَس حسین دَم مسیحایی است که مرده زنده می‌کند مگر نمی‌بینید این لشکر بیست و چند میلیونی حسین را که هرسال، یک ماهه تجهیز می‌شود و رزمایش می‌کند. اینها همانهایند که صدها سال است شیطان سعی در کشتن روح ایمانشان دارد. اینها همانهایند که از یوغ جهل جهان امروزی و نظام سلطه سربرتافته و برکشیده‌اند. اینها همانهایند که طالب حیاتند نه مرگ در روزمرگی. مردگان لیبرال زده که چون مارزده‌ها خشک و بی‌روحند چه می‌فهمند؟ اینها که پیاده، پای به خار و آبله سپرده‌اند و چنین شیدا سر به راه حسین گشته اند، سربازان سپاه آخرالزمان حسینند که قرار است کار نیمه را تمام کنند.


خاک قدم‌هاشان سرمه چشمان ملائک است و عاشقان حسین. بیا حافظِ لسانُ الغیب، بگو به خازن جنت که خاک این مجلس، به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن. بدانید عالِمان، خبر اینجاست و تنها خبر مهم عالم حسین است که ۱۳۷۸ سال است بر مناره نی، پیغمبری می‌کند و به هدایت مشغول است، که از آیات بینات است و هدایتگر مردمان از ظلمت به نور و این عاشقان صف کشیده و راهی، رهروان اویند. این راز حسین است. ‌ای بی‌خبران زلذت شرب مدامشان، رها کنید صحبت نامحرمان که حافظ گفت: یارمردان خدا باش که در کشتی نوح، هست خاکی که به آبی نخرد توفان را. و چه می‌دانیم این معرکه یعنی چه؟ فقط گذشتگانمان به ما گفتند: دست از دامنش برندارید و خدا شاهد باش، ساعتی از او جدا نشدیم و حراممان باد آن دم را که بی‌یاد لب خشکش نشسته باشیم. که به هر جرعه آبی توان نوش کرد، حسین را نباید فراموش کرد.


حسین جان؛ به بوی تربتت خو کرده‌ایم چون خوی طفل به بوی مادرش. به‌اشک برتو عادت کرده‌ایم چون عادت طفل به شیر مادرش. بی‌تاب توییم و پریشان برای تو، همچون بی‌تابی رقیه و زینب برای تو. حرارت عشق توست ‌ای حسین، که این سینه سوختگان را سرگردان بیابان نموده است. بیا و ببین که جان ما در غم عظمای تو دیدن دارد. بیا و ببین ارباب؛ که این امت آخرالزمان ثابت کرده اند، رفیق نیمه راه و تنها، شریک پیروزی نیستند. ما پشت در پشت، نمک خورده خوان شماییم و حق نمک می‌دانیم و ولی نعمتان را می‌شناسیم. ما فرق زبیر و زهیر را می‌دانیم و نه ابتدایمان چون حربن یزید است و نه انتهای کارمان به ضحاک مشرقی می‌ماند. ما تا ابد آن جمله ات به آنها که فرمودی «چه می‌شود اینجا بمانید و یاری‌ام کنید» و فرارشان، غیرتمان را آزرده. ما وفاداران روزگار عسرت و رنجیم و فداییان دوران تنهایی. بی‌دستورتان مدافع سیده زینب و رقیه‌ایم و با دستورتان منتقم خونتان خواهیم بود.


ارباب بی‌کفن؛ باید جهان برای زینبتان امن باشد که می‌شود، شام و حجاز و عراق و یمن که ملک شماست. مگر مجاهدان بزرگ ما نفرمودند هرجا صدای لا اله الا الله بلند است همانجا مرز ماست. امروز به غیر از تهلیل، ندای لبیک یاحسین از چهارگوشه دنیا به گوش می‌رسد و تکبیر پیروزی است که دشمنان را متشنج کرده. امروز جهانیان به احترام کودک شش ماهه ات، در مجمع جهانی علی اصغر شیرخواره خود سرِدست می‌گیرند. در این خیل ده‌ها میلیونی، کم مسیحی و کلیمی و سایر ادیان می‌آیند؟ اهل سنت بماند، که از خودِ مایند. حسین جان؛ این لشکر پیاده و سرگشته تو که کشان کشان خود را به کربلا می‌رسانند، در پاسخ به هل من ناصر تو تَرک دیار کرده‌اند. ببین ارباب، این پدران را که مثل تو، برای توحید و نفی یزیدیان، زن و فرزند خویش را به بیابان آورده‌اند. خیالتان راحت باشد، کودکان خویش را با خود آورده‌اند تا رقیه تنها نباشد.


گذشت آن زمان که زینبتان شِکوِه غریبی می‌کرد. اگر تقدیر ما را در زمان شما قرار نداد، امروز برایتان سنگ تمام می‌گذاریم. ما نمرده ایم که شما تنها بمانید و مِلکتان پامال اولاد ناپاک شمر و یزید باشد. بیا که ما هزار مختار فرصت شناس داریم. این لشکر دست خالی و پای پرآبله که زمین را زیرپا به لرزه انداخته لشکر توست که خواب شیاطین را پریشان نموده و تدبیر را از آنان گرفته است. ما از «پیروزی خون بر شمشیر» معجزه‌ها دیده ایم و دیده ایم که خمینی کبیر با دست خالی و ایمانی به صلابت کوه، از قرن بیستم به بعد، مسیر تاریخ جهان را تغییر داد و به نام سرخ حسین و نام سبز مهدی مزین کرد. از این پابرهنگانِ راهی هم، مستضعفانی هستند که به زودی حاکمان جهان خواهند شد و شهد نام تو را به کام مردمان دربند ایسم‌های مشرکِ غربی و عبری خواهند ریخت و چون موسی کلیم‌الله که مصر را و محمد رسول‌الله که مکه را از فرعون ملحد و ابوسفیان مشرک آزاد کردند، مردم جهان را از زندان شیطان بزرگ و پیر نجات خواهند داد که «إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریب» (۵)

یادی از حبیب انقلاب

محمدکاظم انبارلویی در روزنامه رسالت نوشت:

چهار سال از رحلت مردی می گذرد که شب و روزش را وقف انقلاب، مردم و اعتلای اسلام کرده بود.


حبیب الله عسکراولادی، مجاهدی صادق و امین بود. او در میدان «عمل» و «نظر» برای ترویج اسلام و انقلاب خستگی نمی شناخت. او امین امام (ره) و رهبری معظم انقلاب بود و به اصل «ولایت فقیه» به عنوان یک امانت الهی می نگریست و در پاسداشت آن سر از پا نمی شناخت.


حبیب الله عسکراولادی با مراجع عظام تقلید و روحانیت اصیل پیوندی وثیق داشت و این پیوند باعث شد در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخ انقلاب و حرکت مردم در سیر الی الله در عبور از گردنه ‌های صعب العبور، مردم را در مبارزه با کفر و نفاق و الحاد، خوب همراهی کند.


او در زندان و ایوان در کنار یاران واقعی انقلاب بود. گفته اند آن هنگام که امام (ره) از پاریس عزم آمدن به ایران را داشت وقتی فهرست مسافران هواپیما را آوردند، فرمودند من کاری به فهرست ندارم، این دو نفر (حاج مهدی عراقی و حبیب الله عسکراولادی) حتما باید همراه ما باشند.


نام حاج مهدی عراقی که به تعبیر امام (ره) به اندازه ۲۰ نفر آدم بود، در تاریخ ما در کنار عسکراولادی می درخشد. او در همان روزهای آغازین انقلاب در یک ترور ناجوانمردانه جان به جهان آفرین داد و به ملکوت اعلا پیوست. اما عسکراولادی بیش از سه دهه پس از او فرصت یافت امام (ره) و رهبری را تا رسیدن به قله های افتخار و پیروزی همراهی کند.


امام (ره) یک وقتی در مورد شخصیت آقای عسکراولادی فرموده بودند: «من آقای عسکراولادی را خیلی خوب می شناسم، ایشان نظیر آقای عراقی از اول نهضت همراه بود و زحمت کشید.» بعد فرمودند: «جناب آقای عسکراولادی سوابق طولانی با این جانب دارند و ایشان شخص صالح، فداکار، کارآمد و متدین هستند.»


از این بیان امام (ره) می فهمیم کسی به درد انقلاب می خورد که؛ فداکار، صالح، کارآمد و متدین باشد و از همه مهم تر، این ویژگی‌ها در انسان مزین به مهر و شهادت امام او نیز باشد.


عسکراولادی یک مردم شناس به معنای واقعی کلمه بود. او از مردم شناسی به مردم دوستی رسیده بود. از میان مردم به فقرا، محرومان و مستضعفان عشق می ورزید و تمام وجود خود را وقف آنها کرده بود. به همین دلیل امام (ره) در همان روزهای اول انقلاب که کمیته امداد را تأسیس فرمود به او نمایندگی داد تا این عشق ورزی به محرومان را به منصه ظهور برساند.


 باید او را پدر معنوی کمیته امداد دانست. او معتقد بود کمیته امداد باید یک نهاد انقلابی و غیر دولتی و به دور از بوروکراسی باشد، نیازمندان و محرومان نباید دست خالی از این نهاد بروند، محرومان باید زیست شرافتمندانه داشته باشند و از هر گونه کمک به آنها نباید دریغ کرد.

راه بی بازگشت دشمن

در سرمقاله امروز روزنامه صبح نو آمده است:

تحولات در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) خیلی سریع رقم می‌خورد. با ورق خوردن آخرین برگ‌های پرونده داعش و شکست مفتضحانه جبهه آمریکایی -سعودی-صهیونیستی در خلق جریان تکفیری، حالا این جبهه، پروژه دیگری را برای بحران سازی جدیدکلید زده است. استعفای نمایشی نخست وزیر لبنان در ریاض و با متنی که سعودی‌ها برای او دیکته کرده بودند تا ایران و حزب الله را متهم به دروغ‌های تکراری کند، از آغاز یک توطئه جدید برضد مسلمانان منطقه خبر می‌دهد.

توطئه‌ای که بدون شک بازهم به دنبال سربریدن جریان مقاومت در منطقه است. از لحن استعفای حریری و ادبیات سعودی‌ها چنین بر می‌آید که آنها به همراهی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها، امیدوارند و به خیال خود می‌توانند این بار کار مقاومت و حزب الله را یکسره کنند. کارشناسان وقوع یک جنگ تمام عیار را در منطقه، در صورت تداوم تنش آفرینی‌های رژیم سعودی و به تحریک رژیم صهیونیستی، پیش بینی می‌کنند.

آنچه مسلم است جریان آمریکایی-عربی-عبری به طور قطع و یقین دچار اشتباه محاسباتی شده و ضربه جبران ناپذیری از مقاومت دریافت خواهد کرد چراکه حزب الله اکنون قدرتی به مراتب قوی‌تر و سهمگین‌تر از دو جنگ قبلی با رژیم صهیونیستی در سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ است. به علاوه، انصارالله یمن نیز که دو روز قبل موشک‌های بالستیک آن پایتخت سعودی را به لرزه درآورد، تهدیدی بالفعل بیخ گوش سعودی‌هاست.

به این مجموعه قدرتمند توان جریان مقاومت در عراق و دیگر مناطقی را که در محاسبه دشمن قرار ندارد نیز باید افزود. افزون بر همه این‌ها، جمهوری اسلامی امروز توانی دارد که به اعتراف دوست و دشمن، قدرت بلامنازع منطقه است و برگ برنده در دستان اوست. پس عاقلانه ترآن است که دشمن پا در مسیر بی بازگشت نگذارد.

شمارش معکوس حذف دلار و مرگ نظام سلطه

سید عبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت:
 

مقام معظم رهبری در دیدار رئیس‌جمهور روسیه، خنثی‌سازی تحریم‌ها و منزوی‌کردن امریکا را مستلزم انجام اقداماتی از جمله حذف دلار از چرخه معاملات تجاری فی‌مابین دانستند و فرمودند: «بدون توجه به تبلیغات منفی دشمنان برای تضعیف روابط کشورها، می‌توانیم تحریم‌های امریکایی‌ها را با روش‌هایی از جمله حذف دلار و جایگزین‌کردن پول ملی در معاملات اقتصادی دو یا چند جانبه، بی‌اثر و امریکا را منزوی کنیم.»

حذف دلار به مقدماتی نیاز دارد که مهم‌ترین آن عزم ملی دولتمردان است و عزم ملی دولتمردان مستلزم تغییر نگاه آنان نسبت به رویکرد اقتصادی نظام است. یکی از معضلات جدی در باره اقتصاد ایران، وجود اختلاف مبنایی نسبت به نقشه راه پیشرفت و تحقق اقتصاد مقاومتی است. یک نگاه (که تکنوکرات‌ها و پیروان مکاتب اقتصادی غربی مروج آن هستند) جذب سرمایه‌های خارجی را مقدمه رشد و پیشرفت کشور می‌داند و صراحتاً می‌گوید: «باید تحریم‌ها لغو شوند تا سرمایه خارجی به کشور سرازیر و چرخ تولید بچرخد و شغل ایجاد شود.» این جماعت تعریف نادری از اقتصاد مقاومتی ارائه می‌دهد و تلاش برای جذب سرمایه‌های خارجی را در راستای اقتصاد مقاومتی تفسیر و تجویز می‌کند. تکنوکرات‌ها و غربزدگان، پیشرفت کشورهایی نظیر آلمان، ژاپن و چین را نانوشته نتیجه «تقدم جذب سرمایه خارجی بر مزیت‌های نسبی» و «تسهیل جذب سرمایه‌ خارجی از طریق پرهیز از تقویت بنیه دفاعی» می‌دانند. در این نگاه: 

۱ - امکان حذف دلار از چرخه اقتصادی کشور وجود ندارد.  

۲ - صاحبان دلار عرصه اقتصادی کشور ما را مدیریت می‌کنند.  

۳ - سرمایه‌گذاران خارجی همواره از ما بابت تفاوت تصنعی قیمت ریال با دلار سوبسید دریافت می‌کنند.  

٤ - در صنایعی سرمایه‌گذاری می‌شود که برای سرمایه‌گذاران خارجی (و نه برای ما) مزیت نسبی ایجاد می‌کند.  

۵ - صرفاً در حوزه مونتاژ و صنعت تقلیدی، سرمایه‌گذاری می‌شود.  

۶ - در هر زمان که سرمایه‌گذار اراده کند می‌تواند از طریق تفاوت قیمت ریال با دلار بحران مالی و به تبع آن بحران اجتماعی و امنیتی تولید کرده و نظام را تحت فشار قرار داده و از کشور امتیاز بگیرد.  

آنچه بیان شد فقط عوارض مربوط به سرمایه‌گذاری بود و بحران اصلی به کنترل مطلق اقتصادی کشور به دلیل وابستگی به دلار باز می‌گردد به‌طوری که: 

۱ - به راحتی امکان اعمال و توسعه تحریم وجود دارد.  

۲ - مدیریت هزینه‌کرد درآمدهای ارزی نیز به‌دست غربی‌ها می‌افتد.  

۳ - علاوه بر تحمیل خرید کالا بر اساس مدیریت بیگانه، با قوانین مکمل نظیر FATF امکان اعمال حاکمیت در عمق استراتژیک و حمایت از نهضت‌های آزادیبخش و محور مقاومت سلب می‌شود.  

در طول ٤۰ سال گذشته حداقل سه بار شاهد شوک اقتصادی ناشی از آزادسازی قیمت دلار و در واقع حذف سوبسیدِ! پایین نگه داشتن قیمت دلار بوده‌ایم. اولین بار در سال ۱۳۷۱ قیمت دلار با افزایش ۲۱ برابری از حدود ۷ تومان به ۱٤٤ تومان افزایش یافت و تکانه آن کشور را با بحرانی بزرگ مواجه ساخت. در سال ۱۳۸۱ برای دومین بار بخشی از سوبسید! دلار حذف و قیمت دلار حدود پنج برابر افزایش یافته و کشور را دستخوش بحران دیگری کرد. همه با یاد داریم که در سال ۱۳۹۱ نیز قیمت دلار حدود ۲/۵ برابر افزایش یافته و آقای روحانی بر همین موج سوار شده و به بهانه مذاکره مستقیم با کدخدا! (شیطان بزرگ) از مردم رأی اعتماد گرفت و اینک شواهد و قرائن نشان می‌دهد که کشور مستعد یک شوک سنگین دیگر ناشی از افزایش قیمت دلار است.

جالب اینجاست که در هر سه بار رؤسای‌جمهور وقت امریکا از این شوک به‌عنوان قدرت استراتژیک امریکا یاد کردند، مثلاً اوباما سکه شوک قیمتی سال ۹۱ را رسماً به نام خود ضرب و در مذاکرات هسته‌ای به وسیله آن از طرف ایرانی امتیازگیری کرد. حقیقت هم همان است که وابستگی اقتصاد کشور به دلار عامل اصلی شوک‌های اقتصادی این‌چنینی است. مادامی که اقتصاد کشور وابستگی مستقیم به دلار داشته باشد یا باید بودجه کشور را صرف سوبسیدِ پایین نگه داشتن قیمت دلار کنیم که در این صورت واردات بر صادرات پیشی می‌گیرد و برای بیگانگان مزیت نسبی ایجاد می‌شود یا باید برای ترجیح صادرات بر واردات با آزادسازی قیمت دلار به اقتصاد، تولید، معیشت مردم و... شوک وارد کنیم که در هر دو صورت بازنده اصلی خواهیم بود.  

در نقطه مقابل تکنوکرات‌ها و غربزدگان و پیروان مکاتب اقتصادی غربی، نگاه دیگری وجود دارد که (انقلابیون واقع‌بین مبتنی بر تجربه مبارزات تاریخی علیه نظام سلطه به‌ویژه تجربه هشت سال دفاع مقدس آن را تجویز و پیگیری می‌کنند) قویاً بر این باورند که

۱ - باید مزیت‌های نسبی کشور شناسایی شود.  

۲ - مزیت‌های نسبی اولویت‌بندی شوند.  

۳ - برای مزیت‌های نسبی شناسایی شده بسترسازی، آماده‌سازی و ظرفیت‌سازی لازم صورت پذیرد.  

۴ - بر اساس مهندسی صورت پذیرفته، نقشه راه تهیه شود.  

۵ - بر اساس نقشه راه، فقط به سرمایه‌هایی اجازه ورود داده شود که در خدمت نظام استکباری سلطه نبوده و به جای صنعت مونتاژ سرمایه‌ها صرفاً در خدمت مزیت‌های نسبی قرار گیرد.  

۶ - دیپلماسی مرکب (دیپلماسی جامع و همه جانبه که در آن تمام وزارت‌خانه‌های مرتبط با اقتصاد به صورت زنجیره به هم پیوسته در خدمت مزیت‌های نسبی و مهندسی اقتصادی کشور قرار می‌گیرند) طراحی و در خدمت نقشه راه قرار گیرد.

مسئولان و دولتمردان باید توجه داشته باشند که شیطان بزرگ به‌عنوان نماینده نظام سلطه، با مدیریت و کنترل شدید بر دلار و بدون هیچ پشتوانه‌ای و صرفاً به منظور گسترش سلطه اقتصادی، سیطره دلار بر بازارهای جهانی را گسترش داده و ایران نیز بیشترین صدمات را از تبعات منفی این سلطه جهانی دیده‌است و همین امر ضرورت تدبیر در باره حذف دلار در از چرخه اقتصادی کشور را بیش از پیش اجتناب ناپذیر ساخته است.

اشتغال؛ از طرح های کاغذی تا اجرای نمایشی

جواد غیاثی در روزنامه خراسان نوشت:
 

در دولت قبل حداقل شش طرح (مشاغل عمومی، حرکت، رشد فراگیر اشتغال، توسعه پایدار اشتغال، اشتغال ضد فقر، از یارانه به کارانه و ...) با عنوان طرح اشتغالی معرفی شد که عملا یا فقط در حد حرف ماند یا این که در نهایت به ابلاغیه‌ای کاغذی به دستگاه‌های دولتی ختم شد. سردرگمی و بی عملی تا آن جا پیش رفت که رئیس جمهور در برنامه‌های انتخاباتی خود، درباره طرح‌های اشتغالی، تنها توانست از اجرای آزمایشی و محدود برخی طرح‌ها در برخی استان‌ها صحبت کند؛ چیزی که بسیار کمتر از نیازهای جامعه و البته وعده سال ۹۲ مبنی بر ارائه "طرحی جدی و جامع برای اشتغال زایی" بود.

با این حال، انتظار این بود که در دولت جدید طرح‌های کاغذی، با سرعت بیشتر اجرایی شود. به ویژه آن که از سال ۹۴ از محل نرخ مشارکت نیروی کار، یک نقطه عطف در بازار کار کشور ایجاد شد و جمعیت جدید متقاضی کار سالانه به بیش از یک میلیون نفر رسید و بیکاری، عملا تبدیل به یک ابربحران شد که نیازمند برنامه ریزی مستقل و جدی است. امسال با نام گذاری سال به عنوان تولید و اشتغال، وعده‌های کمی و دقیق برای اشتغال زایی ۹۷۰ هزار نفری در سال در جریان رقابت‌های انتخاباتی و در نهایت شروع به کار دولت جدید، طرح‌های اشتغالی از حالت کاغذی خارج شد و بارها از "آغاز اجرای طرح‌های اشتغالی" سخن رفت.   اما اکنون با گذشت بیش از هفت ماه از سال نشانه‌های روشنی بروز کرده است که یک پیام بیشتر ندارد؛ ابلاغیه‌ها و مراسم آغاز اجرا، نمایشی بیش نبوده است.

مگر ابلاغ معنایی جز شروع اجرا دارد!؟

چهارم تیرماه امسال بود که طرح اشتغال فراگیر از سوی معاون اول رئیس جمهور برای اجرا ابلاغ شد. این در حالی بود که وزیر کار چند روز قبل (اول تیر) از آغاز اجرای طرح کارورزی- که بخشی از طرح فراگیر است- خبر داده بود! با وجود این ابلاغیه و اجبار وزارت کار و سازمان برنامه به ارائه ساز و کارهای اجرایی تا ۱۵ تیرماه، تابستان به انتها رسید و نه خبری از اجرای طرح‌ها بود و نه از تخصیص منابع؛ واضح بود که همانند بسته خروج از رکود سال ۹۴، همراه کردن بانک مرکزی زمان بر است. به هرحال و با وجود ابلاغ طرح در اولین روزهای تابستان، تا آخرین روزهای تابستان، از طرح مطول اشتغال فراگیر خبری نشد، جز گلایه برخی از مسئولان در وزارت کار مبنی بر نبود تخصیص منابع. تا این که در نهایت ۲۶ شهریورماه مراسمی با عنوان "آغاز اجرای دو برنامه ملی اشتغال"، برگزار شد. این سوال بوده و هست که مگر ابلاغ طرح در ابتدای تابستان معنایی جز شروع اجرا داشت؟ حالا برگزاری مراسم و نمایشی به عنوان اجرای طرح چه معنایی داشت؟

تدوین برنامه‌های اجرایی بعد از شروع اجرا!

از این مشکل مفهومی و انگیزه ابلاغ‌ها و مراسم متعدد که بگذریم، در میدان اجرا، نشانه‌های بهتری نسبت به قبل به چشم می‌خورد. این بار رئیس کل بانک مرکزی هم به میدان آمده بود و بر خلاف قبل، اعداد و ارقام دقیقی درباره طرح ها، منابع آن و محل تامین اعلام شد. حتی اعلام شد ۲۰ درصد منابع لازم برای طرح کارورزی هم تخصیص پیدا کرده است. انتظار ما این بود که بعد از این مراسم پرسروصدا، طرح‌های "اشتغال فراگیر" و "اشتغال روستایی" واقعا اجرایی شده باشد اما اواسط مهرماه، وزیر کار حرف‌هایی زد که نشان از اشتباه بودن  این  انتظارات داشت. ربیعی ۱۶ مهرماه اعلام کرد که آیین نامه‌های اجرایی به  احتمال زیاد تا هفته آینده در دولت بررسی می‌شود. همین دو سه روز قبل هم پایگاه اطلاع رسانی دولت به نقل از ربیعی اعلام کرد که آیین نامه اشتغال روستایی در دستورکار هیئت دولت است.

باز هم از کنار مشکلات معنایی و مفهومی مثل این که "برگزاری مراسم آغاز اجرای یک طرح قبل از این که آیین نامه اجرایی اش تدوین شده باشد چه معنایی دارد؟ "  عبور می‌کنیم و این سوال را مطرح می‌کنیم که با گذشت بیش از هفت ماه از سال، آیا کمی برای تدوین آیین نامه و تخصیص منابع طرح‌هایی که قرار است امسال ۹۷۰ هزار شغل ایجاد کند، دیر نیست؟

متاسفانه به تازگی برخی منابع خبر داده اند که حتی همان منابع ۲۰ درصدی که قبلا عنوان شده بود تخصیص داده شده هم،   در عمل به دست مجریان برنامه نرسیده است تا نگرانی‌ها درباره نمایشی بودن برخی مراسم و اخبار بیشتر شود.

مهم ترین بحران پیش روی کشور، ارزش یک نشست خبری ندارد؟

آن چه تا این جا نوشتم بحثی درباره ماهیت طرح‌های مدنظر دولت و میزان کارایی آن‌ها در رفع بیکاری نبود و صرفا مروری بود بر رفتار و اقدامات دولت در اجرای این طرح ها. اما همان گونه که ابهامات بسیاری درباره روند پیشرفت اجرای این طرح‌ها وجود دارد، ابهامات و اشکالات فراوان تری درباره ماهیت آن‌ها هست. اشکالاتی که صدای منتقدان بسیاری را بلند کرده است اما گوش شنوایی برای آن‌ها نیست. مثلا آن که، وزارت کار با رونمایی از طرح اشتغال فراگیر عملا از توجه به "رشد فراگیر"(Inclusive Growth) حرف زد. تغییر نگاه دولت به مسئله رشد و اشتغال امیدهای بسیاری در دل زنده می‌کرد. مقدمات این طرح هم این موضوع را تایید می‌کرد اما در عمل آن چه از این طرح در مسیر اجرا قرار گرفته، پول پاشی بدون هدف است. منتظر هستیم تا وزارت کار و تیم اقتصادی دولت توضیح دهد که ابزارهای تحقق رشد فراگیر در عمل چیست؟  

با توجه به تجربه گذشته، می‌دانیم، این که بخواهیم دولت درباره طرح‌های متعدد مطرح شده در چهار سال قبل، گزارش عملکرد بدهد، انتظار زیادی است. اما لااقل وزیر محترم کار توضیح دهد که طرح‌های متعددی که در ذهن دارد چه هستند؟ برنامه هشت گانه و ۱۰ گانه‌ای که اردیبهشت ماه از آن سخن به میان آمد، چه شد؟ چه شد که طی چند روز بر تعداد طرح‌ها افزوده شد و بعد کلا مسکوت ماند و همه ارقام و اسامی تغییر کرد؟ طرح اشتغال ضدفقر چه بود و چه شد؟ چه شد که یک باره سیاست گذار پولی، یعنی بانک مرکزی به عنوان یک بازوی اجرای طرح‌های اشتغالی - یکی از دو طرح ملی- به میدان آمد؟ متاسفانه، انبوه نام‌ها و طرح‌های اشتغالی مطرح شده و بی نتیجه ماندن بسیاری از آن‌ها این گمانه را به ذهن متبادر می‌کند که سیاست گذار حوزه اشتغال، از آشفتگی ذهنی سختی رنج می‌برد و این موضوع نگرانی جدی ایجاد می‌کند.

پیشنهاد و انتظار این است که وزارت محترم کار و سازمان برنامه، اگر گزارش نمی‌دهند، حداقل یک نشست خبری مختص موضوع اشتغال برگزار کنند و به انبوه ابهامات و سوالات و انتقادات پاسخ دهند. خواسته‌ای که در دولت یازدهم تا آخرین روزها محقق نشد و وقتی هم که در اردیبهشت ماه وزیر کار قصد برگزاری نشست خبری درباره طرح‌های اشتغال زایی داشت، این نشست به دلیل حادثه معدن یورت نیمه کاره ماند. آیا مهم ترین بحران پیش روی کشور، ارزش یک نشست خبری برای تشریح برنامه‌ها و اقدامات و شنیدن انتقادات را ندارد؟

شاهزادگان رقیب، قربانی جنگ قدرت

سیدجواد صالحی در روزنامه ایران نوشت:

آنچه در ماه‌های اخیر در عربستان روی می‌دهد از اصلاحات اجتماعی گرفته تا مسأله جانشینی و دستگیری‌ها و برکناری‌های دیروز، حاکی از مسیر پرفراز و نشیبی است که ریاض در حال پیمودن آن است. اما طبیعتاً تحولات دیروز عربستان و دستگیری و برکناری ۵۱ نفر از شاهزادگان و مقامات دولتی این کشور از منظر مسأله جانشینی قابل بررسی است.


نظام سیاسی عربستان تلاش دارد، بر اساس طراحی و برنامه‌ریزی محاسبه شده، دست به انتقال قدرت از ملک سلمان به محمد بن سلمان بزند. از آنجا که این انتقال قدرت برخلاف قواعد پیشین این کشور و مغایر با مواریث و سنت‌های معروف در عربستان بوده و هست، طبیعتاً شاهد شرایطی برزخی در این کشور هستیم که صاحبان قدرت می‌خواهند اما و اگرها و معضلات و مشکلات مربوط به دوران پس از جانشینان بلافصل را به گونه‌ای سازماندهی کنند که کمترین تنش را در حوزه شناسایی مشروعیت و مقبولیت و پذیرش از جانب نیروهای مذهبی در پی داشته باشد. این گام و برنامه، خواه ناخواه در درون خود مقاومت‌هایی را ایجاد کرده که طبیعتاً باعث برهم‌خوردن پست‌های توزیع شده بین فرزندان و برادرزاده‌هایی شده‌ است که هرکدام به شیوه تاریخی سهمی از قدرت را به خود اختصاص داده‌اند. شاید اگر اقدامات ملک‌سلمان در حوزه مالی، سیاست خارجی یا اقدامات اجتماعی خلاصه می‌شد، این حساسیت‌ها کمتر به وجود می‌آمد اما در یک جامعه سنتی قبیله‌ای که در حوزه قدرت همه چیز براساس شیخوخیت و پیرسالاری پیش می‌رود، اکنون قرعه فال به نام جوانترین فرد و در عین حال منتسب‌ترین فرد به ملک سلمان خورده‌ است و این مسأله خواه ناخواه باعث مقاومت‌هایی شده‌ است.


پادشاه عربستان و ولیعهد همه کاره او بخوبی می‌دانند که اقدامات اخیرشان جبهه‌ای دوگانه را به تصویر می‌کشد و می‌تواند هم منبع تغذیه تعارضات باشد و هم منشأ ایجاد بسیج اجتماعی و منابع حمایتی بخشی از جامعه از شیخ جوان. اگر انتقال قدرت از سلمان به محمد را بنا بر اخبار و اطلاعات امری مفروض تلقی کنیم که طی روزها و ماه‌های آینده رخ خواهد داد، طبیعتاً طراحی ساختار امنیتی کشور باید به گونه‌ای انجام شود که در آن زمینه برای مدیریت بحران و مقابله با ناامنی‌ها و همچنین مهار نیروهای مخالف و معارض پیش‌بینی شده باشد. بنابراین در این شرایط کنار گذاشته شدن عناصر احتمالی مقاومت که می‌توانند از حامیان نیروهای کنار گذاشته شده همچون محمد بن نایف باشند، بدیهی‌ترین رویداد ممکن است.


ملک سلمان جدا از اینکه آیا این اقدامات ضرورت اجتناب‌ناپذیر قدرت یا عقلانیت سیاسی برای بقای رژیم‌اش است، با جدیت این مسیر را ادامه خواهد داد. او در این مسیر با برنامه‌ریزی‌های انجام شده تلاش دارد تا با طرح نظریه‌های اصلاحی در حوزه اقتصاد، مباحث اجتماعی، زنان و حتی آزادی‌های رسانه‌ای، نسل جوان و نیروهای اصلاح‌گرای معتقد به مبارزه با رژیم را به سمت و سوی خود جلب کند که این امر توسط محمد بن‌سلمان طی سال‌های اخیر به نوعی در افکار عمومی جهانی بزرگ‌نمایی شده و نوعی اقناع عمومی در اینکه ولیعهد کنونی تنها مرد میدان برای حل مشکلات عربستان است را دامن زده است.


امروزه در عربستان تلاش می‌شود تا با انتشار قطره‌چکانی اطلاعات اولاً از حساسیت‌های عمومی نسبت به نقل و انتقالات و عزل و نصب‌ها کاسته شود. از جمله با طرح موضوع اعتیاد برای ولیعهد سابق به گونه‌ای وانمود می‌کنند که اقدام سلطان تلاشی در جهت منافع ملی عربستان بوده است. همین سیاست درمورد دستگیری‌ها و برکناری‌های دیروز اجرا شد و با حربه مقابله با فساد به جنگ عده‌ای از مخالفین بلندپروازی‌های ولیعهد کنونی رفتند. بهانه‌هایی چون اعتیاد و فساد، عناوین و معیارهایی است که حداقل در افکار عمومی عربستان با استقبال عمومی همراه است. از همین رو پادشاه عربستان و فرزندش با ایجاد ساختار امنیتی واحد تحت عنوان ایجاد دفتر امنیتی عربستان و ایجاد پستی تحت عنوان ریاست امنیت با هدف کاستن از قدرت و اختیارات وزیر کشور و از بین بردن پایگاه سنتی قدرت خاندان نایف‌بن عبدالعزیز تلاش می‌کنند در حد ممکن ضمن کاستن از دامنه‌های اعتراضات زمینه را برای مدیریت و مهندسی اقدامات آتی در عربستان فراهم کنند.