کد خبر 795667
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۹۶ - ۰۲:۲۰

در ‌دهه گذشته روابط عربستان و امارات به سمت همگرایی معناداری سوق پیدا کرده است . با توجه به شرایط حال حاضر منطقه و بازیگری این دو بازیگر، شناخت عوامل این همگرایی حائز اهمیت است.

به گزارش مشرق، نقش امارات متحده در سیاست های عربستان سعودی بعد از به قدرت رسیدن ملک سلمان و ولیعهدی محمد بن سلمان افزاش پیدا کرده است. بررسی سیاست خارجی عربستان سعودی و امارات به دلایل مختلف واجد اهمیت است. نخست،این دو کشور یکی از مؤثرترین بازیگران غرب آسیا و جهان عرب تلقی میشوند. این در حالی است که بسیاری از دولتهای کلیدی مدعی رهبری در جهان عرب با مشکلات و بحران‌های داخلی جدی روبرو هستند. دوم، عربستان سعودی و تا حدی امارات از جمله مهمترین بازیگران منطقه‌ای تأثیرگذار بر اهداف و منافع منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده اند و رقابت‌ها و اختلافات مهمی بین ایران و این دو کشور در حوزه‌ها و بحران‌های مختلف منطقه وجود دارد. نکته سوم اینکه سیاست خارجی امارات و عربستان در طول سالهای پس از ۲۰۱۱ به تدریج ابعاد و دگرگونی‌های نوینی را تجربه کرده است، که در دهه‌های گذشته ملموس نبوده است. با توجه به موارد ذکر شده ما در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش هستیم که اهداف و عوامل همگرایی میان عربستان و امارات چیست؟

۱-روابط امارات و عربستان

امارات متحده عربی که در سال ۱۹۷۱ در پی خروج نیروهای نظامی انگلیس از شبه جزیره عربستان بنیان نهاده شد٬ مجموعه هفت شیخ نشین ابوظبی٬ دوبی٬ عجمان٬ فجیره٬ رأس الخیمه، شارجه و ام القوین می باشد که با فدراسیونی سست و ناپایدار به هم پیوسته اند. شیخ نشین های امارات که در گذشته Trucial States یا امارات متصالحه خوانده می شدند. از همان ابتدای تشکیل امارات متحده عربی، امیر نشینان عرب منازعاتی بر سر میزان تمرکز٬ تشکیلات اداری (بوروکراسی) و نیروهای مسلح و ترکیب بودجه داشته اند که همین امر پیوند این شیخ نشین ها را تحت فشار قرار داد.[۲] تلاش های رئیس سابق این کشور، برای تحکیم کنترل مرکزی و توزیع بار بودجه فدراسیون به طور متساوی به علت گرایش دیگر شیخ ها به سوی استقلال عمل و همچنین به علت ناهماهنگی در اعمال قدرت توسط خود شیخ زاید بی نتیجه ماند[۳].

در میان هفت امارت کشور امارات متحده عربی تفاوت‌هایی قابل توجه وجود دارد و چهار امارت بسیار مهم تلقی می‌شوند. ابوظبی که مرکز کشور است، بخش اعظم منابع و درآمد نفتی را به خود اختصاص داده است. دوبی از منظر اقتصادی و تجاری در این کشور اهمیت بالایی دارد. شارجه از منظر فرهنگی جایگاه بالایی دارد و حاکم آن نیز به مسایل فرهنگی و مسائلی مانند برپایی نمایشگاه‌ها علاقه زیادی نشان می‌دهد. امیرنشین رأس‌الخیمه نیز پرنفوذترین خاندان سیاسی امارات است. در میان این چهار امیرنشین، ابوظبی مهمترین آنها محسوب می‌شود.این کشور با توجه به جمعیت و وسعت کوچک همواره به عنوان کشوری آسیب پذیر به شمار می آمد از این رو از ابتدای تشکیل سعی داشته تا امنیت خود را از طرق مختلف تأمین کند. این امر باعث وابستگی امنیتی این کشور به قدرت‌های بزرگ فرامنطقه‌ای مانند آمریکا و انگلستان شده است. اما در سالهای اخیر امارات در پی تعقیب اهداف و منافع خود در روابط خارجی است و خط قرمزهایی را در روابط و سیاست خارجی خود رعایت می‌کند. در عرصه دفاعی و نظامی، این کشور در سالهای گذشته به خریدهای تسلیحاتی عمده‌ای برای افزایش سطح امنیت خود اقدام کرد.

امارات متحده عربی به رغم ضعف‌های امنیتی و وابستگی در این عرصه، با توجه به وضعیت اقتصادی و مالی خود، در تلاش است تا جایگاه بین‌المللی خود را ارتقاء دهد و خود را به عنوان کشوری بین‌المللی مطرح سازد. از جمله نمونه‌های اخیر این گونه تلاش‌ها، موفقیت در کسب میزبانی از مقر انرژی تجدیدناپذیر برای ابوظبی، در رقابت با کشورهای اروپایی مهمی مانند آلمان و اسپانیا بود که به واسطه تلاش‌های سیاسی و دیپلماتیک وسیع تحقق یافت. این موضوع باعث افزایش نقش منطقه‌ای امارات شده‌است.

 یکی از ابعاد مهم روابط منطقه‌ای امارات متحده عربی، نوع رابطه این کشور با عربستان سعودی است، این روابط در حال حاضر بسیار پیچیده است. مشکلات و اختلافات ارضی با عربستان سعودی و رقابت در برخی عرصه‌ها از جمله در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس، باعث ایجاد مشکلات و چالش‌هایی در روابط دو کشور شده است. مسأله استقرار بانک مرکزی شورای همکاری در ریاض که اماراتی‌ها خواستار استقرار آن در ابوظبی بودند، از جمله مسایلی است که باعث اعتراض مقامات امارات و تشدید اختلافات شد. با این حال روابط دو کشور با فراز و فرودهایی همراه بوده است و با سفر ولیعهد سعودی به امارات، این روابط تا حدی بهبود یافت. سفر محمد بن زاید به عربستان در سال ۲۰۱۶و تشکیل یک شورای هماهنگی میان این دو کشورکه هدف از آن تقویت همکاری بین دو کشور در بسیاری از زمینه ها و ایجاد سد در برابر چالشهای منطقه ای مانند تروریسم است نشان از نفوذ امارات در سیاست های عربستان دارد. نفوذی که طبق گفته برخی از اندیشمندان باعث شده است تا بن سلمان بر تخت ولی عهدی عربستان بنشیند.

۲-منابع و عوامل تأثیرگذار بر روابط میان امارات و عربستان

۱-۲-عوامل همگرایی

۱-۲-۱-روابط راهبردی با آمریکا

مهمترین جنبه همگرایی میان امارات و عربستان روابط راهبردی این دو کشور با آمریکا است. اماراتی‌ها در گذشته بیشتر با انگلیسی‌ها تعامل و به آنها وابستگی داشته‌اند، اما اکنون تحولی در این خصوص رخ داده است. بدین معنی که نسل جدید رهبران غرب‌گرای امارات، بیشتر به سوی آمریکا متمایل شده‌اند. در عرصه‌ سیاست‌های کلان نیز اکنون آمریکا در امارات عربی  متحده تسلط دارد و نه انگلستان. هر چند اماراتی‌ها با انگلیسی‌ها نیز تعاملات و رایزنی‌هایی دارند و هم‌فکری‌هایی می‌کنند، اما اغلب سیاست‌های آنها در تعامل با آمریکایی‌ها اتخاذ می‌شود. قراردادهای تجاری میان آمریکا و امارات متحده عربی از یکسو، قراردادهای نظامی فروش تسلیحات به این کشور در کنار تشکیل پایگاه نظامی در خاک امارات که طبق قرارداد ۲۰۱۰ فرانسه به وجود آمده است همه نشان از عمق راهبردی روابط میان آمریکا و امارات دارد. این موضوع نیز تا حدودی درباره عربستان صادق است[۴].

ایالات متحده آمریکا ابتدا در سال ۱۹۳۳ از طریق اقتصاد نفتی وارد عربستان سعودی شد؛ وقتی که «استاندارد اویل کالیفرنیا» (شورون کنونی) برنده امتیاز بهره برداری از نفت شرق عربستان شد که در سال ۱۹۳۸ کشف شد. در واقع؛ در سال ۱۹۳۳ آمریکا در ازای به رسمیت شناختن عربستان سعودی اجازه اکتشاف نفت در منطقه شرقیه عربستان را دریافت کرد. کمپانی نفت عربستان سعودی (آرامکو) نیز توسط استاندارد اویل و سه شریک آن ایجاد شد. امروز نیز اگرچه کمپانی نفت عربستان به آرامکوی عربستان شناخته می‏شود اما کمپانی‏ های انرژی آمریکا منافع خود را در عربستان حفظ کردند. گام دوم این رابطه نیز از طریق ارتباط‏ های حکومتی برداشته شد. در واقع، آمریکا تا حدود ۱۰ سال بعد دفتر دیپلماتیک در عربستان نداشت و کارهای دیپلماتیک این ناحیه در سفارت آمریکا در قاهره انجام می‌گرفت[۵]. تا زمانی که عبدالعزیز، بنیان‏گذار عربستان سعودی با پرزیدنت «فرانکلین روزولت» دیدار کرد و سپس در سال ۱۹۴۴ سفارتخانه آمریکا در جده عربستان افتتاح شد و روابط رسمی میان دو کشور شکل گرفت. با این حال، آنچه سبب تقویت روابط عربستان سعودی و آمریکا طی سال‏ها و دهه‏ های بعد تا امروز شد، موافقت نظامی دو کشور در سال ۱۹۵۱ بود. مطابق این موافقت‏نامه؛ آمریکا نفوذ خود در نیروهای نظامی عربستان را گسترش داد و مقرر شد که آمریکا به عربستان سلاح بفروشد و وظیفه آموزش نظامیان عربستانی را نیز بر عهده بگیرد. همکاری نظامی آمریکا- عربستان در جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ که به خارج کردن عراق از کویت انجامید، به اوج رسید؛ به نحوی که بیش از نیمی از سربازان آمریکایی در غرب آسیا در این جنگ در عربستان مستقر شدند. قرارداد نظامی ۱۹۵۱ دو کشور سبب وابستگی نیروهای مسلح عربستان سعودی به سلاح و آموزش نظامی آمریکا شد. به طور کلی باید گفت؛ روابط عربستان و آمریکا با نفت آغاز، با ارتباطات دیپلماتیک رسمی و با موافقت‏نامه نظامی تقویت و گسترده شد[۶].

اما آن چیزی که به عنوان تفاوت میان عربستان و امارات در رابطه با آمریکا وجود داشته است این است که این روابط هرگز نتوانسته است مانند روابط میان امارات و آمریکا عمیق و راهبردی شود. در سیر تاریخی روابط عربستان و آمریکا در مراحل اولیه این روابط، کشمکش فلسطین- رژیم صهیونیستی یک منبع مهم اختلاف بود.[۷] از سوی دیگر نیز حضور نداشتن ریاض در مذاکرات هسته ‏ای با ایران ، توافق هسته‏ ای با جمهوری اسلامی ایران، سیاست آمریکا در بیداری اسلامی از جمله حمایت نکردن از «حسنی مبارک»، رئیس جمهوری مصر،انجام ندادن حمله نظامی علیه سوریه و همچنین تصویب قانون موسوم به جاستا در کنگره آمریکا از علل مهم نارضایتی عربستان سعودی از آمریکا بود[۸]. تلاش عربستان در دوران ریاست جمهوری ترامپ در آمریکا ایجاد رابطه راهبردی بدون چالش با آمریکا است این موضوعی است که در سفر ترامپ به عربستان به وضوح دیده می‌شود.

۱-۲-۲-هویت مشترک خلیجی- عربی

ملی گرایی به عنوان گفتمان سیاسی در طول قرن بیستم، در شکل دادن به دولت- ملت‌ها نقش اساسی داشت. در عین حال، بین اجزای شکل دهنده این گفتمان، تعارضهای جدی وجود دارد. تقسیمات واحدهای سیاسی با پراکندگی ملت عرب که دارای زبان مشترک هستند، همخوانی و هماهنگی ندارد. جهان عرب از دولت های ملی متعددی تشکیل شده که کارگزار اصلی شکل دهنده به گفتمان ملی گرایی به شمار می آیند. ملی گرایی و عرب گرایی در دوره ها، مناطق و موضوعاتی با هم در حالت هم تکمیلی قرار دارند و در موضوعات و مواردی، به وضعیت پارادوکسی میرسند. به طور نسبی، در مواردی که موفقیت یک یا چند دولت عربی در راستای اهداف کلی اعراب بوده است، در این میان هویت عربی- خلیجی میان کشورهای حاشیه خلیج فارس جلوه بیشتری پیدا کرده است[۹].

جلوه هایی از عربگراییِ خلیجی در این منطقه ظاهر شده است. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، از جمله مواردی است که به گسترش پیوند میان جوامع عربی خلیج فارس انجامیده است و منجرشده تا کشورهای حاشیه خلیج فارس دارای هویت مشترکی شوند که در این میان امارات متحده عربی و عربستان با توجه به داشتن مرزهای مشترک، اهداف مشترک و منافع مشترک در بحران های منطقه از ظرفیت های بیشتری برای ایجاد یک هویت مشترک بر خوردار بودند.

۱-۲-۳-اسلام لیبرالِ متعبدانه فردی

اسلام لیبرال- متعبدانه به عنوان یکی از علاقه‌های مشترک میان امارات و عربستان سعودی در سال‌های اخیر به حساب می آید. این موضوع باعث شده است تا این دو کشور در پنج سال گذشته برای گسترش این دیدگاه بسیار به هم نزدیک شوند. تفکر اخوانی و اسلام سیاسی دشمن اصلی آل‌زاید محسوب می‌شود وسلفیت هم که ابزار مذهبیِ حکومتِ سعودی به شمار می‌رود[۱۰] در طول این مدت مشکلات بسیاری را برای عربستان در ارتباط با دیگر کشورها به وجود آورده است و باعث به وجود آمدن تروریسم تکفیری شده است.

امارات با در اختیار گرفتن نقش تئوری‌سازی برای گسترش دیدگاه صوفیانه که نقش خود را دوری از سیاست بر می‌شمارد تمام تلاش خود را برای ارائه یک دیدگاه نوین از اسلام صوفیانه‌ی تخصص‌گرا ارائه می‌دهد. اسلامی که در آن بر مبنای تخصص، علمای دینی باید در جایگاه افتا قرار بگیرند و عالم سیاست را به سیاستمداران واگذارند و آنچه باعث جذب مردمی این دیدگاه خواهد شد نقش صوفیانه است که می‌تواند برای هر فرد، دینی شخصی برپایه اندیشه‌ای سیاسی برشمرده شود. این تفکر در امارات با ارائه کنفرانس‌های متعدد سعی در اشاعه‌ی تفکرات خود دارد[۱۱].

از سوی دیگر محمد بن سلمان با هدف مدرن‌سازی و توسعه عربستان نمی‌تواند وهابیت تندروی سنتی را که با جنبه‌های بسیاری از توسعه طلبی مخالف است را بپذیرد، لذا سعی دارد تا وهابیت را در حدیک مذهب شخصی تقلیل دهد[۱۲]. در این  دیدگاه بهترین تفکر دینی که می‌تواند اهداف توسعه طلبانه‌ی امارات و عربستان را برآورده سازد اسلام لیبرال متعبدانه است که نقش خود را در اجتماع در عبادت شخصی بدون توجه به جنبه اجتماعی دینی ارائه دهد.

۲-۲-عوامل واگرایی

۲-۲-۱-اختلافات مرزی

اختلاف مرزی عربستان با امارات به دوران قبل از دهه هفتاد بر می گردد. صحرای البریمی منطقه مورد اختلاف بین دو کشور است که ۹۸۵ کیلومتر مربع وسعت دارد و خلیج فارس را از خلیج عمان جدا می کند. البریمی بین کشورهای عربستان، امارات و عمان قرار داشته و به دلیل ذخایر فراوان نفت و آب های زیرزمینی، همیشه مورد نزاع بین آنها بوده است. البریمی منطقه‌ای است سرسبز و پر آب، دارای ذخایر نفتی که در فاصله صد مایلی جنوب شرقی ابوظبی واقع شده است و چند دهکده سرسبز و مناطق آبادان ونخلستان‌ها را دربرمی‌گیرد.شیخ زاید بن نهیان رئیس آن زمان دولت تازه تاسیس امارات در سال ۱۹۷۴ به عربستان سعودی سفر کرد و دو کشور توافقنامه ای سری و مخفیانه را موسوم به «توافقنامه جده»بدون اطلاع قطر در باره اختلاف های خود در مناطق البریمی امضا کردند. براساس این توافق، عربستان سعودی مناطق ساحلی شرقی خور العدید را بدست آورد و در مقابل از منطقه البریمی که اکنون العین گفته می شود ٬عقب کشید؛ منطقه ای که از قرن ۱۹ میلادی تاکنون منطقه اختلاف بین عربستان، عمان و امارات بوده است.

اما این بحران فروکش نکرد، زمانی شدیدتر شد که قطر و امارات در انتقال گاز طبیعی از راه زمینی که عربستان ادعای مالکیت بر آن را داشت، به توافق رسیدند. بحرانی که در ماه مارس ۲۰۱۰ به نزاع کشیده و موجب شد یک قایق نظامی عربستانی مورد حمله نیروهای مرزی ساحلی امارات قرار گیرد و در جریان آن دو تن از نیروهای گارد ساحلی عربستان به دلیل ورود به آبهای مشترک با این کشور دستگیر شوند، هرچند رسانه های عربی خبر این درگیری را منتشر نکرده و آن را مسکوت گذاشتند. این اختلافات در مناطق دیگر امارات نیز وجود داشت که ما میتوانیم به خور العدید و سبرخه مطی نیز اشاره کنیم که هنوز میان عربستان و امارات اختلافات در این مناطق نیز وجود دارد.

۲-۲-۲-اختلافات در بحران یمن

علیرغم ماهیت مشترک اقدام عربستان سعودی و امارات متحده عربی در راس ائتلاف موسوم به «طوفان قاطعیت»، مواضع کنونی این دو بازیگر در قبال فرایند سیاسی بحران یمن، این کشور را به منطقه قرمز از منظر مواضع و منافع متعارض و متضاد عربستان و امارات تبدیل کرده است.   

اولین محور این اختلاف نظر حول موضع دو طرف نسبت به علی عبدالله صالح است. صرف نظر از اینکه امارات متحده عربی دشمنی چندانی با علی عبدالله صالح ندارد، تعدادی از اعضای خانواده و نیروهای عمده این رئیس جمهور سابق را پناه داده است. در راس این پناهندگان احمد عبدالله صالح فرزند علی عبدالله صالح است که گفته می شود به واسطه حجم بالای سرمایه گذاری که در امارات انجام داده است، همچنان از حمایت اماراتی ها برخوردار است. پروژه اقتصادی موسوم به «سرزمین سباء»(مملکه سباء) از بزرگترین طرح های خانواده صالح در حوزه توریسم امارات به شمار می آید. امارات عربی متحده همچنین پذیرای سرتیپ «عمار محمد» برادر زاده علی عبدالله صالح و رئیس سازمان اطلاعات امنیت ملی حکومت صالح است. بر این اساس به نظر می رسد راهکار اماراتی ها برای حل سیاسی بحران یمن متضمن تفکیک صالح و حوثی ها و مشارکت علی عبدالله صالح و نیروهایش در فرآیند سیاسی این بحران است.

محور دوم اختلاف دیدگاه عربستان و امارات در بحران یمن متاثر از موضع متناقض دو طرف نسبت به حزب اسلامگرای سنی «التجمع الیمنی للإصلاح»، شاخه اخوان المسلمین در یمن است. اتهام اخوان المسلمین یمن از جانب امارات به عدم مقاومت و کم کاری در نبردهای تعز، حملات رسانه ای و مواضع خصمانه این کشور را طی ماه های اخیر نسبت به حزب به دنبال داشته است.

این در حالی است که رسانه های یمنی طرفدار اخوان المسلمین نیروهای اماراتی را به عقب نشینی از تعز و ترس این نیروها از تسلط اخوان المسلمین بر این منطقه متهم می‌کنند. نکته قابل ذکر اینکه تعز با اکثریت سنی ها به عنوان پایگاه اخوان المسلمین یمن به شمار می آید. در جریان تحولات ۲۰۱۱ این کشور، رهبر با نفوذ این گروه «حمود سعید المخلافی» که به عنوان قاضی محلی در تعز نیز به شمار می آید، نقش بسزایی در بیرون راندن صالح و نیروهایش از این منطقه ایفا کرد.

در طرف عربستانی اما سعودی ها به ویژه در خصوص حزب «التجمع الیمنی للإصلاح» و اخوان المسلمین یمن موضع نرم تری از خود نشان دادند. این موضع نرم سعودی ها نسبت به اخوان المسلمین یمن ریشه در روابط آن‌ها از دهه شصت میلادی دارد. زمانی که عربستان با کمک سران قبائل توانست در سال ۱۹۷۰ موافقت نامه سازش بین امامی های مورد حمایت خود، ریاض و جمهوری خواهان را منعقد کند.

همچنین در جریان حمایت علی عبدالله صالح از اشغال کویت توسط صدام و تیرگی روابط عبدالله صالح و عربستان، رهبر سرشناس و بانفوذ یکی از بزرگ ترین قبائل شمالی یمن و پایه گذار حزب «التجمع الیمنی للاصلاح»، عبدالله بن حسن الاحمر نقش بسزائی در بهبود روابط یمن شمالی و عربستان ایفا کرده بود.   

در عرصه میدانی و از نظر ژئو استراتژیک، بررسی کانون فعالیت نیروهای سعودی و اماراتی در یمن حاکی از این است که بر اساس یک تقسیم کار ارادی یا غیر ارادی همگام با تلاش عربستان در جهت نفوذ بر شمال یمن، امارات تلاش جدی برای ایفای نقش برتر در عدن و مناطق جنوبی را از خود بروز داده است. این موضوع در حالی که عربستان سعودی به واسطه ترس از روی کار آمدن نظام سیاسی مخالف در عدن و توسعه نفوذ حوثی ها خواهان یمن یکپارچه است، امارات متحده عربی با توجه به منافع اقتصادی که در این منطقه دارد، خواستار افزایش تحرکات جدایی طلبانه در یمن جنوبی است. مهمترین اهداف اقتصادی امارات، تضمین نفوذ در بندر ترانزیتی عدن در تنگه باب المندب است که به توان بالقوه و حیاتی آن در میان بنادر منطقه نگاه می‌کند. براین اساس پیش بینی می شود مسئله حضور امارات و تلاش در جهت تحکیم نفوذ در آنجا صرفنظر از چشم انداز فرایند سیاسی در این کشور، به چالشی میان عربستان و امارات تبدیل خواهد شد[۱۳].

نتیجه گیری

در سالهای گذشته امارات متحده عربی در جهت افزایش نقش منطقه ای خود گام برداشته است. در این میان رویکردها و اهداف مهم سیاست منطقه ای امارات و نوع همگرایی‌اش با عربستان از اهمیت بسیاری برخوردار است. در آینده نزدیک امارات همچنان در محور تصمیمات شورای همکاری خلیج فارس عمل خواهد کرد. موضوع دخالت در امور داخلی یمن و اشغال یمن توسط ائتلاف عربی موضوع مهمی است که در آینده روابط کشورهای عربی خیلی مهم خواهد بود.

از سوی دیگر امارات سعی دارد با تعمیق روابط خود با آمریکا روابط راهبردی خود را افزایش دهد و این در حالی است که عربستان نیز به دنبال یک رابطه‌ بی چالش با آمریکا است. از این‌رو با توجه به موارد ذکر شده به نظر می‌رسد که با توجه به افزایش نقش راهبردی آمریکا در این دو سرزمین و با توجه به روابط گرم میان محمد بن سلمان و محمد بن زائد همگرایی این دو کشور با هم بیشتر خواهد شد.

تلاش این دو برای تأثیرگذاری دینی نیز به عنوان یکی از پایه‌های اصلی این همگرایی شناخته می‌شود. ارائه‌ی تصویری رازورزانه از دین در امارات وتصویر تقلیل یافته‌ی وهابی در عربستان توانسته است این دو را به نوعی اسلام لیبرالِ متعبدانه برساند که در آن فرد خارج از چهارچوب اجتماعی مطرح می‌شود. این موضوعی است که امارات و عربستان هر دو نسبت به آن اتفاق نظر دارند و تلاش می‌کنند این دیدگاه را اشاعه دهند.

منابع:

[۱] دانش آموخته کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام، از دانشگاه علامه طباطبایی

[۲] Madawi al-Rasheed, A History of Saudi Arabia, Cambridge University Press, ۲۰۱۰,p۲۹

[۳] United Arab Emirates Yearboook ۲۰۰۶, Trident Press Ltd, ۲۰۰۶,pp۳۱-۳۵

[۴] علی دارابی، آیا آمریکا و عربستان سعودی متحد استراتژیک باقی می‌مانند؟، خبرگزاری صدا و سیما، ۱۳۹۵، قابل بازیابی در:

http://www.iribnews.ir/fa/news/۱۱۷۳۲۰۷/

[۵] سلیمان تنهادخت اطاقوری، فراز و فرودهای روابط آمریکا و عربستان در سال‏های اخیر، اندیشکده تبیین، اسفند ۱۳۹۴،  قابل بازیابی در:

http://www.tabyincenter.ir/۱۱۱۷۸

[۶] سید رضی عمادی، ارزیابی روابط آمریکا و عربستان سعودی از منظر تبادلات اقتصادی، اندیشکده تبیین، خرداد۱۳۹۶، قابل بازیابی در:

http://tabyincenter.ir/۱۹۶۳۳/

[۷] همان

[۸]Chughtai Alia and Saadani Hala, (۲۰ May ۲۰۱۷), U.S-Saudi relations: A Timeline, Aljazeera, at; http://www.aljazeera.com/indepth/interactive/۲۰۱۷/۰۵/saudi-relations-timeline-۱۷۰۵۱۸۱۱۲۴۲۱۰۱۱.html

[۹] محمود یزدان فام، تحولات جهان عرب: صورت بندی قدرت و هویت در خاورمیانه، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره مسلسل ۵۲ ، تابستان ۱۳۹۰ ، شماره دوم  ، سال چهاردهم، ص ۶۶

[۱۰] کدام محمد؟ زاویه‌ای مغفول در نگاه به تحولات منطقه، اندیشکده مرصاد، تیر ۱۳۹۶، قابل بازیابی در :

http://mersadcss.com/fa/product/۱۹۲۵/

[۱۱] همان

[۱۲] عماد اصلانی مناره بازاری، وهابیت مطلوب محمد بن سلمان؛ ویژگی‌ها و چالش‌ها، اندیشکده تبیین،  مهر ۱۳۹۶، قابل بازیابی در:

http://tabyincenter.ir/۲۱۳۲۴/

[۱۳] محمد اولیایی، چشم انداز روابط عربستان سعودی و امارات عربی متحده، الوقت، ۱۳۹۶، قابل بازیابی در:

http://alwaght.com/fa/News/۱۰۵۸۴۵/

TelegramWhatsAppFacebookTwitterGoogle+SMS

منبع: پایگاه تبیین