کد خبر 807508
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۶ - ۱۳:۴۴

به واقع، ژانر پلیسی - جاسوسی، گونه ای از سینماست که بنا بر ساختار و محتوای خود، می‌تواند بخش عمده عوامل جذابیت ژانرهای دیگر سینمایی را هم در خود به کار بگیرد.

به گزارش مشرق، ژانر«پلیسی-جاسوسی» یکی از گونه‌های قدیمی سینمای در جهان است که سابقه نمونه های درخشان آن به دهه ها قبل برمی‌گردد. شروع جنگ سرد میان دو بلوک شرق و غرب(اتحاد شوروی و ایالات متحده) و تخاصم تمام عیار دو ایدئولوژی سوسیالیسم و سرمایه داری در پایان جنگ جهانی دوم، به نوعی آغازگر ژانر پلیس-جاسوسی هم بود که نبرد اطلاعاتی میان دو سازمان قدرتمند جاسوسی، کا.گ.ب و سیا را به سینمایی ترین شکل ممکن روایت می کرد و اصولا بخشی از زرادخانه تبلیغاتی دو اردوگاه علیه یکدیگر بود. یکی از اولین نمونه های موفق این سینما، «مرد سوم»(1949) اثر کارول رید بود.

در سینمای ایران، متاسفانه این ژانر چندان مورد توجه نبوده و به واسطه جنس خاص کارگردانی آن که اجرای دشواری نسبت به سایر ژانرها دارد، با گسترش سینمای آپارتمانی و گلخانه ای در سال های اخیر، حتی بیشتر از قبل هم به حاشیه رفته است. با این حال، در سینمای ایران هم به اندازه انگشتان دو دست اثر در این ژانر ساخته شده و برخی از آن ها هم کارهای ماندگاری در تاریخ سینمای ایران شدند.

شخصیت های اطلاعاتی و امنیتی، به واسطه جنس و محتوای خاص کار خود، بستر مناسبی برای درام نویسی و پرداخت سینمایی هستند، اما سینمای ایران از این منبع غنی درام استفاده کافی را نبرده است. جدای از بحث جذابیت سینمایی، به واسطه دِینی که «اطلاعاتی»ها بر گردن امنیت و آسایش مثال زدنی جمهوری اسلامی ایران دارند، جا دارد که سهمی از هنرهای تصویری ایران به عملکرد و خدمات آن ها اختصاص یابد، چرا که این «سربازان گمنام» وطن در زندگی واقعی لاجرم و بنا بر ذات کار خود در گمنامی و سکوت هستند و دست هنر می تواند و باید گویای مجاهدت‌ها و جانفشانی‌های آنان باشد.

از این رو، بر آن شدیم که به تصویر «اطلاعاتی‌ها بر پرده نقره‌ای» در آرشیو سینمای ایران نگاهی بیاندازیم و چند نمونه از آثار شاخص و شناخته شده این ژانر را به همراه مخاطبان گرامی مرور کنیم، با این امید که حاصل کار، مقبول طبع قرار گیرد.

روز شیطان(1373)

خلاصه داستان :یکی از گروهک‌های سلطنت طلب در پاریس طرحی برای براندازی در دست اجرا دارد و از حمایت بعضی از صاحبان قدرت در فرانسه برخوردار است. مرحله اول این طرح وارد کردن تدریجی قطعات یک بمب اتمی کوچک است. مرحله دیگر جاسازی آن در داخل یک چمدان است تا یک هفته قبل از بازدید نمایندگان آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای از تأسیسات اتمی ایران، جنب استادیوم یکصدهزار نفری آزادی منفجر کرده و با این کار حکومت ایران را متهم به زیر پا گذاشتن قراردادهای کنترل سلاح‌های هسته‌ای کنند. قطعات بمب به وسیله چند نفر به صورت جداگانه و تحت پوشش وسایل معمولی مسافرین وارد کشور می‌شود، اما با تصادفی که برای یکی از حاملین بمب پیش می‌آید، قطعه‌ای از بمب به دست مأمورین وزارت اطلاعات می‌افتد و...

سال‌ها پیش از آن که مساله هسته ای ایران به سرخط خبرهای روز دنیا و پرونده هسته‌ای برای چند سال به وجه اصلی سیاست خارجی ما تبدیل شود، یک کارگردان خوش فکر و هوشمند با الهام از داستانی از یکی از بهترین «جاسوسی-نویسان» دنیا به نام «فردریک فورسایت»(رمان «پروتکل چهارم») فیلمی بسیار جذاب، خوش‌ساخت و در کلاس جهانی به نام «روز شیطان» خلق کرد که برای اولین بار مساله هسته‌ای و تلاش نظام سلطه برای اتهام زنی به جمهوری اسلانی در این زمینه را مطرح می کرد.

بهروز افخمی کارگردان با همراهی «سید ضیاء هاشمی» تهیه کننده حرفه ای سینمای ایران، در سال 73 یکی از پروژه‌های سخت و عظیم سینمای ایران را ساختند که به لحاظ تعدد نماهای خارجی، تعدد لوکیشن(سه کشور ایران، فرانسه و ترکیه)، و سکانس‌های دشواری چون بستن پل فردیس، یکی از بهترین نمونه‌های تولید فیلم در سینمای ایران بود.

افخمی در بومی سازی سوژه «پروتکل چهارم» و اصطلاحا آداپته‌سازی آن برای محیط ایران به شدت موفق عمل می کند و جنس تعاملات(چه در تیم اطلاعاتی، چه در اتاق فکر اپوزیسیون و چه در تیم اجرای عملیات تروریستی) کاملا ایرانیزه هستند. مضاف بر این که، محور اصلی یک فیلم جاسوسی استاندارد و در کلاس جهانی، یعنی تقابل میان هوش جاسوس-هوش ضدجاسوس به خوبی میان مثلث میر محمد(علی دهکردی)-میشل گنج‌بخش(آتیلا پسیانی)-تیمسار ویسی(مرحوم حمید طاعتی) به شکلی جذاب و نفس‌گیر تا آخرین ثانیه‌های فیلم ادامه می یابد.

یک گروه از سران اپوزیسیون سلطنت‌طلب در پاریس، تصمیم به اجرای سناریوی بسیار خطرناک و جنایتکارانه‌ای به نام «عملیات دماوند» می گیرند که همان انفجار یک بمب هسته ای کوچک موسوم به «بمب کثیف» در ورزشگاه ازادی در اتوبان کرج است، تا با تلفات چند ده هزار نفری، هم کشور در اغتشاش فرو برود، و هم قدرت‌های خارجی با متهم کردن ایران به آزمایش اتمی غیرقانونی، فشارها را بر جمهوری اسلامی افزایش دهند و در نهایت کار براندازی با پشتیبانی نیروهای خارجی توسط اپوزیسیون مسلح انجام گیرد. این یکی از هوشمندانه‌ترین و در عین حال پرریسک‌ترین خطوط داستانی است که یک کارگردان ایرانی(با توجه به بضاعت سینمای ایران) می توانست انتخاب کند، و بهروز افخمی(زمانی که سرحال‌تر و پرانرژی‌تر بود) بارها نشان داد که از انجام چنین کارهای دشواری اباء نداشت.

شخصیت‌های اپوزیسیون که تصمیم به اجرای این سناریوی شیطانی می گیرند، همه به نوعی گرته‌برداری از شخصیت‌های واقعی هستند: دکتر گنج‌بخش(داریوش اسدزاده) برگرفته از شخصیت دکر منوچهر گنجی بنیانگذار سازمان سیاسی-نظامی «درفش کاویان» بر علیه جمهوری اسلامی و تیمسار ویسی(حمید طاعتی) برگرفته از شخصیت تیمساز فراری غلامعلی اویسی(معروف به قصاب تهران در 17 شهریور 57) هستند.

اما شخصیت «میشل گنج‌بخش»با بازی درخشان آتیلا پسیانی، یکی از ماندگارترین شخصیت‌های منفی در تاریخ سینمای ایران است. خلق، پردازش و اجرای این کاراکتر آن قدر موفق از کار درآمد که آتیلا پسیانی تا سال‌ها زیر سایه آن نقش باقی ماند. و لازم به ذکر است که آتیلا تا قبل از روز شیطان، عمدتا به واسطه کاراکتر مشنگ و لوسی که در دو برنامه نوستالژیک کودک، یعنی «محله برو بیا» و «محله بهداشت»، بازی کرده بود، در ذهن‌ مخاطب ایرانی  شکل گرفته بود، و درخشش او در نقش یک جاسوس و مهره عملیاتی کارکشته، خونسرد، حرفه‌ای و بی‌رحم، علاوه بر بن‌مایه قوی بازیگری خود او، مرهون هنر فیمنامه نویسی و بازی گرفتن بهروز افخمی بود.

اما «مرحوم حمید طاعتی»، بازیگر توانمند تئاتر، تلویزیون و سینما در روز شیطان بهترین بازی خود را ارایه داد و در نقش تیمسار ویسی ماندگار شد. تیسمار ویسی، کاملا پا به پای میشل گنج بخش طرح پیچیده و اهریمنی خرابکاری را پیش می برد و هنگامی که کار تکمیل قطعات بمب هسته ای و ادامه عملیات به مشکل برمی خورد، خود از طریق ترکیه راه ایران را در پیش می گیرد و وارد میدان می شود.

اما «علی دهکردی» جوان و خوش سیمای اوایل دهه 70، بعد از یک نقش‌آفرینی درخشان در اولین کار سینمایی خود(از کرخه تا راین)، در سومین کار سینمایی اش، در نقش «میرمحمد» نیز مسیر کاری خود را با قدرت ادامه می دهد و تصویری که از یک مامور اطلاعاتی خلق می کند، تصویری ضدکلیشه و آشنایی‌زدایی شده است. او به واسطه میمیک صورت و تیپولوژی ظاهری، کاملا همدلی برانگیز است و برای تجسم یک مامور اطلاعاتی هوشمند و متفاوت، کاملا انتخاب مناسبی است. رمزگشایی گام به گام او از نقشه پیچیده و غیرقابل باور اپوزیسیون، لذت‌بخش است و تک-پاتک‌های او با ویسی و گنج‌بخش لحظه‌ای از کشش و تعلیق نمی افتد.

کاراکتر «پیل تن» با بازی «محمد فیلی» و لهجه شیرازی و طبع شوخ او، فضای سرد و جدی فیلم و حضور عبوس و منضبط میرمحمد را تا حدی تعدیل می کند که این هم از ظرافت‌های شخصیت‌پردازی افخمی در روز شیطان در جهت ایجاد تعادل است.

اما دست شیطان بسیاری از مسایل جدید را وارد سینمای ایران کرد که تا قبل از آن کسی جسارت و جرات پرداختن به ان را در این سطح نداشت. بحث هسته‌ای، بحث نفوذ وزارت اطلاعات در گروه‌های اپوزیسیون، بحث ماموریت‌های وزارت اطلاعات، بحث حضور جاسوس دوجانبه در وزارت و.......همه نشان از جسارت فیلمساز و البته سعه‌صدر مسوولان وقت امنیتی کشور در ساخت فیلم‌هایی با موضوعات ملتهب اطلاعاتی داشت. برای قیاس، وقتی به سریال «تعبیر وارنه یک رویا»(فریدون جیرانی/94) نگاه می کنیم که با بودجه و پشتیبانی وزارت محترم اطلاعات ساخته شد، به لحاظ سطح کیفی و جذابیت و تاثیرگذاری، فرسنگ ها با ساخته افخمی در سال 73 فاصله دارد. البته خود افخمی هم وقتی با روحیه بازیگوشانه و سهل‌انگارانه امروز خود به سراغ ساخت یک سوژه اطلاعاتی رفت(روباه/93) تنها کاریکاتوری از اثر درخشان قبلی خود یعنی روز شیطان ارایه داد.

تفاوت در این جا بود که افخمی سال 73(برخلاف سال 93)، کاملا کار فیلمسازی را جدّی می گرفت و به آن به چشم یک پروژه شاق و پیچیده می نگریست. از همین رو در تک تک جزییات فیلم روز شیطان(همان طور که قبل تر در سریال «کوچک جنگلی»)می‌شود دقت و ظرافت را دید. این ظرافت و دقت حتی در انتخاب نام فیلم هم خود را نشان می دهد. «روز شیطان» اشاره به تاریخ انجام عملیات خرابکاری بزرگ در فیلم دارد که قرار است در «13» فروردین، همزمان با بیرون آمدن اهالی پایتخت از خانه‌ها و رفتن به دل طبیعت، زمانی که اتوبان کرج پر از ازدحام خودروهاست، بمب هسته ای کوچکی در ورزشگاه آزادی منفجر شود تا علاوه بر کشتار مستقیم هزاران نفر بلافاصله بعد از انفجار، مردم پایتخت با دیدن ابر هسته ای بر فراز آسمان غرب تهران، دچار وحشت عمومی گردند و اغتشاش همه جا را فرا بگیرد. اما درروایات و افسانه‌های ایرانی، روز 13 فروردین، همان روزی است که «موردخای» مشاور یهودی خشایارشاه و برادرزاده او «استر» که با توطئه موردخای به همسری شاه درآمده، حکم کشتار وزیر ایرانی شاه هخامنشی(به اسم هامان) و ده‌ها هزار ایرانی را گرفتنند و به اجرا گذاشتند. در واقع امر، یهودیان امروز جشنی به نام «پوریم» دارند که بزرگداشت کشتار ده‌ها هزار ایرانی در توطئه موردخای-استر است و نام فیلم به شیطانی بودن این روز هم اشاره دارد.

اما شخصیت تیمسار «جامی»  با بازی زنده‌یاد «منوچهر حامدی»، که یکی از سران و رهبر اسمی اپوزیسیون سلطنت‌طلب در پاریس است، به نوبه خود پای یک مساله ناگفته و کاملا جدیدی را در سینمای ایران باز می کند که البته بنا بر شنیده ها، تبعاتی را هم برای تهیه کننده و کارگردان فیلم در خارج از کشور داشت. این شخصیت، با فردی از سفارت ایران(با بازی شهریار پارسی‌پور) در ارتباط است که ظاهرا رابط اطلاعاتی سفارت است و در واقع، به واسطه تمایل جامی به بازگشت به ایران در سال‌های پایان عمر، او تبدیل به مهره وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی می‌شود. بعدها در مصاحبه ‌چهره‌ایی چون «اکبر خوش‌کوشک»(از مقامات پیشین وزارت اطلاعات) این وجه از عملیات دستگاه اطلاعاتی ایران در خارج از کشور، یعنی تور پهن کردن برای چهره‌های اپوزیسیون و تبدیل آن‌ها به عامل مخفی در جهت در کنترل نگه داشتن نیروهای اپوزیسیون، بیشتر روشن شد. به هر حال، نمایش این کاراکتر در فیلم، خشم و کینه شدید اپوزیسیون خارج از کشور را متوجه سید ضیاء هاشمی و بهروز افخمی کرد که گوشه‌هایی از آن را بهروز افخمی در برنامه هفت ویژه جشنواره فجر سال گذشته، در جریان اتفاقات مربوط به فیلم «ماجرای نیمروز» بیان کرد.

سکانس پایاتی روز شیطان بسیار مهیّج و پرتنش از کار درآمده، و نفس این واقعیت که هر ثانیه تاخیر در کار گروه ضربت(عملیات ویژه) ممکن است موجب یک انفجار هسته‌ای به دست میشل گنج‌بخش و تیمسار ویسی شود، نفس تماشاگر را در سینه حبس می کند. البته، بهروز افخمی یک برگه نهایی در این سکانس نهایی رو می کند و ان این که این خود میشل گنج‌بخش است که به واقع در لحظه‌ای حیاتی(با درگیری با ویسی که قصد انفجار آنی بمب را دارد) منجی جان چندین هزار نفر می شود و لبخند رضایت او در آخرین لحظه عمر به میرمحمد بسیار مهم و قابل تامل است.

بهروز افخمی چند سالی است که ظاهرا از کار سینما خسته است و حس و حال انجام پروژه‌های دشواری را که در جوانی به خوبی به سرانجام می رساند، ندارد و اگر هم کار سینمایی می کند، از جنس کارهای دورهمی چون «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» یا «روباه» است. گرچه ما همچنان امید داریم که او بار دیگر آستین همت بالا بزند و در کنار آن که در برنامه‌هایی شبیه به «هفت»، «دون کیشوت»وار به جنگ آسیاب بادی سینمای ایران می رود، برگ‌های ماندگار دیگری هم به کتاب سینمای ایران اضافه کند.

منبع: تسنیم