به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید «محمد اسماعیل رفیعی» ۱۹ اردیبهشت ۱۳۳۹ در خمین چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۷ آذر ۱۳۶۱ در سنندج هنگام درگیری با گروههای ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ (سوره توبه آیه ۲۰)
آنان که گرویدند و هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا به مالهایشان بزرگترند نزد خدا و ایشان کامیابانند.
با سلام و درود بیکران به حضور امام زمان (عج) و سلام و درود بیکران به حضور نایب امام و رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی بت شکن و درود فراوان به رزمندگان اسلام که در راه حق فداکاری میکنند و درود فراوان به شهیدان گلگون کفن راه حق و حقیقت از آدم تا کربلای حسینی و از کربلای حسین تا کربلای ایران که با خون و جانبازی و فداکاری در راه حق شهید شدند.
سپاس خداوندی که مرا در این زمان آفرید در دین اسلام آفرید و به راه خود و اسلام هدایتم کرد و به من آموخت که دنبالهرو راه حسین (ع) باشم و اگر در زمان حسین نبودم که به ندای هل من ناصر ینصرنی امام لبیک گویم و به یاری او بشتابم، حمد و ستایش خدا را که توفیقم داد که در این زمان باشم که به ندای نایب بر حق امام زمان روحالله عزیزم لبیک گویم و جزیی از جندالله باشم.
پدر و مادرم و برادران و خواهرم و همسرم و فرزندانم و اقوامم و خویشان و دوستان و آشنایان و ملت عزیز ایران بنده به عنوان یک فرد کوچک این جامعه به شما سفارش میکنم که مبادا خدایی ناکرده دست از اسلام بردارید و همیشه گوش به فرمان امام عزیزمان خمینی کبیر باشید که راه او همان راه اولیاء و انبیاء وائمه اطهار و راه الله میباشد؛ و همیشه دعا کنید که خدا او را تا انقلاب حضرت مهدی (عج) به سلامت نگه دارد و گوش به فرمان روحانیت باشید که همان اولی الامر زمان میباشند و از آنها جدا نشوید که خدای ناکرده در دریای ضلالت غرق خواهید شد انشاءالله که خداوند به همه مسلمین در جهان توفیق خدمت در راه اسلام عطا فرماید.
پدرم و مادرم و برادران و خواهرم بنده به یاری الله به راه الله میروم تا در راه الله خدمت کنم. امیدوارم که خداوند توفیق خدمت در راه خودش را به من عطاء فرماید. و اما اگر چه فرزند یا برادر خوبی برای شما نبودم و در طول عمرم نتوانستم حق پدر و مادری و برادری ادا کنم؛ اما امیدوارم که شما به لطف خود برای رضای خدا مرا حلال کنید و انشاءالله اگر شهید شدم برای من طلب آمرزش کنید و از خدا بخواهید که مرا آمرزیده کند و من یک آرزو دارم که بعد از شهادت برای من گریه نکنید، چون شهادت در راه خدا بزرگترین افتخار است.
خدا یار و یاورتان باشد.»