ترامپ همچنان سیاست «برجام زخمی» را دنبال می کند. بر این اساس آمریکا از برجام خارج نمی شود اما همیشه با رفتارهایی آینده برجام را مبهم باقی نگاه می دارد.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

********

عملیات گاز انبری برجام و تلگرام

محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:

1- فقط عمروعاص‌ها می‌توانند بگویند «وقتی زخمی پیدا کنم، آن قدر می‌خراشم تا به خون بیفتد»! افراد باوجدان و صاحب‌منصبان دیندار، برای زخم و رنج مردم چاره‌جویی می‌کنند. مگس است که دنبال زخم و عفونت برای تغذیه می‌گردد وگرنه طبیعت انسان، از عفونت منزجر است و برای افراد زخم دیده و رنج کشیده، چاره‌جویی می‌کند. متاسفانه برخی سیاسیون یا از رنجهای مردم غفلت می‌کنند که فرصت غواصی دشمن می‌شود و یا بدتر، به جای معالجه، زخم‌های موجود را سرمایه اصلی سوداهای سیاسی خود قرار می‌دهند.
 

2-رهبر انقلاب اخیرا ضمن تبیین مبسوط نقش دشمن در اغتشاش اخیر فرمودند «یک خطابی دارم من به مسئولان حکومتی خودمان -که البتّه این، شامل خود حقیر هم می‌شود- و عناصر سیاسی، عناصری که در کار سیاست فعّالند، فکر می‌کنند، می‌نویسند، می‌گویند، اقدام می‌کنند؛ ما از دشمن خارجی گفتیم، اینهایی که گفتیم تحلیل نبود، واقعی بود، خبر بود، اطّلاع بود؛ دشمن خارجی هست، امّا این موجب نشود که از ضعف‌های خودمان غافل بشویم. ما هم یک جاهایی‌اشکال و نارسایی و نابسامانی در کارمان هست؛ این‌جوری نیست که ما هیچ‌ اشکالی نداریم، هیچ مشکلی در کار ماها نیست، فقط دشمن خارجی است؛ نه، مگس روی زخم می‌نشیند؛ زخم را خوب کنید، زخم را نگذارید به وجود بیاید. ما اگر مشکل داخلی نداشته باشیم، نه این شبکه‌ها می‌توانند اثر بگذارند، نه آمریکا می‌تواند هیچ غلطی بکند... دفاع از حقوق مظلومین وظیفه‌ همه‌ ما است؛ بخصوص طبقات ضعیف ملّت؛ همه بایستی مراقب باشیم... باید همه‌ همّت ما این باشد که اینها را از زیر فشار خارج کنیم؛ تلاشمان باید این باشد».
 

3- یکی از تهدیدهای مهم برای کشور و نظام، به رسمیت نشناختن مشکلات معیشتی مردم از جانب برخی مدیران است. طبق نظرسنجی‌ دستگاه‌های مختلف دولتی، «اشتغال (درآمد)، ازدواج و مسکن»، 3 نیاز و اولویت اکثریت جوانان است. اما مدیرانی را سراغ داریم که دوست دارند برای مردم صرفا «جشن تلگرام یا برجام» بگیرند. هروقت هم از مسئولیت تامین اولویت‌های مردم بپرسید، اول چند فحش آبدار به دولت سابقی که حالا خودشان هستند می‌دهند و سپس می‌گویند «اتوبوس اقتصاد هنوز ته دره است و معلوم است که مردم بهبود وضعیت اقتصادی را حس نکنند»! سیاه‌نمایی، ناامید سازی و کمک به دشمن برای سربازگیری، بدتر از این؟!
 

4- چرا حاضر نیستند رنج‌های مردم را به رسمیت بشناسند؟ شاید به این دلیل که نپذیرند رویکرد «برجام و تلگرام و دیگرهیچ» عقیم بوده و هشدار کارشناسان مبنی بر اینکه دست روی دست نگذارید و معطل معجزه شیطان بزرگ نمانید، درست از آب درآمده است. تصور می‌کنند انکار و پاک کردن صورت مسئله، بی‌زحمت‌ترین راه‌حل است. اما در واقع مشغول ناامید و ناراضی کردن مردم هستند. آیا هدیه‌ای بزرگ‌تر ازاین می‌شود به دشمن داد؟ دود این وضعیت در چشم مردم و نظام می‌رود؛ چرا که لبه دوم قیچی نفوذ، فرصت پیدا می‌کنند روی موج نارضایتی سوار شوند و ایران قدرتمند و باثبات را درگیر بی‌ثباتی کنند.
 

5- هفته نامه صدا ارگان حزب‌اشرافی کارگزاران، مرداد 1395 در صفحه اول خود پرسید «روحانی چگونه دوباره رئیس‌جمهور می‌شود؟». و در پاسخ تیتر زد « با برجام و تلگرام». همین نشریه در صفحات داخلی و در گزارش «وضعیت بیکاری و تأثیر آن در انتخابات»، ضمن ابراز نگرانی نوشته بود «بیکاران انتقام می‌گیرند؟... بیکاری یک سونامی خطرناک است». 17 ماه بعد، یک روزنامه حامی دولت (هفت صبح) درباره اغتشاشات می‌نویسد «بیکاری، متهم اول». همین روزنامه 14 دی ماه به نقل از روزنامه دولتی ایران تصریح کرد «بررسی‌های آماری از وضعیت ‌اشتغال در سال ۹۵ نشان می‌دهد در بعضی از شهرهایی که اعتراضات اخیر در آنها جدی بوده، نرخ بیکاری بالاتر از کل کشور داشته‌اند. از جمله برخی شهرهای استان کرمانشاه و ایذه و دورود.این هشدار برای مسئولان است که برای رکود اقتصادی چاره‌اندیشی کنند». اما درهمین حیص وبیص، فلان دولتمرد همچنان مایل است مردم را با تلگرام و برجام یا بحث‌هایی مانند جواز انتقاد به پیغمبر(ص) و امام معصوم (ع) سرگرم کند.

6- چنین رویکردی، طفره از مسئولیت تامین ‌اشتغال و ازدواج و مسکن جوانان است. چرا به جای کمک به خنثی کردن چالش بیکاری، به رهاشدگی فضای مجازی که دالان نفوذ دشمن در بسترسازی اغتشاش اخیر و آدم‌کشی و خرابکاری و ایجاد بی‌ثباتی در کشور شد، اهتمام دارند؟! عدم رسیدگی به اولویت‌های جوانان و در مقابل، تامین فضای مورد نیاز دشمن در شبیخونی که 25 کشته برجا گذاشت، 180 درجه خلاف مسئولیت برخی مدیران است. آنها به جای درمان، عامل تشدید بر آشفتگی را گسترش می‌دهند. و به جای رفع نارضایتی، فضای رسانه‌ای تهییج به آشوب و آدم کشی و تخریب و ایجاد بی‌ثباتی را فربه می‌کنند. انسان بیکار و بی‌مسکن و بی‌همسر، چند روز یا چند ماه می‌تواند با مخدر «برجام» و «تلگرام» سرخوش شود؟ 100 روز اول؟ 4 ماه؟ یا 4 سال؟ ثم ماذا؟

7- خداوند در آیه 32 سوره مائده می‌فرماید«هرکس، انسانی را - بدون اینکه مرتکب قتل یافساد درروی زمین شده باشد- بکشد، گویا همه مردم را کشته و هرکس، انسانی را زنده کند گویا همه مردم را زنده کرده است». امام صادق علیه‌السلام در تفسیر این آیه فرمود «هر کس فردی را از گمراهی به هدایت رهنمون شود، گویا او را زنده کرده و هر کس فردی را از هدایت به گمراهی بکشاند در حقیقت او را کشته است». لازم نبود به واسطه تحریکات دشمن در فضای مجازی و غبارآلود شدن فضا، 25 نفر (اغلب بیگناه) قربانی شوند، تا مانند همه کشورها، نسبت به تهدید پنهان در فضای مجازی و حضور اتاق مدیریت آن در خارج از کشور نگران شویم. همین پارسال که ستایش قریشی کودک خردسال به شکلی بی‌رحمانه توسط فردی تهییج شده در فضای مجازی به قتل رسید، باید دولت و مجلس و دستگاه قضایی و مردم همگی عزادار می‌شدیم و می‌گفتیم این‌چنین با قساوت کشته شدن یک کودک، کشتن یک جامعه است و باید برای سگ هار پنهان در فضای مجازی که جنگ فرهنگی دشمن را پیش می‌برد، جاره جویی کنیم. آن کوتاهی و سپس بی‌تفاوتی درباره خودکشی چند دختر نوجوان، به قربانی شدن 25 نفر در اغتشاشی انجامید که تدارک ذهنی و رسانه‌ای آن از سوی دشمن فراهم شده بود. البته حکایت ترویج لاابالیگری و انبوه آسیب‌های اجتماعی (فحشا و طلاق و مواد مخدر و...) که در همین بازار مکاره مجازی عمل می‌آید، صورت حساب جداگانه‌ای، خارج از حوصله این نوشتار دارد.

8- برخورداری از «شبکه ملی اطلاعات» سالم و قانونمند، حق مردم ماست. این حق چرا از مردم دریغ می‌شود و بحث را به مجادله برسر فیلترینگ یا عدم فیلترینگ منحرف می‌کنند؟ تاوان زندگی و آینده و استعداد انبوه انسان‌هایی که در اثر بی‌دروپیکری فضای مجازی از بین می‌رود، به گردن مدیران مسئولیت نشناس سنگینی می‌کند. خدای نکرده حتما باید مصیبت ستایش قریشی و... برای اعضای خانواده فلان یا بهمان مدیراتفاق بیفتد تا همدردی و علاج‌اندیشی کنند؟ آیا نهیب رهبر حکیم انقلاب را نشنیدند که فرمود: «ما مسئولین باید مردم را عائله خودمان بدانیم... این ملت، این کشور، این مرزها، این فضای زندگی، عائله ما است. به مسئله آسیب‌های اجتماعی در سطح کشور جوری نگاه کنیم که اگر این آسیب در داخل خانواده خود ما بود، آن جور نگاه می‌کردیم. اگر بنده یک بچه معتاد داشته باشم چه حالی دارم؟ اگر کسی در خانه یک دختر فراری از خانه داشته باشد چه حالی دارد؟ تصورش را بکنید، اگر این دختر از خانه دیگری هم فرار کرد، ما باید همان احساس را به خودمان تلقین کنیم ... ما در واقع اهتمام‌مان به وضعیت مردم مثل اهتمام مان به داخل خانواده خودمان باشد».
 

9- یک حلقه سیاسی- رسانه‌ای آلوده، مدتی است مطالبات معیشتی مردم را انکار می‌کند و «تحریک رقبای سیاسی» می‌نامد اما همزمان، سعی در رسمیت دادن به آشوبگری ضدانقلاب دارد و می‌خواهد اوباش اجاره‌ای را «مردم» جا بزند. آنها با دشمنان هماهنگ‌اند و انسداد در مطالبات مشروع مردم را لازمه «آشوب نیابتی» می‌دانند. مردم پای کار انقلاب را «کوچک‌نمایی» و آشوبگران را «بزرگ‌نمایی» می‌کنند تا ابزار «چانه‌زنی» در برابر نظام و مردم باشد؛ با این پیام سربسته و نانوشته که اگر روی حق مردم دست بگذارید، ما هم با مهره ضد انقلاب (بلکه در زمین آنها) بازی می‌کنیم و کشور به کام بی‌ثباتی و ناآرامی می‌رود؛ حال خود دانید! آنها دولت را رحم اجاره‌ای خوانده‌اند و ابا نداشتند که حتی اعتباردولت در ماجرای اخیر زیر سؤال رود و پروژه صهیونیسم مسیحی اجرا شود.

10- پس فردا 27 دی ماه، دومین سالروز اجرای برجام است. سه دولت اروپایی در این 24ماه با استفاده از تهدیدهای دولت و کنگره آمریکا (دموکرات‌ها و جمهوریخواهان)، پروژه نُرمالیزاسیون (فشار برای خلع قدرت و توانمندی‌های انقلاب) را پی‌گرفتند. در همین شرایط، دشمن مشغول بازگرداندن تحریم‌ها با بهانه‌های مختلف و در حمایت از فتنه‌گران بود. برجام بماند و اجرا نشود، با برجامی که رسما لغو و ابطال شود، توفیری نمی‌کند. آقای ظریف شهریور امسال در نشست وزرای خارجه طرف برجام گفت: «بعد از 20 ماه هنوز حتی نمی‌توانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم». دشمن سرگرم نقشه خویش است و این طرف کسانی، برای هر 4ماه تمدید تعلیق برخی تحریم‌ها و بازگشت آن با بهانه‌های دیگر جشن می‌گیرند! تهدیدهای جدید ناشی از چیدمان برجام را هم نمی‌خواهند ببینند.

11- هر چهار ماه یک بار، این هیجان بی‌مایه را راه می‌اندازند که آیا دولت آمریکا «تمدید تعلیق برخی تحریم‌ها»! را امضا می‌کند یا نه؟ و تمدید که شد، پیروزی کذایی را جشن می‌گیرند! چگونه توافق کردند همه امتیازات را ظرف کمتر از 2 ماه واگذار کنند اما به آمریکا اجازه دهند به جای لغو یا تعلیق بلندمدت همه تحریم‌ها، تنها بخش کوچکی از آن را در دوره‌های 4ماهه تعلیق نماید و در پایان هر فصل، چشم به اخم و لبخند او بدوزند؟! بدتر اینکه کنگره و دولت آمریکا، بخش مهمی از تحریم‌ها را باز گردانده‌اند و به همین دلیل، سرمایه‌گذاران و شرکای خارجی با وجود علاقه به همکاری با ایران، ریسک این کار را نمی‌پذیرند و فعالان اقتصادی داخلی هم تکلیف خود را نمی‌دانند. این یعنی دمیدن روح تعلیق و رکود به کلیت اقتصاد. اگر یک دهم انرژی و وقتی را که برخی مدیران برای برجام هزینه کردند، صرف تدابیر درونزا می‌شد، اقتصاد پرظرفیت ما قطعا رونق گرفته بود.

12- رهبر انقلاب 12 آبان 95فرمودند؛ «روحیه انقلابی‌گری به معنای داشتنِ شجاعت در اقدام و عمل، ابتکار ورزی برای بن‌بست شکنی، نترسیدن از دشمن و تسلیم نشدن در برابر او، امید به آینده و ایمان به وعده الهی است. متأسفانه برخی‌ها به جای ترویج روحیه انقلابی‌گری، به گونه‌ای سخن می‌گویند و مدیریت می‌کنند که نسل جوان به آینده و انقلاب بی‌اعتماد و از راه امام دور می‌شود و سپس همین افراد از زمانه شکوه و گلایه می‌کنند. زمانه را ما می‌سازیم و اگر می‌گویید زمانه بد است باید ببینیم چگونه عمل کرده‌ایم که تصور می‌کنیم زمانه بد شده است؟ هنگامی که ما گام‌هایمان را محکم برنداریم، به توصیه‌های امام عزیز در وصیت نامه عمل نکنیم و به نام آزادیگری، مردم و جوانان را به سمت لا ابالی‌گری سوق دهیم و به اسم نگاه عقلانی، سازش و تسلیم را در برابر دشمن القاء کنیم، معلوم است که زمانه بد می‌شود».

ترامپ، اروپا، آینده برجام و ما

 محمد سعید احدیان در سرمقاله روزنامه خراسان نوشت:

بیانیه ترامپ و موضع گیری اروپایی ها حاکی از چند نکته است:

1 - ترامپ همچنان سیاست «برجام زخمی» را دنبال می کند. بر این اساس آمریکا از برجام خارج نمی شود اما همیشه با رفتارهایی آینده برجام را مبهم باقی نگاه می دارد تا بنگاه های اقتصادی بین المللی نتوانند ریسک  همکاری اقتصادی با ایران را بپذیرند.

2- رفتارهای پیشین و شخصیت ترامپ  حاکی از این اصل است که نمی توان او را کنش‌گر عقلانی محسوب کرد، در نتیجه مواضع وی را نمی توان، موضعی قطعی دانست و معلوم نیست که ترامپ تا چهار ماه  آینده چقدر پایبند شرط خود خواهد بود . با توجه به این که قطعا امکانی برای مذاکره درباره برجام وجود ندارد و شرط او اجرایی نخواهد شد، مشخص نیست که آمریکا از برجام خارج خواهد شد یا همچنان با ادبیاتی متفاوت سیاست برجام زخمی را ادامه خواهد داد.

3- در این میان آن چه مهم به نظر می رسد موضع محتاطانه اروپایی هاست. آن ها تاکنون با صراحت اعلام می کردند که مذاکره بر سر برجام موجود در دستور کارشان نیست اما اکنون همگی به جای این که  بر موضع قبلی و همیشگی خودشان تاکید کنند، از بررسی و تصمیم گیری درباره شروط ترامپ صحبت می کنند البته ممکن است بعد از بررسی، بر موضع پیشین خود تاکید کنند، اما این که آن ها این موضوع را قابل بررسی دانستند، مسئله ای است که ما باید در محاسبات خود آن را لحاظ کنیم و نباید به اروپایی ها خوش بین باشیم. واقعیت این است که لغو شدن برجام دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و آن چه شرایط پس از لغو برجام را رقم می زند موضع اروپایی ها له یا علیه منافع ماست.

4-   در عین حال به نظر می رسد متغیر تاثیرگذار دیگر در چهار ماه آینده درباره آینده برجام، اتفاقات داخلی آمریکا خواهد بود و شاید راز اصلی موضع احتیاطی اروپایی ها نیز به این مسئله برگردد. روز به روز احتمال کلیدخوردن رسمی  برکناری ترامپ قوی تر می شود و مقدمات و زمینه های این مسئله از طریق مختلف آماده شده  است و فقط نیاز به یک تصمیم جدی توسط جمهوری خواهان دارد که با توجه به شکستی که جمهوری خواهان در انتخابات  اخیر ایالت آلاباما و به رغم حضور تمام قد ترامپ در حمایت از نامزد شناخته شده آن ها  و آن هم بعد از 25 سال خوردند، بسیاری از کارشناسان  به هیچ وجه این مسئله را دور از انتظار نمی دانند. البته روشن است که ادامه رئیس جمهوری ترامپ به دلیل رفتارهای غیرطبیعی و تصمیمات رادیکال اش برای ما بهتر  از  یک رئیس جمهور جمهوری خواه مانند مایک پنس است که نسبت به ایران مواضع بسیار تند دارد اما شخصیت و رفتار غیرمعقولی مثل ترامپ را ندارد. اگر پروسه برکناری ترامپ کلید بخورد همه معادلات از جمله برجام دستخوش تحول می شود و احتمال ماجراجویی ترامپ در سیاست خارجی برای تاثیرگذاری بر بحران مشروعیت داخلی تقویت و همزمان زمینه همراهی نکردن اروپا با زیاده خواهی ترامپ نیز بیشتر می شود.  

5- از آن چه ذکر شد می توان تحلیلی را که سال هاست بر آن تاکید می شود مجدد تکرار کرد. ما اگر می خواهیم آینده کشورمان به مسائل داخلی دیگر کشورها وصل نباشد و نگران این نباشیم  که چه اتفاقی در فلان کشور می افتد ، باید از فرصت ها استفاده کنیم و با اجرایی کردن سیاست های اقتصاد مقاومتی، حرکت به سمت اقتصاد درون زا و برون گرا را سرعت ببخشیم. ما باید خود را برای اداره کردن کشور با اقتصاد بدون فروش نفت آماده کنیم و این استراتژی همین روزها باید خود را در بودجه 97  با کاهش جدی هزینه های زاید و ایجاد درآمدهای منطقی غیر نفتی و سیاست های حمایت از تولید داخل نشان دهد. ضمن آن که برای حفظ برجام موجود نیز به پیام سیاسی این تصمیمات  نیاز شدید داریم. 

تا قیامت با برجام

محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:

سخنانی که رسانه‌ها از رئیس‌جمهور در اختتامیه نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فارابی نقل کردند، حاوی نکات شگفت‌آور و بعضاً قابل‌تأمل بود. با توجه به مجال محدود به سه نکته خاص که در سخنان وی بیشتر بحث‌برانگیز است، می‌پردازیم:

1- حال که ترامپ با بردن برجام به لبه پرتگاه، بازی نخ‌نمای تقسیم‌کار میان اروپا و امریکا را پیش می‌برد، به‌نظر می‌رسد بار دیگر آقای روحانی ماجرای تکراری تعریف و تمجید چندباره از برجام را شروع کرده است. وی می‌گوید: «در برجام موفقیت‌هایی به دست آوردیم که هیچ‌گاه از بین نمی‌رود و هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را از بین ببرد. ... برخی انگار هنوز همه ابعاد برجام را لمس نکردند. برجام یک آثار دائمی دارد که تا قیامت باقی خواهد ماند و هیچ‌وقت از بین نمی‌رود و یک آثاری دارد که ممکن است بماند یا نماند. » طبعاً آقای روحانی و برخی یاران وی چون برجام را به نام خود گره‌زده می‌بینند، از تعریف و تمجید آنان از برجام نباید تعجب کرد. آنچه اینجا محل تأمل است، همزمانی این اظهارات با شرایط فعلی کشور است!

تقریباً هر ناظر منصفی خاستگاه اعتراضات و نارضایتی‌های مردم را در حوزه اقتصاد می‌داند و هرقدر هم گروهک‌های ضدانقلاب تلاش کنند با شعارهای ساختارشکنانه و اقدامات آشوبگرانه این اعتراضات را سیاسی کنند و یا هر اندازه که برخی مدیران دولتی تلاش کنند مطالبات عامه مردم را غیراقتصادی تفسیر کنند، واقعیت امر پنهان نمی‌ماند. حال باید از آقای روحانی پرسید مگر برجام برای این نبود که چرخ اقتصاد به همراه چرخ هسته‌ای بچرخد؟ کدام‌یک از این دو چرخ اکنون در حال چرخیدن است؟ 

گلایه‌ای که باید از آقای رئیس‌جمهور داشت، اینجا نه تمجید اغراق‌آمیز از برجام، بلکه انتقاد از بی‌توجهی به خواسته‌های اصلی مردم است وقتی بیشتر مردم در خصوص معیشت خود و اقتصاد کشور گله‌مند هستند و ما پیش‌تر به آنها قول و وعده حل شدن همه این مشکلات با برجام را داده‌ایم، آیا وقت آن نرسیده به‌خاطر معطل کردن بیجا و وعده‌های غیرقابل تحقق از آن‌ها عذرخواهی کنیم؟ آیا قرار است تا روز قیامت هم در مقابل سفره‌هایی که هر روز کوچک‌تر می‌شود و یا جمعیتی که هر روز کار خود را از دست می‌دهد، برجام‌درمانی کنیم؟

2-  آقای روحانی در خصوص تحول در علوم انسانی نیز جملاتی بیان نموده که تأمل‌برانگیز است. وی می‌گوید: «علوم انسانی باید جامعه را هدایت کند و این در حالی است که ما تصور می‌کنیم، چند نفر در یک اتاق باید علوم انسانی را هدایت کنند درحالی‌که علوم انسانی هدایتگر جامعه است... تحول در علوم انسانی نیز با مهندسی ممکن نیست. علوم انسانی را نمی‌توان مهندسی کرد، علوم انسانی با پول پیشرفت نمی‌کند و با سفارش متحول نمی‌شود. » اگر این جملات به‌حساب عدم‌حمایت ایشان به‌عنوان عالی‌ترین مقام اجرایی و رئیس شورای انقلاب فرهنگی از سیاست کلان «تحول در علوم انسانی» بگذاریم، باید پرسید آیا ایشان جدیداً به چنین نظری رسیده‌اند یا پیش‌تر نیز چنین نظری داشته‌اند؟ تنها برای قضاوت مخاطبان به سخنان وی در آخرین جلسه شورای انقلاب فرهنگی در سال 1392 نگاهی می‌اندازیم که گفته است: «انقلاب ما انقلابی اسلامی است و باید با توجه به تأکید رهبر معظم انقلاب در خصوص اسلامی شدن علوم انسانی، در این مسیر گام برداریم. بیشتر مقالات علمی و تألیفات مطرح دانشمندان و اندیشمندان کشور در حوزه علوم تجربی و ریاضی بوده است. همسو با تحولات رخ‌داده در حوزه علوم انسانی نسبت به تولید فکر و اندیشه تدوین کتب و تربیت استاد و دانشجو اقدامات مؤثری انجام دهیم. » اینکه ایشان قبلاً خود در جلسه‌ای در یک اتاق(!) از لزوم تحول در علوم انسانی سخن می‌گوید و اکنون خود منتقد این رویکرد می‌شود، امری است که مخاطبان بهتر می‌توانند آن را تحلیل کنند.

3- سومین نکته عجیب در تناقض آشکاری بود که این بار، نه در میان سخنان رئیس‌جمهور در دو جلسه مختلف، بلکه در اظهارات بیان‌شده در همین سخنرانی اخیر بود. از یک‌سو ایشان به‌صراحت اذعان می‌دارد که: « امروز در منطقه ما گروه‌هایی که به جنایت پرداختند از بمب و موشک و اینترنت و فضای مجازی استفاده کردند؛ آنهایی که منطقه خاورمیانه را به آشوب کشیدند کسانی بودند که در فهم درست از مسائل اجتماعی عقب‌مانده و از صنعت و تکنولوژی برای انحراف و به هم ریختن جامعه استفاده کردند. گروهک‌های تروریستی مانند داعش بیشترین استفاده را از اینترنت و فضای مجازی و علم داشتند. » بااین‌حال آقای روحانی دقایقی بعد با نقد فیلترینگ در فضای مجازی جملاتی می‌گوید که می‌توان آن را نوعی فاصله‌گذاری و مرزبندی با کنترل فضای مجازی تلقی کرد. اینجا باید چگونه این تناقض آشکار را حل کرد؟ از یک‌سو بیان می‌شود که فضای مجازی جولانگاه گروهک‌های تروریستی و آشوب‌طلب بوده و در ادامه شخصی که 28 سال عضو یا دبیر یا رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور بوده پیشنهاد می‌دهد که این بستر بی‌ثباتی را رها کنیم!

اگر همان‌گونه آقای روحانی هم می‌گوید، گروهک تروریستی داعش از طریق پیام‌رسان‌های خارجی اقدام به هدایت عملیات تروریستی در داخل کشور نماید و به دلیل عدم دسترسی نهادهای داخلی نتوان از این فاجعه پیشگیری کند، چه کسی مسئولیت ناامن سازی محیط کشور را با رهاسازی و ولنگاری فضای مجازی خواهد پذیرفت؟ اگر خدای‌ناکرده خون مظلومی بر زمین بریزد چه کسی از بازماندگان او به‌خاطر عمل نکردن به دانسته‌ها، عذرخواهی خواهد کرد؟ بار دیگر به اولین نکته‌ای که در نقد سخنان رئیس‌جمهور بیان شد، بازگردیم. گویا قرار است واقعیت‌های گله‌مندی‌های مردم همچنان ناشنیده باقی بماند. همچنان مشکل مردم نه گرانی، نه کاهش قدرت خرید، نه رکود، نه بیکاری و نه بحران بانکی و ... ، بلکه فیلترینگ یا تحول در علوم انسانی است! شاید بزرگ‌ترین نارضایتی‌ها از نشنیدن یا چشم بستن بر واقعیت‌ها است. با تأسف بسیار باید گفت تا قیامت نیز عده‌ای اگر بمانند، در روی همین پاشنه خواهد چرخید!

اندوه، همدوش عقلانیت

عماد افروغ در ایران نوشت:

کشور عزیز ما ایران در طول یک سال گذشته شاهد حوادث تلخی مثل پلاسکو، زلزله و حالا هم سانحه اسفبار و تأثرانگیز کشتی سانچی است. واکنش به یک «اندوه ملی» می‌تواند ابعاد مختلفی داشته باشد. واکنش سریع و جمعی عاطفی اولین واکنش مورد انتظار و طبیعی از روحیه گرم و نوعدوستانه ایرانیان بویژه در برابر درگذشت جانکاه دریانوردان است. اما مسأله مهم دیگر توجه به حقوق شرعی و قانونی بازماندگان این حادثه تلخ است که نباید مشمول زمان شود. نباید حق و حقوق بازماندگان سوگوار تحت‌الشعاع واکنش‌های دردمندانه و طبیعی قرار گیرد. نکته قابل توجه دیگر ریشه‌یابی این اتفاق و تعیین قاصران و مقصران این حادثه برای پیشگیری حتی‌الامکان از رخداد مجدد این گونه حوادث تلخ است. برای مثال به نظر می‌رسد بر اساس ادعاهای پس از وقوع حادثه ناگوار و اسفناک پلاسکو این حادثه قابل پیشگیری بوده است. اگر ادعاهای مسئولان امر درست بوده باشد که اخطارهایی به دست‌اندرکاران این مجتمع تجاری داده شده است، چرا پیرو این اخطارهای به اصطلاح پیاپی اقدامی شایسته و متناسب صورت نگرفته است؟ اخطار پشت اخطار صرف و بدون عمل پیشگیرانه نوش داروی پس از مرگ سهراب است. باید فوراً دست به کار می‌شدند.

در مورد کشتی «سانچی» نیز این گونه تعبیر می‌شود که این حادثه غیرمترقبه و ناشی از مه غلیظ بوده است، اما دانش اندک من می‌گوید مگر کشتی‌ها مجهز به سیستم‌های رادار پیشرفته نیستند؟ به هر حال این سؤال مطرح است و ممکن است پاسخ داده شود که اشکالی در این سیستم به وجود آمده است که سؤال بعدی چرایی این اشکال مطرح می‌شود. به هرحال همانند پرداخت حقوق بازماندگان و عدم تأخیر در آن و بدون تعارف باید در ریشه‌یابی این حادثه نیز تسریع لازم صورت گیرد. ریشه‌یابی این فاجعه نیز نباید به زمان موکول شود.

یک نکته مهم دیگر نیز وجود دارد که بعضاً در سطح بین‌الملل شاهد آن هستیم و آن تعلل‌ها و تعارفات غیر معمول در احقاق حق ملت است. با پیگیری‌های حقوقی مستند و مستدل می‌توان جواب قانع کننده‌ای به پرسش‌های ذی ربط به ملت داغدیده و شریف ایران داد.

بحمدالله مردم بزرگوار ما در اندوه‌های جمعی پرونده بسیار روشن و درخشانی دارند. جزو کشورهای نمونه و خاص در این زمینه به شمار می‌روند. البته باید توجه داشت که واکنش‌ها در شادی‌ها و غم‌ها باید با یک عقلانیت خاص توأمان و بویژه پس از استقرار همراه باشد.

واکنش‌ها کوتاه مدت نباشد. به علاوه واکنش‌ها نباید در حوادث، باز دارنده خدمات رسانی‌های دولتی و بعضاً مردمی سازمان یافته باشد. ظاهراً حسب مواضع مقامات در زلزله اخیر، این حضور پرشور و قابل تحسین مردمی تا حدودی اختلال در کمک‌رسانی ایجاد کرده است. شاید این یک قاعده جا افتاده باشد که معمولاً واکنش عاطفی با فراموشی سریع همراه است. بکوشیم تا این قاعده را به هم زنیم و واکنش سریع و عاطفی ستودنی همراه با عقلانیت و پیگیری مستمر را جایگزین کنیم. باز هم نمونه قریب و محتمل دیگر، بعد از اعتراضات و حوادث خیابانی اخیر، وعده‌های اقتصادی خوبی داده شده است. اما این نگرانی وجود دارد که وعده‌ها به زمان و فراموشی سپرده شود و زخمی کهنه روی دستمان بماند که در زمان و مکانی دیگر و با شدت بیشتر سر بیرون زند. در مقابل چنین حادثه‌ای، وعده‌ها و واکنش‌های مثبتی از سوی مسئولان نشان داده شده است. مردم امیدوار شده‌اند تا شکاف درآمدی، تقلیل و بسترهای لازم برای تحقق حقوق شهروندی از جمله عدالت اجتماعی فراهم شود.

مسئولیت تریبون‌های رسمی با کیست؟

احمد شیرزاد در روزنامه آرمان نوشت:

تصمیم‌گیری‌هایی که در فرآیند مدیریت کشور صورت می‌گیرد، همیشه ممکن است به نفع یا ضرر عده‌ای باشد که البته معمولا سعی می‌شود این ضررها کوتاه مدت بوده و درازمدت به نفع همه جامعه باشد. بنابراین ممکن است مخالفانی هم داشته باشد. به عنوان مثال در هرکشوری که تصمیم گرفته می‌شود به دلیل فشارهای بودجه‌ای بخشی از یارانه‌ها یا خدمات دولت حذف شود، معمولا مخالفانی وجود دارد. این در حالی است که از آن طرف بعضی تصمیمات به ناچار باید گرفته شود و کشور باید اداره شود. مثلا در انگلیس زمان خانم تاچر با اصلاحات اقتصادی که صورت گرفت از روز اول می‌دانستند که با اعتراض شدید معدنچی‌ها و کارگران روبه‌رو خواهند شد. به همین دلیل از قبل خودشان را آماده کردند. البته مسائل اتفاق افتاده هفته‌های اخیر از این نوع نبود ولی به هر حال همیشه در کشورهای پیشرفته و دموکراتیک ممکن است اغتشاشاتی هم اتفاق بیفتد. بعضی وقت‌ها مسائل اقتصادی نیست و به دلیل تفاوت‌های فرهنگی، مذهبی و برخوردهای نژادی در جوامع رخ می‌دهد. اما اینکه یک نظام سیاسی آمادگی داشته باشد که با صبوری و آرامش با ناآرامی‌ها برخورد کند، بسیار طبیعی است و باید برای این کار قانون جدی وجود داشته باشد ضمن اینکه پلیس آمادگی برخورد داشته باشد. پلیس صبور و مدبری برای این کارها لازم است و نهایتا باید مجموعه سیاستمداران هم در برخورد با این مسائل آب بر آتش بریزند و نه اینکه نفت بر آتش. واقعا در این ناآرامی‌های اخیر به مدیریت بخشی که مربوط به دولت بود نمره بالایی تعلق می‌گیرد. مجموعا شورای‌ها، فرمانداری‌ها و استانداری‌ها خیلی خوب عمل کردند. هرچند متاسفانه شاهد حوادث ناگوار و تعدادی کشته هم بودیم اما در مجموع هم در سطح امنیتی و هم در سطح سیاسی و فرهنگی برخورد درستی از سوی دولت صورت گرفت که همراه با آرامش و صبوری بود.

اما بعضی از گویندگان تربیون‌های عمومی اظهاراتی می‌کنند که به نظر می‌رسد خارج از نُرم است و واقعا نسبت به نوع رفتار با اداره جامعه آشنایی کافی ندارند. ائمه نمازجمعه واقعا با توجه به اثرگذاری که دارند آنچه می‌گوید، موضع رسمی تلقی می‌شود «به‌خصوص که در تهران و شهرهای مهمی مثل قم و مشهد صحبت می‌کنند». امام جمعه باید از سطح فعالیت و تجربه سیاسی کافی برخوردار باشد اما بعضا خطبای مذهبی هستند که حالا خطیب جمعه شده‌اند. پیشنهاد می‌کنم دولت با رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه وارد مذاکره شود و به‌خصوص در مواردی که به ناراحتی‌ها و حساسیت‌ها دامن می‌زند با هماهنگی دقیق‌تر مطالب و مطالبات مردم بیان شود. موضوع دیگر اینکه اما در بحث فیلترینگ و برخورد با مسائلی مثل ماهواره و فضای مجازی مسأله‌ای نیست که بخواهیم فکر کنیم خارجی‌ها چه می‌گویند بلکه باید به آنچه مدیریت عقلانی کشور ایجاب می‌کند، بیندیشیم. واقعا مدیریت عقلانی ایجاب می‌کند که اجازه دهیم مردم خودشان با آگاهی انتخاب کنند. ابزار گناهی ندارد و باید از ابزار درست استفاده شود. همان‌طور که یک زمانی با رادیو و تلویزیون و ویدئو و با هر نوع ابزار ارتباطی شاید مخالف بودیم الان هم می‌خواهیم مخالفت کنیم! در این شبکه‌های اطلاعاتی امکان بروز کار خوب و بد وجود دارد و ابزار در این میان بی‌تقصیر است. انصافا در بحث رفع فیلترینگ بعضی از شبکه‌های اجتماعی باید به دولت دست مریزاد گفت.

همبستگی ملی

در سرمقاله صبح نو امده آست:

واقعه اسفناک سوختن 32 سرنشین نفتکش ایرانی در میانه دریای چین، میلیون‌ها ایرانی را در اندوه فرو برده است؛ چنان واقعه تلخ آتش نشانان پلاسکو که سالی پیشتر در همین روزها رخ داد. در این رویدادهاست که شعور عمومی بیدار و بارور می‌شود و همدلانه در مسیر دلجویی و مشارکت درترمیم آلام درد دیدگان را تجربه می‌کند. واقعه دلخراش زلزله کرمانشاه نمونه نزدیکتری است که چگونه همه را به همیاری در صحنه‌های سخت گرد آورده و برکات آن بر جان و دل نشست. حادثه خبر نمی‌کند و مواردی چون کشتی سانچی و پلاسکو نیز بسیار نادرند و معمولاً قابل پیش بینی نیستند، اما حوادث غیرمترقبه دیگر نظیر سیل و زلزله (که دومی چند ماهی است در عرض و طول کشور در حال گشت و گذار است) را می‌توان تا حدی مدیریت کرد، اما سازه سازمانی برای این کار بسیار ضعیف‌تر از آنی است که بتواند چالاک و مؤثر وارد میدان شود.

سازمان مدیریت بحران در حوادثی نظیر پلاسکو و سانچی نیز فاقد توانمندی لازم برای مداخله بود و این تهدیدهای مکرر طبیعی، الزامات بسیاری را بر دولت و مجلس ایجاب می‌کند که به سرعت فکر چاره بیفتند. مساله رخ داده دیگر، بعد رسانه‌ای حوادث است؛ نحوه امیددادن به بازماندگان و افکار عمومی، نباید جنبه کذب و پنهان کاری به خود بگیرد... این که این تصور برای خانواده‌های بازماندگان ایجاد شود که مثلاً صدای کمکی از درون موتور خانه شنیده شد (نظیر جوسازی‌ها در واقعه پلاسکو) بر کل فرایند امدادرسانی و حل و فصل مشکل سایه می‌افکند و این، مهمی است که معمولاً درجه بالایی از اهمیت را نداشته و موجب آسیب خوردن تلاش‌ها و اقدامات می‌شود.