کد خبر 84166
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۴

قتل مرد معتاد در خودرو پرايد، 20 هزار شاكي عليه مجرمان اينترنتي،دستگيري زنداني كلاهبردار، دردسرهای جادوگری مادر برای دختر دانش‌آموز و جان باختن دختر جوان به خاطر جراحي زيبايي از مهمترین اخبار حوادث 24 ساعت گذشته است.

*قتل مرد معتاد در خودرو پرايد
 
به گزارش گروه خواندنی های مشرق، راز قتل مرد معتادي كه به دور از خانواده‌اش زندگي مي‌كرد، پس از گذشت يك سال فاش شد.

ماموران كلانتري رازي تهران ساعت يك بامداد 22 آذر سال گذشته از طريق مركز فوريت‌هاي پليسي در جريان كشف جسد يك مرد ميانسال در يك پرايد در خيابان قزوين قرار گرفتند. ماموران با حضور در محل جنازه، فردي حدودا 45 تا 50 ساله را در حالي‌كه داخل يك پتوي مسافرتي پيچيده شده بود، در صندلي عقب خودرو مشاهده و بازپرس كشيك ويژه قتل را باخبر كردند.
 
به اين ترتيب تحقيقات تخصصي آغاز شد و كارآگاهان در گام اول موفق به شناسايي هويت مقتول به نام «علي. الف» شدند. آنها سپس با شناسايي محل سكونت خانواده علي در حوالي ميدان قزوين اطلاع پيدا كردند مقتول از حدود يك سال گذشته از خانه خارج شده و ديگر باز نگشته است.
فرزندان مقتول پس از شناسايي جسد پدرشان در اظهارات خود به كارآگاهان گفتند: «از حدود يك سال پيش پدرمان به خاطر اعتياد شديد به مصرف مواد، از خانه خارج شد و آخرين خبري كه از او داشتيم، اين بود كه وي در طول اين مدت مسافركشي مي‌كرد و شب‌ها نيز داخل ماشين مي‌خوابيد.»

كارآگاهان اداره دهم در ادامه تحقيقات يك مشاور املاك در منطقه دروازه غار را شناسايي كردند كه مقتول در اوايل تابستان سال 89، از طريق آن يك اتاق در منطقه «دروازه غار» اجاره كرده بود. با شناسايي محل سكونت مقتول كه علي آنجا را به مكاني براي مصرف موادمخدر تبديل كرده بود، كارآگاهان اطلاع پيدا كردند در طول مدتي كه مقتول در اين محل زندگي مي‌كرد، زني حدودا 50 ساله نيز به اين مكان تردد داشت.

افسران جنايي كه فهميده بودند علي به پارك‌هاي دروازه غار رفت و آمد داشته، احتمال دادند وي در يكي از همين پارك‌ها با زن ناشناس آشنا شده است، به همين دليل اين اماكن را تحت نظر گرفتند و هويت آن زن به نام سيمين فاش و معلوم شد اين فرد 55 ساله نيز مانند قرباني به مصرف كراك اعتياد دارد و آنها به واسطه مصرف مشترك مواد با يكديگر آشنا شدند و پس از آنكه مقتول اتاق كوچكي را براي خود كرايه كرده بود، در اين مكان مواد مصرف مي‌كردند.

كارآگاهان با اين فرضيه كه قتل علي به احتمال بسيار زياد با سيمين مرتبط است، ضمن هماهنگي با مقام قضايي شناسايي و دستگيري اين زن را در دستور كار خود قرار دادند و در حالي‌كه هيچ‌گونه نشاني مشخصي از محل سكونت او وجود نداشت، موفق به شناسايي خانه يكي از فرزندان وي به هويت ميثم در ميدان گمرك شدند.

اين جوان 19 ساله وقتي تحت بازجويي قرار گرفت به كارآگاهان گفت: «پس از آنكه متوجه شدم مادرم با مرد ديگري آشنا شده است با وي درگير شدم و به علت آنكه نمي‌توانستم اين وضعيت را تحمل كنم و كار ديگري هم از دستم بر نمي‌آمد، تصميم گرفتم خانه را ترك كنم و پس از آن نيز هيچ اطلاعي از مادرم يا موضوع قتل ندارم.»

پليس در گام بعدي نشاني خانه‌اي در منطقه دروازه غار را به دست آورد كه سيمين در آنجا زندگي مي‌كرد. ماموران وقتي به اين محل رفتند، فهميدند زن ميانسال و يكي از پسرانش به نام سعيد با هم زندگي مي‌كردند و از زمان وقوع قتل خانه را تحويل داده و به مكان ديگري نقل مكان كرده‌اند. با زيرنظر گرفتن محل‌هاي تردد سيمين بالاخره اين زن ساعت 14:30 دقيقه روز چهارشنبه هفته گذشته وقتي براي تهيه مواد به يك پارك رفته بود، شناسايي و بازداشت شد.

كارآگاهان اداره دهم در ادامه تحقيقات و با توجه به اعتياد سيمين به مصرف موادمخدر، محل‌هاي تردد وي را در پارك‌هاي منطقه دروازه غار مورد شناسايي و اين مناطق را تحت مراقبت‌هاي نامحسوس خود قرار دادند و سرانجام در ساعت 14:30 روز چهارشنبه در حالي‌كه سيمين. ع براي تهيه مواد به يكي از اين پارك‌ها مراجعه كرده بود، وي را دستگير و به اداره دهم منتقل كردند.
با انتقال سيمين به پليس آگاهي وي پس از دقايقي پسر خود، سعيد را به عنوان قاتل معرفي كرد و نيم ساعت بعد اين جوان 33 ساله در چهارراه مولوي بازداشت و به اداره ويژه مبارزه با قتل پليس آگاهي منتقل شد.

سعيد در بازجويي‌ها ضمن اعتراف صريح به نزاع و درگيري منجر به قتل، به كارآگاهان گفت: «شش ماه بود كه علي با مادرم آشنا شده بود و با همديگر ارتباط داشتند تا اينكه چند روز قبل از حادثه، در حالي‌كه من به همراه دختر كوچكم در كوچه محل سكونت‌مان در منطقه ميدان غار در حال عبور بوديم، ناگهان علي در حالي‌كه مادرم نيز در ماشين نشسته بود به سرعت از كنار ما عبور كرد و نزديك بود با دخترم تصادف كند. از آن روز عصبانيت من از علي بيشتر شد تا اينكه در روز حادثه او را مجددا سر كوچه و در خودرو ديدم؛ بلافاصله به سمت ماشين رفتم و سوار شدم و به دليل رفتار چند روز پيش به او اعتراض كردم، اما علي به جاي عذرخواهي شروع به فحاشي كرد و ما با يكديگر درگير شديم.
 
ناگهان علي يك چاقو از داخل داشبورد پرايد بيرون آورد و قصد زدن مرا داشت كه با او گلاويز شدم و چاقو را از دست او گرفتم و با همان چاقو يك ضربه به قسمت بالاي سينه او وارد كردم، زماني كه هنوز زنده بود، او را در صندلي عقب راننده قرار دادم و به سمت خيابان قزوين حركت كردم. همانجا، در حالي‌كه در عقب ماشين را باز گذاشته بودم، از خودرو پياده و از آنجا دور شدم. فكر مي‌كردم كساني او را پيدا و به بيمارستان منتقل خواهند كرد.» بنا بر اين گزارش، سعيد در حال حاضر در بازداشت به سر مي‌برد و تحقيقات از او ادامه دارد.

*20 هزار شاكي عليه مجرمان اينترنتي
فرمانده انتظامي استان البرز از دستگيري 4 عضو باندي كه از 20 هزار نفر به بهانه شركت در مسابقات اينترنتي و ماهواره‌اي و تحويل جوايز، كلاهبرداري كرده بودند، خبر داد.

سردار عليرضا اكبرشاهي در جمع خبرنگاران گفت: اوايل آذرماه به دنبال شكايت‌هاي مردمي در ارتباط با اين كه پس از تماشاي مسابقات شبكه‌هاي ماهواره‌اي و اينترنت به سوال‌هاي آنها از طريق پيامك پاسخ داده و در ادامه پيامك‌هايي مبني بر برنده شدن پلاك طلا يا لوازم خانگي دريافت و 32 هزار تومان پول به شماره حسابي واريز كرده، اما هدايايي تحويل نگرفته‌اند، ماموران فتاي استان البرز تحقيقات خود را آغاز كردند.
 
وي افزود: با جمع‌بندي اطلاعات معلوم شد شماره‌اي كه پول به آن واريز شده، متعلق به دختر جواني است كه در منطقه فرديس كرج زندگي مي‌كند. در ادامه دختر جوان شناسايي و دستگير‌شد.

دختر جوان راز كلاهبرداري‌ها را برملا كرد

متهم با انتقال به پليس فتاي استان البرز در بازجويي گفت: در شركتي تبليغاتي كار مي‌كنم. مدير شركت كه مردي به نام عارف است، چند ماهي است من و 2 دختر ديگر را استخدام و دفترچه حساب بانكي به نام ما افتتاح كرده است.

متهم اضافه كرد: مدير شركت ـ سركرده باندـ با تبليغ در مورد مسابقات و طرح سوال‌هايي در سايت‌هاي اينترنتي و ماهواره، افراد را فريب مي‌داد و با عنوان اين كه آنها برنده جايزه شده‌اند، براي تحويل جوايزشان از آنها پول مي‌گرفت. وقتي پول‌ها به حساب ما واريز مي‌شد، عارف آنها را برمي‌داشت و به حساب خودش منتقل مي‌كرد.

در پي اعتراف اين دختر جوان، چند روز پيش عارف و 2 دختر جوان ديگر دستگير شدند و محل شركت نيز پلمب شد. از انبار شركت نيز مقداري لوازم آرايشي، بهداشتي و خانگي به ارزش 60‌ميليون تومان كشف و ضبط شد.
 
متهمان جداگانه بازجويي شدند و به همدستي با يكديگر اعتراف كردند. در مرحله بعدي تحقيقات از اعضاي اين باند معلوم شد آنها با اين ترفند از 20 هزار نفر در استان البرز، توابع آن و چندين شهر ديگر كلاهبرداري كرده‌اند كه تحقيقات تكميلي از آنها ادامه دارد.

*دستگيري زنداني كلاهبردار

اكبرشاهي همچنين با اشاره به دستگيري يك مرد كه از داخل زندان از مردم كلاهبرداري مي‌كرد، گفت: چندي پيش مردي با حضور در پليس آگاهي استان البرز از مردي به اتهام كلاهبرداري ميليوني شكايت كرد.

وي افزود: در تحقيق از شاكي معلوم شد مردي با او تماس گرفته و با معرفي خود به عنوان پزشك به وي سفارش كالا داده و گفته پول آن را قبل از ارسال محموله از طريق عابربانك پرداخت مي‌كند.

در همين موقع كارگر وي براي دريافت پول اقدام مي‌كند كه مرد خريدار تلفني از او مي‌خواهد تا زبان دستگاه را به انگليسي تغيير دهد تا پول سريع‌تر واريز شود. در ادامه شاكي پس از بررسي حساب خود متوجه شده، پول از حسابش خارج شده و خريدار كلاهبردار بوده است.

فرمانده انتظامي استان البرز يادآور شد: در پي اين شكايت تحقيقات آغاز شد تا اين كه افراد ديگري نيز با حضور در مركز پليس شكايت‌هاي مشابهي را مطرح كردند.

در ادامه تحقيقات معلوم شد شماره حسابي كه پول‌هاي دزديده شده به آن واريز شده، متعلق به يك زنداني به نام محمد است.

با شناسايي مرد كلاهبردار در زندان، وي به پليس آگاهي منتقل و بازجويي شد. در بررسي سوابق كيفري متهم معلوم شد او به اتهام سرقت مسلحانه و قتل شبه‌عمد 7 سال است در زندان به سر مي‌برد.

متهم در بازجويي به پليس گفت: با مطالعه آگهي روزنامه‌ها شماره مراكز بازرگاني ، ميوه‌فروشي و تالار‌هاي عروسي را پيدا مي‌كردم و در تماس با صاحبان آنها با معرفي خود به عنوان پزشك يا مهندس، سفارش كالا مي‌دادم و از آنها مي‌خواستم قبل از ارسال، پول كالاهايشان را از طريق خودپرداز دريافت كنند.

*جراحي زيبايي جان دختر جوان را گرفت
 
اشتباه يک جراح زيبايي منجر به مرگ دختري جوان شد. اين پزشک که قرار بود شکم بيمارش را جراحي کند حين انجام عمل به روده وي آسيب زد و همين کار براي مرگ بيمارش کافي بود.
 
چندي قبل مرد ميانسالي به دادسراي رسيدگي به جرايم جنايي تهران رفت و از مرگ مشکوک دختر ۲۷ ساله اش خبر داد.او گفت: سه روز قبل دخترم مهسا براي انجام عمل جراحي زيبايي در يکي از بيمارستان هاي خصوصي بستري شد.
 
مهسا از اضافه وزن رنج مي برد و قصد داشت از شر چاقي رها شود. پزشکان نيز به او قول دادند با انجام عملي ساده حجم چربي هاي دور شکمش را کم مي کنند و مهسا بعد از چند روز مي تواند به زندگي طبيعي اش ادامه دهد. آن ها براي انجام اين کار پول زيادي از دخترم گرفتند و او نيز خوشحال بود که با انجام اين عمل به فرم ايده آلش مي رسد اما دو روز بعد از اين عمل وي بر اثر عفونت شديد فوت کرد.
 
وقتي در اين باره با يک پزشک معتمد مشورت کردم، فهميدم دخترم به دليل انجام عمل زيبايي جانش را از دست داده است. حالا از پزشک او به دليل اين که جانش را گرفته شکايت دارم.در پي اعلام اين شکايت بازپرس جنايي پايتخت از متخصصان پزشکي قانوني خواست با بررسي اين ماجرا نظر کارشناسي خود را اعلام کنند.
 
در شرايطي که خانواده مهسا مدعي بودند او به دليل قصور پزشکي فوت شده است گزارش پزشکي قانوني خلاف اين مدعا را نشان مي داد. در گزارش پزشکي قانوني آمده بود: علت اصلي مرگ دختر جوان عفونت در ناحيه روده بوده و پزشک معالج وي درمرگش نقشي نداشته است.
 
به دنبال اين گزارش پرونده مرگ مشکوک دختر جوان مختومه اعلام شد اما خانواده مهسا که همچنان اعتقاد داشتند دخترشان قرباني قصور پزشکش شده است به قرار منع تعقيب اعتراض کردند.
 
به اين ترتيب پرونده به مجتمع قضايي بعثت ارجاع شد و روي ميز محمدرضا گيوکي، قاضي شعبه ۱۱۵۶ قرار گرفت. قاضي گيوکي با بررسي محتويات پرونده تحقيقات انجام شده را ناقص تشخيص داد. مهسا هنگام مرگ جوان بود، بيماري خاصي نداشت و از سويي فاصله بين انجام عمل جراحي و مرگ او کمتر از ۴۸ ساعت بود.
 
به اين ترتيب پرونده به کميسيون پزشکي ارسال شد تا نظر اين کميسيون نقش تعيين کننده اي در اين پرونده داشته باشد. در حالي که خانواده مهسا براي اعلام نظر کميسيون پزشکي لحظه شماري مي کردند متخصصان برخلاف گزارش اوليه پزشکي قانوني اعلام کردند پزشک معالج در مرگ دختر جوان مقصر است.
 
اين گزارش نشان مي داد اين پزشک حين برداشت توده هاي چربي از شکم متوفي به روده وي آسيب زده و باعث ورود عفونت به شکم اش شده و در نهايت مرگش را رقم زده است. اين گزارش حاکي از آن بود که پزشک معالج صلاحيت انجام اين عمل را داشته اما نکات لازم را در انجام عمل جراحي رعايت نکرده و بنابراين متهم به قتل شبه عمد مهساست.
 
برپايه اين گزارش هم اکنون اين پزشک به نام بهروز با قرار وثيقه آزاد و قرار است به زودي به اتهام قتل شبه عمد در جلسه دادگاه از خود دفاع کند.

*دردسرهای جادوگری مادر برای دختر دانش‌آموز

جادوگری مادر یک دختر دانش‌آموز که موجب متلک‌پرانی‌های همکلاسی‌هایش شده بود، وی را پشت میله‌های بازداشتگاه انداخت.

وقتی زنگ مدرسه خورد، دختر گریان نزد پلیس رفت و ادعا کرد مادرش به دروغ رمالی می‌کند و دیگران را گول می‌زند. چندی پیش یکی از همکلاسی‌های «رعنا، 16 ساله» به دوستانش گفت مادرش نزد یک رمال رفته بود تا فال بگیرد و وقتی دیروز به مدرسه آمده بود تا وی را همراه خود به خانه‌شان ببرد با دیدن رعنا، وی را شناخته و گفته مادرش جادوگر است.

دختر نوجوان تنها 2 روز توانست نیش و کنایه‌ و متلک‌پرانی‌های همکلاسی‌هایش را تحمل کند، حتی دوستان صمیمی‌اش او را تنها گذاشتند و از آنها شنید که مادرانشان با شنیدن اینکه مادر رعنا جادوگر است از بچه‌هایشان خواسته‌اند با این دختر قطع رابطه کنند. وقتی زنگ مدرسه خورد، رعنا که سال‌ها دیده بود مادرش چگونه با دروغ‌بافی از زنان ساده‌لوح پول می‌گیرد و برای آنها وردهای عجیب با معجون‌های شفابخش می‌دهد و اسرار مادر فالگیرش را می‌دانست، به خاطر متلک‌های دوستانش نزد پلیس رفت.
 
افسر نگهبان کلانتری با شنیدن ادعاهای این دختر نوجوان که گریه امانش را بریده بود با تشکیل پرونده‌ای وی را راهنمایی کرد تا صبح روز بعد نزدش رفته تا به دادسرا بروند. فردای آن روز رعنا به جای مدرسه نزد دادیار پرونده در دادسرای بعثت رفت. وی که چند روزی می‌شد در خانه با مادرش قهر بود وقتی پشت میز تحقیق نشست، گفت: 9 ساله بودم که پدرم به خاطر اعتیادی که داشت ما را رها کرد تا اینکه شنیدیم به خاطر تزریق مواد مرده است. مادرم زن خوبی بود به هر دری زد تا کاری دست و پا کند، نتوانست.
 
به یاد دارم یک شب دوست قدیمی‌اش میهمان ما بود و فال قهوه گرفت. کلی خندیدیم و ناگهان «مامان ساناز» ادعا کرد می‌خواهد فال‌بینی کند و از این راه پول درآورد.

وی افزود: مامان ساناز ابتدا نزد همه کسانی که وی را می‌شناختند ادعا کرد نزد یک استاد فالگیر و جادوگر آموزش می‌بیند و همزمان شروع کرد به فال قهوه گرفتن. روزهای نخست یک سرگرمی بود و من خوشم می‌آمد تا اینکه پول خوبی به جیب مادرم رفت و زندگی‌مان بهتر شد.

مادرم در برابر درخواست‌هایی از زنان و دختران قرار می‌گرفت که با فال قهوه نمی‌شد پاسخی به آن داد از این رو مجبور شد همزمان با فال‌قهوه، رمالی و وردنویسی نیز بکند. با هم به بازاری در نزدیکی چهارراه استانبول رفتیم و مادرم مهره‌های سیاه و سفید، اسطرلاب و چیزهای عجیب و غریب دیگر خرید. مقداری پودر نیز خریدیم که شبیه ادویه بودند اما بوی بسیار بدی داشتند.
 
مامان ساناز چند شبی به مطالعه کتاب‌های قدیمی که نمی‌دانم از چه کسی گرفته بود، پرداخت. بعد به چاپ یک آگهی دست زد که در آن خود را استاد علم غیب، جن‌گیر و جادوگر معرفی کرده بود.
رعنا آهی کشید و گفت: من که می‌دانستم همه این حرف‌ها دروغ است از آنها می‌ترسیدم اما این حقه مادرم کارساز شد و دیگر سرش به اندازه‌ای شلوغ شده بود که وقت پخت و پز برای ما را نداشت و مجبور شد دختری را برای منشی‌گری استخدام کند. می‌دیدم که چه زنان باکلاس و پولداری می‌آیند و مادرم با خواندن کلمات عجیب و غریب و دادن معجونی که از همان مواد بدبو بود، می‌خواست آن را در غذایشان بريزند و در ازای این کار کمتر از یکصد هزار تومان نمی‌گرفت.
 
این دختر دانش‌آموز افزود: مامان ساناز کنترل کارهایش را از دست داده بود. وقتی می‌خواستم زیاده‌روی نکند حتی به من می‌گفت جادویم خواهد کرد. پول برایش مهم‌تر از هر چیزی شد. چند باری مشتریانش آمدند و از بدحالی شوهرشان به خاطر خوردن معجون‌ها شکایت کردند که وی همان حالات را نشانه تاثیرگذاری وردهایش دانست و باز آنها را اغفال کرد. بارها شاهد بودم که حرف‌هایی می‌زند و موجب به هم ریخته شدن زندگی مشتریانش می‌شود اما حریفش نمی‌شدم تا اینکه انگار مادر یکی از همکلاسی‌هایم نزد مامان ساناز رفته و بعد مرا در مدرسه شناخت.
 
رعنا ادامه داد: همیشه سعی داشتم دوستی نداشته باشم که به خانه‌های هم رفت و آمد کنیم، وقتی فهمیدم همه مدرسه می‌دانند مادرم جادوگری می‌کند دنیا روی سرم خراب شد. همه به من متلک می‌گفتند و دوستان صمیمی‌ام دیگر سراغم نمی‌آمدند. خسته شده بودم و تصمیم گرفتم مادرم را لو بدهم. با این ادعاها، دادیار دستور داد تیمی از پلیس پس از تحقیقات نامحسوس زن جادوگر را دستگیر کنند. هنوز 48 ساعت نگذشته بود که با مشخص شدن جزئیات کلاهبرداری‌های این زن رمال، وی بازداشت شد و در برابر دادیار پرونده ادعا کرد بی‌گناه است.
 
ساناز وقتی شنید دختر خودش راز جادوگری‌هایش را فاش کرده سر به زیر انداخت و چاره‌ای جز اعتراف ندید. زن جادوگر گفت: چاره‌ای نداشتم، گرسنه می‌ماندیم و البته می‌پذیرم که طمع کرده‌ام و خیلی‌ها به خطر افتاده‌اند.
 
ساناز افزود: رعنا از همان ابتدا مخالف کارهای من بود. در چند روز گذشته می‌دیدم با من حرف نمی‌زند اما تصور نمی‌کردم به خاطر مادر همکلاسی‌اش است. باید در همان حد فال قهوه یا کارت‌کش می‌ماندم و دیگر ادعای جادوگری نمی‌کردم.

بر اساس این گزارش، پس از سپرده شدن وثیقه زن جادوگر آزاد شد و در حال حاضر با توجه به عدم وجود شکایت از سوی مشتریان ساده‌لوح، کیفرخواست از لحاظ جنبه عمومی صادر شده و بزودی ساناز در دادگاه جزایی عمومی بعثت تهران محاکمه خواهد شد.