«کالب ماپین» معتقد است که بولتون یک نومحافظه‌کار جنگ‌طلب است که آمریکا را در سرنگونی خشونت‌آمیز دولت‌ها، مقید به قوانین بین‌المللی و منشور سازمان ملل نمی‌داند.

سرویس جهان مشرق در ادامه ورود و خروج‌های پی‌درپی سیاستمداران آمریکایی از «درهای چرخان[۱]» کاخ سفید، ساعاتی پیش (اولین ساعات روز جمعه ۳ فروردین ۹۷) دونالد ترامپ بار دیگر با ارسال پیامی در صفحه توئیترش، رسماً «هربرت مک‌مستر» را از سِمت خود برکنار و «جان بولتون» را به عنوان مشاور امنیت ملی، جایگزین وی کرد[۲].

بولتون که در آمریکا به مواضع تند و خشونت‌آمیز درباره سیاست خارجی شهرت دارد و در دولت جورج بوش پسر، نماینده کشورش در سازمان ملل بوده، قرار است از ۹ آوریل ۲۰۱۸ (دوشنبه ۲۰ فروردین ۹۷) روی یکی از نزدیک‌ترین صندلی‌ها به ترامپ و مهم‌ترین کرسی‌ها در کابینه وی بنشیند؛ اتفاقی که نشان می‌دهد ترامپ بالأخره توانسته با موضوع سبیل نامتعارف بولتون کنار بیاید[۳].

«کالب ماپین»

خبرنگار سرویس جهان مشرق در خصوص انتخاب جان بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی ترامپ و همین‌طور تأثیر این انتخاب بر سیاست‌های کاخ سفید در قبال ایران، برجام و خاورمیانه با «کالب ماپین» فعال مدنی و کارشناس مسائل آمریکا گفت‌وگو کرده است. آن‌چه در ادامه می‌آید، متن مصاحبه مشرق با این کارشناس آمریکایی است.

**ترامپ طی این مدت کوتاهی که از دولتش می‌گذرد، افراد بسیاری را عزل و نصب کرده است که از جمله آن‌ها مشاوران امنیت ملی‌اش بوده‌اند. این افراد چه تفاوت‌هایی با هم داشته‌اند؟

بله. بولتون سومین مشاور امنیت ملی ترامپ طی ۱۴ ماه ریاست‌جمهوری‌اش است. قبل از بولتون، مک‌مستر بود و قبل از او هم مایکل فلین. موضع فلین این بود که آمریکا باید با روسیه دوست باشد و دو طرف، روی شکست دادن تروریست‌های داعش و القاعده در سوریه تمرکز کنند، نه این‌که تلاش نمایند تا دولت سوریه را سرنگون کنند. وی معتقد بود که روسیه می‌تواند یک متحد بالقوه برای آمریکا باشد. هم‌چنین عقیده داشت که آمریکا باید خطر افراط‌گرایان وهابی را از خطر دولت‌های مستقل در سراسر جهان جدی‌تر بگیرد. این مواضع، مواضع بسیاری از افراد دیگر در خودِ ارتش آمریکا هم هست. این افراد می‌پرسند چه کسانی در ۱۱ سپتامبر به ما حمله کردند؟ چه افرادی دارند عملیات‌های تروریستی انجام می‌دهند؟ پس چرا ما داریم با دشمنان تروریست‌ها مبارزه می‌کنیم در حالی که این کار نامعقول است؟

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
«آمریکا باید حکومت ایران را پیش از جشن چهل‌سالگی‌اش سرنگون کند»

اتفاقاً ترامپ هم در تبلیغات انتخاباتی خود روی همین‌گونه مواضع تأکید کرده بود. مواضعی نظیر این‌که «ما سرنگون کردن دولت‌ها را پایان می‌دهیم» و اظهارات مشابهی که تحت عنوان «روحیه انزواگرایی[۴]» تعریف می‌شوند؛ مبنی بر این‌که ما باید بر مشکلات خودمان درون آمریکا تمرکز کنیم و دخالت در نقاط دیگر جهان را متوقف کنیم. نهایتاً مایکل فلین به این دلیل که اطلاعات نادرست در اختیار مایک پنس، معاون رئیس‌جمهور، قرار داده بود، از دولت اخراج شد. با این حال، رسانه‌ها این اخراج را به گونه‌ای ترسیم کردند که گویی وی به خاطر آن‌که «عامل روسیه» بود، از دولت اخراج شده است.

«جان بولتون» یک متعصبِ بی‌پروا و نومحافظه‌کار جنگ‌طلب است که می‌خواهد دولت کره شمالی را با روش‌های خشونت‌آمیز سرنگون کند و عملاً آتش جنگ را میان دو کره بیفروزد.بعد از فلین، مک‌مستر را داشتیم که خیلی ساکت بود و زیاد درباره او چیزی نمی‌شنیدیم. الآن هم جان بولتون انتخاب شده که یک متعصبِ بی‌پروا و نومحافظه‌کار جنگ‌طلب است. انتخاب بولتون نشان می‌دهد که دولت ترامپ تا چه اندازه تحت فشار ساختار سیاسی در آمریکا قرار دارد. این انتخاب به ویژه در شرایطی وحشتناک است که ما در برهه‌ای تاریخی به خصوص در رابطه با کره شمالی هستیم؛ زمانی که قرار است به زودی برای اولین بار در تاریخ، رؤسای دولت‌های آمریکا و کره شمالی با یک‌دیگر دیدار کنند. در حالی که شانس واقعی برای برقراری صلح در شبه‌جزیره کره به وجود آمده است، یک متعصب در آمریکا به عنوان مشاور امنیت ملی روی کار آمده است که خواهان سرنگونی خشونت‌آمیز دولت کره شمالی و عملاً افروختن دوباره آتش جنگ دو کره است.

به وضوح روشن است که درون حزب جمهوری‌خواه و درون دولت ترامپ، یک تقابل وجود دارد که در آن اکثریت پایگاه حامیان جمهوری‌خواهان، به دنبال انزواگرایی و پایان دخالت‌های آمریکا در سراسر دنیا و تمرکز بر مشکلات درون خود این کشور هستند. ترامپ هم با شعار «اول، آمریکا» تبلیغات انتخاباتی کرد، مفهومی که تاریخی طولانی در آمریکا دارد و به دوران جنگ جهانی دوم برمی‌گردد، زمانی که مردم تحت عنوان «جنبش اول، آمریکا» با دخالت آمریکا در اروپا [و ورود این کشور به جنگ جهانی دوم] مخالفت می‌کردند. این مواضع، ادامه سنت طولانی‌مدت محافظه‌کاران انزواگراست که افرادی مانند «ران پال» [پدرِ «رند پال»] را شامل می‌شود.

ترامپ در تبلیغات خود، نظر همین افراد را جلب کرد و چه‌بسا به همین خاطر هم انتخاب شد. با این وجود، گروه دیگر درون حزب جمهوری‌خواه، نومحافظه‌کارانی هستند که در دولت بوش حضور داشتند و حتی در دولت اوباما هم دارای نفوذ زیادی بودند و اکنون مدیریت حزب جمهوری‌خواه را به دست گرفته‌اند و به نظر می‌رسد درون دولت ترامپ هم توانسته‌اند جای پای خود را محکم کنند و کنترل امور را به دست بگیرند.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
اظهارات جان بولتون درباره ایران و لزوم خروج آمریکا توافق هسته‌ای (فارسی)

**بارزترین ویژگی جان بولتون چیست؟ وی به داشتن چه ویژگی‌هایی مشهور است؟

«بولتون» حتی هنگامی که نماینده آمریکا در سازمان ملل بود هم اعتقادی به ملزوم بودن کشورش به قوانین بین‌المللی نداشت و بیش از هر چیز، طرف‌دار استفاده از نیروی نظامی در سیاست خارجی واشینگتن بود.جان بولتون سال ۲۰۰۵ و در دولت جورج بوش پسر، نماینده آمریکا در سازمان ملل بود. وی همان زمان هم شخصیت جنجال‌برانگیزی بود، به ویژه به خاطر اظهاراتی که می‌کرد، مثلاً این‌که «اصلاً موجودیتی تحت عنوان «ملل متحد» وجود ندارد» و یا این‌که آمریکا نباید خود را مقید به قوانین سازمان ملل کند [برخی از نقل‌قول‌های عجیب جان بولتون در سال ۲۰۰۵[۵]]. وی هم‌چنین یکی از طرف‌داران قدیمی استفاده از نیروی نظامی در سیاست خارجی آمریکاست. وی به شدت با دولت ایران مخالف است و همین مخالفت را با دولت‌های کره شمالی و روسیه نیز دارد و این مواضعش را هم کاملاً علنی اعلام می‌کند.

**آیا می‌توان یک یا چند ویژگی خاص را برشمرد که ترامپ به خاطر آن‌ها جان بولتون را جایگزین مک‌مستر کرده باشد؟

راستش را بخواهید، خیر. مسئله همین‌جاست. درون دولت ترامپ، اولاً خود ترامپ و پیام‌هایش در توئیتر را دارید، بعد بیانیه‌های کاخ سفید، سپس حزب جمهوری‌خواه و نهایتاً اتفاقات زیادی که در پشت پرده دارد رخ می‌دهد. به ازای هر موضعی که ترامپ در توئیتر می‌گیرد، یک بیانیه رد و تکذیب از سوی کاخ سفید منتشر می‌شود و روز بعد، اظهاراتی متناقض مطرح می‌شود. بنابراین اصلاً مشخص نیست که ترامپ چه فکری دارد و قطعاً مشخص نیست که می‌خواهد چه کاری بکند.

نیروهای مختلفی در این‌جا وجود دارند، و دولت و ائتلاف سیاسی ترامپ بسیار متفرق و متنوع است. وی از یک طرف، به سرمایه‌داران و صاحبان مشاغلی نزدیک است که دیدگاه‌های ناسیونالیستی دارند و از طرف دیگر، به شدت به حزب لیکود و دسته نتانیاهو در اسرائیل نزدیک است و دائماً تلاش می‌کند آن‌ها را خرسند نگه دارد. از یک سوی دیگر، «استیو بَنِن» و موج اقتصادی-ناسیونالیستی او را داریم. هم‌چنین شرکت‌های بزرگ فعال در حوزه «شکست هیدرولیکی[۶]» و رقابت آن‌ها با شرکت‌های بزرگ نفتی را شاهد هستیم.

بنابراین منافع متعددی در دولت ترامپ دخیل هستند. دولت ترامپ را قیام لایه‌های پایین‌تر جامعه علیه ساختار قدرت در آمریکا و به خصوص حزب دموکرات و نهادهای اطلاعاتی می‌دانستند، اما واقعیت این است که نمی‌توان از ماهیت دولت ترامپ مطمئن بود. اولین انتخاب ترامپ برای مشاور امنیت ملی، فلین بود که او را بیرون انداختند. بعد مک‌مستر و اکنون بولتون به این سِمت رسیده است که در چارچوب سیاست‌های محافظه‌کاری، دقیقاً نقطه مقابل مایکل فلین است. فلین به دنبال تمرکز روی غلبه بر القاعده بود و روسیه را دوست آمریکا می‌دانست، در حالی که بولتون یک متعصبِ حامی تغییر رژیم است. این دو نفر تا این اندازه با هم متفاوت هستند.

به نظر می‌رسد ترامپ بالأخره با سبیل «جان بولتون» کنار آمده و او را به عنوان مشاور امنیت ملی‌اش پذیرفته است

**به نظر می‌رسد ترامپ دارد همه افراد ضدایران و ضدبرجام را دور خود جمع می‌کند. همین چند روز پیش، مایک پومپئو را به عنوان نامزد تصدی سِمت وزارت خارجه معرفی کرد و اکنون هم جان بولتون را به عنوان مشاور امنیت ملی خود انتخاب کرده است. آیا ترامپ به دنبال دستورکاری مشخص درباره توافق هسته‌ای و روابط با ایران است؟

ترامپ برای آن‌که نظر حامیانش را جلب کند، مجبور است دشمن ایران و توافق هسته‌ای و حامی یهودیان و رژیم صهیونیستی باشد.نکته مهمی که درباره توافق هسته‌ای ایران وجود دارد این است که ترامپ در این‌باره به شدت به دنبال تأمین نظر حزب لیکود [در اسرائیل] است. اکثر حامیان اسرائیل در آمریکا از ترامپ خوششان نمی‌آید، اما اقلیتی متعصب وجود دارد که متشکل از سرمایه‌داران بزرگی است که حامی اسرائیل هستند.

اکثریت، جریانی از طرف‌داران اسرائیل هستند که ترامپ برای جلب رضایت آن‌ها به هر دری می‌زند، چراکه اگر این افراد را از دست بدهد، بخش قابل‌توجهی از حامیان خود را از دست خواهد داد. آمارهای محبوبیت ترامپ در حال حاضر، آمارهای خوبی نیستند، بنابراین او تلاش می‌کند تا بخشی از حامیان خود را حفظ کند. به همین منظور هم هست که به آریزونا می‌رود و برای مردم درباره مرزها و مهاجران سخنرانی می‌کند.

در همین راستا، ترامپ هرچه ضدایرانی‌تر باشد محبوبیتش نزد طرف‌دارانش بیش‌تر می‌شود. هم‌چنین باید در نظر داشته باشید که ترامپ در آمریکا دائماً با هیتلر مقایسه و فاشیست نامیده می‌شود و بنابراین از نظر سیاسی مجبور است ثابت کند که حامی اسرائیل و یهودیان است، چون در حال حاضر بسیاری از رسانه‌ها او را فردی یهودستیز توصیف می‌کنند. به عنوان مثال، ترامپ در بسیاری از صحبت‌هایش درباره چیزهایی که دوستشان ندارد، از عبارت «جهانی‌گرایی» استفاده می‌کند. از طرف دیگر، بسیاری از رسانه‌ها شیوه استفاده ترامپ از این عبارت را یهودستیزانه و فاشیستی می‌دانند و بر همین اساس، دولت ترامپ دائماً دارد تلاش می‌کند تا نشان دهد که هیتلرصفت، شبیه نازی‌ها و فاشیست نیست. ترامپ برای رسیدن به این هدف باید متحدان خود در اسرائیل را حفظ کند و یکی از راه‌های این کار نیز صحبت کردن علیه ایران است.

**با توجه به تحولات اخیر، آیا اگر آمریکا تصمیم بگیرد از برجام خارج شود، اروپا عمل به قول‌هایش در توافق هسته‌ای را به روابط سیاسی، نظامی و اقتصادی با آمریکا ترجیح خواهد داد؟

اروپا پیشاپیش در حال فاصله گرفتن از آمریکاست و خروج واشینگتن از برجام، تأثیری بر پای‌بندی اروپا به آن نخواهد گذاشت.درست است که ترامپ گفته می‌خواهد برجام را پاره کند، اما من تصور می‌کنم اگر می‌خواست این کار را انجام بدهد تا حالا این کار را کرده بود. همه می‌دانند که اروپا حاضر نیست توافق هسته‌ای را کنار بگذارد و در این مسئله، همین الآن هم اختلاف میان آمریکا و اروپا وجود دارد. بنابراین دولت ترامپ می‌توان توافق را پاره و خودش را نزد حزب لیکود و «شلدون آدلسون» سرمایه‌گذار یهودی و حامی بزرگ اسرائیل در آمریکا عزیز کند، اما نهایتاً اروپا به مفاد توافق پای‌بند خواهد ماند و ایران هم به اروپا گاز طبیعی خواهد فروخت. سؤال اصلی این‌جاست که آیا آمریکا می‌خواهد از توافق هسته‌ای خارج شود یا خیر و این کارش چه ضرری برای ایران خواهد داشت.

اروپا پیشاپیش دارد از آمریکا فاصله می‌گیرد. به عنوان نمونه، می‌بینیم که فرانسه خواهان مشارکت در پروژه «جاده ابریشم جدید[۷]» چین است. دولت ترامپ از همان روز تأکید داشت که در دولت او، رقابت میان اروپا و آمریکا افزایش پیدا خواهد کرد. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، هیچ‌گاه از ترامپ تعریف نکرد؛ «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه، هرگز دوست ترامپ نبود؛ ترامپ از «برگزیت» حمایت کرده است؛ و به این ترتیب افزایش فاصله میان آمریکا و اروپا، به نوعی، یکی از سیاست‌های اصلی دولت ترامپ بوده است. بنابراین من فکر نمی‌کنم فاصله گرفتن از اروپا مانعی مقابل خروج آمریکا از برجام باشد، بلکه اتفاقاً اگر پاره کردن توافق هسته‌ای موجب افزایش این فاصله شود، چه‌بسا ترامپ انگیزه انجام این کار را داشته باشد.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
اروپا باید میان آمریکا و ایران، یکی را انتخاب کند (فارسی)

از سوی دیگر، به نظر من، واقع‌گرایانه نیست که تصور کنیم آمریکا به خاطر پای‌بند ماندن اروپا به برجام روابطش با کشورهای این قاره را قطع خواهد کرد. ممکن است آمریکا عمل به توافق را متوقف کند، اما اروپا هم‌چنان به توافق پای‌بند خواهد ماند و اتفاقاً علاقه بیش‌تری به عمل به آن از خود نشان خواهد داد. چنان‌که اخیراً هم دیدیم رئیس‌جمهور فرانسه در سازمان ملل گفت که اعتراضات اخیر در ایران موضوعی است که باید توسط خود ایرانی‌ها حل شود و حتی به اقدام آمریکا در تشکیل جلسه شورای امنیت درباره این اعتراضات انتقاد، و واشینگتن را به دخالت در امور داخلی ایران متهم کرد. فرانسه هم‌چنین با دخالت آمریکا در عراق هم به شدت مخالف بود. بنابراین اختلافات میان اروپا و آمریکا از مدت‌ها پیش آغاز شده است. جان بولتون هم بارها در مواضع خود، به وضوح اروپا را نادیده گرفته است.

هم‌چنین یادمان نرود که دولت اوباما هم [که توافق هسته‌ای را با تهران امضا کرد،] با ایران دشمن بود. تنها تفاوت این دو دولت این بود که اوباما بیش‌تر طرف‌دار روش قدرت نرمی بود، اما دولت ترامپ به دنبال منزوی کردن ایران است و اکنون هم که جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ شده و می‌دانیم که او مدت‌هاست گزینه اقدام نظامی علیه ایران را مطرح می‌کند. با این وجود، هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه به دنبال سرنگون کردن جمهوری اسلامی ایران هستند و نمی‌خواهند سنت‌های ضدامپریالیستی و ضدکاپیتالیستی برگرفته از انقلاب اسلامی در این کشور ادامه پیدا کنند. تفاوت آن‌ها صرفاً در استراتژی است.

**بولتون در مورد سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا نیز مواضع به شدت تند و جنگ‌طلبانه‌ای اتخاذ کرده است. اضافه شدن او به تیم ترامپ چه تأثیر بر سیاست‌های آمریکا در قبال، سوریه، یمن، مناقشه اسرائیل و فلسطین و مسائل دیگر در خاورمیانه خواهد داشت؟

«بولتون» معتقد است آمریکا هرجا که لازم باشد باید با استفاده از نیروی نظامی اقدام به سرنگون کردن دولت‌های مستقل کند و خود را نیز مقید به قوانین بین‌المللی یا منشور سازمان ملل نداند.بولتون یکی از مدیران «پروژه قرن جدید آمریکایی» بود، اندیشکده‌ای که با انتشار یک سری اسناد، خواهان سرنگونی دولت‌ها در نقاط مختلف دنیا به ویژه در خاورمیانه شد. از جمله این دولت‌ها، عراق، سوریه، لیبی و ایران بودند و اسناد منتشره را عده‌ای از برجسته‌ترین جمهوری‌خواهان محافظه‌کار، از جمله خود جان بولتون، امضا کرده بودند. بنابراین اهداف و مواضع بولتون در سیاست خارجی بسیار واضح است. وی معتقد است که برخی دولت‌ها در دنیا نامشروع هستند و باید در صورت امکان با استفاده از نیروی نظامی سرنگون شوند. وی حتی گفته است که آمریکا باید قوانین بین‌المللی و سازمان ملل را نادیده بگیرد. جان بولتون به این‌گونه موضع‌گیری‌ها مشهور است.

مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمی‌کند.
فایل آن‌را از اینجا دانلود کنید: video/mp4
مواضع بولتون درباره ایران، توافق هسته‌ای و حمایت تهران از انصارالله

اگر به گذشته برگردید، می‌بینید نوعی نومحافظه‌کاری در دهه ۱۹۸۰ و تحت تأثیر ورود برخی افرادی به حوزه دیپلماسی در وزارت خارجه آمریکا و بخش‌های دیگر دولت این کشور شکل گرفت که در یک مکتب متأثر از جنگ سرد آموزش دیده بودند و شوروی‌شناس نامیده می‌شدند. تمام تمرکز این افراد، پیدا کردن دولت‌هایی در سراسر جهان و متهم کردن آن‌ها به نقض حقوق بشر، نادیده گرفتن اخلاق و حمایت از تروریسم و سپس مهندسیِ روند سرنگون کردن آن‌ها بود. این‌گونه افراد در چنین مکتبی، دیپلماسی را آموختند و بعدها طی دهه ۱۹۸۰ و در دولت ریگان، پایشان به دولت آمریکا باز شد. این‌ها تحت تأثیر اندیشه‌های متفکرینی مانند «ایروین کریستول» و «لیو استراوس» به نومحافظه‌کاری معتقدند و تصور می‌کنند سیاست خارجی آمریکا باید مبتنی بر تغییر رژیم و سرنگون کردن دولت‌های ملی و مستقل در سراسر دنیا باشد.

جان بولتون یکی از همین افراد است و در میان آن‌ها بیش از دیگران مواضع خود را به صورت علنی بیان می‌کند. این طرز تفکر در دولت ریگان جوانه زد و بعدها در دولت بوش گسترده‌تر شد و اکنون دولت ترامپ در حزب جمهوری‌خواه نماینده افرادی است که این سیاست‌های را رد می‌کنند و نشان می‌دهد که اکثریت جمهوری‌خواهان دیگر این‌گونه تفکرات را ندارند. البته در حزب دموکرات هم وضعیت الآن همین‌گونه است. این سیاست‌ها[ی تغییر رژیم با استفاده از نیروی نظامی] ته‌مانده جنگ سرد بود؛ زمانی که رویکردهای مختلفی برای برخورد با شوروی و دولت‌های هم‌جهت با آن بررسی می‌شد. این طرز تفکر در اوایل دهه ۱۹۸۰ بدترین تأثیرات خود را بر جای گذاشت و نتیجه جنگ سرد و پرورش برخی تفکرات در میان دیپلمات‌ها و مقامات وزارت خارجه آمریکا بود.

[۱] The White House revolving door: Who's gone? Link

[۲] John Bolton to replace McMaster as Trump's national security adviser Link

[۳] پوتین محل «سگ» هم به ترامپ نداد/ پرزیدنت با سبیل «جان بولتون» مشکل داشت +عکس و فیلم لینک

[۴] United States non-interventionism Link

[۵] 'There's no such thing as the United Nations' Link

[۶] Hydraulic fracturing Link

[۷] One Belt One Road Initiative Link

برچسب‌ها