به گزارش مشرق، 12 اسفند سال 94 مرد جوانی در تماس با پلیس از ناپدید شدن برادرش خبر داد و گفت: «ساعتی قبل با برادرم «مهدی» تماس گرفتم که متوجه شدم سوار خودرویش است.درحال حرف زدن به من گفت به خانهاش در غرب تهران میرود. اما متأسفانه ساعاتی بعد متوجه شدم او به خانهاش نرفته و تلفن همراهش را نیز بعد از آخرین تماسمان پاسخ نمیدهد. حالا هم شک ندارم برایش اتفاق تلخی افتاده است.»
رازی که زن جوان فاش کرد
با شکایت مرد جوان، پروندهای در دادسرای امور جنایی تهران تشکیل شد و تحقیقات تخصصی برای کشف ردپای مهندس جوان گمشده آغاز شد. کارآگاهان جنایی در نخستین گام پی بردند حدود 2 میلیون تومان از حساب بانکی مهدی برداشت و با آن طلا خریداری شده است. بررسی دوربینهای مداربسته طلافروشی نیز نشان داد زن جوانی طلاها را خریده است.با این سرنخ تحقیقات کارآگاهان برای شناسایی زن جوان ادامه یافت و او دستگیر شد.او در تحقیقات ادعا کرد کارت عابر بانک را پسر مورد علاقهاش «حجت» به او داده تا برای شب عید خرید کند.
بیشتر بخوانید:
مرگ عجیب مرد پیک موتوری در پانسیون تهران
با این اظهارات بلافاصله «حجت» دستگیر شد و در حالی که ابتدا مدعی بود از سرنوشت مهندس جوان بیاطلاع است، وقتی با شواهد و مدارک روبهرو شد ناچار لب به اعتراف گشود.متهم در بازجوییهای مقدماتی به مأموران گفت: مدتی قبل با مهندس جوان در مترو آشنا شدم. در زمان آشناییمان فهمیدم که وضع مالی خوبی دارد .به همین خاطر نقشه سرقت از او را کشیدم. اما در این میان او کشته شد. وقتی فهمیدم نفس نمیکشد جسدش را داخل صندوق عقب خودروی «اپتیما»یش گذاشتم وماشین را در یکی از خیابانهای تهران رها کردم.
شکایتی مشابه
با اطلاعاتی که متهم در اختیار تیم تحقیق قرار داد، کارآگاهان جسد مهدی- مهندس جوان- را داخل صندوق عقب خودرو پیدا کردند. این در حالی بود که از زمان مرگش 8 روز میگذشت. درحالی که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، مرد جوانی که صاحب خودروی سوزوکی بود به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد که دو مرد جوان او را ربوده و قصد سرقت خودرویش را داشتند که او توانسته بود از دست تبهکاران فرار کند.
اعترافهای سیاه
با توجه به اینکه مشخصات یکی از سارقان آدم ربا با «حجت» شباهت داشت، این احتمال مطرح شد که حجت نیز در این پرونده دخالت دارد.بدینترتیب پس از شناسایی وی توسط راننده سوزوکی، متهم لب به اعتراف گشود و رازی که مدتها مخفی کرده بود را افشا نمود. او گفت: مهندس مکانیک هستم و از مدتی پیش کارم را از دست دادم. وضع مالیام بد بود و به همین خاطر با یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم که از دارندگان خودروهای گران قیمت سرقت کنیم. طعمه اولمان راننده خودروی سوزوکی بود اما دراجرای نقشهمان موفق نشدیم و او از دستمان فرار کرد.
بعد ازآن سراغ مهندس عمرانی رفتیم که کشته شد. 3 روز قبل از قتل او را مقابل مدرسه دخترش شناسایی و تعقیبش کردیم. پس ازآن آدرس محل سکونتش را پیدا کرده و روز حادثه به کمینش نشستیم. زمانی که او قصد ورود به پارکینگ را داشت، به محض اینکه کلید در را زد، من و همدستم وارد پارکینگ شدیم و وقتی او خودرو را متوقف کرد، ما سوار ماشین شدیم و با تهدید چاقو سه کارت عابر بانک او را گرفتیم. پس از آن همدستم دست و پایش را بست تا قرص سیانوری را که از قبل تهیه کرده بودیم به او بدهیم.
او التماس میکرد که همسر و فرزندانش منتظرش هستند. برای اینکه با ما همکاری کند به او گفتیم ساعاتی بعد به هوش میآید. بعد هم مهندس را با دست و پای بسته داخل صندوق عقب خودرویش انداخته و ماشین او را در خیابان پیامبر مرکزی رها کردیم. ما از کارتهای عابربانک او 2 میلیون و 700 هزار تومان پول برداشت کردیم.
با اعترافهای متهم جوان؛ همدست او نیز بازداشت شد و پرونده با صدور کیفرخواست برای اجرای حکم به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. در جلسه دادگاه زمانی که متهمان پای میز محاکمه قرار گرفتند به جنایت خود اعتراف کرده و قضات دادگاه کیفری «حجت» را به اتهام قتل عمد به قصاص محکوم کرده و همدستش محکوم به حبس به خاطر معاونت در قتل شد.پرونده این جنایت به شعبه 4 دیوانعالی کشور فرستاده شد و قضات با تأیید حکم قصاص «حجت»، حکم متهم ردیف دوم را نقض کردند. بدین ترتیب پرونده برای اجرای حکم به دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد.