گروه فرهنگ و مقاومت مشرق - آذرماه سال 1395 و چند ماه قبل از درگذشت مرحوم فیروز زنوزی جلالی، بههمراه جمعی از اهالی ادبیات، فرهنگ و رسانه در ساختمانی حوالی میدان رسالت، موسوم به «برج 110» مهمان او بودیم. مهمانیای که البته بیشتر عیادت بود و او هنوز نتوانسته بود داغ درگذشت همسرش را فراموش کند. آن روزها تازه از بیمارستان مرخص شده بود. بستری شدن او در بخش بیماران سرطانی بیمارستان مسیح دانشوری او را به این فکر وامیدارد که شاید بتواند به واسطه تجربه شخصی حضور خودش در این بخش و مواجهه مستقیم با این فضا، در اثری مکتوب به آن ادای دین کند و حسوحال این فضاها، دیرگذشتن زمان و تعلیقها و انتظارات آن را به خوانندگان منتقل کند؛ اما متاسفانه اجل به او مهلت نداد و حسرت خواندن یک رمان تاثیرگذار بر دل خوانندگان و هواداران او ماند.
ساکن برج 110، نویسنده برج 110
کتاب «برج 110» او بهتازگی منتشر شده بود و درآن جمع دوستانه دربارهاش صحبت شد. میگفت: «از مدتها قبل قصد داشته است رمانی داستانی درباره حضرت علی(ع)» بنویسد که منطبق بر قواعد مرسوم اینگونه داستانها نباشد. عموماً داستانهایی که موضوعشان درباره زندگی یکی از ائمه علیهم السلام است از همان صفحه اولشان با اشکریختن نویسنده مواجه میشوید. چیزی که موسوم است به نوحهخوانی یا سینهزنی ادبی نویسندگان. در شالوده این داستان و در طول اثر نامی از حضرت علی علیه السلام را بهصورت مشخص نمیبینید. اما خواننده در این کتاب، حین خواندن اثر و در صورت درگیر شدن با آن، حضور حضرت علی؟ع؟ را بهصورت غیرمستقیم احساس خواهد کرد.» جالب است بدانید که زنوزی اسم داستان را از مدتها قبل انتخاب کرده بود. هنگام سکونتش در آن ساختمان، هنوز شماره پلاکش از طرف شهرداری مشخص نشده بود.
در حین نوشتن داستان و در اواسط آن، این پلاک به ساختمان اختصاص داده میشود. البته استاد زنوزی با بیان اینکه این تصادف در همنام شدن اسم ساختمان و اسم اثر را ناشی از اهمیت کار و خدای نکرده توجه ویژه به خودش نمیداند ولی توانسته بود غیرت و همیتی را در وی برای توجه و دل بستن بیشتر نسبت به اثر ایجاد کند.
اعتقاد زنوزی به تخصصگرایی در ادبیات داستانی
زنوزی جلالی که ناخدا یکم کمیسر دریایی نیز بود و گهگاهی با همان لباس نیروی دریایی در محافل ادبی و دفاتر نشریات رفتوآمد میکرد مدتی را نیز بهعنوان منتقد ادبی فعالیت میکرد. کارشناسی آثار برای سپردن به چاپ نیز بخش از فعالیت حرفهای او را شامل میشد. تجربه او در مطالعه آثار دیگران او را به این نتیجه رسانده بود که برای قضاوت درباره کیفیت یک اثر، هیچ مرز خاصی وجود ندارد و همانطور که هر منتقدی حرفهای خود را بیان میکند، عوام هم با مطالعه هر نوشتهای، همین کار را میکنند با این فرق که آنها نسبت به آگاهی و دانش ادبی خود بیاطلاعاند و نمیتوانند خواندههایشان را سبکسنگین کرده و دریافتهایشان را از اثر منظم کرده و آنها را مکتوب کنند. زنوزی به تخصصگرایی در ادبیات داستانی معتقد بود و بیان میداشت که در دنیای ادبیات داستانی امروز که دنیایی کاملاً تخصصی است،
هر نویسنده باید پیش از هر چیز، تکلیفش را با خودش روشن کند. اینکه مثلاً میخواهد قصهنویس شود یا منتقد ادبی؟ میخواهد فیلمنامهنویس شود یا نمایشنامهنویس؟ هرکدام از اینها ویژگیهای فنی و تجربه و دقت خاص خودشان را میطلبند که برای کسب آنها و برای پیبردن به خم و چم حرفهایشان، واقعاً یک عمر هم کم است. او بهشدت روی این تخصصگرایی هنری تاکید داشت و به باور او اگر با نگاهی دقیق و موشکافانه به اطراف خود نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که فقط کسانی کارهای درخور تأمل و در خور اعتنا دارند که به این اصل توجه کردهاند. زنوزی که برای کتاب «قاعده بازی» برنده جایزه جشنواره «دوسالانه قلم زرّین» و نیز اثر برگزیده بخش رمانِ «جایزه جلال آلاحمد» شده بود از سال 1355 فعالیت خود را در زمینه نویسندگی آغاز کرد و پس از وقفهای 13 ساله، با نوشتن مجموعه داستانهای «سالهای سرد» دور دوم داستاننویسیاش را با قدرت بیشتری از سر گرفت. چنانچه کتاب «مردی با کفشهای قهوهای» او جزء آثار برتر 20 ساله انقلاب شناخته شده و کتاب «مخلوق» او نیز برنده دیپلم افتخار از طرف بنیاد شهید شده است.
اهل اندیشه، تجربهگرا و صاحب سبک
احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبی ضمن اشاره به خدمات ارزشمندی که مرحوم زنوزی جلالی برای ادبیات انقلاب و جریان ادبی انقلاب ارائه دادند، گفت: «ویژگی خاص مرحوم زنوزی این بود که هم قلم و شخصیتشان در بین جریانهای روشنفکری ما نفوذ و اعتبار داشت و محترم بود و مراوده داشتند و هم در جریان نویسندگان انقلاب اسلامی فردی مورد اعتماد و محترم و تاثیرگذار بودند. آثاری هم که در زمینه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی آفریدند در همین زمینه قابل ارزیابیاند.» شاکری در ادامه به ویژگی ذیوجوهبودن مرحوم زنوزی اشاره داشت و گفت: «نظیر ایشان را در بین نویسندگان بسیار کم میبینیم. فردی که هم منتقد باشد و صاحب اثر چاپ شده در حوزه نقد، و هم در حوزه فیلمنامهنویسی و کارگردانی و هم در زمینه نوشتن داستان کوتاه و بالاخره رمان مهارت داشته باشد. البته برجستهترین ویژگی او بحث رماننویسی او بود. او چه در رمان «مخلوق» چه در رمان «قاعده بازی» و چه در رمان «برج 110» نویسندهای اهل اندیشه، تجربهگرا و صاحب سبک بود. اولاً در نثرشان صاحب سبک بودند و در این زمینه هم واقعاً تحقیق داشتند. خودشان نقل میکردند چون شخصیت یکی از داستانهایش در بازار کار میکرد، ناچار میشود برای تحقیق به بازار برود و مدتی در آنجا با همصنفان آن شخصیت مراوده داشته باشد. لذا آثارشان به لحاظ سبکی و نثر واجد یک نثر فاخر، آهنگین، ارزشمند و البته تاثیرگذار بود و البته ممکن است این فاخر بودن برای بعضیها ثقیل به نظر آید.»
موقع نوشتن دستشان را روی قلبشان میگذارند!
سردبیر فصلنامه قلم در ادامه این گفتوگو به ویژگی تجربهگرا بودن مرحوم زنوزی هم اشاره کرد و گفت: «زنوزی نویسندهای هم تجربهگرا و هم درونگرا بود؛ به این معنا که از تجربیات عمیق خودشان مینوشتند و حین نوشتن بهشدت با موضوع ارتباط روحی و درونی برقرار میکردند. مجموعه کشفی که در این ارتباط درونی با شخصیتها و جهان داستان برقرار میکردند نوعاً ایشان را یک نویسندهای که به سختی و با وسواس و از عمق وجود مینویسد، نشان میدهد. خودشان هم تعبیر جالبی در این زمینه داشتند و میگفتند موقع نوشتن دستشان را روی قلبشان میگذارند، یعنی که از عمق جان و بن اعتقاد مینویسند. نکته دیگری که ایشان را متمایز میکند این است که مایل بودند در اثری که مینویسند حرف عمیقی زده شود. البته اینکه این تلاشهای صادقانه ایشان تا چه حد موفق بودند محل بحث است ولی مایل بودند که اندیشمندانه بنویسند. میخواستند طرحی نو درافکنند و یک شیوه جدیدی را ارائه دهند. این تمایل به نو بودن و پیشرو بودن همیشه در ایشان بود ولی بهدلیل ضعف جریان نقد ادبی در کشور از جمله نویسندگانی بودند که آن نسلی از مخاطبان که باید نثر ایشان را میفهمیدند نیافتند. یعنی آن زحمتی که ایشان کشیدند و آن چیزی را که به آن اعتقاد داشتند این مخاطب امروزی نیافت. منتقدان یا حداقل طیفی از منتقدان نداشتیم که این آثار را تحلیل کنند و زیر و بمشان را در آورند و ببینند آقای زنوزی کجای ادبیات ایستاده است. البته نویسندگان دیگری هم بودند که دیده نشدند اما مرحوم زنوزی از این جهت متمایز بودند که تلاششان در جهت ارائه آثار نوآورانه بود. البته شاید در آینده ادبیات، آثار ایشان بهشرط وجود آدمهای متأمّل بیشتر فهمیده شوند. زنوزی حرفهای زیادی برای گفتن دارد که نسل امروز هنوز نتوانسته این حرفها را از دل آثار ایشان بیرون بکشد.»
اشاره به عشق و تعلقخاطر شدید مرحوم زنوزی به وطن، بخش انتهایی گفتوگوی ما با احمد شاکری بود. وی گفت: «در طول تاریخ ادبیات پس از انقلاب، بین جریانهای گوناگون تقابلهای فکری گوناگونی وجود داشته است؛ بهویژه بین جریانی که دلبسته به غیر از ارزشهای انقلاب بود و جریانی که متعهد به ارزشهای انقلاب بودند. طیفی از آدمها هم بودند که نقطه اتصال این دو جریان بودند. این طیف نویسندگانی بودند که خیلی به وطن تعلقخاطر داشتند مثل مرحوم نادر ابراهیمی که واقعاً خدماتی کرد ولی ایشان را نمیتوان جزو نویسندگان به تعبیر ما انقلابی برشمرد؛ ضمن اینکه روشنفکر هم نبودند. در مرحوم زنوزی با درجات عمیقتری این میل و عشق به وطن و محبت به ارزشهای انقلاب وجود داشت و این را باید تقویت کرد. این نشان میدهد ظرف انقلاب مُوّسع است و نویسندگانی که در این خانه میگنجند طیفهای گوناگون دارند و قطعاً آقای زنوزی جزو نویسندگان انقلاب محسوب میشوند. این را باید تئوریزه کنیم؛ این را باید باز کنیم که بخشی از گشایش برای ادبیات انقلاب، شناخت و محترم داشتن نویسندگانی اینچنینی است.» گفتنی است از این نویسنده آثاری همچون باران بر زمین سوخته (مجموعه نقد آثار احمد محمود)، سالهای سرد، خاک و خاکستر، روزی که خورشید سوخت، اسکاد روی ماز 543، سیاه بمبک، مجموعه داستان اولیها (گردآوری)، شور و شیرین (فیلمنامه) منتشر و به یادگار مانده است.
*صبح نو