به گزارش مشرق، آرش فهیم در هفته نامه صبح صادق نوشت: جشنوارههای غربی دیگر به کلیشههایی کسلکننده تبدیل شدهاند؛ همه چیز در آنها پیشبینیپذیر، تکراری و بدون نوآوری شده است. محافلی چون اسکار و گلدن گلوب و جشنوارههایی چون کن، برلین و ونیز حالا دیگر دچار نوعی «ابتذال سیاسی» شدهاند و صدایی جز ناقوس مرگ فرهنگ و هنر در آنها شنیده نمیشود.
هر چند که ردّ پای دیدگاهها و مقاصد سیاسی و ایدئولوژیک همواره در چنین جشنوارههایی شنیده شده، اما طی یک دهه اخیر، ایدئولوژیزدگی و سیاستپیشگی به قدری در آنها پررنگ شده است که دیگر نمیتوان اعتبار چندانی برای آنها قائل شد.
بیشتر بخوانید:
به گونهای که هر اتفاقی در این جشنوارهها با نوعی شک و تردید همراه است؛ یعنی وقتی یک فیلم یا هنرمند به این همایشها راه پیدا میکند یا موفق میشود، همه با خود میگویند که «حتماً توطئهای در کار است.» متأسفانه یا خوشبختانه، جشنوارههای سینمایی غربی به قدری «رو» بازی میکنند که دیگر کسی آنها را باور ندارد و بسیاری از مردم، چنین برنامههایی را به چشم یک نقشه و فرآیند منفعتطلبانه در عرصه سیاسی میدانند.
سالهاست که جشنها و جشنوارههای غربی، درهای خود را به روی بسیاری از سینماگران بستهاند و صرفاً روی چند اسم خاص متمرکز شدهاند! در روزگاری نه چندان دور، نامهای دیگری چون مجید مجیدی، سیدرضا میرکریمی و... نیز در این جشنوارهها دیده میشد و همین عامل، سبب تلطیف و تعدیل نگاهها نسبت به آنها میشد؛ اما چند سالی است که در اسکار، فقط نام اصغر فرهادی را میبینیم و در کن و برلین نیز همه راهها به جعفر پناهی و چند اسم خاص دیگر ختم میشود.
جشنواره کن سالهاست که موضع خصمانهای با ایران پیدا کرده است. البته پیش از این هم فیلمهایی از کشورمان در این گردهمایی حضور مییافتند و جوایزی را هم دریافت میکردند، اما از حدود 10 سال گذشته، همراه با دولت فرانسه، جشنواره سینمایی وابسته به این دولت نیز رویکرد ضدایرانی آشکاری را در پیش گرفت؛ به گونهای که از اواسط دهه 80 شمسی، هر سال حداقل یک فیلم علیه کشورمان در این رویداد به نمایش درآمد.
البته تا پیش از این هم ایران پای ثابت کن بود، اما از این زمان، فقط فیلمهای سیاسی با محتوای توهین به ایران، ارزشهای مذهبی یا تخریب حاکمیت ملی پذیرفته شد. این جریان از سال 86 با انیمیشن «پرسپولیس» کلید خورد؛ انیمیشنی که تصویری به شدت سیاه و تحریف شده از ایران نمایش میداد.
پس از آن هم در سالهای بعد، آثاری چون «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره»، «یک خانواده محترم» و... در کن به نمایش درآمد؛ اما اوج سیاستورزی این جشنواره در مواجهه با ایران، سال گذشته رخ داد؛ وقتی فیلمی از یک کارگردان ناشناخته به نام محمد رسولاف که فیلمهایش به دلیل آماتور بودن هیچگاه در ایران دیده نشده بودند، به بخش مسابقه کن راه یافت و همه را حیرتزده کرد. این فیلم با وجود نداشتن جنبههای هنری و تکنیکی، چون از فرقه ضاله بهائیت حمایت میکرد، به این جشنواره راه یافت! از قضا در همین دوره (هفتادمین جشنواره کن در سال 2017) تبلیغ رژیم صهیونیستی نیز چاشنی جشنواره کن شد.
در این دوره از کن، وزیر فرهنگ و ورزش رژیم اشغالگر قدس به عنوان مهمان ویژه حضور یافت؛ فردی که به دست راست بنیامین نتانیاهو مشهور بود. او نیز از این فرصت استفاده کرد و لباسی را در صحن عمومی جشنواره به تن کرد که تصویر قدس شریف روی آن ترسیم شده بود. تا آنجا که رسانههای رژیم صهیونیستی، این حرکت را تبلیغی برای پنجاهمین سالگرد اشغال شهر قدس به دست این رژیم توصیف کردند. همچنین در این سالها، تعداد قابل توجهی فیلم با گرایش به تبلیغ همجنسگرایی در این جشنواره حضور یافت.
در ادامه همین مسیر، امسال فیلمی دیگر از جعفر پناهی، محکوم سیاسی و امنیتی در ایران به این جشنواره راه یافت. هنوز اطلاعی از کیفیت و محتوای این فیلم در دست نیست و کسی این فیلم را ندیده است؛ اما با توجه به سبک و سیاق و آثار قبلی پناهی، این فیلم هم اثری نه چندان قابل توجه خواهد بود. بیانیه غیررسمی جشنواره کن به این صورت است: «چون جعفر پناهی به نمادی سینمایی علیه نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده، بدون هیچ ممانعتی باید فیلمهای او در این جشنواره پذیرفته شده و جایزه هم بگیرد، حتی اگر این فیلمها از نظر هنری، حرفی برای گفتن نداشته باشند!»
با این حال، جعفر پناهی را میتوان نمادی برای از دست رفتن اعتبار هنری اینگونه جشنوارهها نیز دانست. فیلمهای پناهی شاید هیچ دستاورد فرهنگی و سینمایی برای ایران نداشته باشند و در مقابل هیچ لطمهای هم به قدرت و جایگاه تثبیت شده جمهوری اسلامی ایران وارد نکنند؛ اما سبب میشوند باور به سیاسی بودن جشنوارههای غربی برچسب توهم توطئه زد.
البته نوع مواجهه جشنوارههایی، چون کن با سینمای ایران از یک جنبه نیز خطرناک است. این جشنوارهها با نوع گزینش خود این پیام را به فیلمسازان ایرانی میدهند که برای راه یافتن به سطح جهان و مقبول واقع شدن در جشنوارهها، باید از راه و مرام امثال پناهی پیروی کنند. چیزی که میتوان آن را برقراری نوعی «آپارتاید سینمایی» نیز دانست؛ یعنی هر فیلمی که علیه ایران نباشد، بایکوت میشود، حتی اگر ارزشهای هنری والایی داشته باشد.
راه مقابله با جریانسازی ضدایرانی جشنواره کن، اقدام متقابل علیه آنهاست؛ یعنی همایشهایی چون جشنواره جهانی فیلم فجر، جشنواره مقاومت، جشنواره عمار و دیگر جشنوارههای سینمایی در ایران نیز باید سهمی را برای هنرمندان مغضوب از سوی دولتهای غربی قائل شوند.
اگر سواحل کن به مأمنی برای رژیم صهیونیستی و جریانهای ضد ایرانی تبدیل شدهاند، جشنوارههای سینمایی ما نیز باید به محلی برای حمایت از جبهه مقاومت و خودنمایی هنرمندان مخالف خوان در غرب تبدیل شوند.