گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهرک راهبردی «خانطومان»، یکی از اصلیترین راههای کمکرسانی عناصر تروریستی به یکدیگر از شمال به جنوب استان حلب واقع در سوریه است. این منطقه در جنوب غربی حلب در سوریه واقع شده است که در فاصله ۱۰ تا ۱۵ کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد و بهخاطر آنکه به اتوبان حلب _ دمشق نزدیک است اهمیت استراتژیک دارد.
خانطومان یک روستا در شمال سوریه، در بخشی از کوه شمعون منطقه حلب، واقع در جنوب غربی حلب است. محلات نزدیک به این منطقه شامل اورم الکبری و شیخ علی قرار دارد. به گزارش دفتر مرکزی آمار سوریه، در سال 2004 جمعیت خانطومان 2781 نفر بوده است. این روستا در یک تپه واقع در شرق رودخانه قویق ساخته شده است.
ماجرای خانطومان و حیله و خدعه آمریکاییها در اشغال این منطقه استراتژیک بدست تکفیریها، در روزهای اخیر خبر اول رسانهها بود. روز جمعه هفدهم اردیبهشتماه 95 بود که خبر اشغال شهرک راهبردی خان طومان در رسانهها منتشر شد. آنطور که رسانهها گزارش دادند، در این روز حدود سه هزار تکفیری «جبهه النصره» در حالی که بیرق نیروهای به اصطلاح میانه رو موسوم به «جیش الفتح» را حمل میکردند با نقض آتش بس و تسلیحات اهدایی آمریکاییها به خانطومان یورش بردند و این شهرک استراتژیک را اشغال کردند.
سردار محمد کوثری رئیس سابق کمیته دفاعی مجلس شورای اسلامی درباره فاجعه خانطومان در منطقه حلب سوریه اظهار کرد: آمریکاییها زمانی که دیدند نمیتوانند به اهداف خود در سوریه و عراق دست پیدا کنند، بحث صلح و آتش بس را مطرح کردند که این موضوع با توافق روسیه در برخی از نقاط سوریه از جمله خان طومان صورت گرفت.
وی افزود: طبق توافقی که پیرامون آتش بس صورت گرفت نباید هیچ گلولهای ما بین دو طرف شلیک میشد، اما همان گونه که مقامات ایرانی بارها به آن اشاره کردند، بار دیگر آمریکاییها به تعهدات خود پایبند بوده و شاهد بودیم با همکاری گروهکهای معارض سوریه اقدامی برخلاف آتش بس انجام دادند و آن را نقض کردند.
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه کشته شدن نیروهای نظامی در جنگ امری عادی محسوب میشود خاطرنشان کرد: منطقه خانطومان با مقاومت نیروهای ارتش سوریه از دست معارضین گرفته شده بود اما متاسفانه با حیله و نیرنگی که مقامات آل سعود و غربیها بهخصوص آمریکا اتخاذ کردند متاسفانه این منطقه دوباره به دست گروهکهای تروریستی افتاد.
«محسن بهاری» رزمنده جبهه مقاومت که در آن زمان در منطقه خان طومان حضور داشته است، ماجرای شهادت جمعی از مدافعان حرم را اینگونه بیان میکند: «ما درحال پیشروی و گرفتن این جاده بودیم و درصورت پیروزی قوای ما، حلب بهصورت کامل در محاصره قرار میگرفت. ترکیه به تروریستها خبر داد که باید هر چه زودتر تکلیف این کمربندی و شاهراه روشن شود، چون در صورت بسته شدن آنجا توسط ایرانیها دیگر ارسال سلاح، مهمات و نیرو از این مسیر امکان پذیر نیست که در این صورت خیلی دوام بیاورید 10 روز است.
روسیه شبانه روز در حال بمباران این منطقه بود تا اینکه آمریکا به روسیه اعلام کرد دو روزی دست نگه دارد و در واقع آتش بس شود و حملات توپخانهای و هواییاش را متوقف کند تا کشتهها و زخمیها جمع آوری شوند.
آمریکا با این امر به نوعی دو روز روسیه را از بازی نظامی خارج کرد. گروههای مختلف تروریستی هم که بعضاً با هم مشکل داشتند در این قضیه متحد شده و تصمیم گرفتند وضعیت خان طومان را مشخص کنند و بعد راجع به مشکلاتشان بحث کنند.
در این ایام، عربستان تمام زندانیهای خاورمیانه را میخرید و بهعنوان مجاهد به مرزها میفرستاد تا سه ماه برایشان بجنگند، بعد از سه ماه اگر زنده بودند، آزادند و در این مدت هم حقوق خود را به روز میگیرند. در این بین دو هزار نیرو هم برای هجوم تزریق شد و تمام سلاح هم از مرز آمد.
نیروهای اسلام در این طرف درگیری قوایی متشکل از 70 رزمنده مازندرانی از ایران، 850 افغانستانی از تیپ فاطمیون، 400 نجبا عراقی و 280 سوری بود.
من از روز چهارشنبه با دوربین ترمالی که داشتم، متوجه شدم دشمن کاملاً در حال آماده شدن است و اطلاع هم دادم، اما گفتند چون آتش بس اعلام شده و بچههای سازمان ملل اینجا هستند، دشمن حمله نمیکند. با این حال بچههای نیروی قدس به این اکتفا نکردند و گفتند شما آمادگی داشته باشید.
در ساعت سه یا سه و نیم بعد از ظهر تانک «پی ام پی» انتحاری و پر از مهمات منفجره را به طرف خانطومان فرستادند، اما قبل از اینکه تانک به وسط شهر برسد، یکی از رزمندههای زرهی فاطمیون آن را مورد هدف قرار داد.
وقتی پی ام پی منفجر شد، به قدری موجش زیاد بود که زمین از هم پاشید، هرکس نزدیک بود، شهید شد و آنکه دورتر بود، موج انفجار او را گرفت.
با این انفجار عظیم خیلی از رزمندههای فاطمیون و دیگر گروهها همان دقایق وحشت زده شدند و مجبور شدند به عقب برگردند و عدهای هم مجروح و زخمی بودند، ماندیم 70 نفر مازندرانی و 100 تا 150 نفر هم سایر نیروها (جمعاً 200 نفر) در مقابل دو هزار تروریست...
نیروهای آنان 4 خط و چهار مدل مختلف نیرو داشتند و دائم هم بهشان نیرو تزریق میشد. سری اول آنها موادی به بدنشان می زنند که چیزی نمی فهمند و خوشحالی زایدالوصفی به آنها دست میدهد و هر چیزی جلویشان بیاید را نابود میکنند. پشت سر مهاجمینشان، نیروهای اعتقادیشان بود، سومین گروه مزدورها و پولکیها بودند و در ردیف چهارم نیروهایی بودند که فقط تیر خلاصی میزدند. این گروه آخر که میآیند بقیه نیروها میدانند اگر بخواهند زنده بمانند باید خط را بگیرند در غیر این صورت کشته میشوند.
شهیدان سید طاهر و حسین مشتاقی در این مرحله شهید شدند و شهید قنبری دیدهبان ما هم چون در همان ساعت اول به شهادت رسید، توانستند پیکرش را به پشت جبهه برگردانند، اما بقیه ساعت 4 به بعد شهید شدند و پیکرشان در دست نیروهای داعش ماند.
از بعدازظهر اوضاع به گونهای شد که نبرد کوچه به کوچه شده بود و دیگر کلاش را انداختیم و با نارنجک میجنگیدیم، جنگ تن به تن شده بود. رزمندههای ما مظلومانه به شهادت رسیدند...
واقعاً بچهها مردانه ایستادگی کردند جلوی 2000 نفر. وقتی حاج قاسم آمد و فهمید دویست نفر جلوی اینهمه داعشی خبیث ایستادگی کردند، گفت مازندران کارش را به خوبی انجام داد. به برکت خون شهدا ورودی شهر دست ما بود.
شهید کابلی هم با اصابت خمپاره به شهادت رسید. شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد. وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند. عکسهای شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شد. اینها واقعا مردانه ایستادند. من خط به خط عقب میآمدم و شاهد این قضایا بودم.
شهید رادمهر رفت بهسمت ساختمان فرماندهی تا اطلاعات را امحا کند، اما سید جواد اسدی میدانست که ساختمان در محاصره است رفت تا کمک رادمهر شود. سید جواد دوید داخل کوچه تا وارد ساختمان فرماندهی شود، وسط راه دوازده هفت به اوخورد و پرت شد خورد به دیوار و افتاد پایین. آتش سنگین بود و هر دو به شهادت رسیدند.»
روحتان شاد و راهتان جاودان باید. امروز به برکت خون شما دلیرمردان و مدافعان حرم، ما در آسایش و امنیت کامل بهسر میبریم.