کد خبر 860125
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۳:۴۱

میوه برجام اثبات حقانیت نگاه و تفسیری از روابط بین‌الملل بود که اتفاقا با واقع‌بینی محض مسیر معامله با آمریکا و باقی شرکایش را در مسیری جدا از عقب‌نشینی جست‌وجو می‌کرد.

به گزارش مشرق، «صادق فرامرزی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز نوشت: 

۱- عالم سیاست را می‌توان سیاره‌ای انبوه از پرسش‌های متعدد با جواب‌های متعددتر دانست، پرسش‌هایی که براحتی خلق می‌شوند اما به دشواری جوابی پیدا می‌کنند و جواب‌های آنها خود زمینه‌ساز خلق پرسش‌های بعدی می‌شود تا این سلسله به شکلی تخصصی پیش برود و فضا را برای عمیق شدن ساده‌ترین مفاهیم فراهم کند. با این حال شکی نیست که نخستین پرسش‌های سیاسی‌ای که بشریت با آنها مواجه شده، پرسش‌هایی از قبیل حکومت خوب چه حکومتی است؟ حاکم خوب چه حاکمی است؟ بهترین راه حکمرانی چیست؟ و... بوده است، پرسش‌های ساده‌ای که هنوز به سختی می‌توان پاسخی واحد برای هر کدام از آنها یافت.

الغرض! می‌توان در جواب چنین پرسش‌های به ظاهر ساده اما در واقع پیچیده به پاسخ‌هایی رجوع کرد که بیشتر مورد اجماع واقع شده است و مقبولیت نسبی این پاسخ زمینه‌ساز آن می‌شود تا بتوان با چالشی کمتر رو به تطبیق مصداقی آورد. بر این مبنا و در پاسخ به این سوال که حاکم و حکومت خوب چگونه به حکمرانی می‌پردازد، می‌توانیم اینگونه پاسخ بگوییم که بهترین شکل حکمرانی آن است که فرصت‌ها و ظرفیت‌های بالقوه خود را بالفعل و تهدیدهایش را نیز به فرصت تبدیل کند و متقابلا بدترین شکل حکمرانی نیز آن است که نه‌تنها فرصت‌ها و ظرفیت‌های بالقوه را بالفعل نمی‌کند، بلکه فرصت‌ها را نیز تبدیل به تهدیدی علیه منافع جمعی مردمان می‌کند؛ فی‌المثل الگوی حکمرانی پس از انقلاب شاهد هر دوی این امور بوده است، به گونه‌ای که می‌توان جنگ تحمیلی ۸ ساله را بزرگ‌ترین تهدید برای یک جامعه پساانقلابی تصور کرد که با مدیریتی صحیح تبدیل به بزرگ‌ترین فرصت یک نظام تازه‌تاسیس شد تا علاوه بر رفع تهدید امنیتی، خود را از لحاظ نظامی تقویت کند، نظام معنایی و گفتمانی قوام‌بخش خود را بسط داده و عینی کند و الگویی از همراهی اجتماعی را نیز خلق کند.

در مقابل می‌توان نوع مواجهه و سیاست‌گذاری کشور نسبت به افزایش جمعیت و طبیعتا نیروی کار جوان در همان دهه ۶۰ را نیز مصداقی از تبدیل فرصت‌ها به تهدید دانست، زیرا در حالی که غالب کشورها اوج شکوفایی اقتصادی خود را در دهه‌ای تجربه می‌کنند که با چنین پنجره جمعیتی‌ای مواجه می‌شوند اما این نیروی کار نه‌تنها زمینه‌ساز رشد و پیشرفت ملی قرار نگرفت، بلکه خود با تبدیل شدن به لشکر انبوهی از بیکاران تا حد زیادی در قالب یک تهدید جلوه‌گر شد. پس عجالتا با مجموعه این تعاریف می‌توان بهترین حالت حکمرانی را تبدیل تهدیدها به فرصت و بدترین حالت آن را تبدیل فرصت‌ها به تهدید دانست.


۲- فرجام برجام و سرنوشت نهایی آن را می‌توان مصداقی عینی از شیوه صحیح و غلط حکمرانی دانست، شیوه‌ای که از یک‌سو ظرفیت‌ها و فرصت‌های متعددی را برای «تقریبا هیچ» سوزاند و شیوه دیگری که سعی داشت از این تقریبا هیچ تهدیدآفرین، فرصتی ملی برای تغییر و اصلاح رویه خلق کند. اگر امروز در برابر محدودیت‌های متعدد و بی‌سابقه و زمان طولانی‌مدت از دست رفته با متن بی‌محتوایی در برجام مواجه شده‌ایم که عایدی چندانی ندارد، می‌توان آن را مصداقی از تبدیل فرصت‌ها به تهدید دانست اما اگر در کنار این متن بی‌محتوا بتوانیم فرامتن پرمحتوایی که تکامل‌بخش عقلانیت سیاسی باشد خلق کنیم، قطعا موفق شده‌ایم یک تهدید را تبدیل به فرصتی بی‌بدیل کنیم.

به زبان ساده آنچنان‌که دولت تصور می‌کرد و تصور بخش عمده‌ای از جامعه را نیز چنین طراحی کرد که توافق هسته‌ای میان ایران و۱+۵ حلال همه مشکلات امروز ما خواهد بود و برای اثبات این گزاره هزینه‌های زیادی را به کشور تحمیل کرد و سرانجام به کامیابی نرسید اما الگوی صحیح حکمرانی چنین اقتضا می‌کند که این تهدید و محرومیت را تبدیل به فرصتی سیاسی برای ارتقای سطح سواد سیاسی جامعه کنیم. سخنان رهبر حکیم انقلاب از زمان آغاز مذاکرات در تیم جدید و تاکید بر آنکه به احتمال قریب به یقین مذاکرات نتیجه مطلوبی کسب نخواهد کرد ولی بصیرت سیاسی مردم را در شناخت دشمنان کشور تقویت خواهد کرد، نمونه‌ای ملموس و مشهود از چنین واکنشی است.


به عبارت دیگر به موازات آنکه الگوی غلط حکمرانی دولتمردان هزینه‌های بی‌ثمری را به کشور تحمیل می‌کرد رهبری سعی خود را بر آن می‌گذاشتند تا این هزینه‌ها خود تبدیل به فرصتی سازنده در میدانی دیگر شود. با این توصیفات می‌توان فرامتن برجام را که تجربیات کسب شده آن است به مراتب از متن معیوب و ناکارآمد برجام پرمحتواتر و غنی‌تر یافت و سعی کرد از غنای معرفتی آن ظرفیتی سیاسی برای مردم خلق کرد.


۳- دوگانه آرمانگرایی/ واقع‌گرایی که بارها چه با این لفظ و چه با الفاظ دیگر از جانب جریان غربگرای داخلی مورد استفاده قرار می‌گرفت تا فضا را به آن سمت و سو ببرد که نظرات جریان انقلابی را خلاف واقعیت‌های بین‌المللی و در جهتی عکس عقلانیت بازنمایی کند، از کاذب‌ترین دوگانه‌های سیاسی کشورمان بود که متاسفانه تا حد قابل توجهی نیز بر روند تصمیم‌گیری‌های عمومی جامعه تاثیرگذار بود. آینه برجام می‌تواند به عنوان یک نمونه کامل و ملموس در نقض این دوگانه مورد استفاده قرار گیرد و زمینه‌ساز آن باشد تا چنین فضای تبلیغاتی‌ای خلع سلاح شود.

واقعیت آن است که هرقدر دوگانه آرمانگرایی/ واقع‌گرایی برای یک جریان سیاسی نان و آب داشته، برای متخصصان در عرصه روابط بین‌الملل فاقد اعتبار بوده است و آنچه نیز در صحنه حقیقی سیاست ایران وجود داشت، نه دعوا و جدل بر سر اصالت آرمان یا اصالت واقعیت که بر سر دو خوانش جداگانه از واقعیت‌های نظام جهانی بود. هرقدر غربگراها سعی کردند اینگونه جا بیندازند که جریان انقلابی با رویه‌ای ضد عقلانی مسیری مبتنی بر اصالت آرمان را طی می‌کند اما در واقع امر آنچه در حال وقوع بود سرزنش اعتمادی بی‌جا و از قضا خلاف واقع‌بینی در باب کنشگری بازیگران بین‌المللی بود.

میوه برجام اثبات حقانیت نگاه و تفسیری از روابط بین‌الملل بود که اتفاقا با واقع‌بینی محض مسیر معامله با آمریکا و باقی شرکایش را در مسیری جدا از عقب‌نشینی جست‌وجو می‌کرد. آنان که پشت نقاب واقع‌بینی خود را پنهان کرده بودند، هیچگاه متوجه نشدند آرمان‌های مبتنی بر حقوق بین‌الملل بشدت ماهیتی سیال و نسبی دارد تا هرگاه نیاز شد در مسیر منافع استکبار و امپریالیسم رنگ عوض کنند و جایگاه بدهکار و طلبکار را جابه‌جا کنند. آرمان‌ها ریشه در بایدها دارند و واقعیات ریشه در هست‌ها و عقلانی‌ترین تصمیم قطعانه در برابر هم قرار دادن این دو که در طول هم تعریف کردن آنهاست. آرمانگرایی انقلابیون که مبتنی بر واقعیت‌های موجود است همواره ترسیم‌گر مسیری بوده که در آن با بیشترین شناخت و بینش نسبت به سایر بازیگران بین‌المللی تصمیم‌گیری شده است.

هشدارهای رهبر انقلاب و مشروط ساختن برجام به شروطی که مانع دور زدن این توافق شود، هرچند از جانب نیروهای غربگرا با جدیت تایید و پیگیری نشد اما امروز مبتنی بودن آن بر واقعیت بر همگان روشن و واضح شده است. آنها که فکر می‌کردند آرمان‌های مبتنی بر حقوق بین‌الملل مانع از آن خواهد شد تا آمریکا در برابر توافق شکل گرفته قرار گیرد، امروز به حقانیت سوءظن رهبری نسبت به برجام و مشروط کردن آن پی برده‌اند. قطعا در شرایط فعلی که برجام تبدیل به جسدی به اغما رفته شده است، مهم‌ترین شگرد صحیح حکمرانی تبدیل تهدید برجام به عنوان توافقی حقوقی به فرصتی گفتمانی در جهت تقویت سواد و تحلیل سیاسی جامعه است و در این میان قطعا نخستین نقطه ابهام عمومی که باید مورد روشنگری واقع شود، دوگانه کاذب آرمانگرایی/واقع‌گرایی است که از سمت نیروهای غربگرا تبدیل به اهرمی تبلیغاتی شده بود.