کد خبر 865233
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۰:۲۱

نحوه مواجهه آمریکا بیش از اینکه ناشی از نگاه جمهوری‌خواهان یا دموکرات‌ها باشد، ناشی از یک نگاه فراحزبی و ملی است که در اتاق‌های فکر این کشور به سیاستمداران این کشور دیکته می‌شود.

به گزارش مشرق، روزنامه وطن امروز در یادداشتی از امید رامز نوشت:

یکی از محورهای اصلی سخنرانی‌های رهبر انقلاب بویژه در سالیان اخیر تاکید بر وجود دشمن، لزوم شناخت آن، چرایی و چگونگی آن، توجه به اهمیت مقابله با آن و رد منطقی و متقن ادعای برخی جریان‌های داخلی مبنی بر وجود توهم توطئه است. در همین راستا 3 نکته اساسی در بیانات ایشان همواره مورد تاکید قرار گرفته است؛ اول اینکه این دشمنی به هیچ‌وجه محدود به مساله هسته‌ای، مسائل موشکی، اتهام تروریسم و حقوق بشر نیست: «یک مساله اساسی این است که دشمنی آمریکا با ملت ایران و با جمهوری اسلامی اصلا حول محور هسته‌ای نیست. این خطاست اگر خیال کنیم دعوای آمریکا با ما بر سر قضیه هسته‌ای است. نه! قضیه هسته‌ای بهانه است. قبل از اینکه مساله هسته‌ای مطرح باشد، همین دشمنی‌ها، همین مخالفت‌ها از اول انقلاب بود. اگر یک روزی هم مساله هسته‌ای حل شد، فرض کنید جمهوری اسلامی عقب‌نشینی کرد، همانگونه که آنها می‌خواهند، خیال نکنید مساله تمام خواهد شد؛ نه! 10 بهانه دیگر را بتدریج پیش می‌کشند؛ چرا موشک دارید؟ چرا هواپیمای بدون سرنشین دارید؟ چرا رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی‌شناسید؟ چرا از مقاومت در منطقه حمایت می‌کنید؟» (12/8/92)

بیشتر بخوانید:

دولت و انقلابیون پیشقدم شوند

دوم اینکه این دشمنی محدود به دولت فعلی یا به صورت کلی‌تر محدود به جمهوری‌خواهان نیست و متوجه کل نظام سیاسی ایالات متحده در قبال ایران است: «نگویید اینها کار این دولت است و کار ترامپ است؛ نه! دولت قبل هم که با ما نشست، صحبت کرد و وزیر خارجه‌اش 10 روز، 15 روز در اروپا پایبند جلسات بود؛ آنها هم تقریبا همین جور[بودند]».  (2/3/97) سوم اینکه نحوه مواجهه ایران با آمریکا در این دشمنی، از نوع «واکنش» است نه «کنش»؛ به عبارت دیگر این نظام سیاسی آمریکاست که این منازعه و تخاصم را آغاز کرده است نه ایران: «برخی به مبارزه سخت و جنگ دشوار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی ایران با هجوم همه‌جانبه دشمنان معترضند و فکر می‌کنند جمهوری اسلامی ایران این جنگ را شروع کرده است اما این تصور نوعی غفلت است». (24/12/96)

  دشمنی جمهوری‌خواهان 

حتی خوشبین‌ترین طرفداران داخلی رابطه با آمریکا نیز در دشمنی جمهوری‌خواهان با ایران شک ندارند. «دکترین رمبو» که مطابق آن با توجیه هراس از کمونیسم، باید موانعی فراروی انقلاب‌های ملی تراشیده می‌شد تا از پیشرفت آنها ممانعت به عمل آید و مبنای حمایت مستقیم ایالات متحده از عراق و حتی حضور مستقیم آنها در جنگ علیه ایران شد، در زمان «رونالد ریگان» جمهوری‌خواه اتفاق افتاد. کمک‌های اطلاعاتی به عراق با هواپیماهای آواکس، حمله موشکی به هواپیمای مسافری از سوی ناو جنگی و اهدای 2 مدال بابت این «دستاورد قهرمانانه» (بنا به اذعان نشریه Foreign Policy) به «ویلیام راجرز» فرمانده عملیات و مشارکت مستقیم در جنگ نفتکش‌ها در سال‌های 66 و 67 را حتی غربگرایان داخلی نیز فراموش نمی‌کنند. سیاست اغواگر «حسن نیت در برابر حسن نیت» جرج بوش پدر و بدعهدی در قبال ایران پس از آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان، محور شرارت خواندن ایران توسط بوش پسر پس از تلاش بی‌وقفه دولت اصلاحات برای تنش‌زدایی در روابط با آمریکا و ارائه نظریه «جنگ تمدن‌ها» در برابر نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها»ی خاتمی و در نهایت اذعان به تلاش برای تغییر رژیم به کمک برخی «عوامل داخلی» نظام ایران توسط دونالد ترامپ، سابقه و نیت جمهوری‌خواهان را در قبال ایران پس از انقلاب بخوبی نشان می‌دهد.

  دشمنی دموکرات‌ها

تمام تلاش برخی «عوامل داخلی» در ایران در این سال‌ها این بوده است که دشمنی آمریکا با ملت و جمهوری اسلامی ایران را به جمهوری‌خواهان تقلیل دهند. آنها با غفلت یا به نوعی تغافل از نحوه مواجهه دموکرات‌ها در قبال ایران، آنان را از دشمنی عمیق با ایران مبرا می‌کنند و اگرچه به ترامپ بدبین هستند اما اوباما را باادب می‌دانند. آنها به این گفته اوباما استناد می‌کنند: «ما به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستیم؛ به انتخاب مردم ایران در انتخابات احترام می‌گذاریم؛ ضمن پاره‌ای انتقادات که از کشور ایران دارم از جمله در زمینه حقوق بشر و حمایت از تروریسم(!) اما همچنان خواهان دیالوگ و گفت‌وگو با ایران بر سر اختلافات‌مان هستم».  این در حالی است که «استراتژی» دموکرات‌ها در قبال ایران با جمهوری‌خواهان تفاوتی ندارد؛ آنچه متفاوت است «تاکتیک» دموکرات‌هاست. اینکه اوباما با افتخار اعلام می‌کند بدون شلیک حتی یک گلوله، صنعت هسته‌ای ایران را برچیدیم، ناشی از همین تغییر تاکتیک در عین حفظ استراتژی است. ضمن اینکه فراموش نکنیم شدیدترین تحریم‌هایی که تا به حال بر کشوری اعمال شده، موسوم به تحریم‌های فلج‌کننده در زمان همین «اوبامای مودب» علیه ایران اعمال شد. دموکرات‌ها حتی بعضا در اتخاذ تاکتیک هم با حزب رقیب تفاوتی ندارند. دموکرات‌ها دروغ می‌گویند که به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستند و برخی این دروغ بزرگ را باور می‌کنند. ژوئن سال 2009 (اولین سال ریاست‌جمهوری باراک اوباما)، چند هفته قبل از انتخابات سال 88 ایران بود که بخش سیاست‌گذاری غرب آسیا در مرکز «سابان سنتر» وابسته به «انستیتو بروکینگز» که یکی از اندیشکده‌های مهم حزب دموکرات آمریکاست، سندی به نام Which Path To Persia یا «راه‌های فتح ایران» را منتشر کرد. در این سند، برای تصرف ایران 9 راه متفاوت ذیل 4 دسته‌بندی کلی گزینه‌های دیپلماتیک، گزینه‌های نظامی، تغییر رژیم و محدودسازی پیشنهاد می‌شود. پیشنهاد تعامل و ارائه گزینه وسوسه‌کننده، حمله نظامی همه‌جانبه، تشویق اسرائیل به حمله نظامی علیه ایران و حمایت از آن در یک جنگ نیابتی، انقلاب مخملی، حمایت از اپوزیسیون داخلی و حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی داخلی در شرق و غرب کشور از جمله گزینه‌هایی است که توسط تصمیم‌سازان دموکرات اندیشکده انستیتو بروکینگز به کاخ سفید پیشنهاد می‌شود. جدا از اینکه دموکرات‌ها هم همچون جمهوری‌خواهان حساب ویژه‌ای روی گروه‌های اپوزیسیون داخلی برای تغییر رژیم باز کرده‌اند، با توجه به این سند آیا باز هم می‌توان دروغ اوباما و سایر دموکرات‌ها را مبنی بر عدم تمایل به تغییر رژیم در ایران باور کرد؟

  دشمنی نظام سیاسی آمریکا

نحوه مواجهه آمریکا بیش از اینکه ناشی از نگاه جمهوری‌خواهان یا دموکرات‌ها باشد، ناشی از یک نگاه فراحزبی و ملی است که در اتاق‌های فکر این کشور به سیاستمداران این کشور دیکته می‌شود. از جمله مراکز مهمی که در جهت سیاست‌گذاری و جهت‌گیری کلی کاخ سفید فعالیت می‌کند، Bipartisan Policy Center است که به مرکز سیاست دوحزبی آمریکا معروف است. این اندیشکده (Think Tank) متشکل از جمعی از دانشگاهیان، صاحبان کسب‌وکار و سیاستمداران با سابقه ایالات متحده است که عمدتا در کاخ سفید، کنگره و سنا مشغول به کار بوده‌اند و در حوزه‌های انرژی، اقتصاد، مسکن و از همه مهم‌تر امنیت ملی برای کاخ سفید تصمیم‌سازی و خط‌مشی‌گذاری می‌کنند. این مرکز ماه مه ‌2018 سندی با نام «سیاست آمریکا در قبال ایران؛ گزینه‌های استراتژیک» منتشر کرد که در آن پس از بررسی منافع آمریکا در غرب آسیا و اهداف ایران در این منطقه و همچنین تحلیل نقاط ضعف ایران، 3 گزینه را از جمله تقویت گروه‌های ضد شیعه جهت آسیب‌پذیری داخلی رژیم ایران، تضعیف قدرت منطقه‌ای ایران و در نهایت تغییر دموکراتیک نظام پیشنهاد می‌دهد. 

چرایی دشمنی آمریکا؟

3 دلیل عمده برای دشمنی آمریکا با ایران قابل تصور است.

1- یکی از مهم‌ترین دلایل این دشمنی، نظام دینی یا به تعبیر خودشان «تئوکراتیک» است؛ نظام توحیدی مبتنی بر اسلام ناب که عدالت، ظلم‌ستیزی، معنویت، استقلال و مخالفت با تسلط غیرمسلمان بر مسلمان، جزو ارکان آن است.

«اینها با نظامی که در این منطقه حساس سر بلند کرده، ایستاده، رشد کرده، با ظلم‌های آمریکا مخالفت می‌کند، نسبت به آمریکا هیچگونه ملاحظه‌کاری نمی‌کند، روحیه مقاومت را در منطقه توسعه می‌دهد و پرچم اسلام را در دست گرفته، مخالفند». (2/3/97)

«نفس وجود جمهوری اسلامی و حکومت دینی، دشمنان دین را به جنگ و هجوم می‌کشاند؛ همچنانکه به استناد آیات مکرر قرآن، جبهه حق در تمام طول تاریخ همواره در معرض تهاجم جبهه باطل بوده است». (24/12/96)

2- استقلال‌طلبی ویژگی مهم دیگری است که منشأ تخاصم آمریکا علیه ایران است. کشوری که مسؤولان آن سالیان سال تحت نظر آمریکا اعمال سیاست می‌کردند، اکنون علم استقلال برافراشته است و این برای ایالات متحده غیر قابل پذیرش است. در اثبات این ادعا همین بس که «نوآم چامسکی» نظریه‌پرداز مشهور آمریکایی می‌گوید: «جمهوری اسلامی ایران از نظر آمریکا غیر قابل پذیرش است، چون از استقلال خود چشم‌پوشی نمی‌کند».

3- سومین ویژگی مهم مخالفت آمریکا با ایران، روحیه انقلابی کشور و صدور انقلاب به سایر کشورهای منطقه است. آمریکا کشوری است که ضمن ایجاد «تهدید» یا بزرگنمایی و پررنگ‌سازی یک تهدید ساختگی با ابزار رسانه، دشمنی و حضور خود را در «منطقه تهدید» توجیه می‌کند. یکی از دلایل جنگ عراق و افغانستان و همچنین ایجاد داعش همین موضوع بوده است. ایالات متحده سعی داشته روحیه مقاومت ایران را با ایران‌هراسی به عنوان یک تهدید معرفی و دشمنی خود با جمهوری اسلامی را توجیه کند. در سالیان گذشته در اسناد امنیت ملی ایالات متحده، ایران همواره جایگاه ویژه‌ای داشته است. به اذعان این کشور، جمهوری اسلامی توازن قدرت را در منطقه تغییر داده و این به معنی تهدید منافع آمریکا در منطقه است. اینها عین عباراتی است که در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا National Security Strategy در سال 2018 آورده شده. تهدید دیگر از سوی ایران برای منافع آمریکا، گسترش نفوذ ایران در منطقه است که طبق توصیه این سند باید کنترل شود. پیش از این نیز انستیتو  Rand آمریکا، طی یک مطالعه آینده‌پژوهی، ایران را در افق زمانی 2035 تا 2050 یک «قدرت کلیدی» (Key Power) معرفی کرده بود که به نظر می‌رسد این مهم قبل از افق زمانی مذکور محقق شده است. 

بنابراین اینکه رهبری بارها تاکید کرده‌اند دشمنی آمریکا با ایران گزاره‌ای مبتنی بر واقعیت است و البته نه محدود به دولت‌های این کشور، بلکه برخاسته از نظام سیاسی این کشور است، سخنی مهم و مستدل است که لازم است سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران به آن توجه ویژه کنند.